Post
15177
از: استفانی.س.استافر
سری
به: بوین. ه. میلر
1358-03-24- 1979-06-14
متن سند
گرایش های سیاسی -2
ارزیابی تهدیدات: ایران
سری
تهیه شده توسط: استفانی.س.استافر
14 ژوئن 1979 (24 خرداد 58)
تصدیق شده توسط: بوین. ه. میلر
اخطار: این گزارش شامل منابع و متدهای اطلاعاتی و جاسوسی می باشد.
به ملیت های خارجی داده نشود - به رابط ها داده نشود.
ارزیابی تهدیدات
بیان تهدید
(استفاده محدود اداری) ایران کشور تضادها، عدم اعتمادها و فشارها است. آنچه که امروز در ایران وجود دارد، ممکن است فردا وجود نداشته باشد. کشور در حال تغییرات پی در پی و مداوم است و موقعیت آن را می توان خطرناک توصیف کرد. ناآرامی های گسترده داخلی در اطراف ایران مخصوصا در ناحیه کردستان و اخیرا در خرمشهر وجود دارد. به هرحال امنیت سفارت آمریکا در تهران بهتر می شود، ولی این بدان معنی نیست که افراد داخل محوطه از امنیت برخوردار باشند.
پیچیدگی های سیاسی و مذهبی
ریشه های ناآرامی های اخیر به قرن ها قبل برمی گردد. فرقه شیعیان اسلام که بیشتر مسلمانان ایران متعلق به آن هستند، به طور مرسومی با هر نوع دولت غیرروحانی مخالف بوده است. شیعیان مانند مذاهب سنی دارای سلسله مراتب نیستند. ملاهای (روحانیون) منفرد هرکدام پیروانی برای خود دارند. از طریق تعلیم و ترتیب، الهیات و رهبری، یک ملا می تواند به سطح قابل نفوذ اجتهاد برسد و بعد تعداد زیادی از پیروانش را که شامل سایر ملاها و پیروان آنها می شود، رهبری کند. آیت اللّه روح اللّه خمینی،پرنفوذترین آیت اللّه بوده است. چه قبل از خلع سلطنت تخت طاووس (پهلوی) و چه بعد از آن. او از مدت ها قبل سخنرانی، مخالف دولت و مخالف روابط ایران با آمریکا بوده است.
سه دلیل اصلی برای نارضایتی های روحانیون وجود دارد. روحانیت شیعه در سال 1295 موفق شد که دولت را مجبور کند تا ماده ای مبنی بر تشکیل یک شورای عالی مذهبی را در قانون اساسی بگنجاند، تا آنها در مورد قانونگذاری های مغایر با تعلیمات قرآن حق وتو داشته باشند. این شورا بعد از به قدرت رسیدن رضا شاه پهلوی در 1300 منحل شد. روحانیت تشکیل شورا را با همان اختیارات خواستار شده است.
اصلاحات ارضی شاه و آزادی زنان دلایل دیگر نارضایتی های اصلی روحانیت می باشد. در سال 1342 هنگامی که شاه برنامه اصلاحات ارضی را وضع کرد، اموال و زمین های مساجد (وقفی - مترجم) که قابل توجه هستند و همراه با آن اموال خصوصی آنها (مساجد) را مصادره کرد که این اموال به دهقانان تعلق گرفت. وقتی این اموال از آنان گرفته و در نتیجه از قدرتشان کاسته شد، رهبران مسلمین برای بازگشت سرزمینشان کوشش کردند. روحانیت همچنین با آزادی زنان از طرف شاه مخالفت کرد.
مدافعان خمینی می گویند که مبارزه او در طول سال ها برای براندازی شاه از سلطنت و تخت طاووس، همگام با سنت شیعه بوده است. در مقایسه با رهبران مذهبی در کشورهایی مانند عربستان سعودی و یا امارات متحده عربی، ملاهای ایران به طور سنتی نقش انتقادآمیزی را در مقابل سیستم قانونگذاری اتخاذ کرده اند و در واقع به عنوان مخالف مذهبی عمل کرده اند. ملاهای شیعه ایرانی در قرون 17 و19 (قرن 9 و
ص: 179
11 هجری) درگیر جنگ های قدرت با امپراطوری ها بوده اند. مثلاً در سال 1261 رهبران مذهبی یک اعتصاب وسیع توده ای را برعلیه دادن امتیاز تنباکو به انگلیس ها رهبری کردند. آنها همچنین کوشش نمودند، تا در تنظیم قانون اساسی 1295 ایران که براساس مفاد غیرمذهبی بلژیکی بوده و شاه و پدر دیکتاتورش مکررا با پایمال کردن حقوق سیاسی آن را نقض کرده اند، مؤثر باشند.
