Post
28326
تدارک کودتا توسط فیروز شریفی
برنامه ریزی برای کودتا علیه انقلاب
تدارک کودتا توسط فیروز شریفی
از: سفارت آمریکا - در تهران
سری
به: وزارت امور خارجه در واشنگتن دی. سی . فوری 1911
1358-03-20- 1979-06-10
متن سند
سند شماره (3)
10 ژوئن 1979 - 20 خرداد 58
سری - تهران 5980
از: سفارت آمریکا - در تهران
به: وزارت امور خارجه در واشنگتن دی. سی . فوری 1911
موضوع: گروههای مخفی مخالف با خمینی از ایالات متحده تقاضای حمایت کرده اند.
1 - (سری - تمام متن: تلگراف گزارشی)
2 - خلاصه: مشاور سیاسی در 8 ژوئن با دو نفر که ادعای نمایندگی گروه کوچک زیرزمینی مخالف خمینی و نهضت اسلامی او را داشتند ملاقات کرد. رهبر گروه طرحی را به طور خلاصه مطرح کرد که در آن از طریق حمایت اقلیتهای قومی و تطمیع افراد اصلی کمیته خمینی، سقوط خمینی با مقداری نمایش قدرت عملی می شود. او خواستار حمایت آمریکا از طرحش شد، ولی مشاور سیاسی آن را رد کرد. این گفتگو با جزئیات، گزارش می شود چون بینش عمیقی نسبت به فعالیتهای مخفی که در حال حاضر انجام می گیرد، ارائه می دهد و مشکلات مخالفت با خمینی را همان طور که در گزارش تحلیل شده، منعکس می کند.
3 - در 8 ژوئن فیروز شریفی مشاور سیاسی را به دیدن رهبر گروهی که شریفی قبلاً توضیح داده بود برد که سعی دارند نهضت میانه رو و مدرنی را جانشین نهضت ارتجاعی اسلامی خمینی سازند.
ص: 401
چون شریفی قبلاً در فعالیتهای طرفداران قانون اساسی شرکت داشت و با غلام حسین صدیقی نیز رابطه داشت، مشاور سیاسی گمان می کرد که به ملاقات صدیقی می رود. بعد از پیمودن مسیر طولانی در شمال تهران، مقصد منزل مهندس راه و ساختمانی بود به نام فِرد که یک شخص ارمنی است.
4 - «فِرد» سراغ اصل موضوع رفت. او پرسید که آیا مشاور سیاسی قبول دارد که کلیه پیروزی های خمینی با استفاده از پول به دست آمده است و بعد بدون شنیدن پاسخی گفت که مطلقا مخالف کمونیستها می باشد و افراطی گریهای خمینی به نفع آنان است. به این دلیل او یک گروه کوچک 200نفری تشکیل داده تا برای برقراری سلطنت با خمینی مبارزه کند. او گفت که البته شاه هم اشتباهاتی داشت ولی آیا همه اشتباه نمی کنند؟ او گفت شاه توسط یک عده دزد احاطه شده بود که او را از اصل وقایع بی خبر گذاشته بودند، ولی او برای کشور خیلی کار کرده، حتی برای حرامزاده هایی که حالا خواهان مرگش هستند هم کار کرده است.
5 - فِرد گفت که او حدود 150000 دلار از پول خودش در این سازمان گذاشته و بعد پرسید آیا می دانی قیمت یک ژ - 3 چقدر است. 30 هزار ریال. با اشاره به چند اسلحه ای که در اطاق بود و با باز کردن کیف دستی محتوی مقداری مهمات، فرد گفت ما تا به حال چندین عملیات داشته ایم به چند مقر کمیته و چند مقر پاسداران حمله کرده ایم آنها همچنین از مقداری از این پول استفاده کرده اند تا دوستانشان را که توسط کمیته های خمینی زندانی شده بودند، آزاد کنند. فرد گفت اگر شما معتقد بودید که فساد زیادی در زمان شاه وجود داشته، باید بدانید که امروزه ده برابر بدتر است و ملاها از همه بدتر هستند. فِرد نتیجه گرفته که فسادپذیری یکی از خصیصه های دائمی ایرانیان است، حتی آمریکاییها هم مصون نیستند، بعد از 6 ماه از ورودشان، ایرانیان خوبی می شوند و به راه دیگران می روند، حتما مسئله ای مسری است.
