InternationalDocument
43727
متن سند
واشنگتن، بدون تاریخ
خلاصۀ یادداشتهای سفر
به پیوست، خلاصهای از یادداشتها دربارۀ بحثهای امروز من با پاناماییها تقدیم حضور میگردد. همچنین، چندین سندی را که من در موضوع استرداد شاه از پاناما ترجمه کردهام، قابلمشاهده است.
پیوست
خلاصهای که توسط رئیس دفتر رئیسجمهور آماده شده است (جردن)[2]
واشنگتن، بدون تاریخ
خلاصۀ یادداشتهای سفر
وارن کریستوفر، اوایل صبح شنبه با من تماس گرفت تا بگوید که رئیسجمهور گمان میکند سفر برای مشورت با پاناماییها به درخواست ژنرال توریخوس، اقدامی ارزشمند است.[3] من به واشنگتن برگشتم، هنری پرکت گزارشی از وضعیت مذاکراتمان با ایرانیها ازطریق دبیرکل به من داد و آماده شدم تا برای دیدن توریخوس به پاناما سیتی[4] بروم.
من با توریخوس تماس گرفتم تا از برنامههایم به او بگویم، اما بعداز آن به من اطلاع دادند که ژنرال پساز بررسی بیشتر، نگران این شده است که نکند سفر من به پاناما مورد توجه قرار بگیرد و شاه را مضطرب کند؛ زیرا از زمان ورود شاه به این کشور، یک گروه مطبوعاتی بزرگ، مسائل مربوط به او را پوشش میدهند. به همین دلیل او گفت بهتر است در نیمۀ راه با من ملاقات کند یا یک «نمایندۀ شخصی» بفرستد که بتواند «پیام بسیار مهمی» را که سبب تماس جمعهشب او با من شده بود، به من برساند.
او همچنین گفت که نگران این است که غیبتش در کشور مورد توجه قرار گیرد؛ بنابراین عموماً تمایلی نداشت که خودش برود. ما توافق کردیم که ساعت سه در پایگاه هوایی هومستد[5] ملاقات کنیم. ساعت سه به آنجا رسیدم. با وارن تماس گرفتم تا ببینم آیا اتفاق جدیدی افتاده است یا خیر؟ چند تماس با آیوا برقرار کردم و مدتی را صرف بررسی مطالبی کردم که وزارت امور خارجه به من داده بود.
پاناماییها حدود ساعت 4:30 رسیدند. سه نفر در گروه بودند: دوست قدیمی من گابریل لوئیس،[6] سفیر پاناما در سازمان ملل[7] که در طول سه ساعتی که با هم گذراندیم، بهسختی صحبت میکرد و مارسل سالیمن[8] که بیشتر صحبتها را انجام داد. در همان ابتدا گابریل مرا کنار کشید و گفت که مارسل به توریخوس بسیار نزدیک و فردی زیرک است. گابریل گفت که او «در نظر من بیشتر یک چپگراست»، ولی اعتبار زیادی در بین دانشجویان پاناما دارد و در نمایندگی ساندینستاس[9] از توریخوس، نقش اساسی ایفا کرده است.
من در ابتدا وضعیتی را که در آن قرار داشتم تشریح کردم؛ اینکه درخواست ژنرال توریخوس را، مبنیبر اینکه فوری به پاناما سفر کنم و اخباری درمورد گروگانها دریافت نمایم، به گوش رئیسجمهور رساندم. بهدلیل احترام و دوستی رئیسجمهور برای ژنرال توریخوس، او میخواست به درخواستش مبنیبر آمدن من به پاناما احترام بگذارد. من همچنین به آنها گفتم که در فرایند سیاست خارجی آمریکا درقبال ایران و گروگانها، نقشی فرعی و حاشیهای داشتهام و در هفتههای اخیر، بهدلیل فشردگی برنامههای انتخاباتی، کمتر درگیر این موضوع بودم.
من به آنها گفتم که ازطرف رئیسجمهور اجازه دارم که تنها به اطلاعاتی که آنها در اختیار دارند، گوش بدهم و فوری گزارش بدهم؛ بنابراین نه میتوانم بهجای رئیسجمهور صحبت کنم و نه میتوانم تصمیم بگیرم. به آنها گفتم که قصد دارم گوش کنم، سؤال بپرسم و بسیار دقیق یادداشت کنم و اصل آنچه گفته است، مستقیم به شما سه نفر منتقل خواهد شد.