به نظر می رسد که آیت اللّه خمینی به طور فزاینده ای از مخالفین جمهوری اسلامیش و حملات تروریستی به یاران نزدیکش ناراحت و عاجز گشته است. غیر روحانیون میانه رو چپگرا، هر دو، انتقاد خشن خمینی از آنها را به عنوان گواهی برای دیکتاتوری روحانی تلقی می کنند. غیر روحانیون از بخش های پیام منتشر نشده خمینی به نخست وزیر بازرگان در مورد برگزاری هرچه زودتر رفراندم قانون اساسی 5 خرداد 1358 مضطرب شده اند. پیام اشاره می کند که نمایندگان انتخاب نخواهند شد بلکه برای ملحق شدن «فراخوانده» می شوند. این تفسیر بدین معنا است که خمینی قصد دارد که برای به حداقل رساندن اختلافات عقیدتی، مرحله قانونگذاری به وسیله جنبش اسلامی کنترل شود. تظاهرات اخیر ضدآمریکایی و بیانیه خمینی که به طور غیرمستقیم ایالات متحده را مقصر دانسته که کوشش کرده آیت اللّه هاشمی رفسنجانی را به قتل برساند، باعث افزایش نگرانی بین بسیاری از غیر روحانیون در مورد آینده تفکرات ضد خارجی خمینی شد. بیشتر ایرانیان غیر مذهبی عقاید سیاسی و اجتماعی خمینی را به عنوان عقایدی غیرعملی و غیر واقعی می دانند. مطمئن نیستیم که آیا اقدامات اخیر آیت اللّه به همکاری چپی ها و غیر روحانیون میانه رو خواهد انجامید، یا باعث فعال شدن آنها خواهد شد. ولی گروه هایی که در طیف سیاسی هستند، به طور فزاینده ای از اهداف انقلاب انتقاد می کنند.
با سقوط سیستم (رژیم) پهلوی، تمایل به تجزیه و گروه گرایی به سرعت افزایش یافت. این تجزیه صرفا طولی یعنی مثلاً تقسیم ایدئولوژیکی بین مارکسیست های چپ و اسلامی های راست نیست، بلکه دارای چندین جهت می باشد. این هم دلیل ائتلاف های عجیب و غریبی مثل ائتلاف بین بعضی اعضای مجاهدین خلق اسلامی و فداییان مارکسیست (چریک های فدایی خلق سابق) و همچنین پیشرفت کند دولت موقت در تثبیت اقتدار خود به دنبال پیروزی برق آسای انقلاب بر رژیم گذشته که امری خلاف معمول (نسبت به دیگر انقلاب ها-م) است، می باشد. این تقسیمات خود را در پنج طریقه مختلف آشکار کرده اند:
ایدئولوژیکی، نسل به نسل، اجتماعی، فرقه ای و سازمانی. مهمترین گروه های سیاسی غیرمذهبیون مارکسیست و اعضای دولت هستند که دریافت بنیادگرایانه ای از اسلام دارند. همچنین قبلاً ائتلافی از «تجدد طلب های» سیاسی، قدرت سیاسی قابل توجهی داشتند. با سقوط رژیم سابق، این گروه سیاسی میانه پراکنده شده و از هم پاشیدند. اما اکنون این گروه ظاهر شده تا دوباره گروه بندی کند و صدایش را به صدای سایرین بیفزاید. اختلافات بینشی، طیفی وسیع که یک طرف آن خمینی و همپالگی های مذهبیش در هفتاد سالگی و طرف دیگر آن جنگجویان جوان خیابانی هستند را به وجود آورده است. تحت بهترین شرایط، برای این نسل ها مشکل است که با یکدیگر ارتباط فکری برقرار کنند. در این مورد، علائم رشد نارضایتی بین جنگجویان جوان خیابانی و نسل پیرتر وجود دارد. نسل جوان خودش را کسی می داند که انقلاب را به پیروزی رسانده و آماده بوده تا جانش را برای نهضت ایثار کند. آنها به عنوان نتیجه و پاداش خواهان سهم بیشتری در دستاوردهای انقلاب می باشند. از لحاظ اجتماعی، دیدگاه های متفاوت تجددطلب و سنت گرا، شکافی بین رده های اقتصادی ایجاد می کند. از لحاظ قومی فوری ترین نتیجه حاصله از
ص: 180
اختلافات، درخواست های خودمختاری برای کردستان می باشد. گروه های مختلف مشخصی وجود دارد که یا از لحاظ لهجه و زبان متفاوت هستند (لهجه ترکی آذربایجان و لهجه عرب های خوزستان) و یا اختلافات مشخص قومی دارند (مانند کردهای سنی و بلوچ ها)، که رسما خودشان را جدا از جریان اصلی فرهنگ ایرانی می بینند. از لحاظ سازمانی، مسئله سیستم دوگانه دولت موقت و «کمیته»های انقلاب باید رسیدگی شود.
