Note
34
رضا مهوشی
در یادداشت قبل به وقایع روزهای ابتدایی دهه فجر پرداخته شد و دیدگاههای کارشناسان سفارت آمریکا در خصوص ورود امام خمینی به ایران و اقدامات ایشان در روزهای ابتدایی ورود به ایران مورد بررسی و اشاره قرار گرفت. در این یادداشت قصد داریم که ادامه وقایع دهه فجر از دید اسناد لانه جاسوسی را مورد بررسی قرار دهیم.
نیمه دوم دهه فجر با شروع به کار دولت موقت همراه است و امام حکم بازرگان را برای ریاست دولت موقت در 16 بهمن صادر می کند. آمریکاییها در اینباره مینویسند: «آیتالله خمینی در کنفرانس مطبوعاتی... مهدی بازرگان سیاستمدار کهنهکار جبهه ملی با اعتبار عالی مذهبی و با شهرت خوبی در کارآیی را به عنوان نخستوزیر دولت موقت منصوب کرد. گزارشی از دیگر اعضاء کابینه... نرسیده است. میگویند [امام] خمینی گفته است: «همه باید از این دولت اطاعت نمایند. مخالفت با آن به منزله مخالفت با انقلاب اسلامی است.» از دید آمریکاییها این اقدام امام خمینی نشان خواهد داد که طرفین دارای چه قدرتی هستند. اگر بازرگان و وزرای جدیدش بکوشند مهار دستگاه دولت را در دست بگیرند... اولین آزمایش دو اراده انجام خواهد گرفت... نخستوزیر یا ارتش نسبت به این اعلان، گزارش نداریم. مخالفان که از واکنش نظامیان ترسانند آرام و باثبات برای یک رشته برخورد با دولت نظامی بختیار قدم برمیدارند.[1]
شروع به کار دولت موقت با انتصاب از جانب امام خمینی واکنش های مختلفی را در پی داشت. آمریکایی ها در سندی به این عکس العمل ها می پردازند: «با فراخوانی... [امام] خمینی و تعیین بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت جدید... خیابانهای تهران از جمعیت موج میزند. تا این لحظه برخوردی پیش نیامده است. عدهای نزدیک مجلس که جلسه علنی دارد، جمع شدهاند. بختیار امیدوار است لایحه انحلال ساواک و لایحه تشکیل دادگاههای ویژه برای رسیدگی به فساد را در این جلسه از تصویب نمایندگان بگذراند.... ارتش هنوز درباره انتصاب [بازرگان]... اظهارنظری نکرده ولی نزدیک به یک ساعت تمام هواپیماهای اف4 و هلیکوپترها برای نشان دادن خود، بر فراز شهر تهران پروازهای نمایشی داشتند.»[2]
برداشت آمریکاییها از سخنان و حکم کتبی امام خمینی در مورد آینده سیاسی ایران این است که: «بازرگان باید یک دولت تشکیل دهد، رفراندومی در مورد جمهوری اسلامی دهد، مجلس تعیین قانون اساسی را تشکیل دهد. و سپس انتخابات مجلس ملی جدید براساس قانون اساسی را انجام دهد ... دیروز یزدی بار دیگر تکرار کرد که هم اکنون یک قانون اساسی جدید وجود دارد. هم اکنون قانون اساسی جدید تهیه شده و نوشته شده است.»[3]
تنها واقعه در روز 17 بهمن از دید آمریکاییها تجمع مردم در مقابل ساختمان مجلس بود که در مورد آن مینویسند: «امروز در جنوب تهران جمعیت انبوهی گرد هم آمده و حداقل در مقابل ساختمان مجلس تجمع نمودهاند. با وجود اینکه جو بالقوه درگیری وجود داشت، تاکنون گزارشی در مورد زدوخورد احتمالی دریافت نکردهایم. انتظار میرود فردا تظاهرات گستردهتری انجام شود. تمامی این تظاهرات در پاسخ به دعوت آیتالله خمینی مبنی بر انجام تظاهرات مسالمتآمیز در پشتیبانی از دولت بازرگان انجام میشود.»[4]
در پایان روز 17 بهمن هم آمریکاییها با خوشبینیای که معلوم نیست از کجا نشأت گرفته است، مینویسند: «به نظر میرسد، ایران اولین روز را با داشتن دو دولت رقیب که هر یک میکوشد کنترل را در دست خود بگیرد، بدون حادثهای جدید سپری کرده باشد. در تهران و شهرهای بزرگ دیگر درگیری و برخوردی روی نداد ولی اوضاع متشنج بود... بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد روشن نیست. امیدی هست که برقراری دولت موقت [آیتالله] خمینی احتمالاً پیشدرآمد دورهای از مذاکرات جدی بین نیروهای مذهبی و نخستوزیر باشد.»[5]
