Post
18709
از: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام.
متفرقه
به:
متن سند
«غائله کردستان به دست مشتی از خدا بی خبر مزدور که از اسلحه اجنبی برخوردار و از پشت مرزها الهام می گرفت به قیام دلاورانه قوای انتظامی و پاسداران انقلاب در هم پیچیده و سرکردگان مفسد و وابسته به اجانب در گریزگاه ها پنهان و جوانان فریب خورده ما را به جای گذاشتند. «امام خمینی» پس از آنکه ملت مسلمان ایران توفیق پیروزی برایش حاصل شد، باب رحمت برای همه باز گردید، همه واقعا آزاد شدند قلم ها، گروه ها، فعالیت ها، مرزها، ... ولی عده ای خیانتکار و فاسد که هنوز بنده نفس پرستی خویش بودند به اخلالگری و فتنه سازی برخاستند. از این مهلت آزادی از بند رژیم های مستکبر، سوءاستفاده کردند و در کردستان و سایر نقاط کشور علیه انقلاب توطئه کردند و فاجعه ها به وجود آوردند.
اینها مثل یهود بنی قریضه بودند که در زمان رسول اکرم (ص) با آنکه نبی رحمت بود، فرمود تمام آنها را گردن زدند. عده ای که به مقابله علیه جمهوری اسلامی پرداختند، نشان دادند که از مشاهده نور رحمت عاجز و مستوجب غضب الهی می باشند و دیدند آنچه ملت غیور ایران به اذن خدا و به امر خدا با آنها کرد.
این مجموعه از اسناد جاسوسخانه آمریکا پیوندهایی را که مفسدین کردستان با امپریالیسم جهانی و در رأس آن آمریکای جنایتکار و صهیونیسم و ایادی آنها داشته اند، نشان می دهد. این مجموعه مشتمل بر دو کتاب است. کتاب اول حاوی یک جزوه پژوهشی از سازمان سیا تحت عنوان «نظری کلی بر مسئله کردها» است. مابقی کتاب اول اسناد بخش سیاسی جاسوسخانه در رابطه با اوضاع کردستان می باشد و اسناد قبل و بعد از انقلاب را در بر می گیرد. کتاب دوم تماما اسناد عملیاتی سازمان سیا می باشد و قسمت اعظم آن از اسناد رشته رشته شده به دست آمده است. در این کتاب گوشه ای از جزئیات و شیوه های جمع آوری اطلاعات سازمان سیا نشان داده شده است. این گونه اسناد و گزارش های عملیاتی در فواصل معین مورد بازبینی تحلیلگران سازمان سیا قرار می گرفته و منتهی به تهیه جزوات پژوهشی از آن نوع که در کتاب اول موجود است، می شده است.
امروزه دیگر آشکار شده است که مطالعات و پژوهش های دقیق ابرقدرت ها درباره روحیات و سوابق اقوام و مذاهب و نژادها و منابع مادی و معنوی کشورها همگی در جهت تحقق نیات شیطانی ایشان که شناخت راه های نفوذ در آنها برای تأمین منافع و مطامع پایان ناپذیر خود می باشد، بوده است. کارشناسان و اهل فن ایشان می آمدند و در کنار نقشه برداری از معادن و ذخایر ممالک در روحیات مردم و دستجات مختلف کاوش می کردند، تا بدانند برای حفظ منافع با هر جماعتی چگونه باید برخورد کرد. برای دسترسی به نفت یا دسترسی به آب های گرم فلان منطقه آیا باید ندای دفاع از حقوق این قوم و آن فرقه
ص: 711
مذهبی سر داد یا بهتر است از دولت مرکزی حمایت کرد و موجبات سرکوب آن قوم و فرقه را فراهم کرد.
عملکرد انگلستان، استعمارگر پیر، در رابطه باکردهای عراق مبّین این نوع رفتار و طرز نگرش سودجویانه است که تحلیلگران سیا نقل کرده اند: «اگر چه سیاست خارجی بریتانیا مخالف تمایلات تجزیه طلبانه کردها نبود و لیکن کشف نفت در جنوب ایران و امکان پیدایش نفت در شمال عراق عملاً بر علیه حمایت بریتانیا از کردستان مستقل عمل کرد. کشف نفت در سال 1927 در منطقه کرکوک که امتیاز آن به آمریکایی ها و اروپایی ها داده شد، عملاً تمایلات غربی ها را برای حمایت از جنبش استقلال طلب کرد، متوقف کرد.» در عراق حمایت شوروی از قضیه کردها در طی سال ها در رابطه معکوس با موفقیت آن در جلب نظر حکومت مرکزی در بغداد فراز و نشیب داشته است.» روسیه همواره در صدد استفاده از کردها و طرح مسئله خودمختاری در جهت منافع خود بوده و در این میان شاید انگیزه های ایدئولوژیک هم هیچ گاه مطرح نبوده است. جمهوری دمکراتیک مهاباد در زمان حضور نظامی روسیه در خاک ایران استقرار یافت و با خروج قوای آن کشور، این جمهوری نیز سقوط کرد. غرض کلی از حمایت های ظاهری این بوده که در صورت ضعف رژیم هایی که با کردها در خاک خود سر و کار دارند، روس ها نیز از داشتن یک پایگاه در منطقه محروم نباشد. میزان حمایت روس ها رابطه معکوس داشته با روابطشان با دولت های مرتبط به مسئله کردها. چنانکه در مورد ایران (نقل از سند). «پیش از سقوط شاه، شواهد اندکی از ارتباط شوروی با جنبش چند سال اخیر کردها در داخل ایران به چشم می خورد.» پس از سقوط شاه: «شوروی ها از طریق رادیوی مخفی خود در باکو به نام صدای ملی ایران، حمایت خود از خواست های کردها برای خودمختاری در چهارچوب کشور ایران را اعلام داشته اند ... شوروی ها بین خواست های «حقه» گروه های اقلیت برای خودمختاری محلی و آنچه که آنها تمایلات تجزیه طلبانه مورد حمایت امپریالیسم می نامند تمایز آشکار قائل می شوند. «این تمایز در حالی بوده که هیچ یک از طرفداران صریح امپریالیسم آمریکا نیز ادعای تجزیه طلبی نداشته اند و با مساعدت حزب دمکرات و گروهک های چپ نما و حمایت رژیم بعث عراق فقط برای سرنگونی جمهوری اسلامی می جنگیدند.
شیطان بزرگ برای برخورداری کامل از خوان یغمایی که نوکرش محمدرضا در ایران فراهم کرده بود، سیاست سرکوب کردهایی که خواهان رهایی از سلطه اهریمنی شاه بودند را به وی تجویز می کرد. جزوه سیا می نویسد: «از اواخر 1940 تا اوایل 1978 رژیم شاه قادر به آرام نگهداشتن نسبی کردها بود.این منظور از طرق زیر عملی گردید: حضور نظامی گسترده در منطقه کردنشین، مسلح کردن کردهای وفادار به حکومت، تبعید رهبران ایلی مظنون به فعالیت های ضد حکومتی و توسعه امکانات اقتصادی و آموزشی در منطقه.» طرح اصلاحات ارضی که از طرف مستشاران آمریکایی دیکته شده بود، علاوه بر نابودی کشاورزی و وابسته کردن مملکت ناظر به این جهت نیز بود: «اصلاحات ارضی که در جهت تضعیف اقتدار رهبران قبایل قرار دارد بیش از هر ناحیه ایران در شمال غرب آن تأثیر و سرعت اجرا داشته است. هر چند که بعضی از رهبران قبایل که تصور می شده به دولت وفادارند اجازه یافته اند که املاک وسیعی را حفظ نمایند. «همچنین رژیم آمریکایی شاه برای آنکه با فراغ بال به سیاست های توسعه طلبانه خود در خلیج فارس بپردازد و سیاست های رژیم صهیونیستی برای تضعیف جبهه اعراب را که در آن زمان به ظاهر رویاروی صهیونیست ها بودند را پیش ببرد، از خواست به اصطلاح خودمختاری کردهای عراق حمایت
ص: 712
می کند. با این وصف، پس از مدتی رژیم شاه و در واقع آمریکا با رژیم عراق به مصالحه می رسد و آنگاه این دو مشترکا به سرکوب به اصطلاح خودمختاری می پردازند. آنچه به صراحت می توان گفت این است که کردها وجه المصالحه مقاصد و نیات ابرقدرت ها و رژیم های حاکم مربوطه شان برای دستیابی به منافع و مقاصدشان بودند.
