در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

سند شماره

وضعیت کشور از دید جمشید آموزگار

موضوع سند

وضعیت کشور از دید جمشید آموزگار
مشخصات ارسال سند

از: سفارت آمریکا در تهران - مرسله شماره 195

محرمانه

به: وزارت امورخارجه، واشنگتن

1337-06-19- 1958-09-10

متن سند



آموزگار، جمشید -1


تاریخ: 10 سپتامبر 1958 - 1337/06/19


از: سفارت آمریکا در تهران - مرسله شماره 195


به: وزارت امورخارجه، واشنگتن


موضوع: گفتگوهایی با وزیرکار، جمشید آموزگار


دو یادداشتی که به پیوست می آید توسط دبیر دوم سفارت، جی. سی. میکلاس، در رابطه با گفتگوهای اخیرش با جمشید آموزگار تهیه شده است. در زمان گفتگوی اول، جمشید آموزگار معاون وزیر بهداری ایران بود و هنگامی که گفتگوی دوم صورت می گرفت، به سمت وزارت کار منصوب شده بود. آموزگار یکی از زرنگ ترین، باهوش ترین و جاه طلب ترین مردان ایران به شمار می رود. از نظر سیاسی در مسیری گام برمی دارد که احتمالاً خواهد توانست از مراحم شاه برخوردار شده و در هر تغییری که در دولت صورت می گیرد، نقش قابل ملاحظه ای ایفا نماید. آموزگار به ویژه در وزارت امورخارجه آمریکا به عنوان یک نماینده بسیار توانای ایران در نشست های کمیسیون اقتصادی پیمان بغداد مشهور شده است.


یادداشت های ضمیمه، الف: چندین نگرش محتاطانه در مورد اوضاع سیاسی اخیر و ب: تصویری جالب از نیروهای پنهان و غیر مستقیمی که در تغییرات پست های کابینه نقش دارند، را ارائه می کند.


احتمالاً آموزگار در گفتگوهای خود یا نیمی از حقایق را و یا حتی کمتر از نیمی از آنها را در مورد تغییرات کابینه و همچنین ارتقای پست خود مطرح می نماید.                         برای سفیر جان دبلیو. باولینگ دبیر اول سفارت


ضمایم: طبق آنچه گفته شد.رونوشت به: کنسولگری های آمریکا در اصفهان، مشهد، تبریز، خرمشهر


 

یادداشت اداری


تاریخ: 23 اوت 1958 - 1337/06/01


خیلی محرمانه


از: جی. سی. میکلاس


به: قائم مقام هیئت نمایندگی


موضوع: گفتگوهایی با معاون وزیر بهداری جمشید آموزگار


من تنها مهمانی بودم که در ضیافت ناهار روز 19 اوت، که توسط دکتر آموزگار ترتیب داده شده بود، شرکت داشتم. در خلال این مهمانی ناهار وی فرصت یافت تا در مورد موضوعات بسیار متنوعی که در مورد آنها دیدگاه های مسلطی از خود نشان می داد، به بحث بنشیند.


 

1- سازمان برنامه


دکتر آموزگار گفت ابتهاج همسر خوبی را که بیش از بیست سال بود با وی ازدواج کرده بود، از دست داد تا بتواند با فاحشه ای معروف ازدواج کند که در پی به چنگ آوردن سهمی از قراردادهای فراوان سازمان برنامه بوده است. دکتر آموزگار به ویژه از مورد کوچصفهانی یاد کرد و گفت که کوچصفهانی حدود دو هفته پیش مدارک مناسبی را برعلیه ابتهاج گردآوری کرده بود و ابتهاج را تهدید نموده بود که هر آنچه را در مورد فعالیت های همسر وی می داند افشاء خواهد کرد. کوچصفهانی مدعی است که همسر جدید ابتهاج همان فردی است که وی را وادار نمود تا از شرکت لیچفیلد ویتینگ (Litchfield Whiting)تقاضای رشوه نماید. دکتر آموزگار خاطرنشان کرد که وی یکی از مشاوران شرکت لیچفیلد ویتینگ در بعضی از مسائل مهندسی (یعنی حوزه تخصصی وی) می باشد.


