در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

اسناد مشابه

گزارش مرکز ملّی ارزیابی خارجی در مورد صدور انقلاب

تحلیل شرایط داخلی ایران و انقلاب اسلامی؛ شخصیت های انقلاب اسلامی ایران؛

گزارش مرکز ملّی ارزیابی خارجی در مورد صدور انقلاب

تحریم های علیه ایران

تحریم ایران؛

تحریم های علیه ایران

تحلیل شرایط سیاسی ایران

تحلیل شرایط داخلی ایران و انقلاب اسلامی؛

تحلیل شرایط سیاسی ایران

برنامه های دیپلماتیک در قبال ایران

کودتا و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران؛ شرایط سیاسی آمریکا در خاورمیانه؛ ارتباط آمریکا با مقامات ایرانی؛ روابط خارجی ایالات متحده آمریکا؛

برنامه های دیپلماتیک در قبال ایران

گزارش سیاست آمریکا پس از پایان بحران گروگان‌گیری

شرایط سیاسی داخل آمریکا؛ تحلیل شرایط داخلی ایران و انقلاب اسلامی؛ تحریم ایران؛

گزارش سیاست آمریکا پس از پایان بحران گروگان‌گیری

گزارش وضعیت سیاسی و گزینه های آمریکا در قبال گروگان گیری

تحلیل شرایط داخلی ایران و انقلاب اسلامی؛ تحریم ایران؛ کودتا و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران؛ عملیات نجات گروگان ها؛

گزارش وضعیت سیاسی و گزینه های آمریکا در قبال گروگان گیری

گزارش برنامه های نجات گروگان ها

عملیات نجات گروگان ها؛

گزارش برنامه های نجات گروگان ها

برنامه ریزی برای خاتمه دادن به گروگان گیری

واقعه تسخیر لانه جاسوسی و ابعاد آن؛ عملیات نجات گروگان ها؛

برنامه ریزی برای خاتمه دادن به گروگان گیری

جلسه شورای امنیت ملّی آمریکا برای بررسی تسخیر سفارتخانه در تهران

واقعه تسخیر لانه جاسوسی و ابعاد آن؛

جلسه شورای امنیت ملّی آمریکا برای بررسی تسخیر سفارتخانه در تهران

تحریم ایران

تحریم ایران؛

تحریم ایران

موارد مرتبط

مورد مرتبطی یافت نشد!
سند شماره

تحلیل وضعیت انقلاب ایران

موضوع سند

متن سند

گزارشی که در ادارۀ اطلاعات و تحقیقات آماده شده است[1]

 

شمارۀ 1293 

واشنگتن، 13 دسامبر 1979

 

چشماندازهای سیاسی ایران

 

دیدگاههای کلیدی:

-      خمینی در برههای از آزمون جدی قرار دارد؛ چراکه برخی ضعفهای رژیم شدت پیدا کرده است و ممکن است که از کنترل خارج شود؛

-      ولی به نظر میرسد که احتمالاً رژیم خمینی و جمهوری اسلامی، علیرغم مشکلاتی ازقبیل آشوبهای تبریز، دستکم برای شش تا دوازده ماه آینده، باقی بماند؛[2]

-      در آن زمان، عمدتاً به‌خاطر نیاز برای تثبیت تسلط کامل بر کشور و بهبود اقتصاد، رژیم با مشکلات روزافزون مواجه خواهد شد؛

-      اجرای سیاستهای نامعلوم رژیم همچنان آشوبزاست و بعید است که بهبود چشمگیری ایجاد نماید؛

-      وقتی خمینی فوت کند یا ناتوان شود، احتمالاً یک رهبر دینی قدرتمند ائتلافی از نیروهای مخالف سکولار یا ترکیبی از یک روحانی میانهرو و برخی از رهبران میانهروتر مخالف، جانشین او خواهند شد؛

-      یک فرد یا ائتلاف از مخالفین را نمیتوان به‌عنوان جانشین نهایی احتمالی برای دولت کنونی در نظر گرفت؛

-      شانس کمی برای به‌قدرت‌رسیدن جناح چپ در آیندۀ نزدیک وجود دارد.

 

نظام انقلابی ایران، همزمان با نزدیکشدن به اولین سالگردش، با مشکلات فزاینده‌ای مواجه است. وضعیت کنونی بهشدت دگرگونپذیر است و به‌طور خاص تحت‌تأثیر حل‌وفصل نهایی موضوع گروگانگیری سفارت آمریکا قرار دارد.

