Post
13108
از:
سری
به:
متن سند
ص: 813
سند شماره 64
طبقه بندی: سری
ارزیابی اطلاعاتی درباره ایران
فهرست مطالب
1- زمینه نا آرامی کنونی
ناهنجاری های اجتماعی
دشواری های اقتصادی بن بست سیاسی.
2- چشم انداز کوتاه مدت
تحمیل حکومت نظامی
آرام کردن مخالفین
اثر بر روی سیاست خارجی و دفاعی.
3- مشکلات دراز مدت
اقتصاد و نفت
تشنجات داخلی
نقش منطقه ای
جهت گیری بین الملل.
4- چشم انداز تا آخر سال 1985
فرمانروایی پهلوی
حکومت نظامی
کنترل غیر نظامی.
سری - غیر قابل دسترسی برای خارجیان
بحث
ایران در سال 1978 دچار آشوب سیاسی و ناآرامی های داخلی جدی تری از هر زمانی در دوران سلطنت 37 ساله محمد رضاشاه پهلوی است. آنچه طنزآمیز به نظر می رسد این است که ناآرامی که موقعیت شاه را تهدید می کند به اندازه زیادی ناشی از موفقیت او در پیشبرد تغییرات اجتماعی و رشد اقتصادی در جامعه سنت گرای ایران بوده است.
این تغییر به اندازه ای سریع بود، که از توانایی نهادهای اجتماعی اقتصادی و سیاسی کشور برای انطباق خود با آن پیشی جسته است. اثر جمیع مشکلات جدی ناشی از هر یک از این زمینه ها بوده است که تصاعد تظاهرات خیابانی را که منجر به اعلام حکومت نظامی در سپتامبر 1978 تسریع کرده و می توان گفت که یک تحول ناهنجار که مخالف میل مردم بوده باعث بوجود آمدن آن شده است. علیرغم حکومت نظامی ناآرامی عمومی ادامه یافته و در واقع مشکل های جدیدی از قبیل متوقف شدن وسیع کار و
ص: 814
تحریم های دانشجویی و دانش آموزی به خود گرفته است.
مدرنیزه شدن سریع جامعه ایران در 15 سال اخیر منافع قابل ملاحظه ای برای جمعیت ایران آورده است چه در زمینه تعلیم و تربیت و چه در خدمات پزشکی ولی در عین حال باعث شده است که اختلال هایی جدی بوجود آورد که به طور مستقیم به ناآرامی های داخلی کمک کرده اند. انقلاب سفید شاه که رسما از سال 1963 آغاز شد و بعدا نام انقلاب شاه و ملت را گرفت تغییرات اساسی ولی ناقص در قشرهای پایه ای جامعه ایران ایجاد کرد که از جمله آنها مالکیت زمین، رشد زندگی روستایی و توزیع آب و سیستم دادگاه ها و تعلیم و تربیت و خدمات پزشکی و نقش روحانیون و زنان بوده است. اثرات اجتماعی صنعتی کردن سریع و در واقع اجباری و ظهور تسریع شده یک طبقه متوسط مدرن و جریان فزاینده سریع شهرنشینی را باید به اثرات بر هم زننده این اصلاحات افزود.
آنهایی که اکنون شاه را به مبارزه طلبیده و درپی آنند تا نظام سیای ایران را اصلاح یا جایگزین کنند از گروهی برخاستند که از دگرگونی جامعه و به ویژه تعداد فزاینده جوانان تحصیلکرده سود برده اند و همچنین از میان گروه هایی که فاقد هرگونه امتیازی بوده و به ویژه مهاجرین بدون مهارت به مناطق شهری تشکیل شده اند. هر دو مقوله حتی اگر به نظر بگیریم که تنها در معرض تأثیر رسانه های گروهی قرار گرفته اند تا اندازه ای اندیشه ها و ارزش های مدرن و غیر مذهبی را از آن خود کرده اند و این امر آنها را برای زندگی در یک محیط خشن غیر مشخص شهری عاجز ساخته است و آنها را برآن داشته است تا هرگونه حاکمیت و اعتباری را از جمله حاکمیت شاه یا اسلام سنتی را به مبارزه بطلبند این تحول اخیر وسیله ای بوده است تا تمایل نیرومند رهبران با نفوذ مذهبی را برای مخالفت با نوسازی تقویت کند.
تا اواخر رشد مداوم و سریع، اقتصاد ایران ظاهرا قادر به نظر می رسید تا پیشرفت مادی کافی را برای غلبه بر اثرات سوء مشکلات فزاینده اجتماعی تأمین کند. ولی اکنون حکومت و مردم ایران آگاهند که منافع بدست آورده اقتصادی به خوبی توزیع نشده است و این که سودهای آینده به این آسانی سرازیر نخواهند شد و اینکه کیفیت همگانی زندگی ممکن است بهبود نیابد و حتی در زمینه هایی که اقتصاد سیار سریع رشد کرده است. به دلیل اینکه آرزوهای واقعی همه طبقات از امتیازات مادی که بدست آورده اند فراتر رفته است و علاوه بر این اثرات سیاسی اوضاع اقتصادی بیش از خود واقعیت اقتصادی که عبارت از این است که این واقعیت که یک نفر ایرانی نمونه اکنون از یک سطح زندگی بالاتری از هر زمانی در گذشت برخوردار است، آشوب انگیزتر است. موارد گله ها درباره تورم، فساد و توزیع فزاینده نابرابر ثروت و هم چنین نیازهای مشخصی مانند مسکن، غذا، حمل و نقل، کار و خدمات اساسی عمومی دور می زند.
دشواری های اقتصادی که به ناآرامی کنونی کمک کرده است در درجه اول ناشی از طرح های جاه طلبانه صنعتی کردن کشور در اوایل و اواسط دهه 1970 بوده است. مثلاً برنامه سرمایه گذاری 5 ساله سال های 78 - 1973 که براساس درآمدهای پیش بینش شده نفتی تنظیم شده بود( باتوجه به این که در سال های 74 - 1973 قیمت های نفت چهار برابر شده بود) شامل 70 میلیارد دلار سرمایه گذاری در طرح های رشد
ص: 815
اقتصادی بوده است. در دوران 76 - 1970 ایران از نرخ رشد تولید ناخالصی ملی سالیانه 10% برخوردار بود ولی در عین حال دچار مشکلات مربوط به آن نیز شده بود که عبارتند از کمبود کارگر ماهر و بعضی کالاها، انبارها، بنادر و تأسیسات توزیع داخل پیش از اندازه انباشته شده و تأخیرهای جدی ناشی از دیوانسالاری و تورم فزاینده (24 درصد در سال 1977) و غفلت نسبی در زمینه کشاورزی و بخش خصوصی. این موج فراوانی در سال 1977 متوقف شد و در آن هنگام نرخ رشد متوسط تولید ناخالص ملی به کمتر از 3% رسید و هدف های محقرانه تری در نظر گرفته شد ولی زیان سیاسی به ویژه در میان کارگران شهری و پیشه وران خرده پا و صنعتگران کار خود را کرده بود.
نظام سیاسی ایران نتوانسته است به نحو مؤثری به هجوم تقاضاهایی که ناشی از مشکلات متعدد اجتماعی و اقتصادی کشور بود، پاسخ مثبتی بدهد. آنچه موجب تضادهای ضد و نقیض می شود این است که شاه و حکومت اکنون دستخوش عواقب فرمانروایی درازمدت خودکامانه او شده اند که کمتر فرصت برای مشارکت عموم داده است و همچنین شاه دستخوش لبیرالیزه کردن سیاسی شده است که تظلمات بیان شود و این امر به ناآرامی های جدی منجر شده است، برنامه لیبرالیزه کردنی که شاه در سال گذشته آغاز کرده در واقع به مطبوعات آزادی قابل ملاحظه ای داده است و اجازه تشکیل احزاب سیاسی را غیر از حزب رسمی رستاخیز و وعده انتخابات آزاد در سال 1979 داده است.
علاوه براین این برنامه همراه با کاهش محسوسی در بکار بردن روش های پلیسی ساواک و سایر بنگاه ها برای خبرگیری و کنترل فعالیت های سیاسی بوده است. در نتیجه این برچیده شدن مهارها و محدودیت ها، بیان سیاسی از سوی گروه های وسیعی از مردم اعم از وفادار یا مخالف مانند قارچ روئیده و بطوری که ورای توانایی نهادهای رسمی تضعیف شده کشور و برای مقابله با آن شده است. نه دولت هنوز آن آمادگی را که برای پذیرفتن وظایف و مسئولیت های یک نظام سیاسی دمکراتیک لازم است، ندارند.
حزب رستاخیز عملاً در میان این آشوب از هم متلاشی شده است و مجلس هر چند به عنوان یک تریبون بحث در اطراف مشکلات کشور بیشتر از هر زمانی از سال های 1950 فعال تر بوده است و بنابراین به عنوان یک سوپاپ اطمینان مورد استفاده قرار گرفته، نتوانسته است راه حل های مؤثری برای رهایی از این بلاتکلیفی سیاسی یا رهبری در مقابله با آن فراهم کند بنابراین بار سنگین تماما بر روی شاه (و بر روی حکومت جدید و به طور کلی ضعیف، جعفر شریف امامی نخست وزیر) برای متعادل کردن لزوم نظم عمومی با ضرورت یک راه حل سیاسی افتاده است. رهبران ارشد نظامی برای شق اول اصرار دارند در حالی که مخالفین غیرنظامی خواستار شق اخیر هستند.
