Note
27
رضا مهوشی
دشمنی مردم ایران با آمریکا و سیاست هایش در ایران مسئله ای مربوط به امروز و دیروز نیست و ریشه در تاریخ دارد و می توان قدمتی حداقل هفتادساله برای آن قائل شد. همانطور که در نوشته های پیشین مورد اشاره قرار گرفت، سرآغاز دشمنی مردم ایران با آمریکا به ماجرای کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت ملی مصدق بر می گردد. آن زمانی که مردم با رای خود شخصیتی همچون مصدق که ملی گرا و در صدد مبارزه نسبی با سلطنت و استعمار خارجی بود را به قدرت رساندند و آمریکا به سبب احساس خطری که از جانب وی داشت با برنامه ریزی یک عملیات مخفی تحت عنوان «عملیات TPAJAX» که در حافظه تاریخی ایرانیان به کودتای 28 مرداد مشهور است، وی را سرنگون کرده و یک مهره سرسپرده همچون فضل الله زاهدی را به جای او گمارد و شاه را که از ترس سقوط سلطنت از ایران گریخته بود به کشور بازگرداند.
این اقدام آمریکایی ها خشم مردم را برانگیخت و سرآغازی شد بر دشمنی دیرینه مردم ایران با آمریکا. این دشمنی حتی اختصاصی به قشر مذهبی یا ملی گرا و یا طبقه ای خاص همچون روحانیون و سیاسیون و ... نداشت بلکه عموم مردم که طرفدار مصدق بودند، آمریکا را بعد از این واقعه به عنوان دشمن سرسخت خود دانستند.
البته گروههای کمونیست و مارکسیست که از لحاظ فکری ذیل بلوک شرق و شوروی سابق تعریف می شدند نیز به صورت شعاری و ظاهری با آمریکا به عنوان سردمدار بلوک غرب دشمنی داشتند و در ظاهر در حال مبارزه با این کشور و اردوگاه پیرامون که آن را «امپریالیسم جهانی» می نامیدند، بودند. البته این دشمنی با آمریکا صرفا به خاطر تعارض منافعی بود که میان این دو ابرقدرت وجود داشت و الا اقدامات جنایتکارانه آمریکا در منطقه و ایران و استعمارگری های آن کشور مورد انتقاد و دشمنی شوروی و پیروانش نبود. اما مردم مسلمان ایران فارغ از چارچوب های فکری کمونیستی و مارکسیستی، بر اساس مبانی دینی اسلام مبنی بر دشمنی با ظالم و ستمگر و استعمارگر با آمریکا دشمنی داشتند و درگیر بلوک بندی های شرق و غرب نبودند. البته از این نکته نباید غافل شد که کمونیست ها و مارکسیست ها به سبب سازمان حزبی و تشکیلاتی قوی که به سبب ارتباط با شوروی از آن برخوردار بودند در دشمنی با آمریکا از ادبیات خاص و الفاظ ویژه ای استفاده می کردند که ممکن است به سبب جذابیت یا ثقیل و آکادمیک بودن مورد استفاده اقشار دیگر مردم نیز قرار گرفته باشد اما این دلیل نمی شود که اصل دشمنی مردم ایران با آمریکا را ناشی از تحریک کمونیست ها بدانیم.
