Post
23321
از: وزارت امور خارجه در واشنگتن دی. سی.
محرمانه
به: سفارت آمریکا در امان - فوری
1357-10-27- 1979-01-17
متن سند
سند شماره (9)
طبقه بندی : خیلی محرمانه
تاریخ : 17 ژانویه 1979 - 27 دی 1357
از : وزارت امور خارجه در واشنگتن دی. سی.
به : سفارت آمریکا در امان - فوری
موضوع : بیانیه ساندرز معاون وزیر امورخارجه آنچه در ذیل می آید متن بیاناتی است که ساندرز معاون وزیر امورخارجه در روز چهارشنبه در ساعت 10 صبح در برابر کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان ایراد خواهد کرد. لطفاً توجه داشته باشید که تا قبل از انتشار این مطالب در برابر کمیته متن بیانیه نباید در اختیار عموم قرار گیرد.
آغاز متن
در این جلسه فرصتی پدید آمده تا به اتفاق یکدیگر مروری داشته باشیم بر وضع کنونی ایران و بعضی از تأثیرات آن بر آینده سیاست آمریکا در قبال ایران و خاورمیانه پیشنهاد می کنم که در مقدمه مطلب سؤلات زیر، مورد بحث و تبادل نظر واقع شوند:
منافع و نقش آمریکا در ایران چه بوده است؟ وضع کنونی چیست و چگونه پدید آمد؟ تأثیر این رویدادها در ایران بر اوضاع منطقه و جهان چگونه است؟ آمریکا در قبال این وضع چه موضعی را اتخاذ کرده است؟ در پیش رو چه داریم؟ به طور خلاصه در مورد نکات ذیل صحبت خواهم کرد:
آمریکا مانند تمام دولتهای سابق این کشور از زمان جنگ جهانی دوم نسبت به ایرانی آزاد، با
ص: 32
ثبات و مستقل، خود را متعهد می داند. استقلال ایران برای حراست از آزادی ملل دیگر در خاورمیانه حیاتی است. پنجاه درصد نفت، مصرفی جهان آزاد از طریق تنگه هرمز در قسمت جنوبی ایران عبور می کند.
ایران مانند کشورهای دیگری که به سرعت پیشرفت کرده اند طی دو دهه گذشته دستخوش تغییراتی سریع و بنیادین شده است که عبارتند از عمران اقتصادی، تغییرات اجتماعی گسترده و تقاضا برای مشارکت بیشتر مردم در اتخاذ تصمیماتی که بر حیات و آینده ایران تأثیر بسیار دارد. در مسیر این نوگرایی بسیار سریع، پیشرفت اقتصادی فراتر از گسترش نهادهای سیاسی بوده است. بعضی از ایرانیها معتقدند که نقش سنتی آنها و اعتقادات مذهبی شان بواسطه این پیشرفتها و نیز رواج فرهنگی بیگانه مورد تهدید و در معرض خطر واقع شده است. در حال حاضر بسیاری خواستار مشارکت بیشتر در زمینه قدرت سیاسی و نیز منافع اقتصادی می باشند. این هسته اصلی مشکل کنونی ایران است.
در طول سه دهه گذشته سیاست ما بر همکاری با ایران و دیگر کشورهایی که دستخوش همین تغییرات شده اند، بوده است تا راه حلهای سازنده ای برای مشکلات آنها یافته شود، ثباتی نوین صحنه های تغییر را پشت سر بگذارد و در نهایت موجبات حراست و حفاظت از استقلال آنها پدید آید.
نظر اکثر ما این است که هیچ نیروی خارجی حق ندارد مسیر پیشرفت ایران را دیکته کرده، از بی ثباتی آن برای نیل به اهداف خود سود جسته و یا درصدد کنترل این منطقه باشد. هر کشوری حق دارد آزادانه و به دور از مداخله خارجی آینده خود را تعیین کند.
تمام منطقه آسیای غربی دست خوش رشد و تغییر شده است. تغییر، مولد فرصتها و نیز بی ثباتی و بحران است. ولی باید دید که چگونه می توان تغییر را منجر به پیدایش ثبات و قدرت نمود. موضع ما در این منطقه توأم با قدرت است. اکثر کشورهای منطقه از اهداف ما برای این منطقه یعنی امنیت و استقلال ملی هر کشور و ایجاد فرصتی برای اینکه بتوانند با شیوه های خود سطح زندگی ملتشان را بهبود بخشند، پیروی می کند. از آنجایی که ما نیز درصدد تحقق همین اهداف بوده و سلطه طلب نیستیم، معتقدیم برای اینکه ملل منطقه بتوانند آینده خود را ترسیم کنند در آینده نیز مانند گذشته به کمک آمریکا نیاز خواهد بود. با حکومتهای موجود در منطقه و نقاط دیگر جهان که منافعشان بواسطه اوضاعی مشابه تحت تأثیر واقع شده در تماسی نزدیک هستیم.
