در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

سند شماره 294

نیکلای کاپیشین، دبیر اول سفارت اتحاد شوروی

موضوع سند

نیکلای کاپیشین، دبیر اول سفارت اتحاد شوروی
مشخصات ارسال سند

از: چارلز. ان. راسیاس

محرمانه

به: رنسام. اس. هیگ

1343-07-27- 1964-10-19

متن سند



نیکلای کاپیشین، دبیر اول سفارت اتحاد شوروی (وابسته مطبوعاتی)


سند شماره 294


محرمانه


19 اکتبر 1964- 27 مهر 1343


از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاس


به بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ


موضوع: نیکلای کاپیشین، دبیر اول سفارت اتحاد شوروی (وابسته مطبوعاتی)


اولین بار کاپیشین را در ضیافتی که از سوی سفیر لهستان در روز 13 اکتبر به صرف نوشیدنی و تماشای فیلم برگزار شد ملاقات کردم. گورمن بایکوف، نماینده خبرگزاری تاس، وقتی داشتم با یوسف مازندی، خبرنگار محلی یونایتدپرس صحبت می کردم، او را به من معرفی کرد.


از آنجایی که مازندی و کاپیشین به دلیل آشنایی قبلی شان به هنگام سفر قبلی کاپیشین به تهران حرف های زیادی داشتند با هم بزنند، در اولین فرصت ممکن مؤدبانه خود را از آن دو جدا کرده و توجه ام را معطوف بایکوف کردم. (نگاه کنید به یادداشت جداگانه مورخ 17 اکتبر). با وجود این، آنقدر نزدیک بودم که بشنوم مازندی دارد از سفیر سابق شوروی در ایران، آقای پگف، تمجید و تحسین می کند و می گوید که در طول مدتی طولانی او کارآمدترین سفیر شوروی در ایران بوده است. کاپیشین اظهارات مازندی را تأیید یا رد نکرد، و فقط گفت که پیش از آمدنش به ایران در ماه اوت با پگف (که حالا سفیر شوروی در الجزایر است) ملاقات کرده است.


چندی بعد، وقتی داشتم با استانیسلاو کوریوئین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی (نگاه کنید به یادداشت جداگانه در همین ارتباط)، و جهانگیر بهروز و گورمان بایکوف صحبت می کردم، کاپیشین به ما ملحق شد. پس از چند دقیقه بهروز و بایکوف از ما جدا شدند و من با کوفریجین و کاپیشین تنها ماندم.


برداشت های من از کاپیشین در حدود 60/1 متر قد، با موهای بلوند مجعد که دارد کم پشت می شود. چهره روشنی دارد


ص: 584





که بیانگر سلامت جسمی است، و هیکلی توپر و قوی دارد. حدس می زنم نزدیک 170 تا 180 پوند وزن داشته باشد. چشمان آبی رنگ- و نافذی دارد. نگاه بی وقفه و آشکارش- که گویی دارد تصویری ذهنی از فرد می گیرد و آن را اندازه می کند- قدری عصبی ام کرد. لباس شیک و مرتبی به تن داشت- که البته به اندازه کوفریجین «شبیه غربی ها» نبود. حدس می زنم که فرد سرحالی است که تازه وارد دهه چهل سالگی شده باشد.


فارسیِ کاپیشین خوب است و احتمالاً بهتر از آنچه خودش می گوید انگلیسی را صحبت می کند، ولی گفت ترجیح می دهد به فارسی صحبت کند. او گفت متأهل است و یک دختر شش ساله دارد و همسرش هم زبان انگلیسی را بلد است.


تا آنجا که من دیدم کاپیشین در طول میهمانی نوشیدنی میل نکرد.


صحبت در مورد تقویت زبان انگلیسی به اینجا کشید که به کاپیشین پیشنهاد کردم او و همسرش تا آنجا که می توانند با یکدیگر انگلیسی تمرین کنند. کاپیشین گفت که ترجیح می دهد با یک انگلیسی زبان درس بخواند. به او توصیه کردم نظری به کلاس های انگلیسی کانون زبان ایران و آمریکا و بیریتیش کانسل بیاندازد. وقتی نام بیریتیش کانسل را بردم، گفت که انگلیسی «آمریکایی» را ترجیح می دهد و به نظر او بهترین راه برای یاد گرفتن زبان داشتن یک معلم خصوصی است. (او داشت مشخصاً این برداشت را در من القا می کرد که دوست دارد به طور مدام آمریکایی ها (یا یک آمریکایی) را ببیند.) او ادامه داد که واقعاً مهم است که نمایندگان قدرتمندترین کشورهای روی زمین، زبان یکدیگر را یاد بگیرند تا حرف یکدیگر را بهتر درک کنند. من ضمن تأیید حرف او ابراز تأسف کردم که اصلاً روسی نخوانده ام.