مخالفین غیرنظامی که علم مبارزه را بر افراشته اند دارای دو عنصر اساسی هستند یعنی جانشینان دست چپی جبهه ملی سال های 1950 که اکنون تا میزان محدودی تحت نام نهضت آزادی ایران فعالیت می کنند و جامعه محافظه کار مذهبی شیعه میلیون نیروی خود را از روشنفکران طبقه متوسط طبقه بالای شهرها کسب می کنند و به طور کلی با حکومت خودکامه مخالفند. در حالی که مخالفان مذهبی از طبقات پایین و پایین متوسط برخوردارند و در درجه اول با سیاست های اصلاح طلبانه شاه که وضع مذهب را در کشور تهدید می کند مخالفند، علاوه اینها مخالفین سازمان یافته شامل مجاهدین خلق که عضویت خود را
ص: 816
از میان مخالفان مذهبی تکمیل می کند و چریک های فدایی خلق که دارای گرایش چپ است و از میان دانشجویان دانشگاه سربازگیری می کند و همچنین حزب توده (کمونیست). رهبران مذهبی، به ویژه چهره هایی مانند آیت اللّه روح اللّه خمینی تبعید شده و آیت اللّه شریعتمداری از شهر قم نفوذ بزرگی بر روی توده ها دارند و به سرعت می توانند آنها را بسیج کنند ولی در گذشته آنها توانایی محدودی برای سازمان دادن خود و پیروان خویش نشان داده اند. احزاب چپ گرا و گروه های تروریستی بهتر سازمان یافته اند ولی پیروان کمتری دارند. رهبران چندین گروه مخالف لزوم تشریک مساعی با یکدیگر را احساس می کنند ولی تاکتیک ها و اهداف متفاوت آنها که در زیر درباره آنها بحث خواهد شد همکاری مؤثر را غیرممکن ساخته است.
دورانی که به اواسط سال 1979 ختم می شود احتمالاً، در تعیین توانایی شاه به حفظ قدرت و اختیارات سلسله پهلوی و نظام موجود سیاسی ایران، در یک شکل تضعیف شده که بتواند مانند گذشته انجام وظیفه کنند، دوران بحرانی خواهد بود شاه در این چهارچوب زمانی، ضرورتا باید قدرت تصمیم و توانایی خود را برای حفظ نظم کشور نشان دهد زیرا هرچند حکومت نظامی را می توان به ماورای تاریخ انقضای آن در مارس 1979 تمدید کرد چنین کاری موضع شاه را باز هم بیشتر تضعیف خواهد کرد و این منزله آن خواهد بود که شاه به طور ضمنی به ناتوانی خود برای برقراری مجدد ثبات و اعتماد اعتراف کرده است. علاوه بر این شاه وعده داده است که انتخابات چهار ساله مجلس که تاریخ آن تابستان 1979 است انجام خواهد گرفت و آزاد خواهد بود، وفا کردن به این تعهد مستلزم دادن امتیازات بی سابقه ای چه از جانب شاه و چه از جانب مخالفین عمده او خواهد بود. اگر شاه بتواند پاسخگوی این... مبارزه جویی باشد مهلتی برای خویش بدست خواهد آورد ولی اگر موفق نشود موقعیت او به تدریج و بنحو متصاعدی متزلزل خواهد شد.
شاه و حکومت در کوشش برای حفظ نظم مدنی در ماه های آینده حتی در شرایط حکومت نظامی با دشواری های بزرگی مواجه خواهد شد، هر چند ثبات نسبی از ماه سپتامبر در تهران و یازده شهر دیگری که حکومت نظامی در آن برقرار شده به چشم می خورد، مع ذلک آشوب های داخلی و حوادث تروریستی در سراسر کشور توسعه یافته و دست کشیدن از کار باعث تعطیل شدن مؤسسات متعدد دولتی و بعضی از مؤسسات شخصی شده است و تحریم کلاس ها از سوی دانشجویان، گشایش بیشتر دانشگاه ها را به تأخیر انداخته است. آنچه مضحک به نظر می رسد این است که موقعیت حکومت در برقراری مجدد نظم در این اوضاع و احوال بنحو فزاینده ای در ادامه آمادگی مخالفان اعتدالی تر اثر خواهد گذاشت تا به هم مذهبان و هم مسلکان سیاسی خود توصیه خویشتن داری کنند.
نمایندگان حکومت سرگرم مشورت با رهبران مذهبی برگزیده و سیاست مداران غیرمذهبی هستند و با اندکی موفقیت می کوشند تا بر علاقه آنها در اجتناب از هرج و مرج و تأمین تغییرات کنترل شده و ثبات اساسی مداوم فائق شوند. این تاکتیک باعث خاتمه آشوب ها نخواهد شد و انتقادکنندگان را خرسند
ص: 817
نخواهد ساخت ولی ممکن است باعث دفع وقت شده و مانع تحکیم بیشتر مخالفان شود در حالی که بی نظمی های جدی تری تکرار شود انحصار قدرت در دست نیروهای مسلح و امنیتی ایران از لحاظ نظر و تئوریکی به آنها قدرت کافی می دهد تا مانع آن شوند که آشوب ها از کنترل آنها خارج شود یا در آینده بسیار نزدیک یا در سال 1979 اگر تمدید حکومت نظامی ضرورت پیدا کند این نیروها هر چند برای کنترل اغتشاشات خوب آموزش ندیده اند مع ذلک دارای تجهیزات ویژه و آموزش محدود اضافی هستند و قادر خواهند بود رژیم را تحت حمایت خود بگیرند ولی تا زمانی که وفادار باقی بمانند و عزم وفادار بودن را داشته باشند. نظامیان در حال حاضر از رژیم حمایت می کنند و حاضرند از آن با قوه قهریه دفاع کنند ولی واضح است که در میان پرسنل آنها درجات مختلفی از وفاداری و پشتیبانی وجود دارد.
افسران ارشد همه چیز خود را از این رژیم دارند و از لحاظ سیاسی از همه محافظه کارترند و تمایل به حداکثر وفاداری نسبت به شاه را دارند. این افسران ارشد بودند که شاه را متقاعد ساختند تا حکومت نظامی را اعلان کند مع ذلک این افسران بیش از همه در اوضاع و احوال افراطی برآن خواهند بود تا سرخوردگی های خود را با ناآرامی مداوم جبران کرده و با آشوب های حکومت کشوری خواستار حکومت نظامی یا کودتا گردند، ما اطلاعات کمتری درباره روش و موضع افسران جزء و سربازان وظیفه داریم ولی این افسران و سربازان به ویژه مانند خود تظاهرکنندگان، به طور عمده از طبقات محروم تر شهرها و از طبقات پایین و متوسط پایین تغذیه می شوند، بنابراین اگر امنیت عمومی در هم بریزد کمتر یقین حاصل است که این عناصر از میان نظامیان به دستور مافوق های خود برای شلیک به طرف تظاهرکنندگان صرفا به خاطر حمایت از شاه و حکومتی که از طرف وی منسوب شده اطاعت کنند. از میان چندین واحد نظامی که برای تحمیل حکومت نظامی در دسترس است گارد شاهنشاهی که اکنون در تهران مستقر شده و تیپ نیروهای ویژه و سربازان هوابرد از طرف حکومت ایران بیش از همه قابل اتکاء تلقی می شوند.
اوضاع امنیتی سرانجام به آرامی ولی تنها پس از اینکه امتیازات مهمی از سوی شاه و حکومت علاوه بر آنچه تاکنون پیشنهاد کرده اند داده شود. این امتیازات در همه زمینه ها لازم خواهند بود اعم از اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، مع ذلک حتی امتیازات بسیار وسیعی نیز ادامه آرامش را تأمین نخواهد کرد زیرا در میان ایرانیان و یقینا در میان مخالفان سیاسی و مذهبی یک گرایش عمومی و همگانی وجود دارد که هرگونه امتیاز را نشانه ای از ضعف می دانند که بایستی مورد بهره برداری قرار گیرد و آن را عناصر مثبت یک راه حل سیاسی نمی دانند بنابراین شاه و حکومت لازم است امتیازات به موقع را که به خوبی تشریح شده است با اعمال عاقلانه حاکمیت کافی و نیروی قهریه توأم نمایند تا آنهایی را که ارفاق را با ضعف یکسان می دانند و بازهم بیشتر رژیم را به مبارزه خواهند طلبید بترسانند. تقاضاهایی که از طرف چندین گروه مخالفین عنوان می شود از لحاظ محتوا و روح عنوان شدن و احتمال پذیرفته شدن به وسیله رژیم بسیار متفاوت است. روحانیون شیعه که مؤثرترین گروه مخالفان را تشکیل می دهند همچنین در میان خود با یکدیگر متفاوتند. بانفوذترین رهبر آنها آیت اللّه خمینی که سال ها تبعید شده خواستار سرنگون کردن شاه و برقراری یک حکومت الهی بوده است. و بنابراین عملاً هیچ شانسی نیست که شاه یا هرگونه حکومت غیر مذهبی با او به یک راه حلی برسد. چهره های مترقی تر مذهبی در ایران از جمله آیت اللّه شریعتمداری
ص: 818
روحانی سرشناس خواستار نقش کاهش یافته تری برای شاه و اجرای نظارت بر قوانین از سوی یک کمیته روحانیون هستند که تطبیق قوانین را با تعالیم اسلامی تشخیص دهد. این ماده در قانون اساسی وجود دارد ولی تاکنون اجرا نشده است. هر چند شانسی نیست که یک چنین هیاتی اجازه حق وتو داشته باشد مع ذلک شاید فرجه ای برای یک راه حل آشتی بین طرفین وجود داشته باشد. رهبران مذهبی شیعه صرفنظر از رقابت های شخصی و اختلاف بر سر هدف های نهایی در تقاضاهای خود مبنی بر اینکه شاه برنامه های نوسازی اجتماعی خود را متوقف سازد با یکدیگر وحدت دارند و آنها معتقدند که این برنامه ها اثرات فاسدکننده و دنیوی کننده ای بر روی جامعه سنتی اسلامی داشته است.