پس از انقلاب اسلامی رژیم عراق همین سیاست را به کار می گیرد و با پشتیبانی از مدعیان خودمختاری در کردستان ایران سعی می کند از جمهوری اسلامی امتیاز بگیرد، لذا خان ها و فئودال هایی را که شاه تقویت کرده بود و سایر بازماندگان رژیم منحوس شاهنشاهی را تحریک کرده تا زیر لوای خودمختاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی فعالیت کنند.
علیرغم درخواست های مکرر این مفسدین از شیطان بزرگ برای اعلام حمایت از آنان، آمریکا پاسخ به این درخواست ها را موکول به دریافت اطلاعات دقیق تر از کردستان می کرده است. به این منظور سازمان سیا فعالیت گسترده ای را با استفاده از جاسوسان خود پی می گیرد.در طی مدت چند ماه درگیری های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان تا زمان اشغال جاسوسخانه آمریکا، سیا حداقل چهار جاسوس خود را روانه کردستان کرده که دو تن از این جاسوس ها خبرنگار بوده اند. از این دو خبرنگار یکی برای ارگان حزب کمونیست فرانسه قلمزنی می کرده و دیگری عامل دسترسی به محافل چپ بوده است.
جنجالی که پیرامون به اصطلاح مسئله اعدام های سریع و انقلابی در کردستان در مطبوعات و شبکه های خبرگزاری غربی و شرقی ایجاد شده بدون شک نتیجه فعالیت های این نوع خبرنگاران نوکر امپریالیسم بوده است.
سازمان های در خدمت امپریالیسم چون سازمان ملل نیز طبق معمول به یاوه گویی پرداختند و در جرگه طرفداران خودمختار و اقلیت ها در آمدند. کمیسیون فرعی سازمان ملل تلگرامی به این مضمون به ایران می فرستد: «کمیسیون فرعی جلوگیری از تبعیضات و دفاع از حقوق اقلیت های سازمان ملل در تلاشش جهت حفاظت از حقوق انسانی تمام افراد اعلام می دارد، که با دریافت گزارش های اعدام های سریع کردهای بیشماری در ایران عمیقا احساس تکان و تأثر نمود و قطع فوری این اعمال غیر انسانی را درخواست می کند.«یقینا پس از مطالعه اسناد و شناختن ماهیت معدومین بهتر می توان فهمید که این کمیسیون بابت چه چیزی «احساس تکان و تأثر» و تزلزل در موجودیت خود نموده است. مثل همیشه شرق و غرب دست در دست هم نهاده و یکدیگر را از مواضع ظاهرا متفاوت تقویت می کنند. نمونه ای از تبلیغات رادیوی روسی صدای ملی ایران در یکی از اسناد منعکس است (این متن را سازمان خبری رادیوهای بیگانه ضبط کرده که یکی از شعبات سازمان سیا می باشد - نقل از سند): «زیر شعار دروغین دفاع از اسلام، عوامل امپریالیسم و صهیونیسم سعی دارند به نیروهای حقیقی انقلاب و تقاضاهای مشروع و منصفانه مردم کرد برای به دست آوردن خودمختاری اداری و فرهنگی در محدوده تمامیت ارضی و وحدت ملی ایران ضربه وارد آورند. مرگ زنان، بچه ها و پیران بی دفاع در کردستان پیش درآمدی هم برای نابودی آزادی در کشور می باشد». منظور روس ها از «نیروهای حقیقی انقلاب «و «تقاضاهای مشروع و منصفانه» را از متن اسناد به خوبی می توان دریافت که این نیروها چه کسانی بوده اند و تقاضاها و پیام های خود را به چه رژیم هایی تقدیم می داشته اند.
بنا بر اسنادی که به دست آمده، سازمان سیا طرح هایی داشته مبنی بر اینکه اخبار حاکی از حمایتهای
ص: 713
شوروی از کردها و سایر اقلیت های ایران را در جلسات سری تبادل اطلاعاتی که با بعضی از سران دولت موقت داشته، مطرح نموده و بزرگنمایی کند. این اقدام سازمان سیا برای متوهم ساختن مقامات مذکور نسبت به عوامل آمریکایی فعال در کردستان و ماهیت دخالت های رژیم عراق بوده تا آنان درنیابند که این دخالت های عراق ناشی از سیر وابستگی از شرق به غرب این رژیم در سال های اخیر بوده است و در پی آن، این افراد دلباخته به غرب از ترس مترسکی که آمریکا علم کرده بود هر چه بیشتر از گذشته به طرف او سوق پیدا کنند و منافع پیشین او در ایران را اعاده نمایند.
در یکی از این جلسات معاون نخست وزیر وقت (امیر انتظام) از مأمور سیا با صراحت راه حل مسئله کردستان را طلب می کند، طرح مسئله آنقدر بی شرمانه است که حتی مأمور سیا آن را نمی تواند باور کند (سند مربوطه در کتاب افشاگری شماره 10 بخش اسناد سیا، سند شماره 10 انتشار یافته است). از آنجایی که اصل سیاست آمریکا بر ثبات منطقه و جلوگیری از گسترش اجتناب ناپذیر انقلاب اسلامی مبتنی بوده، راه حل پیشنهادی سیا، تشکیل کنفرانس با عراق و ترکیه بوده تا با رد و بدل نمودن امتیازات و عقد توافقات بین دولت های درگیر با مسئله، نگرانی آمریکا از بابت مواردی مثل موارد زیر رفع شود:
- تهدید بالقوه نسبت به ذخایر نفتی ایران از جانب سرایت فکر خودمختاری به خوزستان.
- تقویت فکر خودمختاری در بین کردهای کشورهای هم جهت یا دوست با آمریکا مثل عراق و ترکیه.
- تقویت موقعیت روسیه در ایران. در سال 58 و قبل از آن آمریکا این دیدگاه را داشته که ایران به مثابه سدی در برابر خواست دیرینه روسیه برای راهیابی به منطقه خلیج فارس می باشد و با این حساب تجزیه ایران یک قدم روسیه را به مقصود نزدیک می کند.
اینها بخشی از عواقبی بوده که آمریکا در صورت پیروزی جنبش خودمختاری پیش بینی می کرده است. اما چنین پیروزی را متحمل نمی دانسته و در اولین صفحات جزوه سیا به علل عدم موفقیت این جنبش در گذشته و آینده بر می خوریم که همانا علت عمده ای است که مأمورین سیا تقاضاهای مکرر عوامل خود را که خواهان خودمختاری بودند، معلق می گذاردند و وعده حمایت مستقیم نمی دادند چرا که صرفا حرکت های آشوبگرانه در کردستان را کافی نمی دانستند. آمریکا با مشاهده کمک های خارجی که عمدتا از طرف عراق تأمین می شد غائله کردستان را در دراز مدت در جهت مقاصد شوم خود می دید.