ص: 161




2- تغییر وزرا


دکتر آموزگار اظهار داشت که احتمال دارد وزیر راه وزیرکار به زودی تعویض گردند، زیرا در مورد هر دو نفر آنها به عنوان افرادی کارآمد و لایق قضاوت نمی شود. آموزگار گفت که شاه احتمالاً تاکنون بختیار (وزیرکار) را به خاطر این نگهداشته بود که پس از طلاق دادن ملکه ثریا نمی خواست با اخراج وزیرکار آن موقع یعنی بختیار این تصور به وجود آید که وی می خواهد تمامی خاندان بختیار را کنار بگذارد. دکتر آموزگار گفت که احتمالاً رسوایی بزرگی در رابطه با رشوه گیری وزیر کشور از شرکت های خارجی و نقشی که وزیر کشور در قضیه معروف به «جاده سوم به شمیران» (که به گفته آموزگار این طرح منتفی است) داشت، علنی گردد و به همین دلایل نیز ممکن است وزیر کشور در کابینه تعویض گردد.


3- نیروهای نظامی ایران


دکتر آموزگار گفت که شاه را باید متقاعد نمود که به نیروهای نظامی بیشتری احتیاج ندارد و همچنین شاه باید متقاعد گردد که وجود یک ارتش کوچک و وفادار و خوب آموزش دیده که تنها علت وجودیش حفاظت از شاه در مقابل خطرات داخلی باشد، امری عاقلانه به نظر می رسد. آموزگار اظهار داشت که شاه می داند که 1) ارتش ایران هر چقدر بزرگ باشد هرگز نخواهد توانست به نوعی دفاع در مقابل تهاجم شوروی دست یازد، و 2) ارتشی در ابعاد بزرگ برای حمایت ایران در مقابل تهاجمات هریک از کشورهای منطقه خاورمیانه نظیر ترکیه ضروری نیست به این دلیل که سازمان ملل ثابت کرده است که در حمایت از کشورها در مقابل تهاجمات خارجی نقش مؤثری ایفا نموده است، و برای نمونه قضیه کانال سوئز را طرح کرد، و 3) یک ارتش بزرگ فقط این امکان را در اختیار مردمی قرار می دهد که ممکن است روزی خواهان سرنگونی شاه باشند. وی گفت که کیا، هدایت و بختیار دائما برای ایفای نقش مسلط و کسب قدرت بیشتر در ارتش در حال منازعه و کشمکش هستند. آموزگار در ضمن فکر می کرد که مسئله قره نی عمدتا توطئه و دوزوکلک بود و قره نی که افسری شایسته است در حقیقت قربانی جنگ قدرت داخل ارتش شد. آموزگار می گفت که به خاطر وجود این جنگ قدرت در ارتش، باید در انتظار توطئه های بیشتری نیز بود. وی می گوید که شاه بیش از حد به ارتش برای مشاوره در مورد جنبه های مختلف سیاست دولت تکیه می کند و بعضی اوقات در حوزه هایی این مشاوره صورت می گیرد که ارتشی ها مطلقا صلاحیت اظهارنظر ندارند.


4- مشاوران غیرنظامی شاه


دکتر آموزگار گفت که وی مذاکراتی طولانی با علا وزیر دربار شاه داشته مبنی بر اینکه شاه به مشاوران نظامی تکیه کرده و توجهی در مشاوره با غیرنظامی ها از خود نشان نمی دهد و این رفتار شاه باعث شده است که انبوهی از مردم تحصیلکرده علیرغم دستاوردهای بعد از بازگشت شاه در سال 1953، هنوز ناراضی باشند. آموزگار قرار بود که در بعدازظهر 20 اوت به حضور شاه رسیده و این نظرات را به اطلاع شاه برساند و تلاش کند که شاه را متقاعد سازد با 4 یا 5 مشاور غیرنظامی در اموری غیر از مسائل نظامی مشورت نماید.