سیاستمداران و به ویژه آنهایی که با جبهه ملی وابستگی دارند و همچنین آنهایی که رهبری احزاب کوچک مستقل را که به پیش بینی انتخابات سال 1979 تشکیل شده است، به عهده دارند، اکثرا تقاضا دارند که نقش شاه بنحو محسوسی کاسته شود و یک سلطنت مشروطه با یک نخست وزیر مستقل از شاه برقرار شود. این سیاستمداران که گرایش به چپ دارند خواستار حقوق وسیع تر مدنی و پایان دادن به فساد و امتیازات و یک سیاست خارجی مستقل از جمله شل تر شدن پیوندهای ایران با ایالات متحده امریکا هستند. این گروه از سوی بخش مهمی از طبقه متوسط مدرن پشتیبانی می شود ولی از داشتن پیروان وسیع متعصب ملاها برخوردار نیست این ملغمه از مخالفان غیرنظامی از لحاظ اصولی با برنامه شاه درباره مدرنیزه کردن جامعه و اقتصاد ایران مخالفتی ندارد و از هرگونه توسعه آزادی های سیاسی بیشتری استفاده را می برد بنابراین شاه و حکومت شانس بهتری از سازش با این گروه را دارد تا با هرگونه عنصر دیگری از مخالفان هیچ گونه احتمالی نیست که رژیم کنونی بتواند زمینه مشترکی با دو گروه تروریستی کشور یا با حزب توده پیدا کند همه اینها می خواهند شاه را سرنگون کنند. کمونیست ها و چریک های فدایی خلق یک حکومت غیرمذهبی مارکسیستی برقرار می کردند (اگر پیروز می شدند) و مجاهدین خلق ظاهرا از حکومت الهی که مورد تقاضای رهبران شیعه محافظه کار ریشه ای است پشتیبانی می کنند. دستگاه های امنیتی ایران ظرف سال ای گذشته مؤثر بودن این گروه های رادیکال را بنحو محسوسی محدود کرده است و نتیجه این شده است که آنها نتوانسته اند یک حمله هماهنگی علیه رژیم برپا دارند حتی هر چند که آنها با یکدیگر در تماسند و عضویت بعضی از آنها درهم آمیخته است. این گروه ها سازمان های مخفی و زیرزمینی دارند که ممکن است آنها را قادر سازد که در آینده نقش مؤثرتری در بی نظمی داخلی به ویژه از طریق کاربرد تروریسم داشته باشند. شاه تاکنون در کوشش خود برای پایان دادن به ناآرامی داخلی و اعلام تحمل رهبران میانه رو مذهبی و سیاسی یک سلسله امتیازاتی داده است. در زمینه جامعه و مذهب نخست وزیری (شریف امامی) منصوب کرده است که دارای روابط حسنه با رهبران شیعه است و بعضی از کارمندان دولت را که اعضای فرقه بهایی بوده اند و از طرف شیعیان جزو گروه بدعت گذاران به شمار می آیند از کار برکنار کرده و پست وزارتی امور زنان را در کابینه حذف کرده و مسئولیت اداره اوقاف را به سطح وزارت رسانده و کازینوهای قمار را تعطیل کرده و از تقویم به اصطلاح پهلوی به تقویم اسلامی رجعت کرده و مذاکرات خصوصی را با رهبران مذهبی آغاز کرده است برای رفع تقاضاهای اقتصادی حکومت کوشیده است تا اعتصابات متعدد را در بخش مؤسسات دولت با شرایط سخاوت مندانه از قبیل اضافه دستمزد، هزینه مسکن، حق بازنشستگی و غیره حل وفصل کند و قصد خود را برای کاهش هزینه های هسته ای به نفع طرح هایی که مستقیما در زندگی توده های مردم تأثیر دارد از جمله درباره
ص: 819
مسکن، کشاورزی، حمل و نقل و بهداشت ابراز داشته است.
در زمینه سیاسی رژیم متعهد شده است که برنامه آزادسازی شاه ادامه خواهد یافت و وعده کرده است که همه زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد و همچنین فعالیت های اعضای خاندان سلطنتی را محدود کرده و یک برنامه پر شدت ضد فساد به راه انداخته و آزادی مطبوعات و حق مردم برای اجتماع و استقلال دانشگاه ها را اعلام داشته است. شاه همچنین مجال بیشتری به حکومت شریف امامی داده است به طوری که حکومت وی از فرصت ای بیشتری از حکومت های سلف اخیر خود برخوردار شده است.
هنگامی که این تدابیر نتوانستند خشونت ها را متوقف کنند یک دولت نظامی بر روی کار آورده شد.
هیچ کدام از مشکلات اساسی ایران ظرف چند ماهی که تا انتخابات سال 1979 باقی مانده است حل نخواهد شد مع ذلک در همین زمان است که شاه به طور مبرمی نیازمند حمایت از یک نوع نظم عمومی و اعتماد سیاسی است. ما معتقدیم که او هنوز مجالی برای چنین کار و برای تصویب و ترغیب شرکت در انتخابات برای مخالفین اعتدالی دارد ولی مشروط براینکه حکومت امتیازات قابل ملاحظه ای بدهد این امتیازات شامل شواهد مشخص بیشتری درباره قصد حکومت برای بهبود دادن وضع اقتصادی مردم عادی و حمایت و توسعه امتیازات ملاها و نقش اسلام و برچیده شدن حکومت نظامی طبق برنامه و دادن اجازه به فعالیت های سیاسی بدون هرگونه قید و بندی در دوران قبل از انتخابات و احتمالاً تعویض حکومت کنونی با حکومت دیگری که مستقل از شاه باشد خواهد بود.
ناآرامی در ایران - در جریان سال 1978 هیچ گونه اثری در مناسبات سیاسی کشور با همسایگان خویش از جمله مهم ترین همسایه (ایران) شمالی آن اتحاد شوروی نداشته است مقامات ایران گاه بگاه مدعی شده اند که اتحاد جماهیر شوروی بنحو فعالی از گروه های ناراضی در ایران پشتیبانی کرده است ولی ما هیچ گونه مدرک مستقلی برای تأیید این امر نداریم و دستگاه های امنیتی ایران، به طور خصوصی اذعان داشته اند که اغتشاشات در داخل رشد کرده است. شوروی ها شاه را به عنوان یک مخالف که قدرت سیاسی مالی و نظامی برای برهم زدن هدف های منطقه ای شوروی به کار می برد تلقی می کنند. ولی آنها تمایل نداشته اند تا به طور مستقیم در حوادث ایران درگیر شوند مبادا چنین درگیری مناسبات دوجانبه اقتصادی پیوندهای قابل قبول سیاسی کنونی که بین (تهران) و مسکو وجود دارد دچار مخاطره گردد.
منافع شوروی احتمالاً دچار یک نوع ناکامی کوتاه مدت خواهند شد اگر شاه سرنگون شده و یک دولت ارتجاعی نظامی یا مذهبی جای آن را بگیرد ولی یک چنین تحولی هم چنین دورانی از بی ثباتی را بوجود خواهد آورد که به مرور زمان توسعه نفوذ شوروی را در ایران و در منطقه خلیج فارس تسهیل خواهد کرد.
شاه که از مشکلات داخلی ایران نگران است، احتمالاً در آینده نزدیک توجه زیاد خواهد داشت که در مناسبات خود با شوروی ها از هرگونه تغییرات یا دشواری هایی اجتناب کند.
این دل مشغولی نسبت به تحولات داخلی همچنین ایران را برآن خواهد داشت تا در پی مناسبات مداوم و صحیح و مرتب با اولی ترین حریف منطقه ای خود عراق و همچنین افغانستان باشد. سازشی که با عراق در سال 1975 حاصل شده به خوبی دوام یافته است و عراقی ها به هر صورت احتمال نمی رود در پی آن باشند تا از دشواری های کنونی ایران استفاده کنند. هر چند رژیم عراق از لحاظ ایدئولوژیک بر ضد شاه
ص: 820
قرار گرفته ترس آن از فعالیت های شوروی در منطقه و نگرانی درباره روش ها و رفتارهای نصف جمعیت عراق که شیعیان هستند بغداد را متمایل می سازد تا ترجیح دهد نقش شاه ادامه یابد به جای اینکه بلاتکلیفی ها و هرج ومرج سیاسی در ایران ایجاد شود یا اینکه یک دولت ارتجاعی مذهبی یا نظامی در ایران بر سر کار آید. از سوی دیگر رژیم چپگرای پرزیدنت تره کی در افغانستان نیز که فاقد هرگونه ظرفیتی برای نفوذ در حوادث ایران است و سرگرم تحکیم قدرت خود می باشد نیز احتمال نمی رود در آینده نزدیک مشکلاتی برای ایران ایجاد کند.
