Post
15732
مقدمه و معرفی اسناد کتاب بیست و نهم
گزارش وضعیت افغانستان در سال 1977
گزارش فغالیت های شوروی در افغانستان
بررسی کمک های آمریکا به افغانستان
معرفی مخالفان رژیم افغانستان
گزارش ارزیابی نفوذ شوروی در افغانستان
وضعیت سیاسی افغانستان
گزارش وضعیت افغانستان
گزارش فعالیت های کمکی کمونیستی در کشورهای غیر کمونیست در حال توسعه در سال 1978
مذاکرات آمریکا و پاکستان: مسائل منطقه
از:
سری
به:
1352-05-22- 1973-08-13
متن سند
سند شماره (1)
انتشار خارجی ممنوع
اداره مرکزی اطلاعات (سیا)
سری
گزارش بیوگرافیک محمد داوود رئیس جمهور افغانستان
اوت 1973- مرداد 1352
توجه
این سند حاوی اطلاعاتی است که به تعریف فصل 18، بخش های 973 و 974 مجموعه قوانین اصلاح شده ایالات متحده، بر دفاع ملی ایالات متحده تأثیر دارند. انتقال یا افشا یا دریافت محتویات آن توسط افراد فاقد صلاحیت به موجب قانون ممنوع است.
تعیین تاریخ خروج خود به خودی از طبقه بندی نامقدور است.
سری - انتشار خارجی ممنوع
افغانستان:
رئیس جمهور؛ نخست وزیر؛ وزیر دفاع، وزیر امور خارجه
در اولین ساعات 17 ژوئیه 1973 سردار (شاهزاده) محمد داوود، نخست وزیر سابق و دیکتاتور (63 - 1953) از طریق یک کودتای نظامی خیلی عالی اداره شده و عملاً بدون خونریزی به قدرت رسید و به 40 سال حکومت برادر خوانده و پسر عمویش، شاه محمدظاهر خاتمه داد. (شاه که در آن موقع در جزیره «نیپولیتان ایسشبا» در مرخصی به سر می برد در ایتالیا در سفارت آن کشور در رم باقی ماند. زن و خانواده اش در 27 ژوئیه به او پیوستند.
به نظر می رسد که افسران جوان فعال در کودتا، داود را در آخرین لحظات در طرحشان گنجانیدند تا مقام ارشد را ایفا کند. بعد از به قدرت رسیدن، داود ظاهرا موقعیتش را در کابل و دیگر استان ها مستحکم کرده است. بعد از آنکه طی یک وقفه ده ساله به قدرت رسید، پادشاهی را برانداخت و قانون اساسی 1964 را ملغی کرد و نظام جمهوری را اعلام نمود و خودش را به عنوان رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر دفاع، و وزیر امور خارجه معرفی کرد. 14 عضو خانواده پادشاهی به تبعید فرستاده شدند. سردار شاه ولی خان و عبدالولی، دو نفر از دشمنان اصلی داود یا در بازداشت به سر می برند یا مرده اند. اگر آنها هنوز زنده باشند، حضور مداوم آنها در کشور ممکن است یک تهدید بالقوه را برای رژیم فراهم کند.
کابینه جدید، که به وسیله کارمندان سفارت آمریکا در کابل، یک چیز در هم و برهم و عجیب و غریب نامیده شده است، نشانگر توافقی است بین داود و افسران جوان که در اصل به نفع داود است. رئیس جمهور، پست های بالا را اشغال کرده و همین طور انتظار می رود که امور طرح های اقتصادی را نیز در دست بگیرد. معاون نخست وزیر و چند تن از وزرای پایین دیگر از نزدیکان داود می باشند. افسران جوان و دو نفر غیر نظامی که به نظر می رسد که هوادار آنها باشند، پنج پست را در دست دارند که شامل امور مالی و امور داخلی می شود. اگر کابینه ناتوانی و بی اثری خود را در اتخاذ یک تصمیم واحد ثابت کند ممکن است قادر باشد هم قطاران بدون تجربه و ناهماهنگ و نامتحد خود را به کار گیرد.