امکان خشونت
تروریسم حقیقتی پذیرفته شده در سراسر تاریخ ایران است. در گذشته دو تا از مهمترین سازمان های تروریستی، مجاهدین خلق (مبارزان مردم) و فداییان خلق (فدایی و چریک مردم) بودند. یک گروه ناشناخته به نام فرقان مسئول آخرین حملات جنایتکارانه ای است که بر ضد وابستگان خمینی جهت داده شده است. (بعدا توضیحات جزئی را در مورد فرقان ببینید).
از هم گسستن جنبش اسلامی و بسیاری از گروه های سیاسی که برای جلب رضایت عمومی رقابت می کنند، شاید دوباره آمریکا را هدف جذب کننده ای برای تبلیغات و ضدیت قرار دهد. و این می تواند احساسات ضد آمریکایی را بیشتر رشد دهد. به طور کلی هر تصمیم سیاسی که ایرانیان آن را مضر تلقی می کنند، می تواند شروع تظاهراتی ضد آمریکایی باشد. پاسخ خیابانی (تظاهرات) به قطعنامه 17 مه سنا آخرین مورد این مسئله است. همچنین تهدید دیگر می تواند از طرف جناح سیاسی چپ و یا جناح راست باشد. در طرف چپ حزب توده (کمونیست و وابسته با احزاب چکسلواکی، روسیه و آلمان شرقی) و فداییان (مارکسیست) قرار دارند. در طرف راست، فداییان اسلام، مجاهدین خلق و آراجاهدین خلق (؟ مترجم) و نیز سایر گروه های کوچک وجود دارند. همچنین یک گروه آموزشی سازمان آزادی بخش فلسطین در ایران وجود دارد که ظاهرا اعضای نیروی دفاعی اسلامی داخلی را آموزش می دهند.
گزارش های مربوط به اندازه این گروه با یکدیگر تفاوت دارند، ولی یک کارمند سیاسی رسمی سفارت، اطلاعات معتبری دارد که نیرویی حدود 250 نفر می باشد. اگر چه این نیرو برای فعالیت های آموزشی گمارده شده اند، ولی می توانند به عنوان سردمداران یک حمله به سفارت یا افراد آمریکائی در خارج از سفارت عمل کنند. چنین نیروی آموزش دیده و دارای نظمی، تهدیدی جدی تر از اعضای گروهی هستند که در 14 فوریه به سفارت حمله کردند.
چریک ها و مجاهدین تا سقوط سلطنت تخت طاووس، به طور زیر زمینی فعالیت کردند. هر دو گروه هنوز هم گروه هایی تروریست می باشند، ولی تا اندازه ای در ماه های اخیر هر دو گروه جهت علایقشان را تغییر داده اند.