ص: 162




5- برنامه سازمان بین المللی ارتباطات


دکتر آموزگار احساس می کند که برنامه اصل 4 ترومن برای مواجهه با مسائل کشور ایران کاملاً مناسب انتخاب نشده است. او همچنین می گوید که این برنامه زیاده از حد وارد جزئیات شده و پروژه های بسیاری را تحت پوشش در آورده است، حال آن که بهتر می بود که این برنامه تلاش خود را در مورد 5 یا 6 پروژه مشخص مؤثر متمرکز نماید. او با روانشناسی عمومی حاکم بر برنامه سازمان همکاری های بین المللی یعنی افزایش تدریجی سطح زندگی در همه بخش ها مخالفتی نداشت. هرچند این فلسفه و نگرش از دیدگاه آموزگار با وضعیت ویژه امروزی ایران تطابق واقع گرایانه ای ندارد و این معلول شرایط کلی خاورمیانه و تغییرات سریعی است که در کشورهای مجاور جریان دارد.


اظهار نظر:


به استثنای نفرت آشکار از ابتهاج که هنگام سخن گفتن از وی مشهود بود، در بقیه اوقات گفتگو دکتر آموزگار نقطه نظرات خود را کاملاً متین و به روشی کاملاً بی غرضانه و بی طرف آرام طرح می کرد و در من این احساس را بوجود آورد که وی نسبت به شاه وفادار بوده و در مورد آینده کشورش علاقه مند و نگران می باشد. دلایل این که چرا وی نظراتش در مورد چنین مسائل متنوعی را با من طرح می کند احتمالاً برمی گردد به 1) روابط شخصی خوبی که ما با همدیگر داریم، 2) ما را متوجه این نکته گرداند که به همراهی و برخورد وی با شاه، احتمالاً با این امید صورت می گیرد که اگر شاه به طور مطلوبی واکنش نشان دهد، حمایت آمریکا از خود را درپی خواهد داشت. در آغاز تصور کردم که هدف وی دستیابی به موقعیت شغلی ابتهاج می باشد، اما اکنون تصور می کنم چیز دیگری مثلاً به دست آوردن شغل وزیر مشاور و یا مثلاً موقعیتی رسمی یا غیر رسمی به عنوان مشاور شاه را مدنظر دارد. به این جمع بندی رسیدم که وی حمایت قوی علا، وزیر دربار شاه، و حمایت تعدادی از نمایندگان مجلس را با خود دارد. (البته پدر آموزگار نیز سناتور می باشد.) طبیعتا دکتر آموزگار مسائل مطروحه را به مثابه حرکتی در جهت کسب قدرت بیشتر طرح نمی کرد، اما من قویا مطمئنم که قضیه چیزی غیر از کسب قدرت بیشتر نیست.


باتوجه به اظهارات آموزگار، در صورتی که وی در ایجاد روابط نزدیک تر با شاه و کسب قدرت بیشتر موفق شود در آن صورت من فکر می کنم که خیلی دقیق و حساس به روابط خود با ابتهاج و حمایت آشکاری که از شخص ابتهاج می کنیم، برخورد نماییم. دور از انتظار نیست اگر گفته شود که ممکن است بتوان با این کار به یک همبستگی واقعی دست یابیم.                                                                             


  پایان ضمیمه اول


 

گزارش اداری


تاریخ: 30 اوت 1958


خیلی محرمانه


از: جی. سی. میکلاس


به: قائم مقام هیئت نمایندگی


موضوع: گفتگو با وزیرکار، جمشید آموزگار و معاون وزارت دارایی، رضا انصاری


در 29 اوت، پیرو ملاقاتی که آموزگار در 20 اوت با شاه کرده بود، با آموزگار ملاقاتی داشتم (به یادداشت های من به تاریخ 23 اوت رجوع کنید) دکتر آموزگار گفت که وی حدود 3 ساعت با شاه ملاقات داشت و درباره شرایط عمومی کشور به