ص: 497
داود به عنوان یک فرد(1)
مردی قاطع و باهوش. داود همچنین دمدمی مزاج، خودسر، بسیار رک گو و خودپرست است. او یک مرد سخت کوش و در اواخر 1930 به یک مدیر با کفایت و توانا و صادق توصیف شده بود. در عرض ده سالی که به عنوان نخست وزیر کار می کرد سیاست هایش را با انرژی، اطمینان به نفس و به طور مستقل انجام داد. او کاملاً علاقه داشت که مدرنیزه شدن و بهبود وضع اقتصادی کشورش را افزایش دهد. یک نمونه از اصلاحات لیبرالی او برداشتن اجبار برای زن های افغانی در پوشیدن چادری است (یک جامه چادر مانند و حجاب که طرح شده و بدن را از سر تا پای می پوشاند). داود از حمایت قابل توجهی در نیروهای مسلح، بین کارمندان قدیمی دولت و عناصر مشخصی از دانشجویان برخوردار است. گروه هایی مانند رهبران مذهبی مرتجع با کارها و جهت گیری های رفرمیستی او مخالفت کرده اند.
غیرمتعهد بی طرف؟
گزارش ها نشان می دهد که داوود فردی شدیدا ملی گرا است که به جستجوی کمک از هر کجا که در دسترس باشد خواهد رفت. او ادعا می کند که یک غیر متعهد بی طرف است، ولی تصمیم او در مدرنیزه کردن افغانستان در زمانی که او نخست وزیر بود، به اعتماد زیاد به شوروی برای کمک کردن منتهی شد. او دلایل رو آوردنش به سوی شوروی را کمک های نظامی آمریکا به پاکستان و حمایت اندک آمریکا از افغانستان ذکر کرد. او احساس کرد که خطر کمی در اعتماد کردن به آن کشور برای تأمین نظامی و اقتصادی وجود دارد. بر طبق اخبار گفته می شود که داود یک دفعه اظهار داشته است که وقتی که بتواند سیگار آمریکاییش را با کبریت روسی روشن کند خیلی خوشحال تر می شود.
موقعیت شوروی در کابل ممکن است به خاطر به قدرت رسیدن داود بهتر شده باشد، ولی فقط مقدار کمی. این گونه شایع شده که روس ها از پیش در مورد نقشه های او در برانداختن شاه اطلاع داشته اند. بیشتر از 200 تکنیسین و مشاور ارتشی شوروی در آن کشور بودند. خیلی از آنها با واحدهای ارتشی که پایه های اصلی کودتا را فراهم کردند، کار می کرده اند. با وجود این هیچ اثری از اینکه روس ها کودتا را تحریک یا مستقیما در آن کودتا دخالت کرده اند، وجود ندارد.
در اولین نطق ملی خود، پرزیدنت داود با تندی از تجربیات ده ساله شاهنشاهی در دموکراسی صحبت کرد. ادعا می کرد که آن (رژیم شاهنشاهی -- مترجم) به خاطر دروغ ها، خیانت ها، پارتی بازی ها و منفعت طلبی ها رو به انحطاط گذاشته بود. او ذکر کرد که خانواده شاهنشاهی از قدرت هایشان سوء استفاده کرده و باعث فلج اقتصادی، اداری و سیاسی شده بودند. او گفت که از اولویت های مهم رژیم او پیشرفت اقتصادی و تغییرات اساسی اجتماعی خواهد بود.