در 14 فوریه 1979، سفارت آمریکا در تهران به وسیله چریک ها که سازمانی بودند که قبلاً بر علیه آمریکایی ها فعالیتی نکرده بودند، زیرا حس می کردند چنین برخوردی عکس العمل بسیار قوی از سوی مؤسسات امنیتی ایران به دنبال خواهد داشت، مورد حمله قرار گرفت به هر حال با بحران های داخلی دولت ایران، آنها حمله کرده و در این کار کاملاً موفق بودند. مجموعه سفارت و تقریبا یکصد آمریکایی که سفیر مختار سولیوان نیز شامل آنها می شد را احاطه کردند. اعضای مجاهدین، نیروهایی که به کمک آمریکایی ها آمدند و در آن زمان به عنوان پلیس موقت عمل می کردند، بدتر از همه بودند. از 1351 مجاهدین شش
ص: 181
امریکایی را به قتل رسانده اند، (سه شخص نظامی و سه کارمند راک ول بین المللی). آنها همچنین کوشش کردند که با بمب سرتیپ نیروی هوایی آمریکا را به قتل رسانند، سفیر مختار آمریکا را بربایند و اشتباها کارمند ایرانی سفارت آمریکا را به قتل رسانند (هدف واقعی کارمند کنسول آمریکا بود). در حال حاضر، یکی از بخش های مجاهدین از سفارت مواظبت می کند (برای توضیح بیشتر بخشی را که تحت عنوان «امنیت سفارت» است را ببینید).
از بزرگترین مشکلات دولت خمینی قبایل سرکش و گروه های محلی هستند که تقاضای استقلال داخلی دارند و قدرت های مرکزی را به ستوه آورده اند. دولت سعی دارد که نیروهای نظامی را به شایستگی که آنها در زمان شاه داشتند، برساند. گروه های جنگی (مسلح - م) غیررسمی ایران با این مسئله مخالفت می کنند و پافشاری می کنند که به جای آن «ارتش مردمی» را به وسیله سربازهای کمیته و کارمندان انتخابی تشکیل دهند. کوشش های دولت برای انحلال این گروه ها و ضبط اسلحه های آنان، شکست خورده است. مفهوم ارتش غیر رسمی کمیته ها و افسران منتخب این فرصت را به جنگجویان غیررسمی می دهد که کنترل نیروی نظامی را به تدریج در دست بگیرند. تا به حال مجاهدین خلق اسلامی و فداییان مارکسیست به اندازه کافی اعضائی را در داخل ارتش به استخدام درآورده اند تا کوشش های دولت را خنثی کنند. اینها گروه هایی هستند که برای نفوذ در ارتش رقابت می کنند. گروه بزرگتر یعنی مجاهدین پیرو اصول خمینی هستند. به هرحال آن گروه مستقلی است که تصورات انقلابی اجتماعی تری از خمینی و نخست وزیرش، مهدی بازرگان دارد. از طرف دیگر، فداییان انقلاب پرولتری را برای رهبری به جامعه کمونیستی جستجو می کنند.
مجاهدین
(سری / غیرقابل رؤیت برای خارجیان) مجاهدین گروه مذهبی متعصب محافظه کار و مخالف دولت شاه بودند و به خاطر جنبه های ضد مذهبی برنامه مدرنیزه کردنش، مخصوصا آنها که قدرت رهبران مذهبی را کاهش داده اند و به خاطر نفوذ غرب آنرا سرزنش می کردند. آنها مارکسیست های اسلامی نامیده می شدند. جنبه مارکسیستی این گروه، فعالیت سیاسی را بیشتر از فلسفی تأکید می کند و در ضمن اجزاء اسلامی تفکرات آنان با بی عدالتی اجتماع مخالفت می کند. رهبری آن بیشتر مارکسیست و اعضا و هواداران آن مذهبی هستند. در 1340 تأسیس شد. مجاهدین در دهه بعدی چندین بار متحول گشتند. نام فعلیش را در1350 انتخاب کرد. در 1351 خمینی اطلاعیه ای صادر کرد که وظیفه تمام مسلمین خوب است که از مجاهدین حمایت کنند و شاه را سرنگون کنند.(1) این گفته به گروه جنبه مشروعیت داد و آنها را قادر کرد که حمایت گسترده تری را جلب کنند. اعمال ضدآمریکاییش در ماه خرداد 1351، زمانی که گروه کوشش کرد با بمب گذاری سرتیپ نیروی هوایی آمریکا را به قتل برساند، اتخاذ گشت. آخرین عمل مهم ضد آمریکاییش در 1355 در به قتل رساندن سه کارمند راک ول بود. پس از آن در اواخر سال های 56-1355 یک گروه دولتی ایران به نام کمیته مشترک بر علیه تروریسم شروع به فعالیت برای دستگیری مجاهدین و چریک ها کرد و در آخر گزارش داد که مجاهدین در خرداد 1356 مراقب مرکز مهاجرین
ص: 182
یهودی در تهران، سازمانی که به سفارت اسرائیل در تهران وابسته بود، بودند. کمیته مشترک ضد تروریسم (خرابکاری) قبل از ورود وزیر امور خارجه ونس در اولین سفرش به ایران، در این امور با مجاهدین برخورد داشت.