 

نقاط قوت و ضعف

قدرت و مشروعیت رژیم خمینی بر عوامل زیر متکی است:

-      مرجعیت و قدرت دینی؛

-      کاریزمای انقلابی آیتالله خمینی؛

-      حمایت مردمی؛

-      پول فراوان؛

-      ضعف مخالفین؛

-      تحمل جهان خارج.

 

ولی رژیم ضعفهایی نیز دارد که روزبهروز آشکارتر میشود:

-      فروپاشی ائتلاف گستردهای که شاه را سرنگون کرد؛

-      نبود نهادها؛ این رژیم، دولتی است که به افراد متکی است؛ به‌طور خاص خود خمینی؛

-      تجربۀ کم در مدیریت یک دولت کارآمد؛

-      نبود کنترل کامل بر کانونهای فرعی قدرت مانند دانشجویانی که سفارت آمریکا را اشغال کردند و نیز اقلیتهای قومی و قبیلهای در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان.

 

بحران گروگانگیری دراصل، فرصتی مناسب برای رژیم بود تا دوباره قدرت خود را در مواجهه با ضعفهای روزافزون تثبیت کند. این بحران ممکن است یک ضعف یعنی ناتوانی در کنترل افراد تسخیرکنندۀ سفارت را آشکار کرده باشد؛ بنابراین، دولت خمینی در برههای از آزمونی حیاتی قرار دارد. اوضاع از کنترل خارج نشده است، ولی روشن است که جریان امور به آن سمت پیش میرود.

 

دولت اسلامی و وظایفش

اینکه در طول شش تا دوازده ماه آینده، چه میزان از روند ایجاد نهادها برای جمهوری اسلامی محقق شود، تعیین‌کنندۀ مدت بقای آن خواهد بود. اگر چیزی حاصل نشود یا دستاورد کمی محقق شود، قدرت نسبی نیروهای مخالف بهشدت افزایش پیدا خواهد کرد.

بخش قابل‌توجهی از این هدف هماکنون محقق شده است. تصویب قانون اساسی ازطریق همهپرسی، شکل نهادی و تشکیلاتی جمهوری اسلامی را تعیین میکند. انتخابات ریاستجمهوری و مجلس، بهزودی برگزار خواهند شد. روحانیون و متحدینشان برندگان اصلی هستند.

اما اینکه سیاستهای دولت جدید پس‌از طرح ایدۀ تأسیس جمهوری اسلامی توسط خمینی، برای اولین بار چه خواهد بود، روشن نیست. ازنظر تئوری، رژیم به‌دنبال ازبینبردن «سلطۀ» فرهنگی و اجتماعی غرب و جایگزینی آن با ارزشهای اسلامی است. خمینی علاقۀ خاصی به این دارد که از شرّ دستگاه قانونی غربگرا خلاصی یابد. به‌طور کلی، دولت بایستی تلاشی مضاعف داشته باشد، قبل‌از اینکه سیاستها کاملاً تعریف شوند.

دو وظیفۀ دیگر نیز هستند که حتماً باید مورد توجه قرار بگیرند. یک مورد، اقتصاد است. ما درست نمیدانیم که یک اقتصاد اسلامی دقیقاً چیست. رهبران ایران خواهان قطع همۀ روابطی هستند که «سودمند» نیستند؛ البته بدون اینکه این کلمۀ کلیدی را تعریف کنند. قطع به یقین، این کار شامل سازماندهی دوبارۀ تمامی ارتباطات بینالمللی با تأکیدی ویژه بر اتکای به خود میشود.

رژیم احتمالاً مصرف کالاهای وارداتی را محدود میسازد و همچنین ممکن است خود را برای اجرای برنامههای نسبتاً رادیکال اصلاحی در حوزۀ اراضی و کشاورزی آماده کند؛ البته درآمد نفتی همچنان بخش اصلی و موتور پیشران اقتصاد باقی خواهد ماند.