یکی از نکات جالب در خصوص اسناد روز 17 بهمن سندی است که در آن به یک ابتکار جالب از جوانان اصفهانی برای مقابله با آمریکایی ها اشاره می شود. مامور سفارت می نویسد:
« زایش و رشد گروه های تروریستی ادامه دارد. در اصفهان گروه سربازان شهید امام خمینی سربرآورده. یکی از کارهایشان این است که به کنسولگری ما تلفن می زنند و وقتی ما گوشی را برمی داریم قسمتی از نوار خمینی را که مربوط به ضرورت رهایی ایران از چنگ اجانب است، به صدا در می آورند. بعد از آن درخواستشان این است که آمریکاییان ایران را ترک کنند، و الا کشته می شوند.»[6]
در این حال آمریکاییها به شدت به دنبال خروج اتباعشان از ایران هستند. این هم در حالی است که آنها دائماً از معلوم نبودن آینده سخن میگویند. در سندی آنها به موضوع همکاری با ژاپنیها در مورد خروج اتباع هر دو کشور اشاره میکنند که به نظر میرسد جلسهای چند ساعته در این مورد داشتند. در این سند به موضوع همکاری دولتهای انگلیس، آلمان و فرانسه نیز در مورد خروج اتباعشان اشاره شده است.[7]
البته این نگرانی تا اندازه ای ناشی از وضعیت کاملا ضد آمریکایی موجود در جامعه ایران بود. در سندی می خوانیم:
«دیروز در اواخر بعد از ظهر یک حادثه جدی در اصفهان اتفاق افتاد. موتورسیکلتی در موازی ماشینی که سه کارمند هلی کوپترسازی بین المللی بل سوار بر آن بودند قرار گرفت به داخل آن شلیک کرد. فرماندار حکومت نظامی تقاضا کرده آمریکاییان، حتی در ماشین ها جمع نشوند، و دو آیت الله هر یک جداگانه اطلاعیه ای داده اند که مردم به آمریکاییان آسیبی نرسانند: «مهمان نوازی اسلامی باید نشان داده شود.»[8]
موضوع بعدی در روهای منتهی به پیروزی انقلاب که موجب نگرانی آمریکاییها شد، مسائل اقتصادی است. آمریکاییها حساسیت بسیاری به موضوع نفت و نظر امام خمینی در این مورد داشتند.[9]
مسائل مربوط به گمرک و اعتصابات پی در پی در صنایع مختلف نیز از جمله موضوعات دیگری است که مورد توجه آمریکایی ها می باشد. آمریکاییها در سند مفصلی اذعان میکنند که: «کشتیهای با پرچم آمریکا مورد تبعیض قرار نگرفتهاند (یک کشتی در حال تخلیه محموله مواد غذایی است و پس از آن محصولات کشاورزی ایران را بارگیری خواهد کرد).» آنها در انتهای همین سند مسئله هشدار به کشورها برای بازرگانی با ایران را مطرح میکنند که سفیر آمریکا مینویسد: «ما معتقدیم که کلیه شرکتهای کشتیرانی که سرگرم کار با ایران هستند از وضعیت بد در بنادر آگاهی دارند. بنابراین فکر نمیکنیم اعلام هشدار به دریانوردان... ضرورتی داشته باشد. در شرایط حساس سیاسی کنونی و شرایط اجتماعی در ایران چنین هشداری با سوءتعبیر مواجه خواهد شد و بدان معنا و مفهومی گستردهتر از آنچه که هست داده خواهد شد.»[10]
اعضای اتاق بازرگانی ایران در 19 بهمن به ملاقات امام خمینی میروند و آمریکاییها به دنبال پیگیری موضوعاتی هستند که در این جلسه قرار است مطرح شود. رابط آمریکایی ها در اتاق بازرگانی به مشروح مطالبی که قرار است در این جلسه با امام خمینی مطرح شود اشاره می کند. او تصریح می کند که « این هیأت شامل صنعتکاران، بانکداران و بازرگانان خواهند بود و تلاش می کنند آیت الله را در مورد شدت وخامت اوضاع تحت تأثیر قرار داده و توصیه نمایند که تأمین منافع کشور به عنوان یک ضرورت کلی راه حلی فوری می طلبد.» [11]
یکی از نکات مهم در خصوص گزارشات آمریکایی ها در مورد ایام دهه فجر این است که بعد از خروج افراد دربار پهلوی و مرتبطین آنها از ایران، شخص مطلع و قابل اعتمادی برای آنها باقی نمانده و عموما با ضعف اطلاعاتی جدی مواجه هستند و انقلابیون هم به هیچ وجه حاضر به همکاری با آنها نیستند و لذا برای کسب اطلاعات به سراغ افراد متوسط و کم اطلاع می روند.
