Note
25
رضا مهوشی
یکی از شبهات و سوالات که همواره و خصوصا در ایام تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان در فضای رسانه ای منتشر می شود این است که تسخیر سفارت توسط دانشجویان باعث شروع دشمنی آمریکا با ایران و شده و چه بسا اگر دانشجویان پیرو خط امام این حرکت که ناشی از تندروی انقلابی بوده است را انجام نمی دادند، آمریکا در مقابل ایران آرایش خصمانه نمی گرفت و این همه مشکلات برای کشور بوجود نمی آمد پس می توان گفت که منشاء بدبختی های کشور در مان کنونی ناشی از این اقدام نابجای جوانان انقلابی بوده است.
آنچه در ابتدا و پس از مواجهه با این شبهه به نظر می رسد اینست که شاید واقعا همین گوونه بوده و دشمنی امروز آمریکا نسبت به ایران ناشی از دشمنی و خصومت اولیه ایران نسبت به آمریکا بوده است اما دقت در شواهد تاریخی و سابقه ارتباط این دو کشور با یکدیگر نشان می دهد که سیر حوادث تاریخی آن گونه که این شبهه بیان می کند، نیست.
برای بررسی دقیق تر این مسئله می توانیم اقدامات آمریکا در قبال ایران را در دو برهه زمانی «قبل از انقلاب» و «پس از انقلاب تا پیش از تسخیر سفارت» مورد بررسی قرار دهیم تا مشخص شود که این دشمنی عمیق اولین بار توسط کدام کشور آغاز شده است.
آمریکایی ها از سالها پیش از انقلاب در ایران حضور داشته و به اعمال نفوذ در سیاست، فرهنگ و اقتصاد ایران می پرداختند و حکومت پهلوی هم از این نفوذ لستقبال کرده و البته چون خود توسط آنها بر سر کار آمده بود امکان مخالفت با آنها را نیز نداشت. در ماجرای روی کارآمدن مصدق به عنوان یک شخصیت ملی که خواهان استقلال نسبی کشور از ابرقدرت ها و سلطه گران بود، آمریکایی ها و انگلیسی ها کودتایی را برنامه ریزی کردند که بعد ها به کودتای 28 مرداد معروف شد.
باقی ماندن مصدق بر سر قدرت بی شک می توانست منافع مردم ایران و کشور ایران را تامین کرده و مقدمات سرنگونی حکومت پهلوی را رقم بزند اما آمریکایی ها که نگران از دست دادن منافعشان در ایران بودند با طرح ریزی این کودتا سنگ بنای اولین دشمنی جدی با ایران و مردمش را در ایران گذاشتند و ضربه محکم و اساسی به منافع مردم ایران زدند.
احیای لایحه کاپیتولاسیون توسط محمدرضا شاه و برخورداری آزادی عمل کامل آمریکایی ها در ایران که منجر به جنایات و ظلم های فراوان آنها در ایران شد نیز دومین اتفاق مهم در خصوص روابط آمریکا و ایران به شمار می آمد. بنابر این قانون مستشاران نظامی و مقامات سیای و نیروهای فنی و ... آمریکایی در ایران دارای مصونیت کامل بوده و هر اقدامی که اراده می کردند می توانستند رقم بزنند و در عین حال به هیچ محکمه و دادگاهیی در ایران نیز پاسخگو نبودند. گزارش های مختلفی از جرائم گسترده مالی و اخلاقی و .. از جانب آمریکایی در تاریخ ثبت شده است که موجب تثبیت نفرت ایرانی ها از آمریکایی ها شده است.
در روزهای منتهی به انقلاب و زمانی که شاه از ایران گریخته بود، بحث بر سر مقصد احتمالی شاه بسیار داغ شده بود. محمدرضا شاه با توجه به جنایات گسترده ای که در ایران رقم زده بود به شدت منفور بود و انقلابیون خواستار دستیابی به او برای محاکمه اش بودند. بدیهی بود هر کشوری که به او پناه می داد به عنوان دشمن تلقی شده و مورد بغض و نفرت ایرانیان قرار می گرفت. آمریکایی ها بدون توجه به احساسات انقلابی مردم ایران و درخواست متعدد برای بازگردانده شدن شاه به ایران، شاه را در حمایت خود گرفته و به او پناه دادند. بدیهی بود که این اقدام موجب نفرت بیش از پیش مردم ایران نسبت به آمریکا می شد.