ص: 498
انعکاس های بین المللی
داود با اینکه تعهد داده که سیاست بیطرفی و عدم تعهد افغانستان را ادامه دهد، ولی باز بر روی، میل خود به پیدا کردن یک «راه حل دایمی» بر سر مسئله پشتونستان با پاکستان تاکید نموده است. پشتونستان اسمی است که به نواحی پشتو و بلوچی زبان ایران، افغانستان و پاکستان، مخصوصا استان های مرزی غرب پاکستان داده می شود. پشتوها گروه قبیله ای عمده در افغانستان هستند و خیلی از آنها به طور گسترده در مرز افغانستان و پاکستان زندگی می کنند. حامیان پشتونستان نه در محدوده دقیق آن توافق دارند و نه در هدف های نهایی آن. عده ای فقط خواهان افزایش خودمختاری برای منطقه هستند و عده ای دیگر می خواهند که پشتونستان یک کشور مستقل باشد. داود از حامیان قدیمی استقلال است و در سال 1962 مقامات آمریکایی او را به عنوان یک نفر احساساتی و بی منطق در این موضوع تشخیص دادند. وقتی که او نخست وزیر بود، تنها در جشن سالیانه روز پشتونستان شرکت می کرد.
قبل از اینکه داود کودتایش را انجام دهد، روابط بین اسلام آباد و کابل سرد بود و به نظر می رسید که بدتر هم می شود. محمد موسی شفیق، فردی که قبل از داود نخست وزیر بود، ظاهرا خواهان روابط خوبی با پاکستان بود و مخصوصا به پشتونستان علاقه مند نبود.
با این وجود، احساسات عمومی او را مجبور کرد که تبلیغات علیه پاکستان را افزایش دهد و در مه 1973 پاکستان افغان ها را به دخالت علنی در امور داخلی پاکستان متهم کرد. داود برعکس شفیق نگران پشتونستان است و زمانی که او نخست وزیر بود، افراد قبیله ای و عده ای از دسته های معمولی سربازان را جهت به حرکت درآوردن یک شورش در مرز پاکستان فرستاد. این کشمکش ها در اوایل 1960 به اوج خود رسید، زمانی که به نظر رسید دو کشور به جنگ نزدیک شدند، روابط دیپلماتیک به هم خورد و مرزها بسته شد.
کوشش های داود تقریبا با شکست کامل رو به رو شد.قبایل پاکستان جوابی ندادند، بسته شدن مرزها ( طرح شده بود که به پاکستان ضربه بزند) بخش اصلی تجارت خارجی افغانستان را قطع نمود که در نتیجه آن به آبروی داود خللی وارد آورد که این عمدتا در برکناری نخست وزیر در 1963 دخیل بود. از آن موقع افغان ها تبلیغات خود را زنده نگه داشته اند، ولی به تدریج از طرفداری از استقلال پشتونستان به حمایت افزایش خودمختاری برای استان های مرزی پاکستان تغییر موضع داده اند. طرح های فعلی داود در مورد پشتونستان روشن نیست. احتمالاً، او حالا بیشتر در مورد خطرات یک سیاست پشتونستان فعال برای افغانستان و خودش واقف است.
به قدرت رسیدن داود، روابط بین تهران و کابل را که در گذشته اخیر به تدریج در حال بهبود بوده، تهدید می کند. قبل از این کودتا، شاه ایران نگران نفوذ شوروی در افغانستان بود. روابط صمیمی داود با شوروی ممکن است انعقاد یک معاهده در مورد تقسیم آب های رود هیرمند و به همان اندازه دسترسی به تسهیلات راه و بندر که شاه به افغانستان قول داده بود، را به خطر بیندازد. شاه به نظر می رسد که هر خطری را برای وحدت پاکستان مانند خطری علیه ایران می بیند.
محمد داود در سال 1909 در کابل به دنیا آمد.