نکته مهم دیگر در این باره که نباید از آن غافل شد این است که مردم ایران علاوه بر آمریکا با شوروی به عنوان ابرقدرت بلوک شرق نیز سر سازش نداشتند و آن را نیز دشمن خود می دانستند و دلیلی نداشت تا تحت تاثیر این دشمن بخواهند با آمریکا دشمن باشند. فرهنگ انقلاب اسلامی و بن مایه اصلی مبارزات مردم در نهضت اسلامی مقابله با شرق و غرب و شکستن انحصار سیاسی بود. امام خمینی رحمه الله ماهها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه ای که خبرنگار فرانسوی روزنامه لوموند انجام داده بود رسما از دشمنی نهضت اسلامی با شوروی سخن می گوید. ایشان در پاسخ به این سوال که در مقابل اتحاد شوروی که همسایۀ بزرگ ایران است، موضع و موقع شما چیست؟ پاسخ می دهد:
«همان موضع و موقعی که در قبال امریکاست. ابرقدرتها مردم ما را استثمار کردند. من فرقی میان آنها [شوروی] و حتی بین آنها و انگلیس هم نمی بینم. [1]
یا وقتی از ایشان در مورد روابط آینده ایران پس از پیروزی انقلاب با روسیۀ شوروی، کشورهای عضو پیمان ورشو و چین کمونیست سوال می شود در پاسخ می فرمایند:
در حال حاضر روسیۀ شوروی و چین هر دو خود را با حمایت از شاه در صف مخالفین ملت ایران قرار داده اند.[2]
این نکات از آن جهت بیان شد که نشان داده شود نهضت اسلامی با رهبری امام خمینی شوروی را هم دشمن خود می داند و هیچ علقه و رابطه ای میان آنها برقرار نیست که منشا تاثیرپذیری انقلابیون ایران از شوروی و کمونیست ها باشد.
کمونیست های ایرانی از همان ابتدای تاسیس خود را ذیل شوروی تعریف کرده بودند و تحت حمایت آن قرار داشتند. علیاوف نماینده سفارت شوروی در ایران، از ابتدا در جریان تأسیس حزب توده قرار داشت. ایرج اسکندرى در این باره گفته است: «در سال 1320 پس از آزادى از زندان به اتفاق رضا روستا تصمیم گرفتیم که به سفارت شوروى در تهران برویم و نظرات خود را در مورد تشکیل حزب روشن کنیم. چون رفتن به سفارت شوروى امکانپذیر نبود به قسمت بازرگانى در پامنار مراجعه کردیم و با مسئول اقتصادى مذاکره و پیامى به او داده و پس از چند روز روسها موافقت کردند که حزب توده ایران را پایهگذارى و فعالیت تبلیغاتى ما در درجه اول علیه هیتلر و مسأله فاشیسم گردد...»[3]
حزب توده در تلاش بود تا این وابستگی کمونیست های ایرانی به شوروی را پنهان نگاه دارد چرا که از دشمنی مردم ایران نسبت به شوروی آگاه است. یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» تصریح می کند که پس از آشکار شدن ماهیت کمونیستی حزب توده، اقبال عمومی به آنها در میان مردم از بین رفت.[4]
در جریان کودتای 28 مرداد 1332، حزب توده همسو با امیال دول بیگانه به ایفای نقش ضد مردمی و ضد ملی پرداخت. این حزب به واسطه نفوذ برخی از اعضا و طرفدارانش در ارگانهای نظامی (شاخه نظامی حزب توده) از فرایند کودتا مطلع بود، اما حاضر نشد درباره این عملیات اطلاعرسانی کند. کیانوری به طور تلویحی ماجرای اطلاع حزب از جریان کودتا را تائید کرده است.[5] حزب توده در واقع در جریان نهضت نفت، با مواضع خود، با کودتاچیان آمریکایی و انگلیسی کمک کرد. به تعبیر غلامرضا نجاتی: «روش حزب توده که ابتدا در نقش طرفداری از خواستهای شوروی و سپس به صورت فرمانبرداری از دستورات مسکو درآمد و همه جا علیه منافع ملت ایران عمل کرد، درست در جهت هدف امپریالیستهای انگلیسی و آمریکایی بود.»[6]
با توجه به این نکات و جهت گیری های کمونیست ها نسبت به مبارزات انقلابی مردم و رویکرد رهبر نهضت اسلامی و مردم نسبت به شوروی و کمونیست ها چگونه می توان مدعی شد که روحیه ضد آمریکایی انقلابیون ایران تاثیر پذیرفته از شعارهای به ظاهر ضدآمریکایی کمونیست ها بوده است!