منافع آمریکا در ایران در طول عمر نسل گذشته به قوت خود پا برجا مانده است.
به خاطر اهمیت ایران از نظر امنیت منطقه خلیج، آینده خاورمیانه و تولید نفت، ما به ایرانی آزاد، با ثبات و مستقل شدیداً علاقه مند هستیم. ما از زبان جنگ جهانی دوم مصرانه و فعالانه در پی تحقق این هدف بوده ایم.
با همکاری در محدوده تعیین شده توسط دولت ایران در زمینه علائق مشترک، به دو طریق به ایران کمک کرده ایم تا بنیه اقتصادی خود را تقویت کند:
(1) ما در روند نوسازی ایران اولاً از طریق کمکهای عمرانی و ثانیاً از طریق همکاری شرکتهای خصوصی آمریکایی مشارکت داشته ایم.
ص: 33
(2) شرکتهای آمریکایی و غربی در زمینه تولید و بازاریابی نفت ایران شرکت داشته و به این وسیله درآمدهایی را تأمین کرده اند که محرک اصلی عمران اقتصادی ایران بوده است.
همان گونه که در مورد دولتهای دارای قدرت تمرکز یافته و نیز کشورهایی که در آنها منافع اقتصادی و استراتژیک در گرو بسیاری مسائل دیگر است، صادق می باشد، توان ما در حفظ تماس با تمام عناصر جامعه و مطبوعات جهت پدید آوردن تغییرات مؤر و سازنده بسیار محدود بوده است.
زمانی که شاهد فشارهای اجتماعی و سیاسی در جامعه بودیم توجه مقامات را نسبت به آنها جلب می کردیم، ولی سرعت پیشرفتها و رویدادها توسط دولت و شرایط حاکمه بر ایران تعیین شده بود.
علاوه بر این ما به درخواست ایران مبنی بر کمک به نوسازی نیروهای مسلح آن که در دفاع ایران نقش مهمی را ایفا کرده و می کند پاسخ داده ایم. پس از خروج بریتانیا از خلیج فارس در سال 1971، ما کشورهای منطقه را در زمینه تقویت بنیه امنیتی آنها دعوت به همکاری کرده ایم. برای جبران خلأ ناشی از کناره گیری انگلستان نیز رابطه کمک امنیتی مختصر خود را پدید آوردیم. نیروهای مسلح ایران علاوه بر یاری رسانیدن به عمان در دفاع از خود علیه شورشیان در حراست از غرب به منظور دسترسی داشتن به عرضه کنندگان نفتی مثمر ثمر بوده اند.
علاوه بر این ما ایران را به همکاری در زمینه پیشرفت اقتصادی و ثبات جهان نیز ترغیب نموده ایم.
ایران تا همین اواخر نه تنها با تولید نفت جهت تأمین انرژی مورد نیاز جهان بلکه با ارائه کمکهای عمده خود به کشورهای دیگر، سرمایه گذاری در کشورهای پیشرفته و در حال پیشرفت و ایفای نقشی مهم در صحنه اقتصادی جهان، کمکهای شایان توجهی کرده است.
در دیپلماسی بین المللی، ایران مساعدتهای بسیار ثمر بخشی داشته است: حراست از صلح در ویتنام و خاورمیانه، حمایت از راه حلهای توأم با میانه روی در برابر مسائل آفریقا و نقاط دیگر، و تلاش برای حل اختلافات دیرین با همسایگان خود از آن مقوله اند.
در نتیجه منافع دیگرمان در ایران، به رویدادها و ثبات داخلی ایران نیز در آینده نیز مانند گذشته به حقوق ایرانیها در تعیین سرنوشت آتی خود احترام بگذاریم.
برای پی بردن به ماهیت وضع کنونی باید چگونگی پدیدار شدن آن را مورد بررسی قرار دهیم.