ص: 163




گفتگو پرداخته بودند. آموزگار در این ملاقات صریحا و به طور جدی بعضی از وزرای کابینه را به باد انتقاد گرفته و سیاست های آنها را نیز به نقد کشیده بود. آموزگار اظهار می داشت که شاه در تمام این مدت با دقت به صحبت ها گوش می کرد و هیچ گونه اعتراضی به انتقاداتی که از جانب وی طرح می شد، نداشت. در مورد بعضی از نکات، شاه نظراتی مبهم و غیر صریح ارائه می کرد، اما در کلیت به نظر می رسید که با این نظر آموزگار که مردم از دولت خشنود نیستند و حرکتی اساسی و سازنده باید صورت گیرد تا این وضعیت را بهبود بخشد، موافق بود.


ظاهرا شاه در هنگام ملاقات هیچ نشانه ای از کارهایی که قصد انجام آنها را دارد، از خود بروز نداده بود به استثنای این که در پاسخ به انتقادات آموزگار در مورد ابتهاج، اظهار داشته بود که وی احساس می کند که نمی تواند ابتهاج را برکنار کند زیرا ممکن است بعدها گفته شود که درست هنگامی که ابتهاج شروع کرده بود تا سازمان برنامه را به مسیر صحیح بیندازد، شاه وی را از کار برکنار کرد. شاه اظهار داشته بود که ترجیح می دهد تا پایان برنامه 7 ساله دوم، ابتهاج در سازمان برنامه باقی بماند و تا آن موقع ابتهاج لیاقت با بی لیاقتی خود را اثبات خواهند کرد. آموزگار فکر می کرد که این تجربه ای گران خواهد بود اما در شرایط حاضر باتوجه به اظهارات شاه، آموزگار دیگر قصد نداشت که بر حملات خود علیه ابتهاج ادامه دهد. استنباط می کنم که حدود یک هفته طول کشید تا شاه قبل از تصمیم به جایگزینی بختیار توسط آموزگار در مورد نظرات آموزگار فکر کند و با این انتصاب آموزگار بتواند به بعضی از افکار خود جامه عمل بپوشاند. آموزگار می گفت هنگامی که اقبال (نخست وزیر) تصمیم شاه را به اطلاع وی رساند، همچنین گفته بود که آموزگار باید به حزب ملّیون بپیوندد. آموزگار گفت در آغاز از این امر هراس داشت، ولی بعدا با تفکر بیشتر به این نتیجه رسید که اگر پست جدید را می خواهد، احتمالاً چاره ای جز پیوستن به این حزب را ندارد. من از آموزگار پرسیدم که اگر اقبال قرار باشد برکنار شود، وضعیت وی چه خواهد شد.


او پاسخ داد که هیچ نگرانی خاصی در این مورد وجود ندارد زیرا که شاه وی را به این پست منصوب کرده و نه اقبال و اگر کماکان شاه از وی راضی باشد جایگاهی هم برای وی در نظر می گیرد.در اوایل گفتگوی من و جمشید آموزگار بود که رضا انصاری، معاون وزیر اقتصاد، به جمع ما پیوست و به آموزگار به خاطر پست جدیدش تبریک گفت. به نظر می رسد که انصاری عضو «گروهی» است که آموزگار در صحبت های خود مکررا را به آن اشاره می کرد. این گروه شامل 20 نفر ایرانی جوان می باشد که عمدتا در دستگاه دولتی مشغول به کار هستند و تمایل دارند که عناصر فاسد و بی کفایت را تصفیه کنند، یعنی وزرا و عناصر رده پایین تر دستگاه دولتی که از نظر این گروه ناتوان و فاسد می باشند. به هر حال این تصفیه قرار است که به آرامی صورت پذیرد زیرا که آموزگار برای توضیح آن از کلمه تغییرات تدریجی و اصلاح به جای کلمه انقلاب استفاده کرد. این گروه بیادآورنده گروه شبه سیاسی کوچک تر «ایران نوین» است که حدود 4 سال پیش تشکیل شد. همه افراد و یا تقریبا همه آنها اعضای سابق گروه «ایران نوین» بودند. یک محفل کوچک تر متشکل از 6 نفر در درون این گروه قرار دارد که عبارتند از آموزگار، رضا انصاری و پیرنیا از وزارت اقتصاد و دارایی، افشار و میرفخرایی از وزارت امورخارجه و آرام سفیر کنونی ایران در ژاپن.