مردم مسلمان و مبارز ایران در ایام پیروزی انقلاب اسلامی تحت تعلیمات و هدایت علمای دینی همچون امام خمینی و شاگردان مبرز و مبارز ایشان قرار داشتند که آنها را طبق تعالیم اسلامی و الهی پرورش می دادند و مراقب بودند تا شرایط بحرانی باعث نشود که به دامن یکی از دو ابرقدرت شرق یا غرب بیفتند و لذا بود که حضرت امام خمینی رحمه الله بعد از پیروزی انقلاب بلافاصله شعار اصلی انقلاب را «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» عنوان کردند تا جلوی سوء استفاده های احتمالی نیروهای چپگرا و غربگرا را بگیرند.
هدایت ها و بصیرت افزایی های امام خمینی رحمه الله درباره امریکا به عنوان «شیطان بزرگ» باعث شد تا دشمنی با آمریکا به مشخصه اصلی نهضت اسلامی تبدیل شده و شعار «مرگ بر امریکا» در کنار یکی از اصلیترین شعارهای مردم ایران در راهپیماییها و تظاهرات انقلابی شود. بنابر گزارشهای سفارت امریکا در ایران، از تاريخ 6 اكتبر 1978 در راهپیماییهای مردمی در ایران «به طور متوسط روزی یک حادثه خشونتبار بر ضـد منـافع آمريكـا صورت گرفته است.»
به عنوان مثال برای اقدامات ضدآمریکایی نهضت امام خمینی رحمه الله می توان به برهه ای اشاره کرده که بعد از تصویب لایحه كاپیتولاسیون در سال 1343 ، امام خمینی رحمه الله در یك سخنرانی شدیداللحن و تاریخی در جمع اقشار مختلف مردم، ضمن افشاگری علیه كاپیتولاسیون، رئیس جمهوری آمریكا را «منفورترین افراد دنیا» نزد ملت ایران خواندند و اولین و مهمترین مشکل کشور را اراده امریکاییان در ایران دانستند. این سخنرانی چنان دارای مضامین ضدآمریکایی بود که موجب تبعید ایشان به خارج از ایران شد.
علاوه بر این، از شعارها و دیوارنوشتههای مردمی در دوران نهضت اسلامی برمیآید که شعار «مرگ بر امریکا» جزء لاینفک مبارزات مردم ایران در دوران نهضت اسلامی بوده است. چنانکه شعارهایی چون «مرگ بر استعمارگران امریکا»، «مرگ بر امپریالیسم امریکا»، «باعث خشم مردم نشو؛ پس مرگ بر تو امریکایی»، «مرگ بر مزدور امریکایی» و... همواره در میان شعارها، دیوارنوشتهها و پارچهنوشتههای مردم به چشم میخورد.[7]
با توجه به مجموع این نکات می توان با قطعیت گفت که آمریکاستیزی در بطن مبارزات مردم ایران قرار داشته و آنگونه که برخی تصور می کنند تحت تاثیر نیروهای کمونیست نبوده است چراکه آنها اساسا چنین مقبولیتی نزد مردم ایران نداشتند که بتوانند تاثیرگذار باشند و علاوه بر این چنین توانایی و سازماندهی نداشتند که بتوانند بر خیل عظیم چند ده میلیونی مبارزان انقلابی در سراسر ایران تاثیر بگذارند و مسیر مبارزاتی آنها را مشخص نمایند.
[1] - صحیفه امام جلد 3 ص 374
[2] صحیفه امام جلد 4 ص 508 مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم
[3]-https://B2n.ir/s15369
[4]- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، چاپ هفدهم، 1389، ص 390 و 391.
[5] - https://B2n.ir/x20806
[6] - غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم، 1378، ص 293
[7] - دیوار نوشتهها، نامه نور، شماره ششم و هفتم، بهمن 1358