وابسته دفاعی آمریکا در ایران پیشنهادهایی در این رابطه می دهد: «کردها ممکن است از قدرت کافی برای تضمین خودمختاری بیشتر برای خود در غرب ایران برخوردار باشند،اما در حال حاضر فکر می کنیم که آنها قادر به بسط قدرت و نفوذ خود در جهت براندازی دولت نیستند. اگر کردها، آذربایجانی ها، اعراب و سایر گروه های قومی تلاش های خود را هماهنگ و از یکدیگر حمایت کنند به عقیده ما آنها امکان موفقیت دارند. اگر پالیزبان در دو ماه آینده بتواند ارتش را در کردستان خنثی کند (این یک امکان است) و توده به خاطر اضمحلال بیشتر اقتصاد، خمینی را رها کند، آن گاه پالیزبان (نه لزوما کردها) ممکن است به عنوان یک رهبر جدید مورد قبول واقع شود. وابسته دفاعی همچنان معتقد است که مسئله کردها به خودی خود نمی تواند تخته پرشی برای سرنگونی رژیم فعلی خمینی باشد.» چنان که ملاحظه خواهد شد، یکی از ایادی رژیم بعث که جاسوس سیا نیز بود (سردار جاف) قصد داشته عینا همین نقشه حمله همزمان در چند استان را به اجرا در آورد. با در نظر گرفتن اینکه غائله کردستان علیرغم اینکه نمی تواند به خواست های خود برسد، ولی با وجود استمرار کمک های خارجی یکباره
ص: 714
نیز از بین نخواهد رفت، سودی که آمریکا برای خود در این جریانات منظور می داشته:
الف: جمهوری اسلامی در صدد مقابله با این جریان برمی آید و مدت مدیدی امکانات توانایی های انقلاب صرف این امر می شود و از به کار رفتن آن در زمینه های سازنده جلوگیری می شود و این خود یک امتیاز به نفع ضد انقلاب است.
ب: جمهوری اسلامی ناچار از مذاکره با رژیم بعث شده و در ازای قطع تحریکات عراق، نگرانی آمریکا - از بابت گسترش انقلاب اسلامی در منطقه یا آنچه صدام تحریک شیعیان عراق می خواند، رفع می شود.
ج: در صورت درگیر شدن ارتش در مقابله با جریان بافت و سیستم وابسته به آمریکای ارتش به خاطر در اولویت قرار گرفتن درگیری دست نخورده باقی می ماند و همچنین احتیاج به لوازم یدکی این وابستگی را تشدید می کند و در نتیجه کانال نفوذی آمریکا باز می ماند.
از طرف دیگر مقصدی که تمام جریان های فعال در کردستان بر آن اتفاق نظر داشتند، مخالفت با رهبری روحانیت و خط مشی آن در قبال غائله کردستان بود. امام و به دنبال ایشان علمای دین از همان ابتدا ماهیت آن جریان ها و دست اندرکاران آن را شناخته بودند و دولت موقت را که با ساده انگاری و مسامحه عمل می کرد و مایل به مذاکره و بازی های سیاسی در قبال جنایتکاران بود (ناگفته نماند که آرام کردن غائله کردستان از طریق دولت موقت با روش سازش و مذاکره تحت رهنمودهای آمریکا موجب تقویت و استحکام دولت موقت از نظر سیاسی می شد و تقویت دولت موقت و استحکام آن یکی از برنامه ها و ایده های آمریکای جنایتکار بود.) تحت فشار قرار می دادند تا رفتار قاطعانه تری از خود نشان دهد. پس از انقلاب برای حاکمیت یافتن لیبرال ها و خروج سر رشته از دست امام و پیروان ایشان، مأموران سیا در ایران فعالیت های گسترده و همزمانی را شروع می کنند تا یک ائتلاف از لیبرال های سیاسی غیر مذهبی، به اصطلاح روحانیون میانه رو و سران وابسته ارتش در صورتی که ارتش به عنوان یک عامل کار آمد مطرح شود، ایجاد کنند.
تماس با گروهک های سیاسی مختلف ادامه می یابد تا در موقع لزوم از این راه حل میانه حمایت کنند.
اسنادی که تاکنون در رابطه با افرادی مثل بنی صدر، امیرانتظام، شریعتمداری،.....افشا شده اند، همگی جوانبی از این طرح بوده اند. آمریکا می دانست که راه حل های نظامی مثل شورش در کردستان نه تنها کافی نیستند، بلکه حمایت از آنها موجب می شود فاسدهایی که در درون و بیرون دولت موقت نزد آمریکا جلوه گری می کردند و امیدهای آمریکا در طرح خود بودند مجبور به فاصله گرفتن شوند. بنابراین تا زمانی که ناآرامی های کردستان «در جهت نیمه اول شعار دموکراسی در ایران، خودمختاری در کردستان» بود و منجر به خودمختاری در کردستان نمی شد (و آمریکا می دانست که خودمختاری در کردستان، بدلایلی که آورده، نمی تواند متحقق شود و اصلاً خودمختاری همواره یک بهانه بوده است.) این غائله به طرح آمریکایی روی کار آمدن دولت میانه رو و استقرار نهادهای دمکراتیک کمک می کند و قابل استفاده است. آشکار است که در صورت موفقیت این طرح شوم، ناآرامی ها نیز فرو می نشست و جریان های فعال در کردستان می توانستند با دولت مورد نظر آمریکا به مذاکره نشسته و به خواست های خود برسند، در آن صورت اگر باز کسانی به ادعاهای گزاف دایر بر خود مختاری اصرار می ورزیدند با سرکوب مواجه می شدند و در ضمن ضرورت ابقای بافت تصفیه نشده ارتش را توجیه می نمودند. در این مرحله نیز با
ص: 715
هدایت های مقام ولایت فقیه امام خمینی و بیداری امت بود که این طرح آمریکایی نقش بر آب شد.
عراق
جلوه ماهیت آمریکایی رژیم بعث عراق پس از قرارداد مارس 1975 الجزیره با رژیم شاه شتاب بیشتری می گیرد و روابط عراق با حکومت های غرب و حکومت های دست نشانده آمریکا روز به روز تحکیم می یابد، معهذا قراردادهای تسلیحاتی و بازرگانی سودآور با روسیه همچنان برقرار می ماند، چنانکه در دوران حکومت محمدرضای خائن شاهد امضای قراردادهای مشابه با بلوک شرق بوده ایم. در جزوه تحلیلی سیا آمده: «از زمان قرارداد الجزیره در مارس 1975، که عملاً به جنگ کردها در عراق خاتمه داد، روابط شوروی و عراق به تدریج بدتر شده اند، هر چند که ارتباط تسلیحاتی که برای هر دو طرف سودمند است برقرار مانده است، شوروی ها از بهبود روابط عراق با ایران و عربستان سعودی و همچنین روی آوردن عراق به غرب برای تسلیحات و تکنولوژی غیر نظامی ناراحت بوده اند. به علاوه آنها با بی توجهی نسبت به حزب کمونیست عراق و سرکوب آن توسط بعثی ها شکست خورده اند.» به خاطر داشته باشیم که این تحلیل ها، تعیین کننده موضع گیری آمریکا در صحنه جهانی و منطقه هستند. پر واضح است که آمریکا حداقل در منطقه خاورمیانه و خصوصا پس از سقوط شاه ژاندارم سرسپرده خود در منطقه، رژیمی را که روزبروز بیشتر به طرف کشورهای غربی کشیده می شود و در جهت منافع آنها سیر می کند، به حال خود رها نکرده و با تمام قوای سیاسی، تبلیغاتی، اقتصادی و نظامی در حمایت و تقویت آن سرمایه گذاری می نماید.