حتی بااینکه سیاستهای اقتصادی ممکن است شفاف نباشند، ولی مشکلات اینگونه هستند. میزان ذخایر غذایی برای ماههای آتی نامشخص است، بیکاری روبهرشد است، کسب‌وکار و فعالیت وابسته به دولت دچار رکود شدهاند. با توجه به آنچه که از سیاست دولت برداشت میشود، بعید به نظر میرسد که این موانع در آیندهای نزدیک رفع شوند. ناکامی ادامهدار در پیشرفت در حوزۀ اقتصاد، نارضایتی از رژیم را سبب خواهد شد.

حوزۀ دیگری که نیازمند اقدام دولت است، دور نگهداشتن از سیاست و تثبیت دوبارۀ کانون مرکزی قدرت کشور بر اقلیتهای قومی و قبیلهای است. ایران در طول تاریخ، همواره دارای کانونهای قدرت تمرکززداشده بوده است. سلطۀ قاطع شاه بر کشور در بیشتر سالهای دهههای 1960 و 1970، استثنایی بر این قانون کلی بود. با رفتن شاه، کانونهای قدرتی که رقیب هم بودند مشغول تثبیت خود هستند. آذربایجانیها اکنون درزمینۀ فشار بر تهران به‌منظور بهدست‌آوردن خودمختاری، به کردها پیوستهاند.

خمینی با توجه به مشکلات بسیاری که دارد، درحال‌حاضر هیچ شانسی برای تثبیت یک سلطۀ قاطعانه بر تمامی عناصر قدرت در ایران ندارد. ازاینرو، سؤال کلیدی این است که آیا او انعطاف لازم را برای نیل به یک توافق با سایر قدرتهای رقیب همچون قبایل، جناح چپ و اقلیتهای قومی دارد یا خیر. تجربه و سبک خمینی تاکنون حاکی از نبود انعطاف بوده است؛ درنتیجه، شانس او برای تحمیل دوبارۀ سلطۀ کامل یا نیل به یک توافق موقت با گروههای ناراضی، چندان زیاد نیست. پس حفظ قدرت دولت مرکزی همچنان یک مشکل بزرگ باقی میماند.

 

مخالفین

دولت با دوران سختی با فشار ازسوی نیروهایی که به‌دنبال تغییر رژیم خمینی هستند، مواجه خواهد بود.

اقلیتهای قومی و قبیلهای: اقلیتها به‌دنبال تحقق یک قدرت تاحدامکان تمرکززداشده هستند.

-      آذربایجانیهای تحت کنترل شریعتمداری، بزرگترین گروه هستند. مدیریت اقدام اخیر آن‌ها در بهدست‌گرفتن کنترل تبریز و درخواست برای ایجاد تغییر در قانون اساسی، به‌شکلی که خودمختاری بیشتری داشته باشند، برای دولت دشوار خواهد بود. آذربایجانیها گلایهها و نارضایتی مشترک و نیز یک رهبر قدرتمند و شناختهشده دارند؛

-      البته کردها نیز همچنان به مبارزه برای خودمختاری بیشتر ادامه میدهند. اگرچه آن‌ها سلاح سنگینی را که برای تثبیت کنترل بر مراکز شهری در آن منطقه لازم است، در اختیار ندارند؛

-      اعراب فعلاً ساکت هستند، ولی میتوانند دوباره دردسر ایجاد کنند؛

-      عناصری از ایلهای قشقایی و بختیاری مسلح شدهاند؛

-      بلوچها جاهطلبیهایی دارند، ولی هنوز اقدام زیادی برای تحقق اهدافشان صورت ندادهاند.

 

هیچ‌کدام از این گروهها به‌صورت فردی نمیتواند رژیم را سرنگون کند، ولی آن‌ها چالشی بزرگ برای حکومت ایجاد میکنند که اگر قرار باشد سلطۀ تهران سرتاسر کشور را در بر بگیرد، باید به آن پرداخته شود. این مسئله به معضل مرغ یا تخممرغ تبدیل میشود که در آن بعید است که اقلیتها شرایط را بپذیرند؛ مگر اینکه یک دولت قوی بر جایگاه آن‌ها تأکید کند؛ درحالی‌که یک دولت قوی بعید است که به وجود بیاید، مگر اینکه اقلیتها مخالفت خود را کنار بگذارند.

