در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

سند شماره

صنعت بین المللی نفت در سال 1980

موضوع سند

مقدمه و معرفی اسناد کتاب 57
مشخصات ارسال سند

از: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام

متفرقه

به:

متن سند





کتاب پنجاه و هفتم



صنعت بین المللی نفت در سال 1980


 






 





پیشگفتار


 





دستیابی بشر به نفت خام به هزاران سال پیش باز می گردد. اما قریب یک قرن قبل بود که بشر توانست با حفر چاه در آمریکای شمالی به میزان وسیع به نفت خام دسترسی پیدا کند. از آن پس بود که این منبع انرژی جای خویش را به تدریج در صنعت باز کرد. صنعت نفت همگام با دیگر صنایع گسترش پیدا کرد و امکان اکتشاف و استخراج و پالایش نفت را در مقیاس های بسیار بزرگ فراهم ساخت. به دلیل نیاز بشر به یک منبع ارزان و فراوان انرژی، جریان نفت اکنون به مثابه رگ حیات صنایع درآمده است. با توسعه صنایع جنبی نفت نظیر پتروشیمی در چند دهه اخیر، بر اهمیت نقش نفت افزوده شد و مکانی را نیز به عنوان مواد اولیه بعضی صنایع پیدا نمود.


فرآورده های این گونه صنایع که انواع پلمیرها و مواد پلاستیک می باشند، به دلیل قیمت تمام شده پایین و سهولت کاربرد صنعتی، مورد استفاده فراوانی پیدا کرده اند. از طرفی سرعت رشد صنعت و دانش شیمی پلیمر، روزبه روز کاربرد این نوع مواد را متنوع تر ساخته و اهمیت آنها فزونی می بخشد. به این دلایل است که مصرف نفت به عنوان سوخت، یکی از بدترین انواع کاربرد آن به شمار می رود.


علیرغم تلاش وسیع و سرمایه گذاری های فراوانی که تاکنون توسط کشورهای صنعتی در جهت یافتن جانشینی دیگر برای انرژی صورت پذیرفته است، در این زمینه هنوز موفقیت چشمگیری به دست نیامده است.


کاربرد انرژی هسته ای به دلیل نیاز به سرمایه هنگفت و تجهیزات سنگین، محدودیت های بسیاری را در بردارد و نقش این نوع انرژی آن چنان با اهمیت نیست. قابل ذکر است که در سال 1975، 65/8 درصد مصرف انرژی جهان از نفت و گاز و 26/7 درصد از زغال سنگ تأمین می شد، در حالی که سهم سایر انرژی ها (از جمله انرژی هسته ای) فقط 7/5 درصد بود. به هر صورت نفت، نقش خویش را به عنوان اولین منبع انرژی حفظ نموده و برای سال های نه چندان نزدیک آینده هم، یقینا حفظ خواهد نمود.


اگر از نقطه نظر اقتصادی نیز به موضوع نگاه کنیم، مسئله اهمیت بیشتری پیدا می کند. مسئله نفت با شتاب فزاینده ای با وضعیت اقتصادی و سرنوشت کشورها عجین می شود و تأثیر تغییرات بازار آن بر اقتصاد کشورها عمیق تر می گردد. برای آنکه در این زمینه معیاری به دست داده شود. نظر یکی از کارشناسان اقتصادی سازمان سیا که در ماه اوت 1978 پیرامون مسئله افزایش قیمت نفت اظهار گشته، آورده می شود:


«از نظر ما افزایش در حد 10% قیمت نفت تأثیری معادل 60% افزایش قیمت در سال 1973 را خواهد


ص: 401




داشت،(1) چون در آن زمان نقش نفت در فعالیت های اقتصادی بسیار ناچیزتر از زمان حال بوده است. هر 10% افزایش قیمت نفت تأثیری معادل نیم درصد کاهش در رشد تولید ناخالص ملی کشورهای عضو سازمان همکاری و عمران اقتصادی خواهد داشت و میزان بیکاری را 500/000 نفر بالا خواهد بود و نیم درصد نیز به تورم اضافه خواهد کرد و علاوه بر این مشکلاتی نیز در موازنه پرداخت های بسیاری از کشورها پدید خواهد آورد .»(2) 