پس از جنگ جهانی دوم ایران بسیاری از فشارها و بحرانهای داخلی ناشی از نوسازی را که موجب بی ثباتی کشورهای دیگر بوده اند تجربه کرده است. بعضی از این بحرانها آشنا هستند؛ مانند رشد سریع جمعیت، گرایش مردم از روستانشینی به شهرنشینی، کثرت دانشجویان و کارگران بیکار یا کم کار و مسائل متعدد دیگری که در کشوری با ملیتهای گوناگون و در حرکت به سوی عمران و پیشرفت در چند جبهه به طور قرینه وجود دارد.
در ایران نکته حائز اهمیت از جدایی و بیگانگی رو به افزایش بین رهبران و سود برندگان از روند نوسازی با دیگرانی است که موضع اجتماعی آنها و نیز اعتقادات عمیقاً مذهبیشان توسط این روند
ص: 34
تهدید می گردد.
63 - 1962. در دهه 1960 رهبران ایران از افزایش نارضایتی ها مطلع گشته و دریافتند که باید اصلاحات گسترده تری را در بعدی وسیع تر پدید آورند تا در نظامی غیر استبدادی از نظر سیاسی پاسخگوی نیاز همگان باشد. به منظور کانالیزه کردن این فشارها در جهت به وجود آوردن تغییرات سازنده به جای دیگر تغییرات انقلابی، دولت ایران یک برنامه اصلاحی و عمرانی انقلابی را آغاز کرده که از بالا به صورت پیش نویس تحمیل شده بود. این انقلاب سفید، نوسازی اقتصادی و اجتماعی را مورد توجه قرار داده و شاه نیز مهمترین عامل در این روند اصلاحی به شمار می آمد.
برنامه اصلاحی متأثر از درآمدهای رو به افزایش در سالهای 1960 سریعاً منجر به تغیرات دور از تصور گردید و زندگی بسیاری از شهروندان را بهبود و وضع بسیاری دیگر را به وخامت کشانید. به طور مثال تقسیم مجدد اراضی قدرت زمینداران بزرگ و نیز روحانیون را تضعیف نمود، چون منبع درآمد مستقل آنان را از بین می برد و وابستگی آنها را به اعانات خصوصی افزایش می داد. بعد جاه طلبی برنامه عمرانی نخبگان جدیدی را پدیدار کرد و آنان را مأمور برنامه ریزی و اجرای برنامه ها ساخت، لیکن این برنامه ها طرح ریزی و اجرا می شد بدون این که آرای عمومی در نظر گرفته شود. در همان حال که علائق تجار بازاری و دیگر عناصر سنت گرا نادیده گرفته می شد، گسترش بخش خصوصی موجب پیدایش طبقه جدیدی از سرمایه گذاران گردید. فرصتهای موجود در زمینه آموزش و پرورش افزایش یافت، لیکن محدودیتهای جاری موجب محدود شدن مشارکت تحصیل کردگان جدید در روند سیاسی می شد و میزان آموزش دیدگان بیش از کسانی بود که در پستهای جالب توجه به استخدام در می آمدند.
پیشرفتهای اقتصادی ناشی از انقلاب سفید فقدان پیشرفتهای مشابه در نظام سیاسی را تحت الشعاع قرار داده بود. در سال 1976، اکثر ناظران صحنه ایران بر این عقیده بودند که نحوه برخورد ایران با روند مدرن سازی پیشرفتهای عمده ای را به دنبال داشته است.
در نتیجه برنامه اصلاحی، ایران در حال تبدیل به یک قدرت مدرن اقتصادی بود و آینده آن درخشان به نظر می آمد. چنین به نظر می رسید که درآمدهای سریعاً رو به افزایش نفتی کامیابی اقتصادی کشور را تضمین کرده است. تا سال 1976 پیشرفتها قابل توجه بود، ولی پیشرفتهای اقتصادی و سیاسی با سرعتهای بسیار متفاوت راههای جداگانه ای را در پیش گرفته بودند.