آنها با ارائۀ نسخۀ انگلیسی، درخواست رسمی استرداد شاه از دولت ایران را شروع کردند.[10] آنها گفتند که خبر چنین درخواستی همهجا پخش شده است و برخلاف اظهارات علنیشان مبنیبر اینکه قصد استرداد شاه را ندارند، روندهای قانونی قابلچشمپوشی نیستند. اگر بخواهند این فرایندها را نادیده بگیرند، تنها به نفع دانشجویان و چپهای پاناما عمل کردهاند که از حضور شاه در پاناما برای سرنگونی دولت و توریخوس استفاده میکنند.
من خودم را برای بحثی طولانی درمورد شاه و مشکلاتی که او برای پاناماییها ایجاد کرده است، آماده کردم؛ اما از آن نقطه به بعد، تمام گفتوگو بر وضعیت گروگانگیری متمرکز شد و امید آنها به اینکه این اطلاعات جدید ممکن است برای آزادی زودهنگام آنها مفید باشد.
مارسل با تشریح یک گاهشمار دقیق از دو هفتۀ گذشته، برای من شروع کرد. او گفت که در اواخر دسامبر، دو مرد خود را بهعنوان نمایندگان دولت ایران در پاناما معرفی کردهاند. آنها نامههایی از وزیر خارجه ارائه کردند که در آن درخواست استرداد رسمی شاه از پاناما مطرح شده بود. آنها همچنین از پاناماییها دعوت شفاهی کردند تا نمایندۀ شخصی خود را برای دیدار با وزیر امور خارجه، به ایران بفرستند. پاناماییها، مارسل و روملو اسکوبار[11] را همراه آنها به ایران فرستادند.
این دو مرد ـ که من آنها را آقای ایکس و وای[12] مینامم ـ اکنون در فرانسه سکونت دارند و از دوستان دیرینۀ آقای قطبزاده هستند. آقای ایکس ده سال است که آیتالله خمینی را میشناسد. او در فرانسه به امر وکالت مشغول است. آقای وای یک آرژانتینی است که پیشتر با دولت پرون[13] ارتباط داشت. او همچنین دوست دیرینۀ وزیر امور خارجه است.
پاناماییها آخر هفتۀ گذشته به ایران سفر کردند. آنها چهار دیدار جداگانه با وزیر امور خارجه داشتند. دو مرد دیگر، پاناماییها را در این دیدارها همراهی میکردند و به نظر مارسل، به قطبزاده بسیار نزدیک بودند. ملاقات آنها با وزیر امور خارجه، درست پساز دیدار والدهایم انجام شد؛ بنابراین، مارسل اطلاعات و گزارشهایی درمورد نگرش قطبزاده دارد که جالب و احتمالاً مرتبط است.
آنها روز یکشنبه 6 ژانویه از ساعت 10:30 صبح تا 2:30 بعدازظهر و سپس همان روز از ساعت 8:00 تا 8:45 شب با وزیر امور خارجه دیدار داشتند. روز دوشنبه 7 ژانویه نیز از ساعت 10:30 تا 13:30 و بعدازظهر همان روز از ساعت 4:00 تا 5:00 با وزیر امور خارجه دیدار کردند. آنها جدول زمانی برنامهها، دفترچههای قرار و... را به من نشان دادند تا من را متقاعد سازند که وزیر امور خارجه را دیده و مدتزمان زیادی را با او گذراندهاند. براساس همۀ چیزهایی که دیدم و شنیدم، معتقد هستم که آنها درست میگویند. مارسل نیز از آن جلسات یادداشتبرداری کرده بود و آنها را برای من خواند و میگفت: «قطبزاده گفت... و وزیر امور خارجه به من گفت...».
من بهجای اینکه تلاش کنم تا آنچه که در هریک از جلسات گفته شده است را بهترتیب زمانی مرور کنم، سعی خواهم کرد که اصل دیدارها و گفتوگوهای آنها را با وزیر امور خارجه بیان کنم. من در طول ارائه، نظراتی ارائه دادم تا چیزهای مختلفی را که به پاناماییها گفته شده بود، روشن کنم و همچنین مارسل را بیشتر به سخن بیاورم.
مارسل گفت که در آغاز اولین ملاقات خارجی، وزیر امور خارجه گفت که میخواهد پیشینۀ تسخیر سفارت را برای آنها توضیح دهد. او توضیح داد که توطئۀ سرنگونی سفارت آمریکا یک «توطئۀ آمریکایی» بوده است که راکفلر، کیسینجر و دیگرانی که اهداف دوگانه را دنبال میکنند، در آن مشارکت داشتند:
اول: ایجاد یک بحران بینالمللی که تلاشهای آیتالله را برای ایجاد یک جمهوری اسلامی مؤثر و قوی، تضعیف کند؛
دوم: ایجاد یک بحران بزرگ برای رئیسجمهور کارتر که منجر به شکست سیاسی او و انتخاب فرد جمهوریخواه گردد که توسط کیسینجر و راکفلر کنترل میشود، همانهایی که برای بازگرداندن شاه بهعنوان رهبر ایران تلاش میکنند.