به راستی اگر تغییرات کم دامنه بازار نفت تا به این حد غارتگران جهان را به هراس می افکند، کنترل بازار نفت چگونه انجام می شود؟ چگونه برخواست های به حق صاحبان اصلی درآمدهای نفت، که مردم محروم کشورهای صادرکننده می باشند، سرپوش گذاشته می شود؟ چگونه دولتمردان این کشورها را نفتخوران در مجرای سیاست های خویش هدایت می کنند؟ چگونه جناح های مختلف حاکمیت در کشوری مانند آمریکا بر سر این مسئله تبدیل به سدی نفوذناپذیر می شوند؟ جواب این سؤالات و بسیاری پرسش های اساسی دیگر را درباره نفت از کجا می توان یافت؟ واقعیت آن است که آگاهی در مورد بسیاری از این مسائل را نمی توان از طریق بررسی اخبار و مطالب منتشره در رسانه های گروهی به دست آورد.


آنچه که در بسیاری از موارد راهنمای خوبی برای بررسی و تحقیق در اینگونه موضوعات است، اطلاع از اخبار پشت پرده و به اصطلاح طبقه بندی شده در این مورد می باشد.


اسناد ارزشمند بسیاری که عمدتا دارای طبقه بندی بالایی هستند در لانه جاسوسی وجود دارد که محور تمامی آنها مسائل نفتی بوده و قبل از اشغال نیز تحت همین عنوان توسط گردانندگان سفارت نگهداری می شده است. اهمیت این اسناد زمانی مشخص می شود که دریابیم این اولین موردی است که اخبار سری و خیلی محرمانه نفتی برای اطلاع عموم منتشر می شود و از همین روست که اهمیت بررسی و تحلیل آنها بیش از پیش روشن می گردد این اسناد در مجموعه های مرتبط تنظیم گشته است و به خواست خدا به تدریج منتشر خواهد شد.


 

سند حاضر: صنعت بین المللی نفت در سال 1

بعد از دستیابی به حوزه های وسیع نفتی در آمریکا، اروپاییان که خود را از این منبع عظیم و با اهمیت انرژی بی بهره می دیدند٬ در پی نفت، به جستجو در مستعمرات و سرزمین های تحت نفوذ خویش پرداختند.

در خاورمیانه و بخصوص حوزه خلیج فارس که عظیم ترین میدان های نفتی در آن قرار دارد، انگلیس ها به نفت دست یافتند. حرص و طمع آنها از سویی و بی خبری فرمانروایان وقت این کشورها، اشتهای دست یابندگان به نفت را بیش از پیش تحریک کرد و آنها برای غارت این منابع، حکمفرمایان را تطمیع کرده و فریفتند و قراردادهای ناصرالدین شاه قاجار با بارون ژولیوس دورویتر انگلیسی و مظفرالدین شاه با ویلیام ناکس دارسی که او نیز انگلیسی بود از این زمره است. رویتر حق انحصار کلیه منابع معدنی را به استثنای معادن طلا و نقره و سنگ های قیمتی به مدت 70 سال در ازای پرداخت 40/000 لیره استرلینگ گرفت که به دلیل مخالفت روسیه تزاری این امتیاز لغو شد. سپس دارسی امتیازی خاص و انحصاری جهت


ص: 402





1- در سال ٬1973 قیمت نفت در بازارهای جهانی ٬ جهش بی سابقه ای پیدا کرد و از بشکه ای 3 دلار به 12 دلار رسید (قیمت ها تقریبی است و برحسب انواع مختلف نفت تغییر می کند).
2- نقل از یکی از جزوه های تحلیلی سیا موجود در لانه جاسوسی.

اکتشاف و استخراج و صدور نفت و گاز و قیر و موم طبیعی به مدت 60 سال از فرزند شاه قبلی اخذ کرد بهای این امتیاز 20/000 لیره استرلینگ پول نقد و 20/000 سهم شرکت استخراج بود، در حالی که سهام شرکت بالغ بر 600/000 سهم می گشت. ره آورد این قراردادها که اصطلاحا «قراردادهای امتیازی» نامیده می شود به یغما رفتن ثروت ملی کشورهای محروم و وابستگی روزافزون آنها به غارتگران یهود بود، به عنوان مثال در سال 1917 میلادی (96 -1295 هجری شمسی) منافع خاص شرکت نفت ایران و انگلیس (که پس از برخورد دارسی به مشکلات مالی و عدم توانایی ادامه کار، در سال 1909 توسط دولت انگلیس برای ابقای امتیاز دارسی تأسیس شد)، پس از کسر استهلاک، بهره، عوارض داخلی و حق الامتیاز به 344/109 لیره استرلینگ بالغ می شد. در آن سال حق الامتیاز دولت 3829 لیره بود که به مقامات ایران پرداخت نگردید و در ازای خسارتی که بر اثر قطع خط لوله توسط ایلات ایران به شرکت وارد آمده بود، ضبط گردید.