پیشرفت جدید سبب مخفی ماندن مشکلات ناشی از تمرکز قدرت سیاسی در راس هرم دولت و فقدان کارایی و سیاست در سطوح بالا، بی احترامی به احساسات مذهبی مردم، عدم موازنه بین درآمدها و هزینه ها، کمبود برنامه ریزی، اجرای پروژه های جاه طلبانه، بیکاری روز افزون در شهرها با
ص: 35
فروکش کردن کارهای ساختمانی، فرصتهای شغلی غیر ممکن برای دانشجویانی که هر ساله فارغ التحصیل می شدند، توزیع غیر عادلانه منافع حاصله از برنامه های عمرانی، قربانی شدن برنامه های غیرنظامی در راه کسب تجهیزات نظامی و افزایش تورم که دائماً فراتر از افزایش حقوق و دستمزدها بود و نمی توانست چشم داشتهای موجود در رابطه با افزایش سطح زندگی را برآورده سازد، از جمله اشتهای موجود در رابطه با افزایش سطح زندگی را برآورده سازد، از جمله مهمترین عوامل نارضایتیها به شمار می آمدند. این شکوه ها و فقدان نهادهای سیاسی جهت تأثیر بخشیدن بر سیاستهای دولت، رهبران جناح مخالف میانه رو را بر آن داشت تا با عناصر برجسته روحانیت مسلمان همگام شوند.
در پاسخ به انتقادات و شور و حرارتهای سیاسی در سالهای 1976 و 1977، دولت تلاشی را برای ریشه کن ساختن فساد در بخشهای خصوصی و عمومی آغاز کرد، برای از بین بردن اسراف و افزایش کارایی خود را مجدداً سازماندهی نمود و به یک حزب رسمی سیاسی اجازه مشارکت بیشتر داد مشروط بر آنکه تجاوزی به حقوق سلطنتی نکند. اقداماتی نیز در جهت بهبود وضع حقوق بشر، از بین بردن شکنجه و افراط کاریهای تأدیبی در زندانها و عفو زندانیان سیاسی به جای ایجاد نهادهای سیاسی جدید، انجام گرفت. در نهایت اقدامات دولتی سبب ترغیب «انتقادات سازنده» در جهت افزایش مشارکت مردم در مسائل دولتی و نیز سبب کاهش رشد اقتصادی سریع که موجب انحرافهای جدی در جامعه شده بود، گردید. ولی این تغییرات نتوانست نیاز روزافزون ایرانیان را به نظامی باز از نظر سیاسی ارضا کند.
در پایان سال 1977، ناظران خارجی و ایرانی مشاهده کردند که این حرکتها اولین نتایج سیاست رسمی دولت مبنی بر ایجاد فضای باز سیاسی ایران که از سال 1976 آغاز شده بود، می باشد. ولی این حرکتها به هیچ وجه در برگیرنده حرکتی اساسی بسوی تغییرات بنیادین سیاسی نبود.
در اوایل 1978 اغتشاشات گسترده آغاز و دانشجویان ایرانی مقیم خارج نیز نسبت به آن ابراز همدردی کردند. در ابراز مخالفت با دولت چهره های مذهبی رهبریت را به دست گرفتند. شاه علناً اظهار داشت که قصد دارد روند گسترش فضای باز سیاسی را دنبال کرده و در نهایت انتخابات آزادی را برگزار کند. ولی در اواخر اوت معلوم شد که دولت عمق نارضایتیها را دست کم گرفته است. در آن زمان دولتی جدید روی کار آمد که آزادی فعالیت احزاب سیاسی مشروع را وعده داد چند روز بعد مجبور به اعلام حکومت نظامی در تهران و بازده شهر دیگر در پاسخ به تظاهرات عمومی گردید. در اواخر اکتبر، اعتصابات و بی نظمی ها گسترش عجیبی یافته بود. تولید نفت به طرز فاحش کاهش یافته بود و فعالیت بخشهای مختلف دولت متوقف گردید. با افزایش شورشها در اوایل نوامبر بحران بحد نهایی رسیده و یک حکومت نظامی روی کار آمد.
به عقیده ما وضع کنونی ایران شامل عناصر زیر است: اعتصابات و تظاهرات گسترده اقتصاد ایران را تقریباً به طور کامل متوقف ساخته است. بسیاری از مردم شهرهای بزرگ کار نمی کنند و از کمبود کالاهای اساسی رنج می برند. عملکرد سیستم بانکی متوقف شده و تولید نفت نمی تواند نیاز داخلی را
ص: 36
تأمین کند رهبران فعال مذهبی و بسیاری از اعضای سیاسی مخالف خواستار خروج شاه از ایران و یا کناره گیری وی از سلطنت شده اند. شاه نیز ایران را به بهانه گذراندن تعطیلات ترک کرده است. از شورای نیابت سلطنت خواسته شده تا به وظایف خود در غیاب شاه عمل کند. دولت نخست وزیر بختیار با وظیفه دشوار برقراری نظم در کشور و آشتی دادن عناصر سیاسی مخالف با یکدیگر، روبرو گردیده است.