جناح چپ: نیروهای چپگرای ایران آمادگی برای حملۀ مستقیم به خمینی را ندارند. در عوض، هرکجا که بتوانند از موفقیتهای او به نفع خود استفاده میکنند و جایگاه خود را برای بازهای طولانیتر تقویت مینمایند. آن‌ها هماکنون در چندین جایگاه کلیدی حضور دارند: جنبش دانشجویی، کارمندان شرکت نفت، نهضت فداییان و فعالیتهای سازمان آزادیبخش فلسطین.

 

سه سازمان چپگرا از اهمیت ویژهای برخوردار هستند:

-      فداییان خلق: این مارکسیستهای سکولار از خمینی جدا شدهاند. فعالیتهای آن‌ها غیرقانونی است، مراکز فرماندهی آن‌ها هدف حمله قرار گرفته و تعطیل شده است و رهبرانشان در خفا به سر میبرند. برخی از اعضا ممکن است با تسخیر سفارت مرتبط باشند. احتمال دارد که آن‌ها با شورشیان کرد ارتباط داشته باشند؛

-      حزب (کمونیست) توده: این حزب که اکنون آزادانه و قانونی فعالیت میکند، حامی خمینی است و فعالیتهای مختلفی را انجام میدهد؛ ازجمله سازماندهی جلسات و انتشار روزنامه. قدرت عضوگیری آن مشخص نیست، ولی در دوران شاه تقریباً گروهی کوچک بود؛

-      مجاهدین خلق: این مارکسیستهای اسلامی، در طول تابستان از خمینی فاصله گرفتند و با او بیگانه شدند. آن‌ها نیز مانند فداییان، هدف هجمه و انتقاد قرار گرفتند؛ بااین‌حال، به فعالیت مخفیانه روی نیاوردند و تلاش دارند تا حمایت خمینی را یک بار دیگر جلب کنند.

 

بسیاری از ناظران معتقد هستند که اگر رژیم خمینی سرنگون شود، قدرت به دست جناح چپ میافتد، ولی این جناح تاکنون به‌اندازۀ کافی برای تصاحب قدرت سازمانیافته یا قدرتمند نبوده است. جناح چپ در طولانی‌مدت، خاستگاه و پرورشدهندۀ مشکلات و نابسامانی خواهد بود. بااین‌حال اگر قرار باشد در آینده یک قدرت سیاسی واقعی در جناح چپ باشد، آن آینده دور خواهد بود.

 

ارتش:

نیروهای مسلح شاه که زمانی آن‌ها را به رخ همه میکشید، همچنان ازهم‌پاشیده هستند. کارمندان به حدود نصف کاهش یافتهاند، تجهیزات با مشکل عدم استفاده مواجه هستند، موجودی قطعات یدکی کم است، گروههای مسلح رقیب مانند پاسداران انقلاب، در بسیاری از مناطق حساس حضور دارند. گروه افسران کاملاً آگاه است که سربازان، پاسخ‌گوتر به رهبران دینی هستند تا فرماندهان نظامی؛ بنابراین در مقطع کنونی، نیروهای مسلح یک منبع بالقوه برای اقدام ضددولتی نیستند.

البته بااین‌حال آن‌ها منابع مهمی برای آینده در اختیار دارند: سنتی از پشتیبانی از رهبران قدرتمند، یک نهاد تثبیتشده در کشوری که تنها چند نهاد معدود دارد و برخی رهبران اطلاعاتی و جاهطلب. ارتش میتواند درنهایت نیرویی با اهمیت واقعی سیاسی باشد، ولی ابتدا باید تصمیم بگیرد که ازنظر سیاسی در چه جایگاهی قرار دارد. نیروهای نظامی با ازدستدادن شاه، علت وجودی خود را از دست دادند و سبب جدیدی نیز پدیدار نشده است.

 

میانهروها:

بیشتر رهبران میانهرو ـ سکولار ایران (ازجمله رهبران جبهۀ ملی)، یا مخفیانه زندگی میکنند و یا در تبعید به سر میبرند. آن‌ها به‌عنوان شرکتکنندگان در فرایند سیاسی کنونی که به تأسیس جمهوری اسلامی منتهی گردید، حذف و نابود شدند. آن‌ها در مجلس جدید نیز نمایندگان بسیار معدودی دارند. آنچه که از قدرتشان باقی مانده است، در میان گروههای فراری است؛ عمدتاً همانی که به شاپور بختیار در پاریس مرتبط است؛ ولی بختیار تازه شروع به سازماندهی کرده است و گویا میداند که مشکلاتش به‌مراتب از امیدهای واقعبینانهاش بیشتر هستند.