نکته مهم دیگر در این ایام تلاش آمریکا برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی است. روز 14 دیماه 1357 و در آستانه فروپاشی رژیم شاه، آمریکا با هدف حفظ منافع آمریکا در ایران، یکی از مقامات عالیرتبه خود به نام ژنرال رابرت هایزر معاون فرمانده یگان ناتو در اروپا را مخفیانه به ایران اعزام کرد.هایزر قرار بود «برای همکاری مستقیم با رهبران نظامی ایران» به تهران اعزام شود. ماموریت او در تهران اقداماتی به منظور حصول اطمینان از وحدت نیروهای مسلح، حمایت از دولت قانونی و آماده ساختن آنها برای جلوگیری از سقوط و از هم پاشیدگی رژیم پهلوی بود. هایزر در اجرای مأموریت خود طرح کودتا را آماده ساخت. به گزارش هایزر: «طرحها شکل میگرفتند و ما به نقطهای نزدیک میشدیم که میتوانستیم با ارتش دست به کودتا بزنیم. همچنین به نقطهای میرسیدیم که بتوانیم این کودتا را ظرف یک هفته صورت دهیم. گروه از نظر روانی آماده بود که اگر دولت قانونی بختیار در آستانه سرنگونی قرار گرفت کودتا را انجام دهد». هایزر در آستانه ترک ایران در جلسه 14 بهمن بار دیگر به فرماندهان نظامی گفت: دولت بختیار در آستانه سقوط است در این صورت «ارتش باید فوراً و قاطعانه وارد عمل شود و کودتا» صورت گیرد. این اقدامات آمریکا پیش از انقلاب اسلامی، آن کشور را در راس دشمنان ایران و انقلاب اسلامی قرار می داد و طبیعی بود که دشمنی با آمریکا یکی از شعارهای اصلی انقلابیون و مردم ایران در روزهای منتهای به پیروزی انقلاب و پس از آن باشد.
مقام معظم رهبری در خصوص اقدامات هایزر در ایران اینگونه می فرمایند:
«در هشتم بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همین خیابانهای تهران، همین خیابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هایزر که فرستادهی آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یکجوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش مینویسد -اینها اسناد تاریخی است- و میگوید من به ژنرال قرهباغی گفتم که در مواجههی با مردم لولهی تفنگهایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتلعام کنید. اینها هم همین کار را کردند، لولهی تفنگها را پایین آوردند، عدّهای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیّت عقب نرفت. هایزر میگوید؛ قرهباغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایدهای نکرد، مردم عقب نرفتند، آنوقت هایزر میگوید من دیدم این ژنرالهای شاه چقدر کودکانه فکر میکنند؛ یعنی باید ادامه میدادند، باید مرتّب میکُشتند. ببینید این رژیمِ دستنشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتلعام هموطنان را به ارتشبد ایرانی میدهد و این به دستور او و به توصیهی او عمل میکند و چون فایدهای ندارد، میرود به او میگوید فایدهای ندارد؛ او هم میگوید اینها بچّهاند، اینها کودکانه فکر میکنند. این، ماحصل و خلاصهی حکومت پهلوی در ایران است» (بیانات در 12 آبان 94)
بعد از پیروزی انقلابی اسلامی نیز آمریکایی به مدت حدود 9 ماه به صورت رسمی در ایران حضور داشتند و مشغول فعالیت های خود بودند و تعرض جدی از جانب انقلابیون در قبال آنها صورت نگرفته بود و این نشان می داد که انقلابیون و جریان حاکم بر ایران پس از پیروزی انقلاب در صدد این بودند که رابطه خود با همه کشورها حتی آمریکا را نیز در وضعیت جدید و با شرایط جدید ادامه دهند اما این آمریکایی ها بودند که باز هم در راه دشمنی با مردم ایران از پای ننشسته و تمام تلاش خود برای زمین زدن این حکومت نوخاسته را به کار بستند.