ظرفیت نظامی ایران لااقل در کمترین حد در نتیجه تقاضاهای تحمیل و اداره حکومت نظامی مشمول تأثیر واقع شده است. گارد شاهنشاهی و نیروهای ویژه و بعضی از سربازان هوابرد در تهران مستقر شده اند. و عملاً همه واحدها در سراسر کشور برای گرفتن سرباز و تجهیزات طرف استفاده قرار گرفته تا تکمیل کننده نیروهای پلیس محلی باشد. این تغییر جهت، چه از لحاظ روانی و چه از لحاظ جسمی به احتمال قریب به یقین اثر زیانباری بر روی سطح آمادگی و روحیه داشته است و ممکن است اثر محدودی بر روی توانایی های رزمی نیز داشته باشد مع ذلک این مشکلات در آینده نزدیک احتمال نمی رود به نحو محسوسی برتری کلی نظامی ایران را بر عراق یا در خلیج فارس کاهش دهد. و همچنین احتمال نمی رود تا تجدیدنظر در سیاست امنیتی ایران را در این مناطق برانگیزد. تصمیم به عقب انداختن به مدت نامحدود و یا فسخ قراردادهای مربوط به خریدهای آینده تجهیزات پیچیده نظامی به ویژه تعداد زیادی هواپیماهای F-16 , F-14 و مقادیر متنهابهی تجهیزات نیروهای زمینی که بنا به ملاحظات اقتصادی صورت بگیرد اثریی در توانایی های رزمی کلی لااقل تا اوایل 1980 نخواهند داشت ولی از اواسط 1980 توانایی های رزمی ایران نسبت به عراق و اتحاد جماهیر شوروی کاهش خواهد یافت.
ایران در واقع در نتیجه دشواری های اقتصادی ناشی از ناآرامی های جاری، خریدهای تجهیزات نظامی و صنعتی را از ایالات متحده کاهش خواهد داد یا به تأخیر خواهد انداخت ولی این امر احتمالاً یک عقب کشی مجدد خواهد بود که به خودی خود اثری در مناسبات وسیع بین دو کشور نخواهد داشت دشواری های اقتصادی احتمالاً ایران را متمایل خواهد ساخت تا در راه بالا بردن متعدل قیمت های نفت بکوشد ولی سیاست قیمت گذاری احتمال نمی رود به نحو مستقیم وابسته به تحولات سیاسی کوتاه مدت باشد مقامات رسمی ایران به رغم سوءظن های همیشگی خود درباره اینکه ایالات متحده در همه امور داخلی ایران دست دارد معتقدند که رابطه نزدیک مداوم با ایالات متحده و پشتیبانی آمریکا از شاه در یک دوران بلاتکلیفی سیاسی ضروری است. اگر شاه بتواند با نقشه جاری خود به دنبال کردن اجرای برنامه های لیبرالیزه کردن ادامه دهد مشکلات جدی بر سر حقوق بشر و سایر مسایل سیاسی دوجانبه احتمالاً از میان خواهد رفت.
ایران صرف نظر از سرنوشت شاه، حکومت کنونی مواجه با چند مشکل اساسی است که فشارهای مهمی بر اختیار راه های مختلف در دراز مدت در سیاست داخلی و خارجی اعمال خواهد کرد. جهتی که ایران سال های دهه 1980 طی خواهد کرد در واقع در نتیجه واقعیت های مداومی که از چهار زمینه اشکالات اصلی سرچشمه می گیرد تعیین خواهد شد که عبارتند از:
ص: 821
- رشد اقتصادی و کاهش تولید نفت
- تشنجات داخلی بین نوسازی و سنت گرایی و بین لیبرال سازی و خودکامگی
- نقش ایران در خلیج فارس و ماوراء آن
- جهت گرایی بین المللی و اتکاء به ایالات متحده
مشکل اساسی اقتصادی ایران این است که ظرفیت تولیدی نفت خام ایران به مرحله اوج خود نزدیک می شود و به احتمال از اوایل دهه 1980 به انحطاط آغاز خواهد کرد. در عین حال مبالغ بیشتر، بیشتری لازم خواهد بود تا تنوع بخشیدن مداوم به اقتصاد را تأمین مالی کرده و حتی برنامه های کاهش یافته نظامی و هسته ای را تحمل کند. فراتر از اینها هزینه های جدید قابل ملاحظه ای یقینا پیش خواهد آمد زیرا حکومت در پی رفع تقاضاهای فزاینده مردم برای بهره وری اقتصاد است. ظرفیت تولیدی نفت خام ایران ممکن است 6/8 میلیون بشکه در سال 1978 است. ظرفیت قابل تحمل ممکن است در سال 1980 به 7 میلیون بشکه در روز برسد ولی بعد از آن روبه کاهش خواهد رفت و به احتمال قریب به یقین به 6 میلیون بشکه در روز خواهد رسید و شاید تا سال 1985 به مقیاس قابل ملاحظه ای کمتر از آن باشد. نرخ کاهش بستگی به موفقیت یک برنامه وسیع و پر خرج مبنی بر تزریق گاز دارد که قرار است برای حفظ فشار مخازن به کار رود تا تولید نفت خام را در میدان های نفتی عمده تسهیل کند. ما معتقدیم که تمام حجم 43 میلیارد بشکه ذخایر ایران را می توان به مرور زمان با قرار دادن وسیع دستگاه های نمک زدایی در میدان های نفتی و در نتیجه یک برنامه وسیع حفاظت چاه ها و تجهیزات بهره برداری کرد.
با استفاده از طریقه تزریق گاز طبیعی 17 میلیارد بشکه دیگر از ذخایر نفتی قابل بدست آوردن است هر چند این امر مستلزم هزینه هنگفتی است. در حالی که تولید نفت رو به انحطاط می رود هر حکومت ایران تحت فشار فزاینده افزایش قیمت های نفت قرار خواهد گرفت تا بتواند برنامه های جاری را تأمین مالی کند و واردات فزاینده را بپوشاند. اگر تا سال 1980 قیمت های نفت بالا نرود حساب جاری ایران در آن سال دچار کسری خواهد بود در اوضاع و احوالی که قیمت های نفت به همان نرخ قیمت های وارداتی ایران بالا رود و تولید نفت ایران به تدریج تا سال 1985 به 5/5 میلیون بشکه در روز برسد حساب جاری ایران در سال 1982 دارای کسری قابل ملاحظه ای خواهد بود. از سوی دیگر اگر قیمت های واقعی نفت سالیانه به طور متوسط تا چند سال دیگر 5% بالا رود ایران شاید قادر باشد تا پایان سال 1985 مازادی برحساب جاری داشته باشد.
ذخایر رسمی ارز ایران به مبلغ 13 میلیارد دلار و دارایی های غیر ارزی آن به میزان 6 میلیارد دلار به ایران امکان خواهند داد تا وام گیرندگی ایران بنحو قابل ملاحظه ای افزایش یابد. مع ذلک ایران راه حل آماده شده دیگری برای پرداخت های فزاینده خارجی خود در اواسط دهه 1980 ندارد. تولید گاز طبیعی (از ذخایر 500 تا 600 تریلیون فوت مکعبی ایران که بعد از اتحاد شوروی در درجه دوم قرار دارد) در چند سال آینده بنحو قابل ملاحظه ای افزایش خواهد یافت ولی نخواهد توانست جای نفت را به عنوان یک عامل کسب ارز خارجی بگیرد. یک برنامه فعال برای جلب سرمایه گذاری خارجی موفقیت های محدودی داشته است ولی این برنامه دچار برهم خوردگی خواهد شد مگر اینکه ثبات سیاسی دوباره برقرار شود.
ص: 822
در نتیجه این دشواری ها تولید ناخالص ملی ظرف چند سال آینده احتمالاً نرخ رشد محقرانه ای بین 4 تا 7 درصد در سال خواهد داشت و برای تجدید ساختار اقتصادی پیشرفت ناچیزی در انتظار است به رغم تأکید کنونی بر روی نیاز به متنوع کردن صنایع این رشته در سال 1985 سهم اندک بیشتری از سهم آن در سال 1977 خواهد داشت.
فشارهای جدی داخلی در نتیجه زیربنای نارسا همچنان مداومت خواهد داشت و کمبود کارگر متخصص و پرسنل فنی و فقدان قدرت تولیدی در بخش خصوصی و کشاورزی و تورمی که در نتیجه امتیازات اقتصادی که اکنون برای ناآرامی های عمومی داده می شود بازهم بیشتر تشدید خواهد شد.
در چند سال آینده سیاست سازان ایران منابع خود را از برنامه های مطلوب اخیر نظامی و هسته ای به نیازهای اساسی مانند حمل و نقل و کشاورزی تغییر خواهند داد. در صورتی که چنین تغییرات مهمی در اولویت ها در نظر گرفته نشود سهم مواد غذایی تولید شده در داخل ایران از 75% کنونی به 60% تنزل خواهد کرد و بدین ترتیب افزایش چند برابر در پرداخت ها برای واردات مواد غذا و سوبسید قیمت ها لازم خواهد شد در جنبه سیاسی برای پیشگیری ناآرامی های بیشتر به موازات کاهش انتظارات مردم براثر رشد اقتصادی کاهش یافته جهت گیری مجدد لازم خواهد بود، بنابراین در دوران آینده انحطاط تولید نفت این امر مستلزم کاهش 28% هزینه های بودجه ای خواهد بود که اکنون به مصرف دفاع می رسد یک چنین کاهشی هنوز ایران را قادر خواهد ساخت تأمین مالی سلاح های خود را به عهده بگیرد ولیکن نه به مقیاس سال های دهه 1970
برهم خوردن نظام سیاسی و اجتماعی ایران که مشکلات عظیم را برای شاه در کوتاه مدت بوجود آورده است به زودی ترمیم نخواهد شد. تشنج تا چندین سال مداومت خواهد داشت تحت هر حکومتی که باشد اعم از اینکه شاه باشد یا خیر و و این تشنج بین نیروهای نوسازی و نیروهای سنت گرا است و بین نیروهای لیبرالیزه ساختن و نیروهای خودکامگی این دو کشمکش درهم پیچیده است ولی در عین حال از یکدیگر مجزا است یا مثلاً بر سر این که آیا تعهد شدید او برای نوسازی می تواند به بهترین وجه از طریق سیاست های خودکامانه یا سیاست های لیبرال دنبال شود در عذاب است.