وزیر امور خارجه گفت که بهدلیل «توطئۀ آمریکایی»، اکنون همه در موقعیت بسیار دشواری قرار گرفتهاند. وی افزود پاناماییها در سراسر آمریکای لاتین و جهان سوم مورداحترام هستند، اما پذیرش «شاه جنایتکار» به اصرار ایالات متحده، لطمۀ بزرگی به وجهۀ آنها در جهان وارد ساخته است. وی گفت که رئیسجمهور کارتر، درصورت عدم حل موفقیتآمیز بحران گروگانگیری، در خطر ازدستدادن جایگاه ریاستجمهوری قرار دارد.
وی با بیان اینکه آیتالله در ایران در موقعیت بسیار دشواری قرار دارد، گفت درحالیکه او و خمینی هیچ امید و تمایلی برای احیای شاه ندارند، اینکه دانشجویان به گروهی قدرتمندتر و دشوارتر برای تعامل تبدیل شدهاند و اینکه باید برای برونرفت از این بحران، راهکاری پیدا شود، ولی به نظر نمیرسد که خمینی تسلیم فشارهای آمریکا شده باشد. او گفت آیتالله سعی کرده بود تا دانشجویان کاملاً وفادار به خود را جایگزین گروهی کند که گروگانها را در اختیار دارند، ولی وقتی آنها وارد سفارت شدند، رفتاری مشابه بقیه از خود به نمایش گذاشتند.
قطبزاده درمورد برنامههای سیاسی خودش کاملاً صریح صحبت کرد، اما اغلب با استناد به نام خمینی نشان میداد که آیندۀ جمهوری اسلامی در دست هر دو نفر است؛ نهتنها خمینی. او گفت که بزرگترین تهدید برای موضع «معتدل» آنها، رأی به تحریمی است که درحالحاضر در شورای امنیت مطرح شده است.
در ادامه، او توضیح داد که اگر رأیگیری صورت گیرد و ایالات متحده موفق شود و نه رأی لازم را به دست بیاورد، در آن صورت حلوفصل وضعیت گروگانگیری در زمانی کوتاه، بسیار دشوارتر میشود. وی همچنین گفت وتوی شوروی که در رأیگیری برای تحریمها پیشبینی شده بود، یک پیروزی تبلیغاتی بزرگ برای «عناصر کمونیست حاضر در سفارت و ایران» خواهد بود.
(من در اینجا گفتوگو را قطع کردم تا به مارسل یادآور شوم که تفاوت فاحشی در تلاش ناموفق شورای امنیت برای اعمال تحریمها و اعمال واقعی آنها وجود دارد. مارسل گفت متوجه این مسئله بوده است و آن را به قطبزاده یادآور شده است. او در پاسخ اظهار داشت که این «عمل سیاسی خودرأی» است که رسیدگی به آن، برای او و خمینی دردسرساز خواهد بود.)
قطبزاده در ادامه به اهمیت تلاش برای یافتن یک راهحل، قبلاز انتخابات 25 ژانویه اشاره کرد. مارسل گزارش داد که بارها نگرانی خود را درمورد این تاریخ ابراز کرده است و تنها نتیجهای که میتواند بگیرد، این است که وزیر امور خارجه آن را موضوعی تلقی میکند که برای شانس او در انتخابشدن بهعنوان رئیسجمهور بسیار حائز اهمیت است.
وزیر امور خارجه گفت سه راهحل برای برونرفت از بحران کنونی وجود دارد: مرگ شاه «جنایتکار»، ظرفیت کانال والدهایم یا پتانسیل کانال جدید مذاکره با پاناماییها.
مرگ شاه: قطبزاده گفت قبلاز مأموریت والدهایم، خمینی و بسیاری از اعضای شورای انقلاب، معتقد بودند که دربارۀ بیماری شاه مبالغه صورت گرفته است. او گفت که هیچکس نمیتواند بدگمانیای را که در ایران نسبتبه بازگرداندن شاه توسط ایالات متحده وجود دارد، درک کند. او توضیح داد والدهایم یک گزارش پزشکی آورده بود (مارسل تصور میکرد که یک پروندۀ پزشکی مکتوب است)، مبنیبر اینکه افراد کلیدی شورای انقلاب را متقاعد کند که شاه «درحال مرگ» است. او میگفت شاه آنقدر سریع نمیمیرد که او و خمینی را راضی کند، اما مرگ شاه راه معینی برای شکستن بنبست بود.