مقام معظم رهبری در خصوص دشمنی های آمریکا در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی می فرمایند:
«از ساعات اوّل پیروزی انقلاب بلکه حتّی قبل از انقلاب دشمن درصدد توطئه برآمد. آمریکاییها چند روز قبل از پیروزی انقلاب آدم فرستادند اینجا که شاید بتوانند یک کودتایی راه بیندازند و حرکت مردم را خنثی کنند که البتّه نتوانستند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، انواع و اقسام تلاشها را کردند؛ چه تلاشهای سیاسی رسمی که سنای آمریکا از همان روزهای اوّل علیه جمهوری اسلامی موضع گرفت، اعلام خصومت کرد، اعلام تحریم کرد -که این راههای رسمی بود، راههای علنی بود- چه از راههای غیر علنی، که تماس گرفتند با عوامل خودشان، با مزدوران خودشان در داخل کشور که شاید بتوانند از حضور قومیّتهای مختلف برای ایجاد اختلاف در میان ملّت استفاده کنند، که تو دهنشان خورد.» (بیانات در 12 آبان 95)
این دشمنی ها و حرکات مخفیانه برای مقابله با انقلاب اسلامی تا آنجا پیش رفت که دانشجویان متوجه شدند که این مکان دیگر صرفا یک سفارتخانه نیست و تبدیل به یک مرکز جاسوسی و خرابکاری علیه انقلاب شده و برای جلوگیری از اقدامات مخرب آن هیچ راهی جز تسخیر آن وجود ندارد. لذا می توان نتیجه گرفت که اقدام دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا در تهران یک عکس العمل منطقی و طبیعی در برابر کشوری بود که حداقل 25 سال علیه ملت و کشور ایران دشمنی کرده بود و قصد نداشت این دشمنی را پایان بدهد.
به عنوان حسن ختام این نوشته مناسب است تا پاسخ صریح مقام معظم رهبری به این شبهه را یادآور شویم. ایشان با بیانی صریح و قاطع در پاسخ به این شبهه می فرمایند:
«امروزه در عرف سیاستی که امریکاییها آن را هدایت میکنند، قضیه اینگونه مطرح نمیشود. قضیه را اینطور مطرح میکنند که امریکا مثل همهی کشورهای دیگر در داخل تهران سفارتخانهای داشت و عدّهای از روی بیتربیتی و بیاعتنایی به موازین بینالمللی، ریختند و این سفارتخانه را که خانهی امریکاییها بود، تسخیر کردند و دیپلماتها را دستگیر نمودند. اینطور، قضیه را در دنیا منعکس میکنند. در حالی که طرح این قضیه به این شکل، خلاف واقع و غلط است. قضیه اینطور نیست. قضیه این است که دولت امریکا، یک نظام جبّار را در کودتای بیستوهشتم مرداد سال ۳۲، در ایران بر سرِ کار آورد. بیستوپنج سال، انواع پشتیبانیها را از آن نظام جبّارِ ظالمِ غاصبِ خائن و فاسد انجام داد. در همان سالِ آخر؛ یعنی تقریباً آخرین سالی که آن رژیم نابجا و نابحق و فاسد بر سرِ کار بود، همان آقایی که امروز در دنیا چهرهی مردم دوستی به خود گرفته است و این گوشه و آن گوشهی دنیا، در قضایای بینالمللی دخالتهای بیجا و حضور بیفایده میکند، رئیس جمهور آمریکا بود. رئیس جمهور دمکراتِ امریکا، در همان حالی که ملت ایران نهایت شدّتها و سختیها را از دست آن رژیمِ فاسدِ غاصب میکشید، به ایران آمد، نان ملت ایران را اینجا خورد، بر سر سفرهی رنگین غاصبان حکومت در ایران نشست و لذّتهایش را برد، بعد هم با حالت سرمستی، ایستاد و اعلام کرد که: «ایران صاحب بهترین حکومتهاست. امنترین جاهاست و اینها که بر سرِ کارند، بهترین حکّامند!» انگار نه انگار که دستِ شاه تا مِرفق به خون این ملت آلوده است.
این کار را امریکاییها کردند. بعد از مدّتی هم در مثل چنین روزی یکعدّه دانشآموزان و نوجوانان ما این گلهای هنوز درست باز نشده را پرپر کردند. این ضربه را، اوّل آنها وارد آوردند. با همهی اینها، ملت ایران نجابت به خرج داد: وقتی که انقلاب پیروز شد، در اینجا هیچکس به امریکاییها صدمهای نزد؛ آنها را اذیّت نکردند؛ سفارت را از آنها نگرفتند. آنها را روانه کردند؛ با احترام به خانهی خودشان رفتند. کسی کاری به کارِ آنها نداشت. عدّهای از آنها هم در داخل سفارت ماندند. لکن شروع به توطئه کردند: تماس با مخالفین انقلاب؛ درس دادن به عناصر پس مانده و واماندهی رژیم پهلوی که در اینجا از ادامهی حیات مأیوس شده بودند. خوب؛ ملت ایران هوشیار است. ملت ایران غافل نیست و میفهمد که قضیه چیست.جوانان دانشجو، در روز سیزدهم آبان ۵۸ که راهپیمایی میکردند، رفتند این مادهی فساد را از بین بردند. قضیه اینگونه است.» (بیانات در 12 آبان 72)