Note
33
رضا مهوشی
ایام 12 بهمن تا 22 بهمن را می توان مهم ترین و پرالتهاب ترین روزهای پیش از انقلاب اسلامی دانست. طبیعتا مرور و بررسی دیدگاه کارشناسان سفارت آمریکا در خصوص وقایع و اتفاقات این ایام می تواند در فهم رویکرد آمریکایی ها به روهای پیروزی انقلاب اسلامی راهگشا باشد.
اولین مسئله ای که در اسناد به آن پرداخته می شود مسئله ورود امام به ایران است. در اسناد می خوانیم: «آیتالله خمینی طبق برنامه در رأس ساعت نه صبح با هواپیمای اجارهای ایرباس به فرودگاه مهرآباد وارد شد. بسیار بیشتر از پنجاه نفری که مقامات امنیتی در نظر گرفته بودند، از وی استقبال به عمل آوردند. ولی این افراد آرام و منظم بودند.»[1]
فرایند ورود امام به ایران یک فرایند پرتلاطم است و ناهماهنگی دولت وقت با انقلابیون کاملا مشهود است. آمریکایی ها در مورد توافق بین انقلابیون و دولت این چنین می نویسند: «گفتوگوهای محرمانه بین حامیان [امام] خمینی و نظامیان، در مورد نظم و ترتیب ورود آیتالله منجر به توافقات شکنندهای شده است. مطابق نظر کمیته ویژهای که روی جزئیات کار میکند، ارتش امنیت فرودگاه را به عهده دارد و خودروی حامل [امام] خمینی را در میدان شهیاد [آزادی] تحویل پلیس مذهبی و سیاسی خواهد داد.»[2]
در خصوص پخش زنده تلویزیونی ورود امام به ایران نیز آمریکایی ها می نویسند: «رادیوی تهران کلمهای گزارش نداد و طبق معمول موسیقی ساعت یازده صبح خود را پخش میکرد.... چند لحظه قبل از ورود آیتالله، پرده تلویزیون با آرم: «رادیو تلویزیون ملی ایران» روشن شد و طولی نکشید که جمله «بهار شکوفای ایران» جای آن را گرفت. گوینده برنامه اطلاع داد که گزارشگران رادیو و تلویزیون ملی ایران در فرودگاه، مقابل دانشگاه تهران و بهشت زهرا مستقر گشتهاند. به محض اینکه [امام] خمینی از هواپیما پایین آمد و پا به ترمینال گذاشت، برنامه قطع شد و گوینده اعلام کرد که به علت نواقص فنی پخش برنامه زنده امکانپذیر نیست، ولی تمام برنامه ضبط و بعداً پخش میشود (زمانی تعیین نگردید). بعد از آن عکس شاه پرده تلویزیون را پوشاند و سرود ملی که پایان برنامه تلویزیون را اعلام میدارد، به صدا درآمد.» در مورد این موضوع هم تنها به اختلاف بین نیروهای دولتی و انقلابیون اشاره میشود، در حالی که در آن زمان برداشت عمدی بودن این اقدام پررنگتر بود.
در ادامه سند در مورد مشاهدات افراد سفارت بعد از قطع پخش زنده می نویسد: «در خیابانهای شمالی و جنوبی سفارت، رفت و آمد ماشینها در جهت مسیر رژه روندگان شدت یافت، چراغهای خود را خاموش و روشن میکردند و مرتب بوق میزدند.»[3]
روز اول ورود امام به ایران از دید مامور سفارت اینگونه گزارش می شود: «برنامه [امام] خمینی چنین است که ابتدا برای ایراد سخنرانی به منظور ادای احترام رهسپار گورستان بهشت زهرا میشود. و بعد موقتاً در مرکز تهران، نزدیک ساختمان مجلس، در ستاد خودش اقامت خواهد گزید. شاید در آینده نزدیک دو روزی به قم، به خانه قدیمیاش که از جنوب تهران تا آنجا چهار ساعت راه است، برود...»[4]
اشاره به نظم در برنامه استقبال و شادی مردم نیز در اسناد لانه جاسوسی قابل توجه است: «جمعیت عظیمی در دو سوی مسیر عبور [امام] خمینی، از فرودگاه تا گورستان اصلی شهر، صف کشیده بود. ولی بهطور کلی منظم بودند و تاکنون خشونتی گزارش نشده است... خیابانهای تهران مملو از بوق ماشینها و هلهله مردم است. دقایقی پس از قطع برنامه تلویزیون، صدای ولوله و غوغا در منطقه اطراف سفارت بلند شد، ولی بهجز این، اقدام ویژه دیگری علیه سفارت صورت نگرفت.»[5]
از سخنرانی امام در بهشت زهرا تنها یک جمله در اسناد آمریکایی به چشم می خورد و آن هم جمله ای است که آینده کشور را مشخص می کند: «جملات ابتدایی سخنرانی [امام] خمینی عبارتند از: «دوران سلطنت به پایان رسیده است.»[6]