چریک ها
(سری / غیرقابل رؤیت برای خارجیان) چریک ها که برای بیرون انداختن شاه، مبارزه مسلحانه را شیوه خود قرار دادند، یک گروه غیرمذهبی مارکسیست انقلابی می باشند. چریک ها به انقلابیون آمریکای لاتین نزدیکتر هستند تا به اتحاد جماهیر شوروی یا جمهوری خلق چین در 50-1349 به وسیله اعضای فعال کمونیست سازمان جوانان حزب توده که به مسکو اتکا داشتند، تشکیل شد. چریک ها ابتدا در دامنه های شمالی البرز بین تهران و دریای خزر به فعالیت مسلحانه پرداختند. بعدا در عملیات شهری که فعال ترین آن در اوایل 1354 بود شرکت کردند. تا قبل از آذر 1356، اهداف چریک ها تقریبا فقط شامل ایرانیان بود: افراد سازمان امنیت و اطلاعات ملی ایران (ساواک) پلیس کارمندان نظامی و دولتی. برای اولین بار در آذر 1356، وقتی که مسئولیت بمب گذاری در انجمن ایران و آمریکا را به عهده گرفت، آمریکایی ها را مورد هدف قرار داد. در دی 1356 در نامه ای که برای یک پیمانکار دفاعی آمریکا فرستاده شده بود، چریک ها نسبت به مواضع قبلی خود که حمله به آمریکایی ها اتلاف نیرو بوده تجدیدنظر کرده و علاقه خود را مبنی بر اینکه آنها (آمریکاییان) هدف های خوبی هستند، ابزار داشتند.
فرقان - رویدادها
(محرمانه - غیرقابل رؤیت برای خارجیان) فرقان اولین بار ضرب شصتش را زمانی نشان داد که مسئولیت به قتل رساندن رئیس سابق ستاد مشترک دولت موقت، سرتیپ محمد ولی قرنی که به خاطر رفتار ارتش با خودمختاری طلبان کرد مورد سرزنش قرار گرفت و مجبور به استعفا شد را در 3 اردیبهشت 1358 به عهده گرفتند. در اواسط اردیبهشت 1358 آیت اللّه مطهری هنگامی که خانه یداللّه سحابی (وزیر کشور برای طرح های انقلابی) را ترک می کرد، به قتل رسید. مطهری عضو شورای انقلاب بود. گزارش شده که او رئیس شورای انقلاب بود و امنیت شخصی خیلی سختی داشت. او به خاطر شلیک سه گلوله در سرش کشته شد. در تلفن هائی که به مؤسسات خبری بین المللی در شب 16 اردیبهشت 1358 شد، یک تلفن کننده که مدعی بود از فرقان است، گفت که به قتل رساندن مطهری برای پیاده کردن ایده آلهای بعدی آنها است (NFI). گوینده گفت که در لیست فرقان نفرات بعدی ابراهیم یزدی، مهدی هادوی (رئیس دادستان کل)، صادق قطب زاده، عباس امیر انتظام و تمام اعضای شورای انقلاب هستند. گوینده مدعی بود که اسامی و تصاویر همه اعضای شورا را دارد، در 4 خرداد 1358، فرقان کوشش کرد که حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی، یک رهبر مذهبی سرسخت ضد کمونیست را به قتل رساند. او به طور جدی در نزاعی با دو مرد مسلح که به داخل خانه وی در تهران، هنگامی که وی مشغول نماز بود، وارد شدند، مجروح گردید. رفسنجانی یار نزدیک خمینی است و گزارش شده است که عضو شورای انقلاب است. فورا خمینی و آیت اللّه های ایران، آمریکا و چپی های ایرانی ساخت آمریکا را مقصر شناختند. خمینی گفت که «آمریکا و سایر ابرقدرت ها باید بدانند که با چنین کوشش های احمقانه نمی توانند انقلاب ما را از بین ببرند». در پیامی به
ص: 183
ملت در 7 خرداد 1358، دادگاه انقلاب اسلامی تهران گفت که فرقان توسط رئیس پیشین سیا، ریچارد هلمز که بعدا به عنوان سفیر در ایران خدمت کرد، تشکیل شده است. در 8 خرداد 1358 فرقان نیت خود را برای کوشش دیگری در به قتل رساندن رفسنجانی اطلاع داد. به طوری که گزارش شده خمینی و سایر رهبران مذهبی که در لیست مرگ فرقان هستند، امنیت خودشان را قوی تر کرده اند. او به پلیس نظامی مرکزی دستور داده است که امنیت را از چریک های نیمه وقت غیررسمی تحویل بگیرند.