در تاریخ ایران حوادثی برای این که هم فرمانروا و هم آنهایی که تحت فرمانروایی قرار گرفته اند را متمایل کند که رفتار خودکامانه اعمال کنند و انتظار چنین رفتاری را داشته باشند بسیار فراوان وجود دارد. هر چند نخستین شاهنشاه ایران بیش از 2500 سال پیش تأسیس شد مع ذلک هیچ گونه تجربه واقعی با شکل های دموکراتیک وجود نداشته است و هم چنین احساس ملیت گرایی ایرانی نیز بسیار کم وجود دارد اندیشه جدید یک ملت به عنوان یک کشور و دولت در ایران دیر ظاهر شد و آن هم وارداتی از اروپا بود و برای الهام سیاستمداران ایران در اینکه سجایای مشترک استقلال و خود بزرگ گرایی را به نفع رفاه عموم بالاتر از همه چیز قرار دهند چندان تأثیری نداشته است. این بی میلی هم چنین در نتیجه تنوع وسیع فیزیکی و فرهنگی کشور و در نتیجه توالی فرمانروایان بیگانه از لحاظ تاریخی تقویت شد.
از سوی دیگر در ایران یک سنت برقرار شده درباره یک فرمانروای نیرومند در رأس یک حکومت
ص: 823
خودکامه و فرمانبرداری عمومی از هر گامی که اراده خود را با قوه قهریه متظاهر می کند وجود دارد مثلاً تجربه شاه کنونی از لحاظ سطحی چنین القا می کند که ثبات سیاسی در ایران به بهترین وجه به وسیله حکومت خودکامه تأمین می شود و دوران های ناآرامی های بزرگ سیاسی زمانی پیش می آید که فرمانروا به هر دلیلی که باشد قدرت و مقام خود را با دیگران سهیم می کند.
از قبیل دوران مصدق در سال های 53 - 1951 یا کوشش هایی برای وارد کردن آزادی های بیشتر از قبیل برنامه لیبرالیزه کردن اواسط سال های 1970. در واقع هرچند رفتار سیاسی ایرانیان تنها به کندی تغییر خواهد کرد اشتهای عمومی برای مشارکت در حکومت در نتیجه عواملی نظیر در معرض رسانه های جمعی و ارزش های غربی و تعلیم و تربیت و زندگی شهرنشینی به اندازه کافی برانگیخته شده است به طوری که هیچ حکومتی این توانایی را نخواهد داشت تا به نحو دائمی به عقب باز گردد.
این کشمکش بین خودکامگی و لیبرال سازی آن قدر اساسی است که تقریبا حتمی است که ظرف چند سال آینده باعث بی ثباتی مداوم خواهد شد و بنابراین مشکلات بزرگی برای شاه یا یک رژیم نظامی یا کشوری که جای آن را ممکن است بگیرد پیش خواهد آورد. دوگانگی فرهنگی که باعث خواهد شد بی نظمی در جامعه ایران ادامه یابد تشنجی است که بین نوسازی و سنت گرایی بوجود آمده است شاه از پیش برندگان اصلی نوسازی سریع بوده است ولی هدف های برنامه همچنین مورد پشتیبانی اکثر سران نظامی و سیاستمداران غیر مذهبی است که بسیاری از آنها از مخالفین شاه هستند. نوسازی جامعه آن طوری که شاه آن را پیش می برد متمرکز در اصلاحات ارضی و اقتصادی و حقوق زنان و آموزش و پرورش و بهداشت و عمران روستایی بوده است با پیشرفتی در این زمینه ها با این حال تغییرات اساسی دیگری نیز بوجود آمده است به ویژه از لحاظ گسترش سریع شهرنشینی و تغییرات در ساخت سنتی طبقاتی و در عین حال غیرمذهبی شدن عمومی جامعه که شاید دیگر برگشت پذیر نباشد. اینها همه از لحاظ اجتماعی و سیاسی عوامل برهم زننده بوده اند. ناتوانی جامعه ایران در سازش دادن خود به طور موفقیت آمیز با این تغییرات اجتماعی تا اندازه زیادی ناشی از نفوذ همه جانبه مذهب و رهبران مذهبی است. ایران از سایر کشورهای عمده اسلامی به این صورت متمایز می شود که جمعیت آن اکثرا تابع فرقه شیعه در اسلام است که یک فرقه مخالف با معتقدات اکثر مسلمانان است. هر چند فرقه شیعه (که در برگیرنده هشت درصد از همه مسلمانان است) برای وحدت دادن به دو گروه بزرگ فرهنگی در ایران یعنی فارس ها و آذربایجانی ها عامل مؤثری است در عین حال این فرقه مؤمنان را به یک جمود فکری و یک رهبری که به نحو متعصبانه ای با هرگونه نوسازی مخالف است وادار می کند. اسلام شیعه نه تنها یک مذهب است بلکه همچنین یک نظام همه گیر مذهبی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و فکری است که همه جنبه های زندگی را تحت کنترل خود دارد و رهبران فرقه برخلاف همتاهای خود در اسلام سنی معتقدند که آنها تجلیات خدا را بر روی زمین تکمیل می کنند. ده ها هزار ملای شیعه هر چند از لحاظ سیاسی خوب سازمان نیافته اند تماس مستقیم تر و منظم تری با توده های ایران دارند تا حکومت یا مقامات حزبی. نظریه اینکه ملاها سال ها شاهد حذف شدن امتیازات اقتصادی، قضایی، اداری و اجتماعی بوسیله حکومت ها و نیروهای نوگرا بوده اند به همین جهت آنها اکنون نفوذ خود را برای مهار کردن این گرایش به کار می برند.
آنها اکنون شاه را به مبارزه طلبیده اند ولی تا چند سال بعد آنها نیروی کافی خواهند داشت تا تقاضاهای مشابهی از هر رژیم نظامی یا کشوری که در آنها زیاد مشارکت ندارند بکنند. ما پیش بینی نمی کنیم که
ص: 824
چنان اوضاعی پیش آید که یک حکومت تحت کنترل رهبران مذهبی روی کار آید هر چند احزابی که شالوده های مذهبی دارند ممکن است بوجود آید. اگر انتخابات معناداری در سال 1979 یا بعد از آن انجام گیرد سیاست مداران برای جلب حمایت روحانیون از فرصت استفاده خواهند کرد.
جغرافیا و تاریخ به اتفاق هم چنین مقدر ساخته اند که ایران برای آینده نامحدودی در روابط خود با همسایگان منطقه ای با فشارهایی مواجه خواهد شد. عوامل استراتژیک اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همه اینها منافع ایران را از منافع رقابت گرایانه اعراب در غرب و افغانی ها و پاکستانی ها در شرق متمایز می سازد. رهبران ایران از هر گرایشی، متوجه می شوند که اختیارات آنها در سیاست خارجی و دفاعی منطقه بوسیله نیاز به حمایت از تمامیت ارضی کشور و مسیرهای نفتی و بوسیله علاقه آنها برای متعادل کردن دیدگاه و سیاست های ضد ایرانی کشورهای همسایه محدود می شود.
نگرانی بلافاصله ایران در سیاست خارجی این است که برتری ایران را در خلیج فارس تأمین کند و این هدفی است که بیم از رادیکالیسم عرب و آسیب پذیر بودن میدان های نفتی ایران و مسیرهای کشتی آن را بوجود آورده است. در تعقیب این هدف ایران در پی آن بوده است که روابط دوجانبه صحیحی با کشورهایی که به نظر ایران بیشتر احتمال می رود این برتری را تهدید کنند از قبیل اتحاد جماهیر شوروی، عراق و عربستان سعودی برقرار کند و ایران کوشیده است که کشورهای عربی خلیج عرب را (مقصود خلیج فارس است - م) به یک پیمان منطقه ای امنیت دسته جمعی علاقه مند کنند. عدم اعتماد ریشه دوانده اعراب نسبت به جاه طلبی های ایران مانع تحقق یک چنینی موافقتنامه چند جانبه شده است و به احتمال قریب به یقین درآینده نیز این چنین خواهد بود، هر چند کشورهای عربی به طور انفرادی آمادگی برای عادی ساختن روابط خود با ایران داشته اند.
ایران و عراق با نهایت دلسوزی مواد پیمان الجزایر در سال 1975 را که باعث پایان یافتن دخالت ایران در قیام کردها شد و مرز مشترک دو کشور را تعیین کرد، رعایت کرده اند و مناسبات دوجانبه احتمالاً برای چند سال آینده ثابت خواهد بود. این ثبات در درجه اول نتیجه بیم رهبران عراق از قدرت نظامی و نفوذ سیاسی ایران و نگرانی آنها درباره فعالیت شوروی ها در منطقه است ایران به نوبه خود سپاسگزار است از اینکه عراق در حال حاضر نه در مشکلات داخلی ایران مداخله می کند و نه اینکه فعالانه می کوشد تا به اقدامات براندازی علیه رژیم های محافظه کار کوچکتر عربی در خلیج بپردازد.