روابط شرکت های نفتی، که عامل اصلی تاراج نفت هستند، با کشورهای تولیدکننده نفت (صاحب منابع) آن قدر یک جانبه است که دولتمردان آمریکایی نیز در سال های اخیر با لحن اعتراض آمیزی از آن یاد می کنند. به مطلب زیر که برگزیده از همین کتاب است بنگرید:


«60 یا حتی 20 سال پیش این چنین به نظر می رسید که شرکت های نفتی منبع را به وجود می آورند و اگر تلاش های آنان در زمینه علمی و سرمایه گذاری نفتی نبود، نفت همچنان در قلب زمین باقی می ماند. در نتیجه بومیان بایستی نسبت به هر چه که کمپانی ها به آنان می دهند راضی و خشنود باشند و این داده ها نیز لزوما نباید زیاد باشد. برخی وجود دارند که هنوز این نظر را گرامی می دارند، ولی اکثرا مواضع روشنفکرانه تری اتخاذ نموده اند. در حقیقت امتیازات به هیچ طریق اسنادی خشک نبوده اند، بلکه مکررا در طول 30 سال گذشته و تقریبا به صورت تغییرناپذیری به نفع دولت های تولیدکننده تعدیل شده اند.» «متأسفانه هنوز در دولت ها و دانشگاه های کشورهای تولیدکننده، افرادی وجود دارند که تغییرات کمپانی ها را حس نکرده اند.» تحلیل عباراتی نظیر «تغییرات کمپانی ها» که از آن بالحن مثبت یاد شده است و «تغییرات به نفع دولت های تولیدکننده» که به عنوان یک اقدام لازم و مثبت قلمداد شده است، بیانگر آن است که امتیازات و روابط سابق شرکت های نفتی با دولت های تولیدکننده چقدر یک جانبه بوده است. در هر صورت سال های متوالی این قراردادها با تغییرات اندکی که تحت فشار افکار عمومی کشورهای صاحب منابع توسط کمپانی ها به عمل می آمد، تنها عامل تعیین کننده بود و سهم ناچیزی از درآمدهای نفت نصیب صاحبان واقعی آنها می شد.


رشد افکار عمومی و بیداری نسبی توده های مردم در این کشورها و وقوع تغییرات در دولت ها، تا حدودی موانعی بودند که صدور نفت، مانند شرایط گذشته را مختل می کردند و واکنش های شدیدی در جهت قطع این غارتگری و خلع ید از غارتگران به وقوع پیوست، اما این واکنش ها عموما با ترفندهای سیاسی و گاها اقدامات حادتر نظیر کودتا خنثی شد. مبارزات ریشه دار مردم ایران در سال های 1328 - 1332 که منجر به ملی شدن نفت در سال 1329 و بیرون راندن انگلیسی ها شد، از مثال های جالب و بارز در این مورد است و کودتای 28 مرداد نمونه ای از پاسخ هایی است که به این نوع مبارزات داده می شود.


با گذشت زمان وضع به صورت دیگری درآمد. رشد افکار عمومی آنقدر زیاد شد که امکان پرده پوشی موضوع و سرپوش نهادن برخواست های مردم صاحب نفت که دولت ها نیز به ناچار مجبور به انعکاس آنها


ص: 403




شده بودند، نمی رفت. این جو ملتهب در سال های 1970 (49 - 1348) جوشش بیشتری به خود می گیرد و غارتگران را به بررسی دوباره اوضاع و تحلیل دقیق آن وامی دارد. این کتاب شامل یک سند سّری از وزارت خارجه آمریکا است که موضوع فوق را تحلیل و مورد بررسی قرار داده است. همان طور که توضیح داده شد، اوضاع و احوال حاکم بر بازار نفت و صنعت نفت به گونه ای است که اقدامی خاص را برای کنترل آن می طلبد. وضعیت به گونه ای است که امکان دارد کشورهای اوپک دست به اعمالی زده و تصمیماتی را اتخاذ کنند که ضایعات جبران ناپذیری برای شرکت ها و مصرف کنندگان نفتی به همراه داشته و آنان را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد. از این رو وزارت خارجه آمریکا در جهت هماهنگی بین محافلی که سیاست نفتی ایالات متحده را تعیین می نماید، دست به یک اقدام خاص می زند. این محافل به قرار زیرند:


- دولتمردان ایالات متحده در وزارتخانه های مختلف مانند وزارت کشور، بازرگانی، خارجه، دادگستری و...