خلاصه اینکه، ایران یک و نیم دهه رشد سریع و تغییر اجتماعی را پشت سر گذاشته در حالی که نهادهای سیاسی آن از این رشد و تکامل برخوردار نبوده اند. مردمی که بیش از همه تحت تأثیر این تغییرات واقع شده اند اکنون خواستار مشارکت بیشتر در تعیین سرنوشت ایران شده اند، اما هنوز نتوانسته اند به طور منظم عقاید خود را در مورد مسیر آتی ایران و نحوه تعیین سرنوشت آن ابراز دارند.
در وهله اول توضیح این سؤال بسیار ساده است ولی این طور نیست. بعضی از تحلیلگران دولتی و غیر دولتی طی سالهای متمادی خاطرنشان ساخته اند که در سیستمهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران نقطه ضعفهایی وجود دارد. در اواسط سال 1976، با آغاز عکس العمل رهبریت ایران در برابر نارضایتیهای روز افزون، تحلیلگران موجود در واشنگتن اعلام کردند که مشارکت سیاسی همگام با رشد اقتصادی سریع ایران نبوده و دولت باید زمینه را برای تقسیم بیشتر قدرت فراهم آورد.
از سال 1976 چند رویداد سبب عمیقتر شدن میزان نارضایتیها و تسریع غیر قابل انتظار بحران گردیده است. موفقیت روند نوگرایی اقتصادی یکی از محرکهای اصلی این موضوع بوده است. رشد اقتصادی توأم با افزایش بیکاری و تورم سبب بالا رفتن میزان نارضایتیها و بیکارانی گردید که دیگر در اقتصاد فعال موجود سهمی نداشتند. در همان حال که دولت ایران گامهایی را در جهت آزادسازی بیان انتقادی و بهبود عملکرد خود در زمینه حقوق بشر برمی داشت، شکوه های اساسی به قوت خود باقی بود. در همین رابطه، تظاهرات وسیع ضد دولتی در اعتراض به برنامه های شاه در اوایل 1978 برگزار شد و آغازی بود بر فعل و انفعالاتی که از آن زمان به بعد شاخص اصلی صحنه ایران بوده است.
مهمترین مسأله برای دولت ایران پایان بخشیدن به خونریزیها و اعاده نظم در کشور است تا با برگزاری انتخابات عمومی بتوان در مورد حکومت آتی ایران و اولویتهای داخلی و خارجی آن تصمیم گیری نمود. مهمترین کار شورای نیابت سلطنت و دولت غیر نظامی جدید جلب حمایت مردم است تا خشونت پایان پذیرد و فعالیتهای عادی اقتصادی از سرگرفته شود، علاوه برپایان بخشیدن به رنجهایی که مردم در ماههای اخیر تجربه کرده اند، باید محیطی برای مباحثات منطقی بر اساس یافتن یک راه حل سیاسی برای مشکلات ایران در دراز مدت پدید آید.
در کشوری با معضلات ایران نمی توان راه حلهای سریع را تجویز نمود. در کشوری که خشونت بسیار را تجربه کرده است، نمی توان انتظار پدید آمدن پاسخهای خالی از رنج و دردسر را داشت. صلح
ص: 37
داخلی باید برقرار شود و احتمالاً زمان بسیاری باید بگذرد تا مردم ایران بتوانند در مورد آینده سیاسی خود تصمیم گیریهای لازم را بنمایند. نکته مهم این است که این روند باید به طور منظم دنبال شود. ما نمی توانیم بگوییم که ایران چه راهی را انتخاب خواهد کرد ولی ایرانیها خود باید این تصمیم مهم را اتخاذ کنند.
مهمترین سؤلی که به کرات در مورد تأثیرات بحران کنونی ایران مطرح می شود این است که آیا ما بی ثباتی ایران همراه با رویدادهای اخیر افغانستان، یمن شمالی و جنوبی و شاخ آفریقا را بخشهایی از یک الگوی بی ثباتی که جهت گیری سیاسی منطقه استراتژیک خاورمیانه را تغییر خواهد داد، نمی بینیم؟ در اینجا باید چهار نکته مهم را روشن ساخت:
اولاً، ما می دانیم که در منطقه آسیای غربی و شمال شرقی آفریقا تغییراتی بنیادین از جمله نوگرایی اقتصادی، تغییرات اجتماعی، تجدید حیات دینی، ناسیونالیزم و درخواست روزافزون مردمی برای مشارکت بیشتر در روند سیاسی در حال وقوع است. ولی این تغییرات توسط نیروهای داخل همین کشورها پدید آمده است. ما باید بین آنها وجوه تمایزی قائل شده و از ساده گرایی پرهیز نماییم.
رویدادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پدیده های پیچیده ای هستند و ما هنوز نتوانسته ایم از آنها سردربیاوریم. سیاست آتی ما مانند سیاست سی سال گذشته مان همکاری با کشورهای دستخوش این گونه تغییرات است تا بتوانند به راه حلهای سازنده تری دست پیدا کرده و با ثبات نوینی این دوران توأم با تغییرات را پشت سر بگذارند. تا زمانی که این ملتها به معنی واقعی کلمه مستقل نشوند و بدون ترس به دنبال کردن سیاستهای خود بپردازند، آمریکا نخواهد توانست جهانی را که مد نظر دارد، ایجاد نماید.
ثانیاً، بی ثباتی در کشوری که در یک منطقه استراتژیک قرار دارد عامل مهمی در سیاستهای جهانی محسوب می گردد. ما با همپیمانان و دوستان خود در خاورمیانه و نقاط دیگر جهان در تماس نزدیک بوده و از نگرانی آنها مبنی بر این که مبادا مشکلات ایران خطرات موجود علیه استقلال آنها را افزایش دهد، مطلع هستیم. ما به همکاری خود با آنها در جهت کاهش این خطر ادامه خواهیم داد. ما به آنها اطمینان خواهیم داد که ثبات، امنیت و استقلال ملی هریک از ملل منطقه را تضمین خواهیم کرد. به نظر ما این هدف مشترک اساس همکاریهای صمیمانه تر آتی را پی ریزی خواهد نمود.
ثالثاً، موضع دراز مدت ما در این منطقه استراتژیک تا زمانی که کشورهای منطقه بتوانند اهداف عمرانی خود را به دور از هرگونه مداخله خارجی دنبال کنند، نیرومند باقی خواهد ماند. احترام ما به اصول دموکراسی و آزادیهای انسانی، درخواست آنها برای دستیابی به قدرت اقتصادی و تکنولوژیک غرب و تلاش ما در جهت پیاده کردن اصول دموکراسی مورد توجه شدید ملل و کشورهای منطقه واقع شده است. آنها می دانند که ما آماده ایم تا از تلاشهای آنان در جهت تقویت توان دفاعیشان حمایت کنیم بدون آنکه از آنها چیزی را بخواهیم که خود مایل نباشند به ما بدهند.
رابعاً، تغییراتی که ما در این منطقه از آسیای غربی و شمال شرقی آفریقا شاهد آنها هستیم حاوی
ص: 38
اهدافی در جهت پیشرفت و نیز بحران است. بعضی از نقاط این منطقه از جمله ملل بسیار غنی و سریعاً رو به رشد جهان می باشند و بعضی دیگر از جمله فقیرترین و سنتی ترین جوامع می باشند. مبارزه ای که ما و دوستانمان با آن روبرو هستیم در نحوه استفاده از فرصتها برای کانالیزه کردن تغییرات در جهت پدید آمدن نتایج سازنده است نه نشان دادن عکس العمل صرف نسبت به آن به عنوان یک عامل مهم بی ثباتی و تضاد.
البته با گفتن این مطلب خطراتی را که علیه منافع آمریکا وجود دارد نیز کاهش نداده ایم، ولی باید منافع مردم منطقه را نیز در نظر گرفت.
سیاست آمریکا در قبال ایران همیشه بر سه اصل،با توجه به رویدادهای چند ماه اخیر این کشور استوار بوده است:
1 - ما به کرات تصریح کرده ایم که تصمیمات مربوط به آینده ایران و رابطه بین مردم و دولت ایران باید در ایران و توسط ایرانیها اتخاذ شود. ما مایل نیستیم در زمینه این تصمیم گیریها نقشی داشته باشیم و از نظر ما اعمال نفوذ خارجی نادرست است.
2 - دولت آمریکا در چهار چوب نهادهای ایران و با مقامات این کشور بر اساس مفاد قانون اساسی ایران همکاری کرده است. در قانون اساسی موادی برای تغییر اصول آن وجود دارد و ما از تصمیمات دولت ایران هر زمان و هر جا که بتوانیم مفید واقع شویم حمایت می کنیم.