آمریکایی ها کاملا به آینده ایران بعد از ورود امام اشراف دارند و می دانند چه اتفاقی خواهد افتاد چرا که اتباع شان را پیش از آن به سرعت از ایران خارج کرده و می کنند اما در اسناد همچنان خود را در ابهام نشان می دهند:
آنها در سند دیگری با بیانی متفاوت مینویسند: «در جبهه سیاسی معلوم نیست چه پیش خواهد آمد. اگر [امام] خمینی دولت رقیبی به شکل شورای اسلامی تشکیل دهد، بختیار و ارتش ناگزیرند تصمیمی اتخاذ نمایند.»[7]
در یکی از اسناد در مورد تحلیل وقایع آن ایام اینچنین می خوانیم: «مذاکرات سیاسی و نظامی برای مدتی در حال انجام بوده است و همزمان سعی شده اقدامات مختلفی انجام شود تا توان و قدرت پشتیبانی لازم برقرار گردد. زمان به سرعت به سوی لزوم ابتکار بیشتر و عکسالعمل پیش میرود و حداقل در تهران، در مدت تعطیلات پایان هفته (پنجشنبه- جمعه) گرایش به لزوم اعمال خشونت، افزایش یافته است. اقدامات جدی ضد آمریکایی به موازات سطح آشوبهای مردم نضج گرفته و عملیات تروریستی بیشتری بر علیه آمریکاییان هنوز تهدید درجه اول محسوب میشود. عدهای دست چپی، شامل گروههای تندرویی که حداقل یک صفحه اعلامیه منتشر کردهاند از افزایش درگیری بین دولت و [امام] خمینی سود میبرند و ممکن است برای رسیدن به این هدف ابتکاراتی به خرج دهند.»[8]
آمریکاییها در دو سند به گزارش مصاحبه مطبوعاتی امام در 14 بهمن میپردازند. در این گزارشات آمده است: «امروز صبح، آیتالله خمینی برای روزنامهنگاران خارجی کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد. همان سخنان قبلی خود را تکرار نمود و در انتقال دولت به نظام جمهوری اسلامی سازشی نشان نداد. گفت که شورای انقلاب اسلامی، که قریباً اعلام میگردد (او هنوز از کسی نام نبرده) به زودی دولت موقتی تعیین خواهد کرد. بعد برای به تصویب رساندن قانون اساسی جمهوری اسلامی که قبلاً تهیه شده، همهپرسی برگزار خواهد شد... ظاهراً یک قانون اساسی نوشتهاند (یا حداقل اصول آن را) و به همهپرسی خواهند گذاشت. اگر چنین شود، جایی برای مصالحه و یا نفوذ متعادل کننده دیگران باقی نمیماند. [امام] خمینی همچنین از جهاد حرف زد ولی لحن ملایمی داشت: «ما میکوشیم مسئله را بدون خشونت حل کنیم، ولی اگر دولت غیرقانونی بختیار که آمریکاییها از او حمایت میکنند، به مخالفت خود با اراده مردم ادامه دهد و از اسرائیل نیرو وارد کند، آنگاه برای به زیر کشاندن آن دست به اقدامات دیگری میزنیم.» او گفت با نظامیان تماس گرفته و آنان را دعوت به حمایت از جمهوری اسلامی نموده است.»[9]
نکته مهم دیگری که در میان اظهارنظر های امام توجه سفارت آمریکا را به خود جلب می کند، مسئله حضور مستشاران و کارشناسان آمریکایی در ایران است: «متخصصان خارجی آزادند به کار خویش ادامه دهند و در ایران زندگی نمایند ولی متخصصانی که کار و فعالیتشان به حال مملکت مضر بوده از این قاعده مستثنی هستند.»[10]
در روزهای منتهای به پیروزی انقلاب پیشنهادی مبنی بر برگزاری همه پرسی برای تداوم سلطنت مطرح می شود که منابع آمریکایی از رد شدن آن خبر می دهند: « تصميم آشكار خميني بعد از انتشار گزارشاتي اسـت كـه بـه موجـب آنهـا، وي هرگونه راه حل سازشكارانه و مصالحه جويانه را رد كرده است. يكي از اين راه حلها اين بود كه بختيار استعفاء دهد و به عنوان سرپرست همه پرسي ملي در مورد تداوم سلطنت باقي بماند [11]و در سندی دیگر اذعان میکنند که منابع آنها در تحلیلشان هیچ شانسی برای شاه ایران قائل نیستند.[12]