- بانک های عمده و مهم آمریکایی نظیر چیس مانهاتان، فرست نشنال سیتی بانک نیویورک و...،


- مدیریت شرکت های عمده نفتی آمریکایی که اکثریت اعضای هفت خواهران را تشکیل می دهند:


تگزاکو، استاندارد اویل کالیفرنیا، استاندارد اویل نیوجرسی، گلف و موبیل(1)


- شرکت های مستقل نفتی آمریکایی: آتلانتیک ریچفیلد، کنتیننتال، مارتون، اکسیدنتال و استاندارد ایندیانا.


محورهای عمده اقدام خاصی که وزارت خارجه عهده دار آن است به این ترتیب است:


- طرح سؤالات متعددی که جواب آنها مشخص کننده تحلیل مسائل روز و تصمیمات محافل است.


- ارسال این سؤالات برای محافل خاص فوق الذکر به منظور کسب نظر از آنها (سؤالات در قسمت آخر سند به صورت یک ضمیمه آمده است).


- تحلیل همه جانبه مسائل جهت روشن نمودن وضعیت برای محافل تصمیم گیری.


- پیشنهاد انجام اقداماتی برای حل مسئله روز.


مطالب سند بسیار واضح است و به خودی خود بیانگر همه آن چیزی است که باید در زمینه نقش آمریکا در بازار و صنعت نفت گفت. این نقش آن چنان انحصارگرایانه و یک طرفه است که فقط از ورای مطالب اسنادی که سخنان صریح گردانندگان آمریکاست، روشن می شود. اما نکاتی در سند وجود دارند که باید به آنها توجه عمده ای نمود. بررسی دقیق این نکات شناخت عمیق تری نسبت به مسئله حیاتی نفت ایجاد کرده و ما را قادر می سازد تا به عنوان یک تولیدکننده عمده نفت و به عنوان یکی از اعضای برجسته اوپک در مقابل سیاست های نفتخواران بین المللی و هیاهوی تبلیغاتی آنها راه خود را آسان تر و صحیح تر تشخیص دهیم.


اهمیت نفت برای اقتصاد آمریکا


گذشته از آنکه آمریکا به عنوان یک کشور صنعتی و دارای بالاترین مصرف انرژی در جهان، به این منبع انرژی نیاز حیاتی دارد، از نقطه نظر اقتصادی نیز اهمیت بسیار زیادی برای آن قائل است. سودهای


ص: 404




1- دو شرکت دیگر ٬ بریتیش پترولیوم انگلیسی و رویال داچ شل هلندی انگلیسی می باشند.

هنگفت و کلانی که از قبل تجارت نفت عاید اقتصاد آمریکا می شود به مراتب دارای اهمیت است. کافی است به یاد آوریم که از هفت شرکت عمده نفتخوار جهانی، پنج تای آن آمریکایی هستند و در استخراج، پالایش، بازاریابی و فروش نفت جهان غیرکمونیست، بیشترین سهم را دارند. در این باره بهتر است به این مطلب از دیدگاه آمریکایی ها توجه شود. در این کتاب به نقل از تحلیلگر وزارت خارجه می خوانیم:


«سهم صنعت نفت بین المللی در تراز پرداخت های ما به اندازه مجموع تمام سرمایه گذاری های دیگر در خارج از کشور می باشد و همین دلیل دیگری است برای اثبات علاقه ما به سالم و مولد باقی ماندن شرکت های نفتی مان.»


به همین جهت است که آمریکایی ها مایل نیستند از منافعشان و به عبارت دیگر غصب حقوق مردم محروم صاحب منابع حتی یک سنت گذشت نمایند. وقتی مسئله مشارکت کشورهای صاحب منابع در شرکت های استخراج کننده نفت به عنوان گامی در راه کسب منافع بیشتر از سوی آنها مطرح می شود، طیف حاکمان آمریکا گذشته از اینکه چه ارتباطی با مسئله نفت دارند، در مقابل آن جبهه گیری کرده و آن را به عنوان خطری که تهدیدکننده منافعشان است قلمداد می کنند:


«یک درصد مشارکت برابر است با یک سنت منفعت کمتر در هر بشکه نفت تولیدی.» و در هر صورت آخرین حرف این است که، آمریکایی ها حاضر نیستند از موضع کسب منافع بی حد و حساب، حتی گامی عقب نشینی کنند.