(محرمانه) اطلاعاتی که در 21 خرداد 1358 دریافت شده نشان می دهد که فرقان ممکن است هدف بعدیش را رئیس کل سرویس های پزشکی ارتش، سرتیپ نورالدین مستحدی (MastAhedi)قرار دهد. این اولین باری است که هدف مخصوصی را تعیین کرده اند.
فرقان - زمینه تاریخی:
چنانکه گزارش شده فرقان چهار سال پیش به عنوان گروه کوچک مذهبی بدون هیچ سابقه خشونت قبلی تأسیس گشته است. اسمش را از یک اصطلاح قرآنی به معنای «کتاب مقدس» یا «اختلاف بین حق و باطل» گرفته است. گفته می شود که این گروه از لحاظ سیاسی چپگرا است. جهت اصلی اهداف اخیر آن مخالفتش با نقش روحانیت در دولت جدید ایران است.
قرنی به قتل رسید، زیرا «او به خاطر خیانتش در زمان رژیم شاه و به خاطر نقش سرسختش در حمله به شورش کردستان در سنندج در مارس به اعدام انقلابی محکوم شده بود». به دنبال به قتل رساندن مطهری، فرقان «دیکتاتوری ملاها یا رهبران مذهبی و سرکوب کردهای ایران را به عنوان دلائل این عمل ذکر کردند.» امنیت آمریکایی ها پیش از تخلیه اکثر آمریکایی ها از تهران، افراد نظامی و غیرنظامی آمریکا بدرفتاری های زیادی را تجربه کردند. تلفن هائی مبنی بر اینکه اگر آنها کشور را ترک نکنند کشته خواهند شد، می شده که قبل از تخلیه اصلی آمریکایی ها از ایران روزانه اتفاق می افتاده است. اخطارهای تهدیدآمیز به محل سکونتشان تحویل داده می شد. به ماشینشان ضمیمه می شد یا در محل کارشان گذاشته می شد.
تعدادی از این اخطاریه ها در اصفهان و تهران به تعداد زیاد تکثیر شده بود. شرکت ها و مدارس آمریکایی که دانش آموزان آمریکایی داشتند، تهدید به بمب گذاری می شدند. تاکتیک موفق دیگر ترویج شایعه های بی اساس مانند اخطارهایی که تعداد زیادی از آمریکایی ها در روز مخصوصی کشته خواهند شد، بود به طور کلی، مغازه داران محلی از فروش به آمریکایی ها امتناع می ورزیدند، رانندگان تاکسی از پذیرش اتباع آمریکایی به عنوان مسافر طفره می رفتند و فروشندگان به آمریکایی ها گاز مورد نیاز را برای استفاده اجاق ها و سایر اسباب خانگی نمی فروختند. همچنین تهاجماتی به وسائل شخصی یا محل های آمریکایی ها وجود داشتند. ماشین های خصوصی آتش زده شدند. بمب های آتش را از طریق پنجره ها به محل های اقامت خصوصی پرتاب شده اند و تعدادی از رستوران ها در تهران، اصفهان و شیراز که موافق سلیقه خارجیان بودند مورد حمله قرار گرفته، بمب گذاری شده و آتش گرفتند.
احساسات ضد آمریکایی که چندین ماه پیش به دنبال تخلیه تمام آمریکایی ها ظاهر شد رو به افزایش است. فرقه فرقه شدن جنبش اسلامی و بسیاری از گروه های سیاسی برای رقابتشان در جلب عموم ممکن است یک بار دیگر آمریکا را به عنوان هدفی مناسب برای تبلیغات و تهاجم قرار دهند. تظاهرات اخیر علیه قطعنامه سناتور جاکوب جاویتس در مورد ایران اشاره به این حقیقت می کند که به طور کلی هر
ص: 184
تصمیم سیاسی را که ایرانیان به ضرر خود بدانند باعث تظاهرات ضد آمریکایی و یا رویدادهای ضد آمریکایی می شوند. با توجه به این، تصمیم که به شاه یا اعضای خانواده اش اجازه اقامت را برای ملاقات یا باقی ماندن در آمریکا دهد، می تواند عواقب جدی به دنبال داشته باشد. عکس العمل ایرانیان احتمالاً فوری و خشونت آمیز خواهد بود. چنین تصمیمی احتمالاً تنها عامل پیوستگی و اتحاد طیف سیاسی می باشد.