ازاینرو، احتمال نمیرود که هیچکدام از گروههای مخالف بتوانند در سالهای پیش رو قدرت زیادی به دست آوردند. ضعف آن‌ها یکی از نقطهقوتهای اصلی خمینی است.

البته نوعی همکاری میان برخی از این گروههای مخالف درحال شکلگیری است. این همکاری شامل بختیار، سایر چهرههای میانهرو ـ سکولار، برخی از افسران ارشد نظامی فراری و عناصری از میان اقلیتهای قومی و قبیلهای میشود. این ائتلافی است که در تاریخ ایران سابقه دارد؛ بنابراین میتوان به‌قدرت‌رسیدنش را تصور کرد.

 

چشماندازها

این تحلیل از صحنۀ سیاسی چهار تحول کلی را که در ماههای آتی ممکن است رخ بدهند، نشان میدهد:

1.    جمهوری اسلامی به رهبری خمینی، لنگان‌لنگان برای اجرای سیاستهای مبهم خود تلاش میکند. این محتملترین گزینه برای شش تا دوازده ماه آینده است. خمینی همچنان مهمترین و اصلیترین چهرۀ ایران باقی میماند. هیچ گروه یا رهبر جایگزینی وجود ندارد. بخش قابلتوجهی از نیروی پیشران انقلاب هنوز وجود دارند. قانون اساسی و نهادهای آن در آستانۀ موجودیت هستند، پول نفت همچنان وارد کشور میشود و مردم در طرف خمینی قرار دارند. این ملاحظات برای نگهداشتن رهبران جمهوری جدید در مسند قدرت، بایستی کافی باشد، ولی مشکلات افزایش پیدا خواهند کرد.

همانطور که اشاره شد، اقتصاد و اقلیتها نیازمند توجه و رسیدگی فوری هستند. بسیاری از اعضای باقیماندۀ نیروهای مسلح روزبهروز غمگینتر و درماندهتر میشوند. ایران هنوز نتوانسته است جایگاهی رضایتبخش در صحنۀ بینالمللی پیدا کند. حکومت خمینی تا به امروز، هیچ نشانهای از خود مبنی‌بر توانایی برای حل سریع و مؤثر مشکلات بروز نداده است؛ بنابراین، مخالفین مغموم بیشک افزایش خواهند یافت. سؤال این است: نقطهقوتهای اصلی رژیم تا چه مدت بر مشکلات روزافزونش میچربد؟

2.    یک کودتا: میتوان ائتلافی را که در میان برخی از گروههای مخالف ایجاد شده است، تصور کرد. بختیار، چهرههای میانهرو ـ سکولار، رهبران اقلیت و تنی چند از افسران ارشد نظامی که برای رسیدن به قدرت تلاش میکنند، ولی گروههای مخالف که این رهبران را نمایندگی میکنند، بدون حمایت گستردۀ مردمی یا ابزارهایی است که بتواند تودههای طبقهپایین جامعه که پایۀ قدرت خمینی را تشکیل میدهند، جذب کند.

 چنین ائتلافی عمدتاً در قالب مخالفت با خمینی متحد میشود و این مسئله اتحاد کافی برای غلبه بر بیاعتمادی نهفته و رقابتها بین احزاب تشکلدهندۀ ائتلاف را ایجاد نمیکند. پس بعید است که این گروه وسیع بتواند آن‌چنان مؤثر عمل کند که قدرت را به دست بگیرد.

3.    بزرگترین تهدید برای رژیم این است که ممکن است در زیر بار مشکلات خود، دچار فروپاشی شود. اگر دولت کنترل مؤثر بر وقایع را از دست بدهد، این قضیه ممکن است اتفاق بیفتد. حتی ممکن است تسخیرکنندگان سفارت درنتیجۀ بحران گروگانگیری، به‌عنوان یک کانون قدرت جایگزین، مطرح شوند.