دولت های مختلف عراق از مدت ها قبل با کردهای آن کشور درگیری داشته اند و به دنبال قطع کمک های خارجی به آنان و مصالحه رژیم بعثی با شاه، در سال های اخیر دولت عراق توانسته بر اوضاع منطقه کردنشین خود به طور نسبی مسلط شود. پس از انقلاب اسلامی به انتقام ضربه ای که شیطان بزرگ از سقوط نوکر خود در ایران متحمل شده بود، رژیم بعث عراق اقدامات گسترده ای را در جهت تقویت و حمایت از شورش خودمختاری در کردستان به عمل می آورد. به علاوه رژیم بعثی تصور می کرد که بدین وسیله می تواند از تشنجات داخلی ناشی از سال ها حکومت جابرانه و اعدام ها و بازداشت های وسیع مخالفین خود بکاهد، و توجه کردهای عراق را به سمت ایران منحرف کند و تا حدی حضور نظامی در مناطق کردنشین را تقلیل دهد. دولت عراق این قوای مستقر در مناطق کردنشین را برای طرح های جاه طلبانه صدام و طمعی که به منطقه خوزستان داشت و همچنین برای آرایش نیرو در مرز سوریه بسیار مورد لزوم می دید. جدای از اینها غرض اصلی این بود که با مشغول کردن جمهوری اسلامی به دفع این شورش از صدور انقلاب اسلامی به عراق جلوگیری کند. به این منظور دولت بعثی با اقدامات مختلفی همچون سرمایه گذاری های کلان اقتصادی در مناطق کردنشین، اسکان مجدد کردهای تبعیدی از جنوب به شمال، ... سعی می کرد آنها را به سوی خود جلب نماید، تا در درگیری هایی که می خواست با جمهوری اسلامی داشته باشد از قوای شبه نظامی بخشی از کردها نیز برخوردار گردد.
به هر حال این سیاست های مسالمت جویانه فقط شامل کردهایی می شد که حاضر بودند به نیات دولت مرکزی تن دهند و بقیه همچنان در تبعید در جنوب عراق یا ایران نگاه داشته می شدند، یا با بمباران های هوایی مورد هجوم واقع می شدند. سیا در این مورد می نویسد: «در مارس 1979 (اسفند 1357) تعداد
ص: 716
نامشخصی کرد که در 1975 به ایران گریخته بودند مجاز به بازگشت شدند... ظاهرا خانواده های جنگجویان پیشمرگه مفقودالاثر یا مظنون به اخلال، در تبعید اجباری در جنوب عراق و یا در ایران باقی ماندند.» به دنبال سقوط شاه و رفع تضییقاتی که برای کردهای مخالف رژیم عراق وجود داشت، دولت عراق نگران موقعیت خود و احیای فعالیت های کردهای مخالف رژیم می شود و در نتیجه برای از بین بردن راه های تدارکاتی آنان روستاهای ایران را بمباران می کند. در جزوه سیا چنین آمده: «عراق به دنبال گزارش هایی در مورد ناآرامی های کردها در ایران و ترکیه در بهار 1979، به طور فزاینده ای در مورد احتمال فعالیت های مخالفین نگران شد. ایران و عراق طی نوامبر 1978، عملیات مشترک نظامی را که به منظور ایجاد آرامش در طول مرزها صورت می گرفت، رهبری می کردند. نگرانی بغداد در مورد فراهم بودن گسترده نیروها در منطقه، فقدان کنترل مرزی از جانب ایران و «پیگیری فعال» احیای کردها منجر به این شد که عراق با عبور از مرز هوایی ایران در ژوئن روستاهای ایران را بمباران کند.» تاریخ این بمباران ژوئن 1979 برابر خرداد 1358 یعنی فقط پنج ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که رژیم بعث عراق تجاوزات نظامی خود را به ایران شروع می کند.
همین رژیم خونخوار که روستاهای بی دفاع کردها را بمباران می کند از طرف دیگر طرفدار حقوق کردها در ایران می شود و خودمختاری کردستان ایران را شعار خود قرار می دهد، همان گونه که سایر جنایتکاران چون ژنرال های خونخوار رژیم شاه، حزب فاسد دمکرات و گروهک های آمریکایی چنین کرده و می کنند.
در اسناد موجود اشاره به دخالت های رژیم بعث در غائله کردستان به کرات به روشنی مشاهده می شود.
دولت بعثی صهیونیستی از اوائل پیروزی انقلاب اسلامی امکانات وسیع نظامی، مالی، تبلیغاتی در اختیار ضد انقلابیون منطقه می گذارد. اهم جریانهایی که در کردستان تحت لوای خودمختاری فعالیت می کردند را می توان به سه دسته سلطنت طلب ها (شامل خان ها، ساواکی ها و ارتشی های رژیم شاه، دارودسته بختیار)، حزب دمکرات و گروهک های چپ نما تقسیم کرد. در کنار اینها می توان از دسته های اکراد خود فروخته عراقی مثل طالبانی ها و قبایل متفرقه نام برد.
در یکی از اسناد تبادل اطلاعاتی موساد و سیا، موساد اطلاع می دهد که: «هر هفته دولت عراق از طریق قبایل کرد سورژیل (سورچی) که حکم «سواره نظام» دولت عراق را دارند کمک های نظامی و غیره برای کردهای ایران ارسال می کند......فعالیت افراد جلال طالبانی در نواحی شمالی اکنون کاملاً متوقف شده، چون تمام مردان مسلح همراه کردهای ایران مشغول فعالیت علیه رژیم خمینی می باشند.» یکی از جاسوسان سیا در گزارشی که درباره گروه های فعال در کردستان تهیه کرده ضمن نام بردن چند گروه اصلی از چند گروه متفرقه عراقی به این ترتیب نام می برد: «گروه های کوچک متعدد کردی وجود دارند که مسلحانه مقاومت می کنند و از میان آنها دو گروه برجسته هستند - یکی گروهی تحت رهبری رسول مولمان از جنبش سوسیالیست خلق کرد عراق و دیگری گروه محمود عثمان که آن نیز از عراق است.» یکی از اسناد با طبقه بندی به کلی سری (TOP ESCRET) حاوی متن پیام وابسته دفاعی عراق در لندن به وزارت دفاع رژیم بعث در بغداد می باشد.(1) در این پیام گزارش شده که به دنبال مذاکرات وابسته
ص: 717
دفاعی عراق در لندن و فردی به نام برزان (احتمالاً برزان حسین برادر صدام) با بختیار و مذاکره بختیار با سردار جاف مقرر گردیده که بختیار در معیت سی افسر فراری ارتش شاه عازم عراق گردد.
بختیار جاسوس کهنه کار سیا (طبق یکی از اسناد به دست آمده وی از اوائل سال های 1340برای سازمان سیا جاسوسی می کرده است) مدتی پیش از ملاقات با برزان در لندن، فعالیت خود را در جهت مبارزه با جمهوری اسلامی به نام دفاع از خودمختاری شروع می کند. علاوه بر تماس با رژیم عراق او با شاه معدوم نیز ارتباط داشته است. در یکی از اسناد چنین آمده: «نخست وزیر پیشین ایران شاپور بختیار با اعضای با نفوذ چند گروه کرد در پاریس و با چند گروه تبعیدی در اروپای غربی و آمریکا مذاکراتی انجام داده است. بختیار به این گروه ها اکیدا اعلام کرده است که اگر به قدرت برسد به کردها خودمختاری خواهد داد.....بختیار همچنین خاطرنشان ساخته است که او از نظر سیاسی از حمایت کافی برخوردار است و به زودی کمک های مادی کافی کسب خواهد کرد تا دست به اقدامات سیاسی و نظامی علیه رژیم خمینی بزند.