تصمیم عربستان سعودی در حفظ منطقه نفوذ خود در قسمت عربی خلیج و سیاست محافظه کارانه تر آن درباره قیمت های نفت و بیم و هراس آن از تحولات داخلی ایران و سیاست یک حکومت احتمالی بعد از شاه نسبت به عربستان سعودی احتمالاً مانع از این خواهد شد که عربستان سعودی مناسبات نزدیکتری با ایران داشته باشد. مع ذلک نگرانی مشترک هر دو کشور درباره تهدیدهای درک شده از جانب شوروی و اعراب رادیکال احتمالاً آنها را برآن خواهد داشت تا وجوه اختلاف در روابط دوجانبه را به حداقل کاهش دهند.
سیاست دفاعی ایران در منطقه خلیج فارس هدفش ایجاد یک نیروی هوایی آن دارد که از هواپیماهای با کیفیت عالی و آموزش بهتر خلبانی و توانایی بزرگتری در ECM هوابرد و مهماتی از قبیل
ص: 825
بمب های هدایت شونده بوسیله لیزر و موشک های هدایت شونده بوسیله تلویزیون که در دسترس عراق نیست برخوردار است. نیروی دریایی ایران نیز به مراتب برتر از نیروی دریایی عراق است و می تواند به آسانی خلیج فارس را برای کشتیرانی عراق ببندد و می تواند بکوشد در عملیات آب خشکی به مقیاس کوچک شرکت داشته باشد. نیروهای زمینی دو کشور بیشتر نسبت به یکدیگر تعادل دارند و هریک از طرفین دارای امتیازات گوناگونی از لحاظ تجهیزات بوده و قادر است به سرزمین دیگری رخنه کند.
آرایش نیروهای زمینی و قابلیت بیشتر تحرک نیروهای عراق می تواند در واقع به بغداد یک برتری و امتیاز از لحاظ تعداد در امتداد مرز در مراحل اولیه یک حمله بدهد.
برنامه توسعه نیروی دریایی که در شرف اجرا است اگر تا سال های دهه 1980 ادامه یابد توانایی ایران را برای ارائه نیروهای خود فراتر از خلیج فارس و به سوی اقیانوس هند و به طرف شبه جزیره عربستان تقویت می کند. مع ذلک علیرغم این افزایش قدرت نظامی، ما معتقدیم که ایران بر طبق سیاست کنونی خود بنحو خویشتندارانه ای عمل خواهد کرد. ایران احتمالاً تحت هر حکومت آینده قابل پیش بینی، برای کنترل مشکلات امنیتی در میان کشورهای کوچکتر شبه جزیره عربستان تنها در صورتی مداخله خواهد کرد که از آن دعوت شده باشد که چنین کند یا اینکه این مداخله به وسیله کشورهای محافظه کار عربی به ویژه عربستان سعودی بدون سروصدا مورد تصویب قرار گیرد کما اینکه ایران در جنگ ظفار در عمان در اواسط دهه 1970 شرکت کرد. همچنین ایران تنها در پاسخ به تهدید مستقیم به امنیت خویش برای بدست گرفتن و کنترل مسیرهای کشتیرانی اقدام خواهد کرد.
عدم اعتمادی که مشخص کننده مناسبات بین ایران و افغانستان است عملاً و یقینا ظرف چند سال آینده در نتیجه آن چیزی که ایران تلقی می کند که تره کی رئیس جمهور افغانستان با حرکت مداوم به سوی مناسبات نزدیکتری با اتحاد جماهیر شوروی پیش می رود عمیق تر خواهد شد. یا شاه و یا یک دولت نظامی برای گروه های مخالف افغان پشتیبانی مخفیانه ای فراهم خواهند کرد، اگر آنها به این نتیجه برسند که فرصتی برای برهم زدن حکومت چپگرا در افغانستان پیش آمده است ولی به علت مشکلات داخلی ایران و بیم از عکس العمل احتمالی شوروی احتمال نمی رود که ایران بطور آشکار یا مستقیم دست به مداخله بزند. در سطح دپیلماتیک تهران در پی روابط صحیح با کابل خواهد بود به این امید که رشد نفوذ شوروی را در افغانستان مهار کند. مع ذلک ایران برای اینکه خود را در مقابل وخیم تر شدن دراز مدت اوضاع در افغانستان یا پاکستان مصون بدارد در چند سال آینده خواهد کوشید تا موقع نظامی خود را در منطقه مرزهای شرقی بهبود بخشد. نیروهای محدود ایران در شرق در حال حاضر برای دفاع از هرگونه تهدید نظامی کافی است ولی این نیروها توانایی بیشتری برای فراتر رفتن از مرزهای ایران ندارند.
به استثنای رادیکال ترین چپ گراها و یا تروریست ها، رهبران همه گروه های ایران درباره موقعیت ژئوپلتیک ایران بیم دارند. آنها چنین می بینند که ایران به وسیله کشورهای اساسا غیردوست و غیرقابل اتکا محاصره شده است و علاوه براین در محاصره یک ابر قدرت که روسیه باشد قرار گرفته است که مصمم است در درازمدت نفوذ منطقه ای ایران و ثبات داخلی آن را برهم زند. در نتیجه این درک و پیوندهای وسیع که ایران به همین جهت با ایالات متحده برقرار کرده است هیچ گونه جهت گرایی محسوس در
ص: 826
سیاست ایران نسبت به ابرقدرت ها احتمال نمی رود که در اواسط دهه 1980 پیش آید.
تمایل ضد کمونیستی شدید شاه و اغلب رهبران سیاسی و نظامی از اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم و بعد از آن و سال های اولیه دشوار سلطنت شاه منشأ می گیرد. یعنی شوروی ها به عنوان تهدید اصلی به نقش شاه و تمامیت ارضی کشور تلقی می شدند. ترس از مقاصد مسکو در سال های بعد در نتیجه درک ایران از علاقه روسیه به دسترسی به بنادر آب های گرم در این منطقه و در سال های بعد از آن نیز براثر نشانه های کمبود آینده نفت در اتحاد شوروی همچنان حفظ شد. ایران در اواخر دهه 1970 نگران فعالیت های شوروی در آفریقا و جمهوری دمکراتیک خلق یمن و افغانستان است و از آن بیم دارد که این «محاصره» ایران با کوشش هایی برای برهم زدن امنیت پاکستان، همسایه ایران و یا خود ایران ادامه خواهد یافت.
ایران در چند سال آینده اقداماتی در حد امکان برای مقابله با نفوذ شوروی در این منطقه به عمل خواهد آورد ولی برای آنکه منافع خود را نیز حفظ کند در پی آن خواهد بود تا مناسبات عادی هر چند محتاطانه دوجانبه با اتحاد شوروی ادامه یابد. شاه هم اکنون نیز با توسعه دادوستد و خرید اسلحه از اتحاد شوروی و با ادامه مبادلات سیاسی در سطح بالا مشوق های نیرومندی برای همکاری با اتحاد شوروی فراهم کرده است. مع ذلک برای متعادل ساختن این مناسبات، ایران همچنین خواهد کوشید تا مناسبات حسنه دوجانبه خود را با چین حفظ کند. ایران در سال 1971 حکومت پکن را به رسمیت شناخت.
شاه و رهبران نظامی ایران اتحاد جماهیر شوروی را بزرگترین تهدید نظامی درازمدت برای ایران می دانند هر چند نه آنها و نه ما اوضاع و احوالی را پیش بینی نمی کنیم که در آن خصومتی بین ایران و شوروی روی دهد. جهت گیری تنها یکی از هفت لشکر ایران به سوی مرز شوروی بیان کننده این موضوع است که رهبران ایران پی برده اند که نیروهای ایران نمی توانند بدون مساعدت خارجی، هم اکنون یا در آینده حمله شوروی را مهار کنند. یک دفاع قابل اعتماد ایران مستلزم آن خواهد بود که نیروهای زمینی ایران مورد یک تجدید آرایش به سوی شمال قرار گیرند و این ابتکاری است که برای عملی کردن آن چندین هفته وقت لازم خواهد بود و توانایی ایران را در مقابل عراق از بین خواهد برد. در چنین اوضاع و احوالی استراتژی ایران عبارت خواهد بود از استراتژی بازدارندگی، ایران در پی آن است که نیروهای کافی آرایش دهد. برای این منظور که هرگونه اقدام نظامی شوروی را به اندازه غیرقابل قبولی پرخرج سازد و پیوندهای نزدیک خود با ایالات متحده را حفظ کند تا احتمال پاسخ عملی و شدید غرب افزایش یابد.
تمایل شاه به مناسبات نزدیک به ایالات متحده در درجه اول ناشی از پشتیبانی آمریکا در سال های اولیه سلطنت او و نگرانی های امنیتی در مورد اتحاد جماهیر شوروی است. مع ذلک بر مبنای همین عوامل شبکه ای از پیوندها که شامل مطالبی فراتر از فروش تجهیزات نظامی یا سازمان پیمان مرکزی است ایجاد شده است. مثلاً بیشتر تکنولوژی و کالاهای سرمایه ای و قسمت بزرگی از واردات مواد غذایی و مساعدت از لحاظ نیروی انسانی، از کشورهای صنعتی غرب و در درجه اول ایالات متحده تأمین می شود. علاوه براین تعداد زیادی از ایرانیان در ایالات متحده آمریکا تحصیل کرده و یک نوع نزدیکی فرهنگی نسبت به غرب احساس می کنند. غرب به نوبه خود خریدار قسمت اعظم نفت ایران است. هر چند بسیاری از رهبران مخالف غیرنظامی در ایران هواخواه یک سیاست خارجی متعادل تر هستند اهمیت اساسی این
ص: 827
مناسبات به احتمال قوی به غیر از یک حکومت رادیکال چپ گرا همه حکومت های دیگر را از اعمال تغییرات ناگهانی مناسبات ایران و آمریکا منصرف خواهد کرد.