3 - ما از استقلال ایران حمایت کرده ایم. موضع گیری ما چنین بود که هیچ نیروی خارجی حق بهره برداری از بی ثباتی ایران و یا کشورهای دیگر را به نفع خود ندارد، هدف نهایی آمریکا در رابطه با ایران این است که این کشور باید به دور از هر گونه مداخله خارجی بتواند آینده خود را مشخص کند.
این اصول دائماً همزمان با آشوبهای سال گذشته ایران به کار گرفته شده و شاخصهای اصلی سیاستهای آتی ما خواهند بود.
اولاً، امیدواریم که شاهد پایان خونریزیها باشیم تا مردم ایران بتوانند زندگی عادی خود را از سرگیرند، چون تنها در این شرایط است که با برگزاری مباحث منطقی می توان راه حلهای سیاسی را برای مشکلات ایران یافت و ثبات را بر این کشور حکمفرما نمود. ما از تمام طرفین خواهیم خواست که با راههای مسالمت آمیز به اهداف سیاسی خود دست یابند.
ثانیاً، ما خواهان حفظ روابط خود با ایرانی مستقل، با ثبات و امن هستیم. ما معتقدیم که منافع ایران و آمریکا به یکدیگر وابسته اند بنابراین خواستار حکمفرما شدن جوی توأم با احترام متقابل و همکاری مثبت می باشیم. ما معتقدیم که این امر به نفع ایران، آمریکا و جهان آزاد خواهد بود.
ثالثاً، ما خواهان ایرانی با ثبات و کامیاب هستیم تا بتواند نقش خود را در منطقه و جامعه بین المللی ایفا کند. ما آماده کمک فنی به ایران در سطوح دولتی و دیپلماتیک هستیم تا بنیه تولیدی خود را بازیافته و حس اعتماد بین المللی را که طی دهه گذشته نسبت به خود جلب کرده بود بار دیگر
ص: 39
به دست آورد. آغاز مجدد صادرات نفتی ایران به نفع اقتصاد ایران و اقتصاد جهان آزاد است.
ما معتقدیم که این اهداف نه تنها به حفظ منافع کشور خودمان بلکه به حراست از منافع مردم ایران نیز خواهد انجامید. به نظر ما همین اهداف زمینه عملی همکاریهای آتی را فراهم می آورد.
ایران در چنگال یک بحران عظیم اجتماعی گرفتار آمده است و به نظر ما این روند به سادگی حل نخواهد شد و برای ما نیز قابل توجیه نیست که تنها سیر وقایع را پیش بینی کنیم. مردم آمریکا و ایران در مورد چهار معیار اساسی توافق دارند.
اولاً، ما هر دو از موروثات مذهبی قدرتمندی برخورداریم.
مردم هر دو کشور به نحوه ای از زندگی معتقد هستند که از اصول اخلاقی نشأت گرفته باشد. ما معتقدیم که این اصول باید راهنمای دولتی واقعاً عادل باشد.
ثانیاً، ما معتقدیم که مردم حق اظهار نظر سیاسی از طریق نهادهای تشکیل شده توسط خود را دارند. ما هر دو معتقدیم که ایرانیها باید در مورد حکومت آتی خود تصمیم بگیرند همان طور که در آمریکا این کار توسط مردم آمریکا انجام می شود.
ثالثاً، هر دوی ما به استفاده از سلامت ملی خود در جهت بهبود وضع زندگی مردممان معتقدیم. به همین دلیل آمریکا آماده است در زمینه عمران کشور به ایران کمک کند.
نهایتاً اینکه، آمریکاییها و ایرانیها خواستار پدید آمدن ایرانی واقعاً مستقل می باشند. ما به هیچ وجه خواهان دیکته کردن سیاستهای دولت ایران نیستیم.
بر اساس همین اشتراک نظر و منافع، ما تلاش خواهیم کرد تا رابطه نزدیک بین ایران و آمریکا را حفظ نماییم.
در نگاهی به آینده، آمریکا با رهبران ایران در جهت تقویت حکومتی غیر نظامی و جلب حمایت مردمی از اعاده نظم و قانون و ایجاد یک بنیاد سیاسی سالم برای تداوم پیشرفت و استقلال ایران همکاری خواهد نمود.ونس