ص: 499
او به مدرسه انگلیسی زبان حبیبیه در کابل رفت و بین سال های 30 - 1921 در فرانسه درس خواند. او بعدا به مدرسه افسران پیاده نظام در کابل وارد شد. از سال 1932 تا 1938 داود فرماندهی عموم و فرمانده استان های شرق و قندهار بود، جایی که از او به عنوان کسی که تغییرات فرهنگی و اجتماعی و پیشرفت هایی در متدهای کشاورزی به وجود آورده بود، نام برده می شد. در سال 1939 او فرمانده نظامی کابل شد و در اوایل سال 1940 او به عنوان فرمانده عمومی نیروهای مرکزی ارتش خدمت می کرد. داود در خلال سال های 48-1946 وزیر دفاع ملی بود و بعد سفیر در کشورهای فرانسه، سوئیس و بلژیک شد. در سال 1849 او دوباره به مقام وزیر دفاع ملی منتصب شد و رئیس اولین گروه از وزرای شورای عالی کشور بود.
در سال 1953 داود به سمت نخست وزیری، وزیر دفاع و وزیر طرح ریزی منتصب شد. ظاهر شاه او را در سال 1963 به خاطر سیاست ناسازگاری نخست وزیری در قبال پاکستان برکنار نمود. پیشنهاد شده بود که داود می توانست مقام خودش را نگه دارد، ولی تصمیم گرفت تا به خاطر انسجام خانواده شاهنشاهی استعفا بدهد.
بازنشستگی داود، در قدرتش و در امکان اینکه او از این قدرت برای برگشتن به سر کار استفاده کند خللی وارد نکرد. ناظرین معتقدند که حضور این شخص قدرتمند در کنار صحنه، اعتماد عمومی را خدشه دار کرد؛ که به عدم اجرای موفقیت آمیز تجربه ظاهر شاه در دموکراسی و تغییرات قانون اساسی او در 1964 منتهی شد.
در اوت 1968، داود و شاه برای یک آشتی کوشش کردند. مذاکرات آنها موفقیت آمیز نبود. برطبق گفته یک مقام دولتی افغان، در سال 1971 داود به طور خصوصی نارضایتی خودش را در مورد شاه اظهار کرد، کسی که او احساس می کرد کشور را دارد با اهمیت ندادن و تحمل فساد اخلاقی در میان اعضای خانواده سلطنتی خراب می کند. داود و برادرش شاهزاده محمد نعیم احساس کردند که قانون اساسی، خانواده سلطنتی را به مشغول شدن به فساد تشویق کرده است. آنها از داشتن شغل های اجتماعی منع شده بودند، لذا اعضای خانواده سلطنتی کوشش کردند که روی اشخاصی که این شغل ها را داشتند، تأثیر بگذارند.
در یک پیشگویی، داود گفت که اعتماد زیاد شاه به ارتش می تواند باعث سقوط سلطنت شود. او شاه را متهم به خفه کردن ابتکارات وزرا کرد و هنوز بر این عقیده بود که برکناری او به عنوان نخست وزیر در سال 1963 نتیجه یک کنایه و شایعه بود. طبق گفته مقام افغانی فوق، داود، شاه را وادار کرده بود که اصلاحات لازم را انجام دهد.
سلامتی
داود تحت معالجات پزشکی در سوئیس در سال 1959 برای چیزی که در آزمایشات، دیسک جابه جا شده شناخته شده بود، قرار گرفت.
در جستجوی کمک بیشتر پزشکی در وین در سال 1960، معلوم شد که او از تنظیم نبودن ستون فقرات و روماتیسم رنج می برد؛ اگر چه درباره او گزارش شده که علیرغم دنبال کردن یک زندگی شبانه سنگین
ص: 500
بیش از آنکه بیمار به نظر برسد، سرحال بوده است.با ترک وین در آوریل 1960 او به مراکز استراحتی اتحاد شوروی واقع در سوخی، جهت چند هفته استراحت و معاینه پزشکی رفت. در فوریه 1961 هنگامی که در رم بود، تحت عمل جراحی برای دیسک جابجا شده اش قرار گرفت. در مدت یک ملاقات که در انگلستان در ژوئیه 1691 داشت، مقامات انگلیسی در مورد سلامت بدنی و هوشیاری مغزی او نظر دادند.