وی علاوه بر این اظهار داشت که در تماس غیر مستقیم با شاه سابق بوده......بنا به تقاضای کردها بختیار همچنین موافقت کرده است که افسران پیشین ساواک یا ارتش را به کمک مبارزان کرد اعزام دارد.» یک جاسوس دیگر گزارش می دهد که: «در روز جمعه 27 مهر 1358 تیمسار منوچهر هاشمی، رئیس پیشین ضد اطلاعات سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که اینک منحله است، تیمسار عزت افشائی رئیس پیشین ساواک استان آذربایجان غربی و سایر مأموران سابق ساواک با تیمسار محسن مبصر رئیس سابق پلیس کشوری ایران در لندن ملاقات داشتند.....تیمسار مبصر به آن گروه کوچک گفت که رهبر جاف ها که یک قبیله بزرگ کرد می باشند، اخیرا دیداری از لندن داشته و با تیمسار (مبصر) ملاقات نموده است. این رهبر کرد یک ارتش کوچک 1500 نفره دارد که مجهز به مسلسل و تفنگ هایی می باشند که در مرز ایران و عراق استقرار دارند...تیمسار مبصر در فکر اعزام سرهنگ شاملو است که چترباز و فرمانده سابق یک گروه ضد تروریست در نیروهای زمینی بوده است، تا یکی از مربیان (این ارتش) باشد.» در یک سند دیگر مأمور سیا پس از مذاکره با جاف به واشنگتن گزارش می دهد: «جاف خبردار شده که شاه و اویسی افسر سابق ایرانی می خواهند وی را ببینند اما تاکنون از هیچ یک ندایی نشنیده است.
او انتظار دارد که در پی دیدارش از پاریس و آلمان در بازگشتش به بغداد با پرزیدنت صدام ملاقات کند. «صدام شخصا» فعالیت های ضد انقلابی این همه مزدوران امپریالیسم را هماهنگ می کرده است. او و رژیم بعث مسئول تمام جنایت هایی هستند که توسط این جنایتکاران برای خشنودی آمریکا در کردستان صورت گرفته است و بالاخره صدام با مشاهده سرکوب غائله کردستان و استحکام هر چه بیشتر پایه های
ص: 718
جمهوری اسلامی جانب مخفیکاری را رها کرده و عنان اختیار از کف داده و با اتکاء به حمایت های امپریالیسم و ایادیش به تجاوزات و ملاقات های خود صورت علنی داد و یک جنگ تمام عیار را بر جمهوری اسلامی تحمیل نمود.
جنبش خودمختاری
جزوه پژوهشی سیا سابقه جمهوری دمکرات مهاباد را که تشکیل مجدد آن همواره از مقاصد حزب دمکرات و مدعیان خودمختاری کردها بوده به اجمال بیان می کند. این جمهوری در زمان اشغال منطقه غرب کشور توسط روس ها ایجاد شد و با خروج قوای آنها سقوط کرد. رئیس جمهوری دمکرات قاضی محمد بود که از قیام سال 1941 کمیته رهبری را در اختیار داشت و بر منطقه حکمرانی می کرد. عده ای از خانواده قاضی نیز در این امر او را یاری می کردند. با سقوط جمهوری، قاضی محمد و جمعی دیگر از رهبران کرد مثل محمد حسین سیف قاضی وزیر جنگ جمهوری اعدام شدند و ملامصطفی بارزانی که فرمانده قوای نظامی جمهوری بود به عراق و سپس به شوروی فرار کرد و مدت 11 سال در آنجا بود.
قاضی محمد هم مدتی را در شوروی گذرانده بود.درباره هویت ناسیونالیست های کرد آن دوران در جزوه مذکور این طور نوشته شده: «در طی چندین دهه اخیر سطح علمی کردها در بین طبقه مرفه کردها پیشرفته است. تقریبا همین گروه مرفه شهرنشین بودند که قیام ناسیونالیستی که منجر به جمهوری مهاباد شد را برپا کردند و از آن به بعد نقش مهمی در نهضت های ناسیونالیستی کردی ایفا کردند.» نباید تصور کرد که ظهور یک حزب و جمهوری دمکرات وابسته به اجانب ارتباطی با مردم مسلمان مستضعف کرد داشته، بلکه اینها گروه های مرفه شهرنشین بودند که با مطالعه قدری علوم جدیده و ترقیات دنیای متمدن برای حفظ منافع خود به فکر ایجاد احزاب سیاسی و نهادهای به اصطلاح دمکراتیک می افتند و این طور به دامن بیگانگان می غلطند. فرهنگ و بنیاد تفکرات این روشنفکران استعمارزده نشانه های کفرآمیختگی اساس این جنبش به اصطلاح خودمختاری است. همان فکر و ایده اولی که اساس این جنبش شد و حزب دمکرات بر اساس آن قوام گرفت، در آخرین اعمال و اقدامات حزب دمکرات و جنبش خودمختاری متجلی می گردد و منتهی می شود به مقابله با جمهوری اسلامی و همدستی با امپریالیسم و ایادی آن و ارسال پیام های تضرع به قدرت های غربی.
تعدادی از رهبران جنبش خودمختاری
خانواده قاضی را باید طلایه دار جنبش نوین خودمختاری دانست، لذا پیش از پرداختن به حزب دمکرات کردستان شایسته است که وضعیت کنونی اینان بیان شود.
به طوری که یکی از اسناد نشان می دهد فردی به نام سنت مارتین که یک کانادایی و رئیس یک شرکت آمریکایی بوده از طریق یک واسطه به سیا اطلاع می دهد: «در خرداد 1358 او و همسرش برای چند هفته به کردستان سفر کردند و با چند رهبر مهم کرد، من جمله رحیم سیف قاضی ملاقات کردند. سیف قاضی به همراه دیگر اعضای فامیل قاضی به سنت مارتین گفتند که خواستار کمک او هستند تا به قدرت های غربی پیام دهند که نهضتشان محتاج کمک غرب است و آنها در تلاش جهت تضمین آن کمک ها مایلند راهی برای ارتباط با غرب باز کنند. به گفته سنت مارتین این گروه که شامل محمود و صدر قاضی هم می شد، مدعی
ص: 719
طرفداری از شیخ عزالدین حسینی بودند. «توضیح آنکه رحیم سیف قاضی از اعضای قدیمی حزب دمکرات بوده و نزدیک به سی سال در شوروی اقامت داشته است. او طی اقامتش در خارج مدتی ناشر روزنامه ارگان حزب دمکرات در اروپا بود. در ادامه تلگرام مذکور، مرکز سیا به قرارگاه تهران اطلاع می دهد که «همان گونه قرارگاه اطلاع دارد، هیچ یک از موارد جدید نیستند، زیرا (علی قاضی) در فروردین 1358 مشغول ابلاغ همین پیام بوده، اما این امکان هم وجود دارد که با استفاده جستن از یک خارجی مقیم تهران که ممکن است رابط های نسبتا خوبی در جنبش کردهای ایران داشته باشد، راه نفوذی بدرون آن جنبش خودمختاری فراهم کرد.» معلوم نیست که این «چند رهبر مهم کرد» فعالیت پیام رسانی از طرف جنبش خودمختاری را حقیقتا از چه موقعی شروع کرده اند و همراه با چه کسانی و به چه کسانی تا به حال پیام داده اند.
علی قاضی که در بالا به او اشاره شد از مدت ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مشغول جاسوسی برای سازمان سیا بوده است. او از اعضای سفارت شاهنشاهی در آلمان غربی و فرزند قاضی محمد بنیانگذار حزب دمکرات کردستان بوده است. جاسوس مذکور پس از عیاشی های فراوان و از دست دادن شغل دیپلماتیک خود به فکر احقاق حقوق خلق کرد می افتد. به طوری که اظهار داشته او شورایی به نام «شورای خودمختاری کردها» در کنار دهها شورا و انجمن و سازمانی که در رابطه با «خلق کرد» فعال شده بودند تأسیس می کند. در یکی از اسناد مأمور سیا درباره او گزارش می کند که: «تاکنون دو نفر از اعضای خانواده خود را در جنگ.... خلخالی از دست داده.... از رویدادهای کردستان و مواجهه با عدم اقدام دولت آمریکا.... افسرده بود....(قاضی) معتقد به خودمختاری به جای استقلال برای کردهاست و می گوید که حاضر خواهد بود برای کمک به رسیدن به آن (خودمختاری) تقریبا هر کاری بکند. او شروع کرده با اینکه بیشتر به فکر تقلید از پدرش باشد.» وی برای تکمیل اطلاعات خود راجع به کردها یک کتاب و یک جزوه را که درباره کردها و خودمختاری و جمهوری مهاباد نوشته شده اند از مأمور سیا تقاضا می کند. ذهن قاضی آنچنان مشغول به این مسئله بوده که مأمور سیا گزارش می دهد: «او هیچ تقاضای پولی ننمود و نزدیک بود فراموش کند که پول های داده شده را جمع کند».... به طور کلی این ملاقات خیلی خوب با صمیمیت حقیقی و بغل گرفتن یکدیگر در انتهای آن و اشتیاق ظاهری بر ادامه معامله برگزار شد.