چنین احساس می کنم که آموزگار کم وبیش رهبری این گروه را به عهده دارد و از آنها به عنوان مشاور استفاده می کند. در من این احساس مشخص نیز شکل گرفته است که آموزگار، افراد گروه را در جریان فعالیت های خود برای کسب قدرت قرار نمی دهد. مثلاً وقتی که من و آموزگار داشتیم راجع به ملاقات وی


ص: 164




با شاه صحبت می کردیم انصاری وارد شد و بلافاصله آموزگار موضوع بحث را تغییر داد و تا موقعی که انصاری در آنجا حضور داشت، دیگر به ملاقات خود با شاه هیچ اشاره ای نکرد.


بخش عمده ای از صحبت آموزگار و انصاری به اقداماتی اختصاص داشت که قرار است که آموزگار در پست جدیدش انجام دهد.


از محتوای کلی بحث این طور به نظر می رسید که آموزگار قصد دارد در آغاز به کاری شاخص و برجسته یازد تا بتواند توده مردم را سریعا و به نحو مطلوبی تحت تأثیر قرار دهد (بدون طرح آن با شاه).


این امر به توجهی نسبتا درازمدت به پروژه های مسکن سازی برای کارگران و تعیین احتمالی منابع مالی آن و مناطقی که قرار است این طرح ها در آنها اجرا شود، هدایت می شد. من نیز این مسئله را طرح کردم که به نظر به من یکی از مهم ترین مشکلات اساسی کشور ایران عدم هماهنگی تمامی فعالیت های نهادهای رسمی و غیررسمی در رابطه با توسعه اقتصادی کشور می باشد که هر دوی آنها تأیید کردند که مطمئنا این یکی از مشکلات آنها می باشد و انصاری ادامه داد که هم اکنون وزارت دارایی تلاش می کند تا فعالیت های سرمایه گذاری و توسعه وزارتخانه های مختلف را از مخارج عمومی دستگاه های اداری مجزا نماید و یک بار که این کار صورت گیرد امکانپذیر خواهد شد که بتوانیم این برنامه ها را مطالعه نموده و معین نماییم که در کجا این طرح ها متناقض با یکدیگر بوده و کدام یک از آنها از لحاظ اقتصادی درست به نظر می رسند.


اظهارنظر:


به نظر من اعتراض به موقع آموزگار نزد شاه با وقوف به این امر که بختیار در حال کنار رفتن است (چون در حقیقت آموزگار یک هفته قبل همین موضوع را نزد من پیش بینی کرده بود) جای تعجب دارد. با تأثیری مطلوب که وی بر شاه داشت طبیعی بود که به عنوان جانشین بختیار انتخاب گردد. آموزگار تقریبا جاه طلبی های بی حد و اندازه ای دارد و تاکنون به نظر می رسد که نقش های بی نهایت زیرکانه ای را بازی کرده تا جاه طلبی هایش تحقق یابند. من احساس می کنم که او نسبت به محدودیت های خود و موانع بیرونی در جهت رشد و ارتقای سریع (که سرعت این رشد را همه چیز می توان نامید غیر از «کند») آگاه باشد و به نظرم می رسد که اگر وی این مسیر را ادامه دهد به احتمال زیاد پیشرفت های بیشتری خواهد داشت و هیچ شکی ندارم که آموزگار شغل جدید را به عنوان وسیله ای برای نیل به پیشرفت های بعدی در نظر می گیرد.


پایان ضمیمه دوم




منبع: کتاب اسناد لانه جاسوسی - جلد 8 - کتاب 8 - صفحه 161
تصاویر سند