منافع ایالات متحده ظرف چند سال آینده بدون شک در نتیجه کوشش های ایران برای بدست آوردن قیمت های بالاتر واقعی نفت تحت تأثیر خواهد گرفت. باتوجه به پایین تر رفتن سطح تولید در سال های 1980 هر حکومتی به درآمدهای بیشتر ناشی از قیمت های بالاتر نفت نیاز خواهد داشت. مع ذلک در نتیجه آگاهی ایران در مورد پیوندهای وسیع این کشور با کشورهای صنعتی در همه زمینه ها و در نتیجه سیاست های معتدل تر بعضی از اعضای سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) این هدف با شدت محدودی دنبال خواهد شد. این عوامل پیچیده ترکننده ممکن است در ایران یک نوع پذیرش نسبت به میانه روی در افزایش قیمت نفت ایجاد کند به ویژه اگر رکود و انحطاط جدی در اقتصاد غرب احتمالی به نظر رسد.
ایالات متحده همچنان فراهم کننده عمده تجهیزات پیچیده نظامی و نیروی انسانی آموزش دیده برای ایران برای چند سال بعد باقی خواهد ماند مگر اینکه تغییرات انقلابی و غیر محتمل در جهت گیری کشور نسبت به ابرقدرت ها پیش آید. ایالات متحده مدتی است عرضه کننده عمده اسلحه برای ایران است و باتوجه به اینکه معادل چندین میلیارد تجهیزات هنوز باقی مانده که باید تحویل شود ایالات متحده در سراسر دوران اواسط دهه 1980 عرضه کننده عمده اسلحه به ایران باقی خواهد ماند به ویژه برنامه های نیروی هوایی و دفاع هوایی تقریبا تماما متکی به ایالات متحده است و در اواسط سال 1978 تقریبا 9500 آمریکایی در ایران در بخش دفاعی کار می کردند. اتکای نظامی ایران به ایالات متحده در واقع به اندازه ای حساس است که اگر پشتیبانی ایالات متحده پس گرفته شود نیروهای مسلح ایران احتمالاً قادر نخواهند بود در مقابل عملیات خصمانه تمام عیار بیش از دو هفته دوام بیاورند.
ایران می کوشد از طریق متنوع کردن منابع تهیه اسلحه از اتکای خود به ایالات متحده بکاهد و به تولید سلاح ها در داخل کشور توسعه بخشد و برای فراهم کردن نیروی انسانی ماهر برنامه های جاه طلبانه آموزشی به راه بیندازند. هر چند در همه این زمینه ها پیشرفت هایی حاصل می شود، پیچیده تر شدن فزاینده سلاح های مدرن و تقاضای سریعا رشد یابنده ای برای نیروی انسانی در اقتصاد و امور نظامی باعث خواهد شد که این مشکلات لااقل تا چند سال دیگر هم و غم عمده ایران را در تنظیم سیاست دفاعی و خارجی تشکیل دهند. مع ذلک نقش ایالات متحده در امور نظامی و اقتصادی ایران ممکن است سریع تر از نقش سیاست خارجی آن به طور کلی رو به انحطاط برود و این در نتیجه تعیین حداکثر فروش اسلحه از سوی ایالات متحده و کوشش های حکومت ایران برای کاهش دادن یک مسئله جذاب سیاسی برای مخالفان خواهد بود.
اگرچه رهبران ایران ظرف چند سال آینده با مشکلاتی مواجه خواهند شد که توسط فشار داخلی و خارجی بر روی ایران اعمال می شود و این مشکلات بوجودآورنده حدودی کلی خواهند بود که سیاست های ایران باید در داخل آن تدوین شود، اما در مورد نوع رژیمی که ممکن است به قدرت برسد و همچنین در مورد پاسخ گویی های احتمالی آنها نسبت به مشکلات ایران اختلاف هایی وجود دارد. اگر شاه
ص: 828
و جانشینان منتخب او باقی بمانند ما شاهد یک نظام سیاسی خواهیم بود که در نتیجه حوادث سال 1978 تزکیه شده و تغییر یافته ولی در جهت همان هدف های اساسی علیرغم سرعت کاهش یافته آن، باتوجه بیشتر نسبت به مشکلات سر رسنده و تقاضاهای عموم و خلق کار می کنند. اگر شاه بر مسند قدرت باقی نماند ما شاهد یک یا چند رژیم دیگر خواهیم بود که به احتمال قوی یک هیئت حاکمه نظامی دست راستی ولی شاید همچنین یک حکومت غیرنظامی با تسلط رهبران مذهبی شیعه یا چپ گرایان میانه رو غیرمذهبی خواهیم بود. ما تصور می کنیم که یک رژیم رادیکال چپ گرا کمتر احتمال دارد. هرچند همه این رژیم ها ممکن است احتمالاً بکوشند تا پیوندهای ایران را با ایالات متحده به نفع، مقتضیات سیاسی ملی گرایانه ایران شل تر کنند مع ذلک تنوع وسیعی در سیاست های داخلی و اولویت های خارجی آنها وجود خواهد داشت.
ما کمتر احتمال آن را می بینیم که شاه داوطلبانه قبل از اواسط سال 1980 استعفا دهد. نظر به اینکه او سال های سال سرنوشت خود را با سرنوشت ایران یکی قلمداد کرده است، بی ثباتی سیاسی کنونی احتمالاً تصمیم شاه را برای برقراری مجدد نظم و کار در راه جانشینی منظم به پسرش رضا ولیعهد 18 ساله تقویت خواهد کرده ولی شاه نرمش ناپذیر نیست او آمادگی برای دادن امتیاز به مخالفین با مسئولیت نشان داده است و ممکن است به این نتیجه برسد که نقش خود او و همچنین نقش پسرش بایستی کاهش یابد. برنامه لیبرالیزه کردن سیاسی در واقع از سوی شاه بیشتر به عنوان وسیله ای برای مشارکت وسیع تر (مردم) در فراگرد سیاسی ابداع شده است و او چنین گامی را برای تأمین ثبات در دوران بعد از جانشینی اش لازم تشخیص داده است.
اگر شاه و وارثان منصوب او (ترتیبات کنونی نشان می دهد که یک شورای نیابت تحت ریاست شهبانو فرح در صورتی که خود او که در نهایت سلامتی است، قبل از سال 1980 هنگامی که ولیعهد 20 ساله باشد بمیرد، تعیین می شود) بر مسند قدرت باقی بمانند ما پیش بینی می کنیم که آنها در چند سال آینده در پی ثبات سیاسی از طریق موازنه امتیازات محدود از لحاظ برنامه لیبرالیزه کردن و نیروی قهریه از جمله حکومت نظامی اگر لازم باشد خواهند بود. علاوه بر این اگر خاندان سلطنتی بر مسند قدرت باقی بماند ما پیش بینی می کنیم که عناصر اصلی سیاست های کنونی شاه درباره نوسازی اجتماعی و عمران و رشد اقتصادی ادامه یابد. این سیاست ها مع ذلک با شدت و سرعت کمتری از گذشته تعقیب خواهند شد و این در نتیجه مشکلات سیاسی و اقتصادی است که در سال 1978 ظاهر شده اند. شاه رضا یا یک شورای نیابت تحت ریاست فرح به احتمال قوی خواهد کوشید تا یک چهره لیبرال تری از شاه کنونی برای خود بسازد و حساسیت آنها در مقابل حملاتی به روش فرمانروایی شاه آنها را وادار خواهد کرد تا کمتر خودکامه بوده و نسبت به نگرانی های عمومی پاسخگویی بیشتری داشته باشند. ما کمتر احتمال می دهیم که تحت فرمانروایی پهلوی سیاست داخلی در خط تبلیغ شده بوسیله رهبران مذهبی شیعه تغییر جهت دهد.
عناصر اساسی سیاست خارجی و دفاعی ایران نیز به نحو اساسی تحت رژیم سلسله پهلوی تغییر نیافته خواهد ماند. خاندان سلطنتی و ساختار قدرت که از آن حمایت می کند از قبیل اشخاص متنفذ در کابینه
ص: 829
پارلمان، دیوانسالاری، نیروهای امنیتی و جامعه بازرگانان همگی درباره جهان و منافع ایران یک نظر مشترک دارند این نظر متوجه لزوم تقویت برتری ایران در خلیج فارس بدست آوردن حداکثر درآمد از نفت، مقابله با نفوذ رادیکال های عرب و شوروی در منطقه به حداقل رساندن بی ثباتی در شبه قاره هند و حمایت از مناسبات ایران با ایالات متحده است. مع ذلک ممکن است بین شاه و وارثان او درباره اجرای سیاست، اختلاف مهمی وجود داشته باشد.
وارثان او یقینا در ابتدا اعتماد شاه و تجربه او را نخواهند داشت و آنها احتمالاً گستاخی کمتری در پیشنهاد کردن ابتکارات خارجی خواهند داشت و تمایل بیشتر خواهند داشت تا نظریات مشاوران کشوری و لشکری خود و وزارت امور خارجه و مجلس را سبک و سنگین کنند. این فراگرد احتمالاً منجر به اقدام کندتر و قاطعیت کمتر خواهد شد.