6 - این فساد پذیری، اصلی بود که فرد بر مبنای آن استراتژی براندازی خمینی را پیاده کرده بود.
تعدادی از گروهها هستند که آن طور که او ادعا می کرد، فایده ای برایش ندارند و جلب حمایت آنها کار ساده ای است. مثلاً بلوچها، دنباله رو هرکسی که به آنها چند کباب و مقداری برنج بدهد می شوند، آنها تا به حال چندین درگیری با افراد خمینی داشته و در هر مورد آنها را کاملاً عقب زده اند. یک بار هم آنها یکی از مشاوران سازمان آزادی بخش فلسطین را به همراه چند تن از نظامیان خمینی دستگیر کرده و بعد از خلع سلاح آنها را آزاد کرده بودند. فِرد گفت، اما آن عرب حرامزاده را کشتند.
7 - فرد گفت کردها پیشرفته تر و پیچیده تر هستند، ولی آنها هم خمینی را دوست ندارند. او ادعا کرد که اطلاعات معتبری دارد مبنی بر اینکه تمام کردستان، غیر از سنندج، تحت کنترل کردها می باشد. ژنرال حبیب اللّه پالیزبان استاندار سابق کرمانشاه که یک فرد کرد است در آنجا به سر می برد و افراد خمینی جرأت ندارند به منطقه وارد شوند. به گفته فرد پالیزبان مانند بقیه ژنرال ها ترسو نیست، او می جنگد. اگر بخواهد او می تواند تهران را در دو روز اشغال کند، ولی نمی داند چکار باید بکند و الان فقط نشسته و منتظر فرصت است.
8 - شریفی گفت که ترکمنها، بعد از مقابله خونین شان با کمیته گنبدکاووس در آوریل، به سازماندهی برای مقابله با نیروهای خمینی پرداخته اند. شریفی گفت که فداییان مارکسیست در این زمینه به آنان کمک می کنند. او هم چنین ادعا کرد که ترکمنها در درگیریهای قبلی، با روسها قراردادی
ص: 402
بسته اند که طبق آن می توانند از خاک شوروی به عنوان پناهگاه و سنگر استفاده کنند. آنها تماسهایی با آن طرف مرز برقرار کرده و مداوما از طریق این تماسها کمک دریافت می دارند، با پایان یافتن فصل درو در ترکمن صحرا ترکمنها منتظر برخورد دیگری با نیروهای خمینی هستند. شریفی گفت آنها این را فرصتی برای کسب سلاح بیشتر و استفاده بیشتر از مهماتشان می دانند.
9 - فرد گفت در ایران گروههای زیادی مانند گروه خودش وجود دارد که بر علیه خمینی فعالیت می کنند. او گفت که ما حداقل 117 گروه می شناسیم و با بیشتر آنها در ارتباط هستیم. این گروهها از 50 نفر تا چند هزار نفر عضو دارند و میانگین اعضاء آنها چند صد نفر است. فرد گفت چندین گروه از افراد دیوانه تشکیل شده. یکی از آنها طرح یک سری قتل را دارد که می خواهد آنها را به زودی پیاده کند و این برنامه در برابر کارهای فرقان خیلی وسیع تر است. فرد اضافه کرد که گروهش تماسهایی با این گروه افراطی دارند و حتی چند تای آنها چپی هستند، ولی گفت تماسهای گروهش، به گروههای همفکر محدود می شود. ما از ساواکیها و همچنین گروههایی که توسط ژنرالهای رژیم سابق هدایت می شوند، دوری می کنیم چون آنها فقط حرف می زنند. اعضا گروه فرد و گروههای دیگر از طریقه متوسط می باشند (ما آن حرامزاده های پولداری را که وقتی دیدند خمینی می آید فرار کردند، نمی خواهیم و بگفته فرد افسرهای رده پایین و حتی افسران وظیفه نیز می دانند چطور بجنگند).