البته سیا خیلی متأسف بوده از اینکه نمی شود از قاضی یک ملا مصطفی بارزانی ثانی برای کردها بتراشد. مأمور مربوطه با حسرت می نویسد که: «به نظر می رسد که کرد دیگری با سابقه خانوادگی و تجربه بین المللی که بتواند.... قوی برای کردها باشد، وجود نداشته باشد. شاید خود (قاضی) نیز نتواند، اما رویدادهای ماه های اخیر در ایران و کردستان تأثیر عمیقی بر او داشته اند، شاید به حدی که به او اجازه دهند در همه چیز یکباره تجدید نظر کند. (مأمور مربوطه) با لحن خشک به او (قاضی) گفت که هیچ کس به او کمک نخواهد کرد، مگر آنکه خود به چیزی برسد و سوابقش به عنوان یک ناسیونالیست کرد، بسیار ضعیف است. او باید خود را فردی بسازد که دیگران یعنی هم کردها و هم خارجی ها به او روی آورند، به جای اینکه او برای کمک از آنها گدایی کند. (قاضی) این را خیلی جدی گرفت و عاقبت گفت که باید خیلی سخت کار کند و کار کند تا به آنچه می خواهد برسد.»
ص: 720
حزب دمکرات عراق
ملا مصطفی بارزانی پس از 11 سال اقامت در شوروی به عراق می رود و رهبری حزب دمکرات عراق را تحت کنترل خود در می آورد. «این حزب در 1946 در ایران از باقیمانده سازمان های سیاسی قبل از جنگ به وجود آمد و در سازماندهی و ساختمان آن نفوذ قابل توجهی از کمونیسم مشهود بود (کمیته مرکزی و دفتر سیاسی). علی رغم قیمومیت شوروی بر این حزب، کنترل حزب بیشتر به دست کسانی بوده است که استقلال کردها بیشتر بر ایشان مطرح بوده تا یک انقلاب اجتماعی «(نقل از جزوه سیا).» (رژیم جابرانه رضاخان که به اقتضای نوع حاکمیتش خواهان یک کنترل سرتاسری بر مملکت بود، به ناچار در برابر بافت قبیله ای و قومی اکراد قرار می گرفت و به بیان دیگر طرح ملی گرایی رضاخان در برابر قوم گرایی سران قومی اکراد قرار می گرفت و منافع آنان را مورد تهدید قرار می داد. از انگیزه های تشکیل حزب دمکرات گذشته از مسئله نژادپرستی، منسجم کردن فعالیت ها و مقاومت های کسانی بود که به نحوی در مقابل طرح ملی گرایی رضاخان لطمه می دیدند. این افراد به خاطر سوء نیت و واهی بودن ادعاهایشان برای مقابله با این طرح تحت عنوان استقلال طلبی و خودمختاری خواهی، پذیرای استیلا و قیمومیت عناصر خارجی گردیدند و قضیه تا تشکیل جمهوری دمکرات مهاباد به کمک روس ها به پیش رفت. این روش و طرز فکر نمی تواند به تشکیلاتی منجر شود که خواهان انقلاب اجتماعی است.) بارزانی چند سال بعد اعضای جناح طرفدار کمونیست ها را از حزب بیرون می کند و جهت گیری حزب را به سمت راست سوق می دهد، (نقل از جزوه سیا): به هر صورت حزب اساسا به صورت سازمانی درون شهری با بیشترین جاذبه اش در بین تحصیل کرده های کردهای بریده از قبیله باقی ماند». برای رسیدن به خودمختاری، حزب دمکرات تحت ریاست بارزانی با اسرائیل و آمریکا نیز همکاری می کند: «بارزانی در بعضی زمینه ها به خاطر شکست در جنگ داخلی و افشای کمک های آمریکا، اسرائیل و سازمان اطلاعات و امنیت ایران بدنام شده است. در یک سند دیگر نیز به همکاری با اسرائیل اشاره شده است. تاریخ سند 19 دسامبر 1970 می باشد» به خاطر درگیری بلند مدت اسرائیل در مسئله کردستان و حمایت از بارزانی، ما علاقه مند به ارزیابی آقای عزری (سفیر اسرائیل در دربار شاهنشاهی) از اوضاع کنونی و نظر وی در مورد اینکه چه مدت این وقایع به طول خواهد انجامید، هستیم».
یکی دیگر از سران جنبش خودمختاری در کردستان عراق جلال طالبانی بوده است. (نقل از جزوه سیا): «جلال ایسام الدین (حسام الدین) طالبانی از سال های 1960 رقیب سرسخت بارزانی برای به دست آوردن رهبری کردهای عراق بوده است. اگرچه زمانی عضو حزب دمکرات کردستان و نماینده ملامصطفی در مذاکرات با دولت عراق بود، ولیکن طالبانی ادعا می کند که از سال 1974 که متوجه ارتباط ملامصطفی با آمریکا و اسرائیل شد با وی قطع رابطه کرد... در اوت 1970 با بارزانی آشتی کرد و سازمان خود به نام حزب انقلابی کردستان را با حزب دمکرات کردستان ادغام کرد.
طالبانی سال بعد، به عنوان نماینده بارزانی در خاورمیانه و اروپا مسافرت کرد. «آشتی طالبانی با بارزانی ها در فاصله 1970 تا 1974 یعنی زمانی صورت گرفت که میزان کمک های مالی و تسلیحاتی سیا به بارزانی ها سیر صعودی خود را می پیمود. اسرائیل نیز قبل از 1970 مدت مدیدی درگیر حمایت از بارزانی ها بوده است. طالبانی که در سال 1970 با بارزانی آشتی کرد و در سال 1971 نماینده او شد معلوم نیست که چگونه ادعا کرده ابتدا در سال 1974 متوجه ارتباطات بارزانی با آمریکا و اسرائیل شده و کناره گیری
ص: 721
نموده است. سیا درباره او نظر داده: «اختلاف بین طالبانی 46 ساله و بارزانی بیشتر تاکتیکی است تا ایدئولوژیکی» و به بیانی صریح تر اختلاف بر سر قدرت رهبری است نه بر سر میزان وابستگی و چگونگی آن.