آشوب در تبریز میتواند به تمامی منطقۀ آذربایجان سرایت پیدا کند، البته اگر شریعتمداری تصمیم بگیرد که قم را ترک کند و آشکارا رهبری شورشیان را به عهده بگیرد. این کار میتواند اقدام ضد رژیم کردها را تسهیل کند و موفق گرداند. ناتوانی دولت برای مدیریت مخالفت قومی در سطحی گسترده، در کنار شکستهای اقتصادی و تقسیم غیرعادلانۀ غذا، بهشدت به حمایت از رژیم ضربه میزند. به‌هرحال خمینی همچنان از کاریزمای بالایی برخوردار است و هیچکدام از این مشکلات تاکنون نتوانسته است به نقطهای بدون بازگشت تبدیل شود.

4.    خمینی از دنیا میرود یا کاملاً ناتوان میشود: وقتی خمینی دیگر زمامدار امور نباشد، جمهوری اسلامی مردی را از دست خواهد داد که انسجام هدف انقلابی را حفظ کرده بود. البته کناررفتن و مرگ او پایانی برای جمهوری یا انقلاب نیست. نیروی فزایندۀ انقلاب، قرارگرفتن ملازمان او در مسندهای راهبردی، قانون اساسی جدید و غلبۀ چهرههای دینی در مجلس و کابینۀ جدید به‌‌‌‌نوعی رژیم جایگزین را شکل میدهد. ترور خمینی به تردیدها میافزاید، ولی چهارچوب بنیادین دینی دولت همچنان عاملی اصلی در تعیین آینده خواهد بود.

به‌احتمال زیاد، بلافاصله پس‌از مرگ خمینی، ائتلافی غیررسمی از شخصیتهای ارشد دینی و دولتی تشکیل خواهد شد که در ابتدا به‌خاطر تمایل برای حفاظت از قدرتشان و انقلاب، کنار یکدیگر جمع میشوند. شورای نگهبان، رئیسجمهور، برخی از روحانیون ارشد و یک یا دو شخصیت نظامی برجسته امور کشور را پیش میبرند، ولی چنین ائتلافی برای مدت طولانی دوام نمیآورد. این اتحاد مشتمل بر تعداد بسیاری از مردان و زنان جاهطلب و نیز دودستگیهای سیاسی و دینی بسیار زیاد خواهد بود.

وقتی این ائتلاف غیررسمی شروع به نابودی کند، چندین جایگزین محتمل هستند:

 

-      یک مرد قدرتمند ظهور کند و بر دستگاه حاکمیت مسلط گردد، البته نه با شأن و جایگاهی که خمینی داشت. آیتالله بهشتی و منتظری، دریابُد مدنی و نخستوزیر قطبزاده گزینههای محتمل هستند؛

-      یک ائتلاف دینی ولی ضد خمینی: این کار میتواند تحت رهبری دینی و کلی آیتالله شریعتمداری شکل بگیرد، البته به‌گونهای که درعمل، قدرت در اختیار چهرههای سکولار مانند بختیار یا مدنی باشد؛

-      یک ائتلاف سنتی از نیروهای مخالف: جبهۀ ملی (بختیار، نخستوزیر سابق، بازرگان، و هدایتالله متین‌‌‌دفتری)، رهبران قبایل (قشقایی و سایر بختیاریها) و برخی از شخصیتهای میانهرو بازاری و دینی.

 

با توجه به سنت و کانونهای قدرت ایران، یک ائتلاف گسترده بیشترین احتمال را دارد، ولی جاذبۀ انقلاب خمینی احتمالاً به‌اندازهای بزرگ است که دستکم برای مدتی چنین انقطاع آشکاری از سلطۀ نهاد دینی رخ نمیدهد؛ ازاینرو، اولین از میان احتمالات بالا، محتملترین در تبعیت از ائتلاف غیررسمی اولیه متشکل از پیروان خمینی خواهد بود.

 



[1]. National Archives, RG 59, Central Foreign Policy File, P800009–0568.

سرّی. تهیه‌شده توسط گرومان (Grummon). تأییدشده توسط هریس.

[2]. هفتۀ گذشته هزاران نفر از آذربایجانیها در شهر تبریز و در حمایت از آیتالله کاظم شریعتمداری که دیدگاهی انتقادی نسبت‌به قانون اساسی جدید داشت، تظاهرات کردند. تظاهرکنندگان همچنین کنترل ساختمانهای دولتی شهر و نیز ایستگاههای رادیو و تلویزیون دولتی را به دست گرفتند.

Pranay Gupte, “Thousands of Azerbaijanis Parade in Tabriz to Support Their Ayatollah,” New York Times, December 8, 1979, p6.

تصاویر سند