«کانال والدهایم»: وزیر امور خارجه گفت که «بیشتر دستاوردهایی که علنی شد، توسط دبیرکل انجام شد» و مشکلاتی وجود داشت؛ اما دیدار والدهایم «ارزشمند» بود. او گفت که با موافقت آمریکا، دبیرکل میتواند بستهای را تنظیم کند که شامل سه عنصر اساسی حائز اهمیت برای او و خمینی است.
اول اینکه مکبراید باید در هر دادگاهی که برای رسیدگی به جنایات شاه تشکیل میشد، شرکت میکرد؛ دوم، درحالیکه آنها نمیخواستند یا انتظار داشتند شاه به ایران بازگردد،[14] مجمععمومی مجبور بود که حق ایرانیها را برای استرداد قانونی شاه از پاناما به رسمیت بشناسد و درنهایت اینکه پساز تشکیل دادگاه با مکبراید و به رسمیت شناخته شدن حق درخواست استرداد ایران، گروگانهای آمریکایی آزاد خواهند شد.
«کانال جدید پاناما»: او گفت احتمال سوم «کانال پانامایی» است که با سفر پاناماییها به ایران گشوده شد. او گفت که آنها فشار زیادی را که پاناما ازجانب ایالات متحده برای پذیرش و حمایت از شاه تحمل میکند، تشخیص دادهاند. او همچنین تشریح کرد که خودش و خمینی دریافتند که استرداد شاه غیرممکن است. او گفت که وکلایش با کنکاش در قانون پاناما، شش دلیل قانونی جداگانه پیدا کردهاند که مانع استرداد شاه توسط پاناماییها میشود؛ اما قطبزاده گفت «اصل استرداد» برای او و آیتالله مهم است و اگر پاناماییها روند قانونی استرداد را آغاز کنند، همین کافی است تا آیتالله به سراغ دانشجویان برود و بر آزادی گروگانها اصرار نماید.
قطبزاده گفت: «میخواهم به پاناما بروم و بشخصه، مدارک استرداد را تحویل بدهم.» او همچنین توضیح داد که قصد دارد که مخفیانه با من (جردن) ملاقات کند؛ زیرا من دو سمت از سه رابطۀ مهم را داشتم؛ رابطه با رئیسجمهور کارتر و ژنرال توریخوس، اما نه با او (قطبزاده). او گفت: «بهدلیل سفر والدهایم و انتخابات پیش رو، نمیدانم اکنون برای چنین مأموریتی زمان مناسبی است یا خیر.»
دیر شده است ـ تقریباً 4:00 صبح ـ و باید بحث را جمع کرد و به شما چند ایده و توصیه بدهم.
من در ابتدا نسبتبه مارسل و سفرش به ایران تردید داشتم، اما هرچه بیشتر میشنیدم، همهچیز واقعیتر و قابلقبولتر به نظر میرسید. حرفهای خاصی که قطبزاده به او گفت، گویا سخنانی را که ما از کانالهای دیگر شنیده بودیم، تقویت میکند.
سؤال بزرگتر به این واقعیت مربوط میشود که خوب یا بد، ایرانیها کانال ارتباطی با پاناماییها را باز کردهاند. در بهترین حالت، فکر میکنم میتوانید استدلال کنید که ایرانیها آگاهانه این کار را انجام دادند تا کانال دومی به روی آنها باز شود و بتوانند بهطور جدی، مذاکراتی را که منجر به آزادی گروگانها شده است و یا ارتباطشان را با والدهایم تقویت میکند، دنبال کنند.
در بدترین حالت و بهاحتمال زیاد، ایرانیها با پاناماییها تماس برقرار کردهاند تا ببینند آیا میتوانند از اهرم ناآرامی در پاناما و رابطۀ آنها (توریخوس) با ما برای نرمترکردن موضع مذاکرهمان درمورد مسائل حیاتی استفاده کنند؟ ممکن است حدس بزنید که اگرچه کانال سازمان ملل بهاندازۀ کافی برای قطبزاده مفید است، ولی برای آیتالله کافی نیست و وزیر امور خارجه امیدوار است که جریان امور را ازطریق پاناما پیش ببرد.
این تماس بین پاناماییها و وزیر امور خارجه هم یک فرصت و هم یک مشکل بالقوه است. تا جایی که بتوانیم بین کانال والدهایم و پاناماییها هماهنگی ایجاد کنیم، میتوانیم بستۀ پیشنهادی سازمان ملل درمورد مسئلۀ مهم «حق ایرانیها برای درخواست استرداد قانونی» را تقویت کنیم. اگر نتوانیم با پاناماییها هماهنگ شویم، در معرض خطر اقدامات یکجانبهای هستیم که تلاشهای سازمان ملل را تضعیف میکند، موقعیت چانهزنی ما با قطبزاده را از بین میبرد و شاه را تا حد مرگ میترساند.