طالبانی همتا و رقیب بارزانی با سوابقی که از او ذکر شد عاقبت کارش به همکاری با رژیم معلوم الحال بعث عراق و پادویی برای آن می کشد. مأمور سیا براساس اطلاعاتی که سردار جاف گزارش داده گزارش می دهد: «هنگامی که جاف بغداد را ترک کرد، طالبانی در بغداد به دنبال کمک بود.» یک جاسوس دیگر سیا نیز اطلاع می دهد: «تسلیحات بیشتری برای کردهای ایرانی از عراق می آید. تأمین کننده اصلی این تسلیحات دولت عراق است که آنها را از طریق تشکیلات جلال طالبانی ارسال می کند.» فساد و سنت شوم همکاری با سیا، موساد و ساواک در بسیاری از رده های حزب دمکرات شایع بوده و منحصر به سران درجه اول آن نمی شود. به عنوان مثال فرزند یک فئودال که عضو حزب بوده نزد مأمور سیا آمده و سوابق درخشان خود را بازگو می کند (نقل از سند): «او عضو قبیله باردینگی (جمعیت 40000 نفر) و فرزند شیخ رئوف النقیب تاجر و زمیندار 67 ساله مشهور در سلیمانیه است (تلفن وی 23514 می باشد). پدرش صاحب یک کشتزار، یک ویلای گرانقیمت و تعدادی مغازه در سلیمانیه است. او ادعا می کند که عضو حزب دمکرات کردستان (عراق) است. از 1337 تا 1347 عضو کمیته مرکزی حزب دمکرات بود. پیش از آن دبیر سازمان دانشجویی کردها در اروپا بود.
... از سال 1352 تا 1353 برای مدت شش ماه (او) مشاور کشاورزی مصطفی بارزانی رهبر فقید شورش کردها بود.... در سال های 1343، 1346 و بار دیگر در پاییز 1357 با سفارت اسرائیل در بادگوسبرگ تماس گرفت و مذاکراتی با مقامات اسرائیلی آنجا داشت... در سال 1347 او همچنین با سازمان اطلاعات ایران، ساواک در بادگوسبرگ رابطه برقرار کرد. همکاری او با ساواک تا سال 1354 ادامه داشت... (او) تأکید کرد که خود داوطلب تهیه اطلاعات برای اسرائیلی ها و ایرانی ها بوده و هیچ گاه در...
جز برای هزینه ها، دستمزد مالی قبول نکرده است.... همچنین با تماس با مقامات آمریکایی در تأسیسات مختلف آمریکا در خارج درخواست کمک کرده است... در سال 1347 و 1353 او با کنسول آمریکا در تهران تماس گرفت... در شهریور 1357 دیداری از سفارت آمریکا در آنکارا داشت و در آنجا شفاها گزارشی درباره اوضاع کردستان تقدیم کرد. در ابتدای سند نیز سوابق تحصیلات عالیه خود در اروپا شرح داده و اشاره داشته که همسر فرنگیش با سازمان مخفی رومانی مدتی تماس داشته و علیرغم انکارهای فعالیت همسرش، او تصور می کند که این تماس ها ادامه دارند. او در ضمن اذعان داشته که قاسملو رئیس حزب دمکرات ایران را رقیب سیاسی خود به حساب می آورد.
در روزهای اوج گیری مبارزات مردم مسلمان ایران، نماینده حزب دمکرات نزد مأمور سفارت آمریکا می آید و از وقایع انقلاب اظهار ملامت می کند: «علی سلیمان نماینده حزب دمکرات کردستان در تاریخ 14 بهمن به دیدار مأمور سیاسی آمد تا وضع کردها را که چند روز پیشتر درباره اش با سرکنسول حرف زده شده بود مورد بررسی قرار دهد. علی سلیمان تأیید نمود که کردها از خشونت ها و نابسامانی های اخیر که ایران را فراگرفته است، رنج می برند».
ارتباط حزب دمکرات عراق با آمریکا همچنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز برجای می ماند.
مأمور سفارت آمریکا در تهران گزارش می دهد که: «در تاریخ 3 ماه می (14 اردیبهشت) به دعوت محمد
ص: 722
دسکی نماینده حزب دمکرات کردستان با او نهار خوردم. هدف ظاهری دسکی حفظ ارتباط بامأموران اداره بود».
جنبش خودمختاری در ایران
در ایران خصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی تبهکاران بسیاری هویت کردی را وسیله قراردادند تا جاه طلبی های سیاسی خود را ارضاء کنند. حزب دمکرات و سران فاسد آن در رأس آنها قرار داشتند و اکثرا از کمک های رژیم بعث عراق برخوردار بودند.
از جمله این افراد یک فئودال زاده به نام قاسملو بود که (نقل از سند): «با نیروی تمام بر ادعای خود اصرار داشته که وی برجسته ترین سخنگوی غیرمذهبی کردهاست... او در خانواده ثروتمندترین زمین دار در ارومیه (رضاییه سابق) در کردستان ایران متولد شد. پس از یک سالی که به عنوان دانشجوی اقتصاد در پاریس به سر برد به پراگ رفت و از آنجا تا سال 1953 که به ایران بازگشت ادامه تحصیل داد. تا آن موقع قاسملو یک عضو کمیته اصلی حزب دمکرات کردستان و مأمور رابط حزب توده ایران بود». مابقی زندگی او نیز تا پیش از انقلاب اسلامی حاکی از رفت وآمدهای متعدد به چکسلواکی، شوروی، عراق و فرانسه می باشد. علیرغم اینکه او ارتباط با رژیم عراق را شدیدا تکذیب می کند، اسناد بسیاری وجود این رابطه را آشکار می کنند. یکی از جاسوسان سیا در حدود مهر 58 گزارش داده: «قاسملو بیشتر اوقات خود را در عراق می گذارند و به ندرت به ایران می آید». موساد اسرائیل نیز از قول جاسوس خود که نزدیک به محافل دولتی عراق است به سیا گزارش می دهد: «مذاکرات بین دولت عراق و دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران عبدالرحمن قاسملو با موفقیت انجام شد. قاسملو با افراد طالبانی همکاری نمود.» یکی از جاسوسان که سیا به او مأموریت داده بود تا به، منطقه کردستان برود، از قرار معلوم با قاسملو روابطی داشته و تا آنجا که اسناد به دست آمده نشان می دهند قرار بوده نامه ای را از همسر فرنگی قاسملو گرفته و تحویل او دهد. (نقل از سند): «(جاسوس مذکور) مطابق برنامه اش باید در 18 شهریور 58 عازم پاریس شود تا النا قاسملو را ببیند و نامه ای بگیرد و آن را به شوهرش برساند.» از مفاد این نامه و روابط بین قاسملو و این جاسوس فعلاً اطلاعی در دست نیست. ولی بنابر قرینه اینکه جاسوس مذکور نیز از اعضای حزب دمکرات بوده می توان حدس زد که این رابطه دارای مبنای تشکیلاتی بوده است.
پست سخنگوی مذهبی جنبش خودمختاری نیز خالی نمانده و یکی از عناصر ساواک منحله به نام عزالدین حسینی بر داشتن آن اصرار می ورزیده است. سیا درباره او نوشته: «در سال 1964 به حزب دمکرات پیوست، ولیکن وی اکنون ادعا می کند که در جهت حفظ اهداف خود از حزب استعفا کرده است.
او می گوید که فعالیت هایش براساس ناسیونالیسم کردی، سوسیالیسم منطقی و اخلاقیات می باشد، که بدون اینها مردم هیچ اجتماعی نمی توانند زندگی صحیحی داشته باشند.» وی با آنکه ناسیونالیست کرد، سوسیالیست منطقی و یک اخلاقی دمکرات بوده و بهره ای از اسلام نبرده است، در کمال گستاخی لباس شامخ روحانیت اسلام را مزورانه بر تن کرده تا به ساحت مقدس آن، به خیال خود خدشه وارد کند. این واقعیت هم که حسینی با سران رژیم شاه و ساواک همکاری می کرده با همکاری که پس از انقلاب اسلامی با عراق مأمن ساواکی ها و سران رژیم طاغوت داشته، تأیید می شود.
جاسوس اعزامی سیا به کردستان گزارش می دهد که:«حسینی نیز در عراق مخفی است. اما مکررا به
ص: 723
کردستان ایران می آید».
یکی از شیوه های کسب اطلاعات سیا راجع به کردستان استفاده از مأموران و جاسوسان پیشین ساواک بوده است. اینها مأمورانی بودند که در تقویت خان ها که خود را به رژیم فروخته بودند و زندگی را بر مردم ستم کشیده کردستان تنگ کرده بودند از هیچ جنایتی ابا ننموده بودند.