«ولی به هیچ وجه نمی خواهیم در انظار نشان بدهیم که ملی شدن نفت و یا تبدیل ساختن شرکت ها به خریداران برای ما قابل قبول است.» راه های دیگر دستیابی به نفت خام برای کاهش وابستگی به منابع فعلی همان طور که در اول این نوشتار آمد، تلاش های بسیاری برای یافتن دیگر منابع انرژی به عمل آمده است، اما موانع و محدودیت های بسیار، دستیابی و سهولت استفاده از آنها را با اشکال مواجه می سازد. در این سند راه های وصول به دیگر اشکال نفت خام مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است.


اصولی ترین روش ها به قرار زیرند:


- به دست آوردن نفت از زغال سنگ،


- استحصال نفت از ماسه سنگ های نفتی (tar sands)،


- شیوه های بازیابی ثانویه و ثالث از چاه های نفتی که فشار آنها کم شده است،


- تهیه نفت از شیل (shale).


به لحاظ مخارج زیادی که تهیه و بازیابی نفت خام به شیوه های فوق در بردارد، قیمت نفت خام به دست آمده از این طرق قابل رقابت با قیمت نفت تولیدی از راه های معمولی نیست و در این سند نیز همچنان که در عبارات زیر دیده می شود با ناامیدی به آنها نگریسته می شود.


«در هر صورت تردیدی نیست که این دو منبع» (شیل و زغال سنگ « و» ماسه سنگ های نفتی « - م).


مهمترین ذخایر می باشند و حداقل بخشی از نیاز آمریکا به هیدروکربن نیز می تواند از طریق نفت تولیدی از این دو منبع تأمین می گردد. علاوه بر این، این دو پرهزینه ترین ذخایری هستند که تحت بررسی قرار گرفته اند.» «کشورهای مصرف کننده می توانند نفت کمتری خریداری نمایند، ولی نمی توانند تا مدت زیادی دوام


ص: 405




بیاورند، چون نه می توانند این نفت لازم را از منابع غیر اوپک دریافت نمایند و نه اینکه به دیگر اشکال انرژی دسترسی دارند.» از طرفی باید در نظر داشت که تحلیلگر در این سند تفاوت قیمت تمام شده نفت به دست آمده از این شیوه ها را با قیمت متداول نفت کمتر از حد واقعی نشان داده است. در یک جزوه دیگر که مربوط به سیا بوده و موضوع با دیدی فنی تر بررسی شده است، نتایج منفی تری ارائه می گردد، از این رو باید اذعان داشت که در این مورد به موضوع خوشبینانه نگریسته شده و بهایی بیش از آنچه که باید، به این منابع داده شده است.


قدرت تولیدکنندگان نفت در مقابل نفت خواران


عبارت «استفاده از نفت به عنوان یک سلاح سیاسی» بسیار مصطلح است. سخنگویانی که در پی طرح «مسئله قدرت مستضعفین کشورهای نفت خیز» هستند، همواره آن را طرح می کنند. از سویی کاربرد نفت به عنوان یک سلاح سیاسی همواره از طرف کشورهای صاحب قدرت صنعتی محکوم شده و آن را به عنوان یک عمل غیرعادلانه تقبیح می نمایند. هر چند که در تبلیغات، روی معیارها و ضوابط اخلاقی انسانی تکیه می شود و این امر مغایر با قراردادهای بین المللی قلمداد می شود. اما در ریشه یابی امر می توان دریافت که انگیزه مطلب دیگری است. واقعیت آن است که نفتخواران و کشورهای صنعتی همواره از اتحاد کشورهای صاحب منابع نفتی هراس بسیاری داشته و همواره درصدد آن هستند که مانع پاگرفتن موضوعی به عنوان محور همبستگی کشورهای تولیدکننده شوند. در این سند ضعف فراوان نفتخواران در یک مواجهه اصولی با صاحبان منابع مشاهده می شود و از این رو که تکیه، حتی صرفا بر عبارت «سلاح»، خود می تواند نمونه ای از اقتدار و توانمندی را در میان کشورهای تولیدکننده به نمایش گذارد، کشورهای عمده مصرف کننده مانع طرح و پاگرفتن آن می شوند.


سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) به مثابه تنها جبهه مدافع کشورهای صاحب منابع همواره هراس فراوانی را در میان نفتخواران برانگیخته است. اطلاق عباراتی مانند «کارتل نفتی» و یا «سازمان عقاب ها» به این سازمان مبین آن است که هر عنصر وحدت که باعث یکسان شدن سیاست های نفتی و در نتیجه حفظ منافع صاحبان اصلی درآمدهای نفتی می شود، همواره در معرض کینه و بغض کشورهای غارتگر قرار می گیرد. عملکرد این سازمان تا تاریخ سند (1971) باعث آن شده است که نفتخواران در مقابل آن احساس ضعف شدیدی بنمایند. در قسمتی از سند دیده می شود:


«با حداقل همکاری در داخل اوپک (که در سال گذشته این همکاری بسیار قابل ملاحظه بوده است) این کشورها خواهند توانست در سال 1976 و در پایان قرارداد تهران،(1) قیمتها را خیلی بالاتر ببرند و در همان حال قادر خواهند بود شرکت های نفتی را وادار سازند که با تقاضاهای آنها در زمینه مشارکت موافقت نمایند. البته اگر زودتر دست به کار شوند، موافقت آنها را قبل از آن زمان نیز به دست خواهند آورد.» سپس تحلیلگر عواقب برخورد خشن و نامناسب را از سوی شرکت های عمده نفتی این چنین ارزیابی


ص: 406




1- قرارداد تهران در سال 1971 بین اوپک و کمیته 3 نفر منتخب شرکت های نفتی بسته شد. مهمترین مواد این موافقتنامه را می توان افزایش نرخ مالیات به قم 55 % در کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس و افزایش 33 سنت به قیمت هر بشکه نفت خام حوزه خلیج فارس ذکر کرد. این قرارداد از 15 فوریه 1971 به اجرا درآمد.

می نماید:


«ولی اگر شرکت ها مقاومت به خرج دهند، ممکن است سبب ملی شدن کامل شرکت ها بشوند که در زمینه منافع شرکت ها و عرضه نفت جهانی نتایج تأسف باری خواهد داشت.» از لحاظ سیاسی نیز دقت شود که تا چه حدودی روی واکنش های کشورهای صاحب منابع حساب می شده است:


«مبادرت به اتخاذ موضع حمایت از اسرائیل به طور آشکار و انحصاری می تواند خنثی سازنده تمام گام هایی باشد که آمریکا برای تأمین عرضه نفت برخواهد داشت.» حال باید دید که دلیل انحصار منابع نفتی عربستان سعودی توسط کمپانی آرامکو و تاخت و تاز فعلی کشورهای صنعتی و شرکت های نفتی بر سر قیمت نفت و از سوی دیگر برخوردهای وقیحانه آمریکا در حمایت از صهیونیزم بین المللی چیست؟ آیا علت آن جز در تفرقه مسلمین و جز در خودفروشی و وابستگی سران و امرای کشورهای مرتجع عرب می باشد؟ بی مناسبت نیست اشاره ای بر موضوعی که در متن سند خواهد آمد بشود. شیخ زکی یمانی وزیر نفت عربستان سعودی در اجتماع دانشجویان آمریکایی در بیروت، در اوائل سال 1967، آرامکو را این گونه توصیف می نماید:


«آرامکو گاوی شیرده است که نباید آن را اذیت و آزار نمود، تا دهقان سعودی تا آنجا که ممکن است بتواند آن را بدوشد.» برخوردی اینچنین ضعیف، آن هم برای توجیه عملکردهای خفت بار قبلی می نمایاند که اشکال قضیه در کجاست. در عبارت زیر که ارزیابی طرف مقابل از توان کشورهای تولیدکننده است تفاوت، آنچه که «باید» با آنچه که «هست» بهتر دریافته می شود:


«با وجود اینکه بعضی از مقامات شرکت ها و حتی مقامات دولت های مصرف کننده رؤیای روزهای گذشته را در سر می پرورانند، ولی باید اذعان داشت که دیگر در برخورد با دولت ها قدرت چندانی ندارند.» و ماحصل کلام:


«خلاصه اینکه و در حال حاضر و حتی در بیست سال آینده شلاق در دست کشورهای تولیدکننده بوده و خواهد بود.» «شرکت ها و دولت های مصرف کننده و شرکت های خودمان هنوز هم برگ های برنده ای در دست دارند که در بخش بعد به توضیح و تشریح آنها خواهیم پرداخت، ولی این برگ ها را باید با احتیاط تمام رو کرد، تا شکست نابودکننده ای نصیبمان نشود.» ترفندهای غرب برای ایجاد وضعیت و رابطه مطلوب در این نوشتار، راه حل های موجود که از جانب سازمان ها و محافل مختلف برای کاهش خطرات و ضایعات قطع نفت و یا کم کردن امکان وقوع این خطر داده شده است مورد بررسی قرار می گیرد. از طرفی میزان هنگفت ارزی که کشورهای صنعتی برای خرید نفت می پردازند، مورد توجه قرار گرفته است و یکی از اهداف راه حل های ارائه شده آن بوده که بتواند مقداری از این ارز را به مبداء آن بازگرداند. اساس این راه حل ها مبتنی بر ایجاد و تشدید وابستگی های اقتصادی، سیاسی و نظامی و گسترش روابط تجاری است. در قسمتی از دیده می شود:


«کشورهای بزرگ تولیدکننده صنایع با افزایش روابط تجاری بین خود و دولت های تولیدکننده خواهند


ص: 407




توانست مقدار زیادی از این ارز را (ارز پرداخت شده بابت خرید نفت(1) ) از این کشورها پس بگیرند.» به هدف کشورهای صنعتی از گسترش روابط تجاری با دولت های تولید کننده پرداخته شد و حال به منظور و مقصود این کشورها از کمک های فنی، اقتصادی و فرهنگی به کشورهای صاحب منابع دقت شود:


«ولی با افزایش پیشرفت اوپک، وابستگی آنها به کالاهای خارجی و کمک های فنی نیز افزایش پیدا خواهد کرد. بنابراین به نفع کشورهای مصرف کننده است که کشورهای تولیدکننده را به سوی پیشرفت سوق دهند. ایجاد یک طبقه متوسط در منطقه اوپک و وارد ساختن تمام جمعیت این منطقه به بازار پولی سبب گسترش وابستگی این کشورها به کشورهای مصرف کننده می شود که باید کالا در اختیارشان بگذارد.» وقتی در باغ سبز «توسعه، پیشرفت و مدرنیزاسیون» به کشورهای جهان سوم نشان داده شده و به دنبال آن تبلیغات فراوان و تلاش وسیع فرهنگی به منظور پرده پوشی اصل قضیه صورت می گیرد، آرزوی دیرین غارتگران برآورده می شود. کشورهای تولیدکننده خلع سلاح می شوند و در این میان طرف مقابل است که تعیین تکلیف می نماید. تحلیل قضیه نیز به صورت زیر است:


«این طرح که وسیله مقامات جامعه اقتصادی اروپا (EEC) در بروکسل تهیه شده، خواستار نوعی وابستگی اقتصادی بین کشورهای مصرف کننده و تولیدکننده است و معتقد است که در این صورت اگر تولیدکنندگان به تحریم نفتی مبادرت ورزند اقتصاد خود آنها نیز به اندازه اقتصاد کشورهای مصرف کننده آسیب خواهد دید. بنابراین وابستگی دو جانبه ضامن ثبات در عرضه نفتی خواهید گردید.» ارسال سلاح های پیچیده و وابستگی های نظامی نیز اهرم کنترل کشورهای تولیدکننده را تقویت کرده و کارایی بیشتری بدان می بخشد. با دامن زدن با اختلافات قومی، مذهبی و ارضی در میان کشورهای منطقه ای خاص، تشدید تنش می شود تا زمینه مساعدی در کشورهای مورد هدف برای خرید سلاح به وجود آید. سپس اقدام به فروش اسلحه می شود تا از این طریق هم سودهای سرشاری نصیب سازندگان آن شود و از سوی دیگر موضع سیاسی را در برخورد با کشور خریدار تقویت نماید. در این رابطه به عبارت زیر دقت شود:


«موضع رسمی آمریکا در عربستان سعودی با افزایش تمایل این کشور برای به دست آوردن تجهیزات نظامی و کمک های فنی آمریکا که توسط برنامه تسلیحاتی گروه مهندسین مشاور ریتون هاوک نشان داده شده و بیشترشدن نقش رسمی و خصوصی آمریکا در مدرنیزه ساختن نیروهای هوایی عربستان سعودی، لجستیک، ارتش، گارد ملی، نیروی دریایی و گارد ساحلی بهبود بسیار یافته است.» ما حصل کلام آنکه، وابستگی از هر نوع و به هر صورت و تحت هر عنوان، بیش از آنچه به نفع کشورهای مستضعف صاحب منابع باشد به ضرر آنها و بسود دولت های غارتگری است که برای نابودی منابع آنها کمر بسته اند.