نظراتی درباره تلویزیون آمریکایی در ایران وقتی به او توصیه کردم که گوش دادن به برنامه های رادیو و تلویزیون نیروهای مسلح آمریکا در ایران می تواند به درک مکالمه انگلیسی «آمریکایی» کمک کند، کاپیشین لبخندی زد و گفت که با برنامه های تلویزیونی آشنایی دارد. من هم مزاح کردم و گفتم پس حالا دیگر خیالش جمع است که این برنامه ها چندان هم تبلیغاتی نیستند. کاپیشین پاسخ داد که از نظر او ایستگاه تلویزیون آمریکا در اینجا واقعاً کار تبلیغاتی مؤثری برای ایالات متحده انجام می دهد. او در ادامه توضیح داد که منظورش این نیست که این تبلیغات آگاهانه یا نظام یافته است، بلکه در واقع اصلاً شک داشت چنین چیزی باشد؛ با وجود این، کل برنامه هایی که از ایستگاه تلویزیونی آمریکا پخش می شد بدون شک تأثیر تبلیغاتی مثبتی بر اذهان بینندگان ایرانی می گذاشت. گفتم خیلی دوست دارم یک نمونه از برنامه هایی را که مد نظرش است، مثال بزند. او گفت منظورش این است که این برنامه ها کلاً تأثیر تبلیغاتی «مثبتی» دارند تا «منفی»، و منظورش این بود که این ایستگاه تلویزیونی، لااقل به صورت آشکار، سعی نداشت تبلیغاتی «بر ضد یک کشور یا ایدئولوژی دیگر داشته باشد، ولی تبلیغات خوبی برای دولت آمریکا و شیوه


ص: 585




زندگی آمریکایی بود.» کاپیشین برای نمونه، به کلیپ هایی که به آمریکایی های مقیم خارج از کشور گوشزد می کرد حتماً برای دریافت برگه های رأی جهت شرکت در انتخابات آینده نام نویسی کنند؛ مروری بر جلسات حزب و مصاحبه با شخصیت های سیاسی آمریکا اشاره کرد. ولی این را کافی ندانست و اضافه کرد برنامه های خانوادگی مثل «شوی دنی تامس» حقایق جالب و جذابی درباره شیوه زندگی آمریکایی نشان می دهد. هر چند او فکر می کرد که بسیاری از برنامه های ما محتوای خشونت آمیز زیادی دارد (البته مثالی نزد)، کلاً فکر نمی کرد حتی این برنامه ها نیز از نقطه نظر تبلیغات آمریکا تأثیری منفی بر بسیاری از بینندگان ایرانی بگذارد.


درست قبل از آنکه برای تماشای فیلم لهستانی از یکدیگر جدا شویم، کاپیشین گفت اطلاع یافته است ما (سفارت) (بر سر وضعیت نفرات هیأت مستشاری نظامی در چارچوب کنوانسیون وین) با مجلس دچار مشکل شده ایم. پاسخ دادم که بالاخره باید انتظار مناظرات آزاد را در نهادهای پارلمانی داشت. دیگر وقت نشد وارد جزییات شویم. (دو روز بعد بهروز از «اکو آو ایران» به من گفت که او و یوسف مازندی درباره رأی نه چندان قوی مجلس به «لایحه مصونیت» با کاپیشین صحبت کرده بودند، و اینکه او (بهروز) مطمئن بود که روس ها حتی نفهمیده بودند که می توانند چه تبلیغات مؤثری به نفع خود بر سر این موضوع به راه بیندازند.) کاپیشین کارت خود را به من داد و شماره تلفن منزلم را خواست، و آشکارا نشان داد که دوست ندارد در سفارت با من تماس بگیرد. از آنجایی که قرار است شماره تلفن منزلم در هفته جاری عوض شود، به او گفتم به محض مشخص شدن شماره جدید آن را به او اطلاع خواهم داد. او (کوفریجین) از ملاقات و گفتگوی با من ابراز خوشحالی کرد و گفت امیدوار است خیلی زود دوباره همدیگر را ببینیم.




منبع: اسناد لانه جاسوسی - جلد 11 - کتاب 11 - صفحه 583
تصاویر سند