امنیت محوطه (سفارت)
در حال حاضر محوطه توسط یک گروه مجاهدین که به وسیله ماشاءاللّه کاشانی رهبری می شود که ادعا می کند مدارکی مستقیما از خمینی دارد، حفاظت می شود. نیروهای او که حدس زده می شود حداکثر 40نفر با افراد رزرو که در دو مسجد در ناحیه قرار گرفته اند، آموزش ندیده، بی نظم و مسلح به سلاح های مختلف هستند (برخی از اسلحه ها از سفارت آمریکا دزدیده شده است) و دارای وسایل رادیویی هستند که از کنسولگری در 25 بهمن 1357 منتقل گشته است. افراد سرویس خارجی گزارش می دهند که فقط پنج تا ده نفر از افراد گارد در طول روز در مجموعه هستند. در طول ساعات غروب نیروها به پانزده تا بیست نفر افزایش می یابند. در بازدیدهای متناوب در شب معمولاً دیده شده که اکثرا خواب هستند.
از نگرانی های اصلی فقدان کنترل فعالیت های ماشاءاللّه و گروهش بعد از ساعات (کار) است. او از محوطه سفارت به عنوان عملیات انقلابی و اطلاعاتی خودش استفاده کرده است. او عوامل ساواک را در محوطه آورده و اطاق موتور را برای اهداف بازپرسی استفاده می کند. با توجه به این که ماشااللّه ممکن است یک زندانی را در مجموعه شکنجه داده باشد، کاردار دستور داد که این فعالیت ها متوقف شود. این عقیده وجود دارد که این فعالیت متوقف شده است. به هر حال ماشاء اللّه راه های دیگری برای سرگرم کردن خودش پیدا کرده است. او عملیاتی را بر علیه روس ها و همچنین برخی از ایرانیان انجام داده است. یک ماشین سفارت در توقیف سه روسی استفاده شد و خانه امنیتی خارج از محدوده سفارت قرار گرفته بود. شلیک هائی بی هدف به یکدیگر و اشخاص ناشناس در مجموعه سفارت در طول تاریکی شب مشکل دیگر ماشاءاللّه و مجاهدینش است. در انتها ماشاءاللّه و نیروهایش راه های دسترسی به محوطه را کنترل می کنند. آنها تهدید می کنند، سوءاستفاده می کنند و بطور کلی راه های طبیعی قابل دسترسی به محوطه را مسدود می کنند.
کوشش های انجام شده تا نیروهای پلیس رفته رفته برخی از مسئولیت های امنیتی مجاهدین را در دست بگیرند.
اغتشاشات قومی در استان ها گروه های ناسیونالیست که تا سقوط شاه به صورت زیر زمینی فعال بودند، حالا بوضوح برای گروه های قومی خود تقاضای استقلال می کنند. این شامل کردها در غرب، بلوچ ها در جنوب غربی و آذری ها در شمال غربی می باشد. آخرین واقعه خشونت آمیز در سی می 1979 در خرمشهر اتفاق افتاد. به دنبال حادثه ای که در آن یک گارد انقلابی دو عرب را به خاطر مشاجره کارگری در بندر کشت. جامعه عرب به بندر و ساختمان های عمومی حمله کردند. درگیری مسلحانه شدت یافت و چند صد نفر تلفات به دنبال داشت. حملات ناگهانی اخیر به وسیله نیروی هوایی عراق در خطوط مرزی روی استحکامات
ص: 185
کردستان، مخصوصا سازمان جلال طالبانی خشم بیشتر کردها را نسبت به دولت موقت ایران باعث شده است. شاه توافقنامه ای با عراق داشت که به کردها اجازه داد که اساسا در صلح بدون ترس از انتقام های عراق زندگی کنند و این توافقنامه حالا توسط عراقی ها شکسته شده است.
زمان یافت نشد!