داود در خانه اش به خاطر یک بیماری که فاش نشد برای دو هفته در اوت 1968 محبوس شد. در 1972 او از یک حالت تورم کبدی رنج می برد که بدون تکمیل معالجات تحت مداوا قرار گرفت.
ناظرین مختلف در مورد سلامت مغزی داود شک کرده اند. در 1960 چندین عضو خانواده سلطنتی به او لقب «شاهزاده دیوانه» داده بودند. آنها گفتند که در وحشت به سر می برده اند و جرأت انتقاد از داود را نداشته اند. همان منابع ادعا کردند که داوود به ظاهرشاه گفته تنها دلیلی که او هنوز شاه است به خاطر این است که او به عنوان نخست وزیر می خواهد او ( ظاهرشاه- مترجم) در آنجا باشد. اخیرا یک مقام دولتی پاکستان، داود را به عنوان یک «دیوانه» واقعی توصیف کرد و ادعا کرد که رئیس جمهور یک بار تحت معالجات روانی در شوروی قرار گرفته است. اخیرا یک روزنامه نگار، داود را مانند (کسی که) خسته و خمود به نظر می رسد، توصیف کرد.
مسافرت
داود در رأس هیئت نمایندگی افغانستان در سال 1948 به سومین دوره مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاریس رفت. در سال 1953 او به عنوان نماینده شاه در تشییع جنازه ژوزف استالین در مسکو و در تاجگذاری ملکه الیزابت دوم در لندن شرکت کرد. او در کنفرانس کشورهای غیر متعهد در بلگراد در سپتامبر 1961 شرکت کرد. به اضافه کشورهایی که ذکر شد، او از چین کمونیست در 1957، آمریکا در 1958، هند در 1959، ایران در 1960 و آلمان در 1961 دیدن کرده است.
از زمان کودتا داود در جستجوی این بوده که محبوبیت خود و تحقیرش را از خانواده سلطنتی با پافشاری بر اینکه به او آقا داود بگویند و نه رئیس جمهور، به نمایش بگذارد. طبیعتا نرم و غیر رسمی صحبت می کند، معمولاً ظاهری آرام دارد، ولی بعضی مواقع یک حالت وحشیانه از خود نشان می دهد.
گفته می شود که او با دوستان باوفا است، ولی گفته شده که نسبت به دشمنانش تند و حتی بیرحم است. به عنوان نخست وزیر او با لباس مبدل مغازه ها را مورد بررسی قرار می داد، با این عقیده که از صداقت فروشندگان مطمئن شود. به این دلیل او لقب «دیو بازارها» را به دست آورده بود. مطابق شایعات بازار، یک نانوا را به خاطر قیمت اضافه که بر روی نان کشیده بود به وسیله زنده پختن او در اجاق (تنور) خودش تنبیه کرد. بر طبق شایعات یک تنبیه عمومی تر (او این است که) گوش فروشندگان بی دقت را به دیوار میخکوب می کرده است.
رئیس جمهور یک مشروب خور خوب و یک سیگارکش قهار است. در مدت بازنشستگی او کمی علاقه به کشاورزی نشان داد. او خیلی روان ترکی، فارسی، پشتو و فرانسه صحبت می کند. او مقداری انگلیسی می داند، اگر چه ترجیح می دهد از آن استفاده نکند.
ص: 501
خانواده
در 1934 داود با زینب جان، خواهر ظاهر شاه ازدواج کرد. آنها حداقل 3 پسر و 4 دختر دارند. یکی از دخترها بین سال های 62- 1961 مقیم واشنگتن بوده است. یکی از پسران در مسکو درس می خواند، داود یک یا دو بار در سال او را ملاقات می کند.
13 اوت 1973
زمان یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!