در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، آمریکاییها با ضعف اطلاعاتی وسیعی هم مواجه میشوند. وابستگان به حکومت پهلوی یا در حال رفتن از ایران هستند و یا از ارتباط با آمریکاییها خودداری میکنند و مخالفان حکومت نیز تمایلی به گفتوگو با آمریکاییها ندارند. برای همین عمده مکالمات آمریکاییها با افراد نه چندان مطلع صورت میگیرد. آمریکاییها در مورد سرنوشت افراد نظامی و وابستگان به حکومت پهلوی در صورت پیروزی انقلاب اسلامی مینویسند: «به نظر ما... به این معنی نیست که حکومت اسلامی جدید در این جهان از تعقیب و تنبیه فرماندهان نظامی و مسئولین غیرنظامی که با آنها مخالفت کردهاند خودداری خواهد کرد. ما تصور میکنیم این کار یکی از مقاصد آنها بوده و همچنان خواهد بود.»[12]
آمریکایی در روزهای منتهای به انقلاب در گفتگوهایی که با منابع شان دارند که حتی گزینه هایی همچون ترور امام خمینی هم در این گفتگو ها مطرح می شود: «حرف آخر اقبال اشاره به این بود که ترور خمینی به تدریج خیلی ها را به عنوان جزیی از یک راه حل به خود جلب می کند. وی اظهار داشت که شخصا مشکلات را که این می تواند ایجاد کند، درک می کند اما عنوان نمود که حتی بعضی اشخاص در مجامع مذهبی که حامی خمینی نیستند ممکن است از اینکه ببینند، صدای افراطی خمینی از صحنه حذف می شود چندان بیزار نباشند.»[13]
البته کارشناس سفارت صراحتا از عدم اعتبار سخنان اشخاصی همچون منصور اقبال سخن می گوید: « لازم نیست به اقبال به عنوان یک منبع خبری، اهمیت بسیار زیادی داده شود. به هر حال عقاید وی حاوی منطق شخصی است که طرفداران رژیم و دیگر محافظه کاران را به خود جلب می کند؛ زیرا آنها رهایی از موقعیت فعلی را جز با یک خونریزی عظیم امکان پذیر نمی بینند.ادامه تروریسم و عدم امنیت ممکن است خیلی از مردم را که اکنون سکوت کرده اند، به فعالیت بیشتر بکشاند.»[14]
[1] - اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ص 51، سند شماره 37، 5 فوریه 1979 ـ 16 بهمن 1357.
[2] - همان، ص 52، سند شماره 38، 6 فوریه 1979 ـ 17 بهمن 1357.
[3] - اسناد لانه جاسوسی - جلد 3 - کتاب 3 - صفحه 406
[4] - کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ، ص 54 الی 56، سند شماره 39، 6 فوریه 1979 ـ 17 بهمن 1357.
[5] - همان، صص 56 و 57، سند شماره 40، 6 فوریه 1979 ـ 17 بهمن 1357.
[6] - همان ص 52 سند شماره 38
[7] - همان، ص 61 الی 64، سند شماره 42، 6 فوریه 1979 ـ 17 بهمن 1357.
[8] - همان ص 52 سند شماره 38
[9] - همان، صص 64 و 65، سند شماره 43، 6 فوریه 1979 ـ 17 بهمن 1357.
[10] - همان، ص 65 الی 68، سند شماره 44، 7 فوریه 1979 ـ 18 بهمن 1357.
[11] - همان، صص 69 و 70، سند شماره 45، 7 فوریه 1979 ـ 18 بهمن 1357.
[12] - همان، ص 72، سند شماره 47، 8 فوریه 1979 ـ 19 بهمن 1357.
[13] - جلد 1 ص 312 سند شماره 15
[14] - همان