اطلاع از تصمیمات امام برای آمریکایی ها بسیار مهم است و لذا تمام تلاش آمریکایی بر این است که بتوانند به بیت امام نفوذ کرده و اطلاعاتی به دست آورند و به همین منظور با رابط های خود در نهضت آزادی و جبهه ملی ارتباط برقرار می کنند. در یکی از این ملاقاتها آمریکاییها از رد شدن پیشنهاد رفراندوم ادامه سلطنت برآشفته میشوند: «مقام سفارت در عین آرامش به تندی عکسالعمل نشان داد و یادآور شد که در این صورت یا جنگ داخلی رخ خواهد داد و یا اینکه حداقل ارتش علیه [امام] خمینی حرکت میکند.» اما طرف ملاقاتکننده به آمریکاییها گوشزد میکند که: «در اینجا تنها [امام] خمینی است که میتواند تصمیم بگیرد.» تحلیل آمریکاییها این است که مصالحه نشدنی است: «کاملا با این پیشبینی که سرانجام مصالحه به طرز موفقیتآمیزی روی خواهد داد، مغایر است.»[13]
البته آمریکایی ها به رابط های خود که به آنها خوش خدمتی می کردند نیز اعتماد ندارند و در به عنوان نمونه در مورد یکی از آنها یعنی کریم سنجابی می نویسند: «ما اطلاعات نسبتاً خوبی از منبع دیگری داریم که سنجابی در مشورتهای... با [امام] خمینی و همراه با بازرگان و چند رهبر دیگر از گروه [امام] خمینی شرکت داشته است. او متمایل به فاش نمودن این موضوع برای ما نبود.... او به روشنی میخواهد بازی جداگانهای با سفارت داشته باشد و تأکید او بر ترجیح سلطنت مشروطه نسبت به جمهوری یکی از شواهد آن است.»[14]
بختیار با توجه به، به نتیجه نرسیدن مذاکراتش با انقلابیون صحبتهایی میکند که یک هفته هم دوام نمیآورد. وی در 15 بهمن و در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه گفت: «اجازه نمیدهد [امام] خمینی دولت موقتی تشکیل دهد و با پافشاری [امام] خمینی، وی هرگز استعفا نخواهد داد. تظاهرات آرام قابل تحمل است، در غیر این صورت به نظامیان دستور داده شده به روی تظاهرکنندگانی که مسلحاند و یا کوکتل مولوتف دارند، آتش بگشایند.»[15]
اما این رجزخوانی های بختیار از نگاه آمریکایی های بی فایده و بی مصرف است و آنها می دانند که دیر یا زود حکومت پهلوی به پایان خواهد رسید و مقاومت های صوری بختیار و ارتش هم کارایی ندارد. نظر آمریکاییها این است که: «واقعاً این احتمال وجود دارد که [امام] خمینی دولت موقت خود را به سادگی اعلام نماید و حساب نماید که ارتش یا کنار خواهد کشید و یا اگر بخواهد مداخله نماید از هم پاشیده خواهد شد.»[16]
[1] - اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ص 11، سند شماره 7، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[2] - همان، صص 13 و 14، سند شماره 9، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[3] - همان، صص 11 و 12، سند شماره 7، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[4] - همان، ص 14، سند شماره 9، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[5] - همان، ص 15، سند شماره 10، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[6] - همان، ص 13، سند شماره 8، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[7] - همان، ص 14، سند شماره 9، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[8]- اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ص 11، سند شماره 7، 1 فوریه 1979- 12 بهمن 1357.
[9] - همان، صص 27 و 28، سند شماره 23، 3 فوریه 1979- 14 بهمن 1357.
[10] - همان، صص 29، سند شماره 24، 3 فوریه 1979- 14 بهمن 1357.
[11] - همان، ص 30، سند شماره 25، 3 فوریه 1979- 14 بهمن 1357.
[12] - همان، ص 31، سند شماره 26، 3 فوریه 1979- 14 بهمن 1357.
[13] - همان، ص 35، سند شماره 28، 3 فوریه 1979- 14 بهمن 1357.
[14] - همان، صص 36 و 37، سند شماره 29، 4 فوریه 1979- 15 بهمن 1357.
[15] - همان، ص 38، سند شماره 30، 4 فوریه 1979- 15 بهمن 1357.
[16] - همان، ص 41، سند شماره 32، 4 فوریه 1979- 15 بهمن 1357.