ناآرامی سیاسی که در جریان سال 1978 رخ داده برای نخستین بار بعد از سال ها این امکان را بوجود آورده است که شاه ممکن است در زمانی قبل از اینکه به نفع پسر خود کناره گیری کند، قدرتش را از دست بدهد. همچنین بلاتکلیفی های جدید احتمال آن را که در صورت مرگ شاه جانشینی طبق برنامه صورت خواهد گرفت کاهش داده است. جانشینان به نحو گریزناپذیری ضعیف تر از خود او خواهند بود و در ابتدا اگر چهره های با نفوذ سیاسی و نظامی آغاز به مانور برای رسیدن به قدرت در نتیجه کوتاهی های رژیم جدید در تحکیم سریع مواضع قدرت خود بنمایند آنگاه خطر فراخواهد رسید. اگر ولیعهد رضا با شهبانو نتوانند کنترل خود را برقرار کنند سلسله پهلوی به پایان خواهد رسید. علی پسر دوم شاه که 12 ساله است پایگاه مستقل قدرت ندارد هر چند ممکن است دیگران برای اینکه بدست گرفتن قدرت خود را قانونی جلوه دهنده از او استفاده کنند. اگر سلسله پهلوی در معرض فشار قرار گیرد تا در قدرت با دیگران سهیم باشد یا اینکه از مسند قدرت کنار گذاشته شود تنها احتمال منحصر به فرد این خواهد بود که نظامیان کنترل را بدست خواهند گرفت هر چند در حال حاضر معلوم نیست که عناصری در میان نظامیان علیه شاه توطئه می چینند. افسران ارشد در سپتامبر 1978 انگیزه تصمیم برای تحمیل حکومت نظامی بوده اند و ما معتقدیم که در اوضاع و احوال دشوارتر آنها خواهان یک دولت نظامی شده یا در به راه انداختن یک کودتا خواهند کوشید. اگر یک دولت نظامی در دوران بقای شاه ادامه یابد چنین دولتی یقینا در همه زمینه ها به وسیله افسران ارشد با نظریاتی مشابه نظریات شاه رهبری خواهد شد. اگر نظامیان کودتای موفقی به راه بیندازند (و ما در این باره اساس درستی در دست نداریم که برآن مبنا پیشگویی کنیم که کدام واحدها یا افراد ممکن است چنین کوشش بنمایند) امکان دارد که افسران جوان تر با نظریاتی که کمتر قابل پیش بینی است به قدرت خواهند رسید.
بیشتر افسران ارشد متوسط ظاهرا بر روی هدف های کلی برنامه های رشد اقتصادی و نوسازی اجتماعی شاه و همچنین کوشش های او برای توسعه و بهبود نیروهای مسلح صحه می گذارند. در مورد مسایل داخلی یک رژیم نظامی از دادن امتیازات سیاسی و غیره که مورد تقاضای رهبران مذهبی است، خودداری خواهد کرد. دیدگاه سیاسی نظامیان که عموما محافظه کارانه است و درباره لیبرالیزه کردن سیاسی، شوقی از خود نشان نداده است، باعث خواهد شد که با گروه های مخالف چپ گرا سازش نکند. به
ص: 830
احتمال قوی بیشتر دولت های نظامی بیش از شاه برای سرکوبی ناآرامی هایی مانند ناآرامی های سال 1978 از قوه قهریه استفاده خواهند کرد و ممکن است بار دیگر کنترل های سرکوب گرایانه از نوعی که قبل از برنامه لیبرالیزه کردن از سوی شاه و برطرف کردن محسوس ترین نقض حقوق بشر، به مورد اجرا گذاشته می شد، اجرا شود.
یک رژیم نظامی در چند سال آینده احتمالاً همان هدف های شاه را در سیاست خارجی و دفاعی دنبال خواهد کرد ولی باتوجه به آن که فاقد تجربه او است و نسبت به شاه در اواسط دهه 1970، از منابع مالی کمتری برخوردار است با احتیاط بیشتر و سرعتی کمتر عمل خواهد کرد. این امر در یک برنامه محدودتر مانند توسعه نیروی دریایی به سوی اقیانوس هند تجلی خواهد کرد. به قدرت رسیدن رهبران نظامی ممکن است همچنین باعث سؤظن متقابل بیشتری در روابط بین عراق و ایران و اتحاد شوروی و عربستان سعودی بشود. روابط حسنه ایران با این کشورها به طور عمده بستگی به تفاهم مساعد رهبران دیگر درباره رهبری شخصی و هدف های شاه داشته است و هریک از آنها از روی کار آمدن یک دولت نظامی در تهران بیمناک خواهند بود.
آگاهی در میان نظامیان ایران درباره آسیب پذیری ژئوپلتیک کشور و مناسبات نظامی گذشته آن با ایالات متحده شاید حفاظی در مقابل چرخش اساسی در مناسبات با ایالات متحده باشد. علاوه بر این به علت اینکه یک رژیم نظامی در درجه اول مورد سوءظن بیشتر همسایگان ایران قرار خواهد گرفت احتمالاً اگر به قدرت برسد در پی داشتن پیوندهای رضایت بخش با ایالات متحده خواهد بود. سیاست قیمت گذاری نفت یک رژیم نظامی تابع همان ملاحظاتی خواهد بود که شاه را تحت تأثیر قرار می دهد و هیچ گونه تغییر مهمی در این زمینه احتمال نخواهد داشت. مع ذلک ممکن است مشکلاتی بین ایالات متحده و یک رژیم نظامی در مورد حقوق بشر پیش آید.
ما کمتر احتمال می دهیم که یک افسر نظامی دست چپی افراطی یا ناسیونالیست یا یک گروه مشابهی بخواهد ظرف چند سال آینده کودتای موفقی به راه بیندازد. مع ذلک اگر چنین رویدادی پیش آید نتیجه اجرای یک سیاست خارجی خواهد بود که در درجه اول بی طرف یا ضد بیگانه خواهد بود ولی منجر به فرسودگی تدریجی پیوندهای نزدیک و همکاری با ایالات متحده و غرب می شود. رهبران یک چنین رژیمی به احتمال قویتر از میان عناصر جوان افسران ارتش برخواهند خواست و پیوندهایی با گروه های مخالف غیرنظامی از جمله افراطیون خواهند داشت. سازش با چنین گروه هایی غیر محتمل به نظر نمی رسد ولی ماهیت یک چنین مناسباتی و دامنه مشارکت این گروه ها در دولت تماما وظیفه ایدئولوژی و شخصیت یک رهبر جوان خواهد بود.
رهبران برگزیده غیرنظامی کنونی یعنی سیاستمداران دیوانسالاران، بازرگانان و روحانیون و سایر اهل حرفه ها موقعیت خوبی برای بدست گرفتن قدرت ندارند مگر اینکه آنها از پشتیبانی شاه یا نظامیان برخوردار باشند. کوشش های گذشته برای پیشبرد فعالیت سیاسی با مسئولیت، از سوی حکومت یا مخالفان موفق از آب در نیامده است و نتیجه آن شده است که هیچ حزب سیاسی که خوب سازمان یافته باشد و بتواند رهبری واجد شرایط یا خلقی را به عنوان راه دیگری در برابر شاه و نظامیان تشکیل دهد،
ص: 831
بوجود نیامده است. جامعه مذهبی یک رهبری بهتر شناخته شده و بیشتر مورد قبول دارد ولی اندیشه به قدرت رسیدن آن به نحو شدیدی مورد مخالفت عملاً همه گروه های نیرومند است. جبهه ملی نزدیکترین چیزی است که در ایران معاصر به یک حزب سیاسی شباهت دارد ولی به سختی می تواند گفت که این جبهه به عنوان یک موجودیت سازمان یافته وجود دارد. جبهه ملی در درجه اول مرکب از گروهی از پشتیبانی های پا به سن گذاشته مصدق نخست وزیر پیشین می باشد که سرشناس ترین آنها در اواخر دهه 1970 کریم سنجابی و مهدی بازرگان بوده اند. مع ذلک اگر این گروه خود را احیا کند و در ظرف چند سال آینده به قدرت برسد احتمالاً در پی اجرای تقاضاهای دائمی خویش برای اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و اداری در داخل و یک سیاست مستقل خارجی با پیوندهای ضعیف تری با ایالات متحده خواهد بود.
سایر سیاستمداران مستقل از این هم پیروان کمتر و سازمان ضعیف تری دارند ولی این سیاستمداران مستقل با اعضای جبهه ملی نظرگاه های مشترک دست چپی دارند. ما هیچ گونه شواهدی از اینکه هر یک از این سیاستمداران غیرنظامی قادر باشند ظرف چند سال آینده یک رهبری جایگزین نیرومند مؤثر داشته باشند در دست نداریم. عنصر رهبری غیرنظامی که دارای وسیع ترین پیروان خلقی است و بیش از همه مورد سؤظن سایر رهبران است تا چند سال دیگر روحانیون شیعه خواهند بود. چهره هایی مانند آیت اللّه خمینی و شریعتمداری هم اکنون نفوذ نیرومندی را بر دولت اعمال می کنند و هرکس دیگری که بر مسند قدرت باشد برآنها نیز اعمال خواهند کرد، ولی آنها کمتر شانس آن را دارند که پیروان وسیع خود برای بدست گرفتن کنترل دولت برای خودشان بهره گیری کنند. با وجود این نفوذ نیرومند آنها برای مدت زیادی بر جهت گیری سیاست های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که حکومت های غیرمذهبی یا غیرنظامی یا نظامی از آن پیروی می کنند ادامه خواهد یافت.
توضیح: نسخه پاکنویس شده این سند در لانه جاسوسی بدست نیامده است و این ترجمه از روی پیش نویس سند به زبان انگلیسی ترجمه شده است.
زمان یافت نشد!