اکنون که پاناماییها درگیر این روند هستند، ما گزینهای جز جدیگرفتن و درجریانگذاشتن آنها بهطور کلی نداریم. اگر به نظر میرسد که مذاکرۀ کنونی شانس واقعی برای موفقیت دارد، باخبرساختن شاه نیز حائز اهمیت میشود؛ زیرا او پساز انتشار داستانهایی دربارۀ «استردادش» در مطبوعات پاناما و جهان، خشمگین خواهد شد. به نظر میرسد در برههای که آخرین موضع ما مورد توجه جدی ایرانیها قرار گرفته است، پلوید کاتلر و یا من باید برای اطمیناندادن به شاه به پاناما برویم یا بهنقل از گابریل لوئیس، «او باید بخشی از این توطئه باشد».
پساز بازگشت، با هارولد ساندرز تماس گرفتم و توسط او در جریان امور قرار گرفتم. او گفت که یکی از کارهایی که ممکن است برای مشارکت و همچنین استفاده از پاناماییها انجام دهیم، این است که فردا گزارشی کلی از پیشنهاد اخیری که به ایران ارسال شده است را به آنها ارائه دهیم[15] و ازآنجاییکه یک عنصر مهم آن، این است که ایران بتواند درخواست «استرداد قانونی شاه» را مطرح کند، میتوان فردا آنها را تشویق کرد که مستقیم با قطبزاده تماس بگیرند و به او بگویند که آمادۀ ایفای نقش در حل بحران هستند و از او بخواهند جدیدترین پیشنهاد سازمان ملل را بپذیرد که به استرداد که برای آنها مهم است، اشاره دارد.
آقای رئیسجمهور مطالب بیشتری میتوانم به شما منتقل کنم، اما اینها نکات اصلی بودند. من فردا در خانه میمانم و خوشحال خواهم شد که به هر طریق ممکن، بیشتر کمک کنم.
[1]. Carter Library, Office of the Chief of Staff, Jordan’s Confidential Files, Box 35, Iran-Shah Panama.
بهکلی سرّی.
[2]. بدون علامت طبقهبندی.
[3]. شنبه 12 ژانویه.
[4]. Panama City
[5]. Homestead AFB
[6]. Gabriel Lewis
[7]. Jorge Illueca
[8]. Marcel Saliman
[9]. Sandinistas
[10]. نک: سند 109.
[11]. Romulo Escobar
[12]. آقای ایکس، کریستین بورگه (Christian Bourguet) و آقای وای، هکتور ویلالون (Hector Villalon) است.
[13]. Peron
[14]. قطبزاده گفت در ابتدای روزی که سفارت تسخیر شد، آنها خیال بازگشت شاه را در ذهن داشتند؛ ولی اگر او اکنون به ایران بازگردد، به مشکلی بزرگتر برای او و خمینی تبدیل خواهد شد؛ چراکه کشور بهسبب حس آشوب ناشی از بازگشت او و نیز دیدگاههای مختلف دربارۀ چگونگی رفتار با وی، از هم پاشیده است و درگیر آشوب خواهد شد.
[15]. در تلگرام شمارۀ 10588 ارسالی به پاناما، در تاریخ 13 ژانویه، وزارتخانه متن پیشنهادی ایالات متحده را برای والدهایم در 12 دسامبر ارسال کرد و دبیرکل نیز آن را به فرهنگ منتقل کرد. این پیشنهاد یک فرایند سهمرحلهای را برای پایاندادن به بحران مطرح نمود: تصویب قطعنامۀ شورای امنیت که مشروعیت حق ایران برای استرداد شاه و داراییهای او را به رسمیت میشناسد، تشکیل یک کمیتۀ تحقیق بینالمللی برای بررسی ادعای نقض حقوق بشر در دوران حکومت شاه و آزادی همزمان همۀ گروگانها توسط ایران
National Archives, RG 59, Central Foreign Policy File, P870108-1032.
مقامات آمریکا این پیشنویس را آماده کردند تا گامها و زمانبندی را که ایرانیها بهتازگی به والدهایم پیشنهاد داده بودند، دقیقتر مشخص کنند
David Andelman, “Security Council Again Delays Vote on Iran Sanctions: Only Confirmation is Awaited,” New York Times, January 13, 1980, p11.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!