10 - با منابع مالی کافی، فرد مدعی است که می تواند گروههای قومی مانند ترکمنها و حتی کردها و گروههای سیاسی همفکر را در تهران بسیج کند. بعد با دادن مقداری پول به مهره های اصلی کمیته ها و با یک نمایش قدرت، می توان به حیات سیاسی امام خاتمه داد. فرد افرادی را به اروپا فرستاده تا پیشنهادهایی به پولدارهای ایرانی آنجا بکنند (به گفته شریفی آنها در آسایش مطلق زندگی می کنند و خیلی مایلند که به این زباله دانی برگردند.) ولی شاید، چون مقداری از اموالشان را در ایران جا گذاشته اند، حاضر نباشند پولی در این جهت خرج کنند. کوششهایی هم در جهت تماس با شاه انجام گرفته، ولی فرد گفت من را چه به او، من یک کنتراتچی هستم که هرگز شغل دولتی نداشته و خواهشی از او نکرده ام « کلاً» بیش از 000/000/50 دلار لازم نداریم و ما باید سریع حرکت کنیم چون طی دو یا سه ماه آینده اتفاقی خواهد افتاد.
11 - مشاور سیاسی که منظور او را فهمیده بود، تاریخ دو دهه اخیر را یادآور شد و گفت که حتی اگر سیاست آمریکا بر مبنای عدم دخالت در امور ایران نبود، افکار عمومی آمریکا مسائلی را که فرد عنوان می کند نمی پذیرفت. بعد بحث طولانی در مورد نکاتی که فرد قبلاً گفته بود ادامه یافت. اشارات نامفهوم و تاریکی در مورد سرنوشت منافع آمریکا در ایران و این منطقه. در صورتی که ما به دوستان واقعیمان در این کشور کمک نکنیم، کرد. مشاور سیاسی بحث را با بیان این مطلب پایان داد که مسائل دیگری مانند، رهبری و هدف، نیز به اندازه منابع مالی... برای گروهی که بخواهد خمینی را براندازد مهم هستند، بعد اشاره کرد که شنیده است که چند نفر می گویند که دو یا سه ماه آینده خیلی حساس و تعیین کننده هستند و از فرد پرسید که موضوع از چه قرار است.
12 - شاید فرد از اینکه نتوانست پیشنهاداتش را قالب کند ناراحت شد، ولی چیزی نگفت، من با خانواده ام به لندن می روم. در این کشور 15 میلیون حرامزاده بیکار و راضی هستند. من بیست سال است که به کار ساختمانی مشغول بوده و آنها را می شناسم آنها روزانه با دو نان گاهی یک نان و گاهی
ص: 403
نصف نان سر می کنند. لعنتیها آنها می توانند گرسنه بمانند، ولی خمینی را به خاطر بدبختیشان دوست می دارند و ما هم نمی دانیم چکار کنیم. ما طرحی داشتیم تا تلویزیون را منفجر کنیم. ما تانکر پیدا کردیم و آن را با 5000 کیلو تی ان تی پر کردیم، ما می خواستیم آن را در برابر ساختمان تلویزیون بگذاریم و با انفجار آن همه را بکشیم، ولی بعدا فکر کردیم برای چی؟ برای کی؟ من از نظر سیاسی قدرت طلب نیستم، این چیزها را نمی خواهم من فقط می خواهم کار ساختمانی لعنتی خودم را انجام دهم، من می خواهم ودکا بنوشم، ایران برای من اهمیت دارد.من این کشور فاسد را دوست دارم، می توانم برای آن بمیرم ولی باید بدانم چرا؟ من باید به لندن بروم.
13 - در راه بازگشت به سفارت، در ماشین، شریفی گفت که می خواهد یک بار دیگر شانس خود را بیازماید. او به زودی به آمریکا خواهد رفت. او در فکر ازدواج بود و پرسید آیا همسرش می تواند کارت سبز بگیرد، چون خودش کارت سبز دارد. او توانسته مقداری پول خارج کند و گفت برای این کار راههایی وجود دارد. عمویش می خواست دیسکوتکی در پاریس باز کند و گفت امکان دارد که خود او در آنجا سرمایه گذاری کند چون معامله خوبی است و در یک منطقه ای خوب قرار گرفته با آپارتمانهای زیادی که افراد جوانی در آن زندگی می کنند، احاطه شده است. او چندین تفنگ در منزل داشت، گاهی اوقات آن را بیرون می آورد تمیز می کرد و دستش را روی آن می کشید و فکر می کرد چقدر راحت می توان از آنها استفاده کرد. بنگ! یک ملا، بنگ، بنگ، یک امام. احتمالاً تا یک هفته دیگر به واشنگتن خواهد رفت، ولی او مصرانه می گفت همان لحظه ای که تغییری در اوضاع اینجا پیدا شود من با اولین هواپیما بر می گردم به این محل عوضی، به این زباله دانی بر خواهم گشت... چه خوابهایی... چه رؤیاهایی.ناس سری