«در صورتی که این امکان وجود داشته باشد که از طریق آن بتوان تولیدکنندگان اصلی را به شدت به کشورهای مصرف کننده وابسته کرد، باید بدون درنگ و با تلاش بسیار این کار را انجام داد.»


ص: 408




1- توضیح داخل پرانتز از ماست.

رقابت در دنیای سرمایه داری


غارت منابع نفتی کشورهای مستضعف دارای نفت از طریق استخراج بی حساب آنها و خرید ارزان و بازگرداندن ارز مصرفی بابت خرید، به روش وابستگی اقتصادی مورد بحث قرار گرفت. نکته جالب توجه دیگری که مبین حرص و آز سیری ناپذیر دنیای سرمایه داری است، دندان تیزکردن کشورهای سرمایه داری غرب برای منابع یکدیگر است. صورت قضیه این است که آمریکا به منظور تأمین قسمتی از نفت خام مورد نیاز خویش مایل به انعقاد قراردادی با کانادا می باشد. تحلیلگر پیشنهاد می کند در صورتی که کانادا مایل به عقد قرارداد نباشد، باید کنترل و نظارت را از روی نفت کانادا برداشت و ورود آن را به آمریکا اعلام کرد و نتیجه این اقدام باعث افزایش فشارهای تجاری بر نفت و گاز کانادا و در نتیجه اکتشاف و استخراج منابع نفتی آن می شود.


حرف آخر


در اوضاع و احوال کنونی تلاش وسیع و همه جانبه ای از ناحیه نفت خواران برای تضعیف جبهه وحدت کشورهای تولیدکننده، به عمل می آید. این تلاش ها که به دلیل رکود نسبی بازار نفت و به پشتوانه تولید وسیع نفت خام از دریای شمال توسط انگلیس و نروژ و دیگر تولیدکنندگان غیر اوپک صورت گرفته، در جهت ایجاد یک «جنگ قیمت» بین تولیدکنندگان و در نهایت سپردن بازار به دست خریداران به جای فروشندگان فزونی می یابد. به موازات این تلاش ها وانمود می شود که روزهای اقتدار کشورهای تولیدکننده سپری شده و ابتکار عمل در دست کشورهای مصرف کننده است. از سویی به دلیل اقدامات خودسرانه بعضی کشورهای تولیدکننده که در میان آنها اعضاء اوپک نیز دیده می شود، زمینه مناسبی ایجاد شده است که نفت خواران و بوق های تبلیغاتی آنها صحبت از نزدیکی انحلال اوپک بنمایند. اما آنچه از ورای این جنجال ها آشکار و هویدا است، ترس پایان ناپذیر کشورهای صنعتی مصرف کننده نفت و قدرت بی مانند تولیدکنندگان است. اگر تولیدکنندگان با همه کاستی ها و ضعف ها، با شگردهای متنوع جبهه مقابل، مدافعه کرده و در برابر آن پایدار بمانند، بدون تردید سال های آینده قدرت افزون تری خواهند یافت. باید باور داشته باشیم که نفت یک سلاح است و به تعبیر امام عزیزمان:


«این سلاحی که شما دارید، دنیا ندارد و او سلاح نفت است. دنیا به سلاح شما احتیاج دارد، رگ حیات دنیاست. این سلاحی که خدای تبارک و تعالی به اختیار شما گذاشته است، برای خدای تبارک و تعالی از او استفاده کنید.»


این سلاح کارایی خود را در برخی موارد نشان داده است، اما هیچ گاه با تمام قدرت عمل نکرده است.


اگر با پایداری و تحمل سختی به سمتی برویم که توان استفاده از سلاح را تمام و کمال به دست آوریم، بدون شک سرنوشت شرکت ها و دولت های غارتگر به تعبیر خودشان «شکست نابودکننده ای» خواهد بود. زمستان 1364


والسلام


من اللّه التوفیق وعلیه التکلان


دانشجویان مسلمان پیرو خط امام




منبع: کتاب اسناد لانه جاسوسی - جلد 6 - کتاب 6 - صفحه 401
تصاویر سند

    زمان یافت نشد!

    تجهیزات یافت نشد!