یکی دیگر از اعضای حزب دمکرات که با ساواک منحله علیه مردم کرد همکاری می کرده، فردی به نام رفعت مامدی بوده است. او پس از انقلاب رو به سوی ارباب بزرگ آمریکا می آورد و جاسوس سازمان سیا می شود. وی در اجرای وظایف محوله با خرج و امکانات سازمان سیا به کردستان می رود و گزارش هایی از مشاهدات خود تهیه می کند. پدر این جاسوس، صنار مامدی از اعضای قدیمی حزب دمکرات و عضو کمیته مرکزی آن و در عین حال از اشرار و راهزنان سابقه دار منطقه غرب ایران می باشد.
روس ها با این جاسوس روابطی داشته اند و تصور می کردند که مامدی را به نفع خود خریده اند. مأمور سیا از قول مامدی نقل می کند که: «شوروی ها پیشنهاد کردند که (مامدی) از حزب دمکرات استعفا نماید و خود را کاملاً وقف فعالیت های... (احتمالاً اتحاد کردهای انقلابی ترکیه - مترجم) نماید.» این در حالی بوده که مامدی به تعهدات خود در قبال ساواک و حزب دمکرات پایبند بوده و خبرهای قلابی که ساواک تهیه می کرده، تحویل روس ها می داده است.
رشته دوستی بین اعضای حزب دمکرات و آمریکا بسیار طولانی است و اسناد معدود این مجموعه تنها گوشه ای از آن را نشان می دهد. یک کارت بایگانی اطلاعاتی سیا حاکی از دوستی بین یک جاسوس خبرنگار آمریکایی با امجد متوسلی از اعضای کادر حزب دمکرات می باشد. در همان جا مطلبی هم دال بر ملاقات رئیس یک انجمن کردی به نام صادق وزیری با خسرو قشقایی معدوم، عامل قدیمی سیا در ایران، وجود دارد.
به روابط حزب دمکرات با رژیم عراق نیز به دفعات اشاره شده، چنان که یک جاسوس گزارش می دهد: «حزب دمکرات کردستان نیز مقداری کمک از عراق دریافت می دارد، اگرچه اکثر تسلیحات آنها از مقامات ایرانی به تاراج برده شده است. حتی قاسملو رهبر فعلی حزب دمکرات چند بار از بغداد دیدن کرده است».
روابط حزب دمکرات با سلطنت طلب ها
در سند مربوط به اجلاس سران ساواک در لندن چنین آمده است: «به دلیل احتیاجی که اخیرا به وحدت کردها پیش آمده، این رهبر کرد (جاف) ناچار شد به حزب دمکرات کردستان بپیوندد. با این وجود او درخواست کرده که رهبر جنبش کردها شود و حزب دمکرات به او بپیوندد.» در سند دیگر: (بختیار) در نظر دارد که در اواخر آبان و اوایل آذر نماینده ای به ایران بفرستد تا در مورد ارتباط سیاسی و نظامی با حزب دمکرات کردستان مذاکره نماید» بنا بر چند گزارش حزب دمکرات ابتدا به کشورهای غربی برای دستیابی به خواسته های خود پناه می برد، ولی پس از ناامیدی از این بابت رو به سوی ابرقدرت شرق می آورد. این حزب همان راهی را رفت که سلف آن در رابطه با شوروی، آمریکا، اسرائیل، رژیم شاه و رژیم عراق رفت و برای رسیدن به خودمختاری، خود و پیروان خود را به هر ذلت و جنایتی کشاند. در یک گزارش چنین آمده:«حزب
ص: 724
دمکرات دیگر از کشورهای غربی انتظار کمک ندارد، این حزب امیدهایش به اتحاد شوروی است.
شوروی ها با نمایندگان کردها در آلمان غربی تماس گرفته بودند،» البته طبیعی است که پس از اشغال جاسوسخانه و سقوط دولت موقت مجددا رشته های پیوند با غرب از نو برقرار شده است.
در کنار فعالیت عوامل آمریکایی سلطنت طلب و حزب دمکرات گروهک های چپ نما به حمایت از خودمختاری پرداختند و در این راه چه بسیار جنایت های فجیعی که مرتکب شده اند.
یکی دیگر از جاسوس های اعزامی سیا به کردستان گزارش می دهد: تشکیلات کارگران فعال در میان حزب دمکرات کردستان به کمیته زحمتکشان کردستان موسوم است و شامل تمامی کردهایی است که سهم فعالی در حمایت از چریک های جنگجو، پیشمرگان دارند. این سازمان غیررسمی است و حاضر است به هر کردی که بخواهد بجنگد، بدون تحقیق در مورد صلاحیتش کمک کند، فقط با این شرط که اصل نسبش کرد باشد. (توضیح منبع: در خلال شهریور ماه 58 اعضای این سازمان در شهر مرزی بانه به هر فردی که داوطلب جنگ با نیروهای دولتی بود، آزادانه اسلحه می دادند.) برای این گروهک های جنایتکار هیچ ملاکی جز جنگ با جمهوری اسلامی مطرح نبود و مسئله خود مختاری یک بهانه دروغین بود. این گزارش را جاسوسی به نام همایون روشنی مقدم تهیه کرده است. او پس از اتمام آموزش های سیا در آمریکا و مراجعت به ایران چنان که به مأمور سیا اظهار داشته از طرف آشنایانش در سازمان چریک های فدایی خلق دعوت شده بود تا (نقل از سند): «در رفتن به کردستان با جمع آنها باشد تا ببیند که چگونه فداییان از حزب دمکرات پشتیبانی می کنند». این جاسوس نیز از قرار معلوم داوطلب جنگ با جمهوری اسلامی شده بود و در نتیجه سلاح عراقی را به دستش داده بودند تا بجنگد. مأمور سیا در گزارش به رؤسای خود در آمریکا می نویسد: «در تاریخ 18 شهریور (جاسوس مذکور) در نزدیکی پاوه به وسیله یک پاسدار مجروح شد. گلوله به پهلویش اصابت کرده و از کنار دنده هایش خارج شده است». او در گزارش از مشاهدات خود شرح می دهد که گروهک ها که داعیه دفاع از خلق کرد داشتند چگونه در مواجهه با مردم مسلمان زحمتکش کرد دورویی می کردند و پایگاهی در بین مردم نداشتند. (نقل از سند): «در شهرهای بزرگی مانند مهاباد و سنندج که فداییان دوش به دوش پیشمرگان حزب دمکرات کردستان جنگیده اند، از فداییان استقبال می شود. در صورتی که فداییان مارکسیست در دهکده های کوچکتر و روستاها که مردمشان مسلمانان مخلص و عمیقا ضدکمونیست هستند، تمایلات خودشان را نگه می دارند».
همان گونه که قبلاً گفته شد خاستگاه و پایگاه اجتماعی جنبش خودمختاری گروه های مرفه و شهرنشین بوده و هیچ ارتباطی با مردم مسلمان مستضعف کرد نداشته و ندارند.
قرار بوده که این جاسوسان در صورت امکان از عوامل نفوذی سیا در سازمان های مهم دولتی باشد. با این منظور او منافقانه سعی داشته در کسوت یک مسلمان، با رفتن نزد امام و آیت اللّه طالقانی اعتباری برای آینده خود کسب کند. چنان که در سند آمده: «(جاسوس مذکور) هوادار مجاهدین است». این گروهک ها علیرغم ادعاهای گزاف چپ روانه در جمهوری اسلامی چنان در جهت منافع امپریالیسم عمل کردند که بختیار نیز تشخیص می دهد لازم است با آنها ائتلاف کند. (نقل از سند): «بختیار می داند که اگر بخواهد نفوذ گذشته خود را در ایران بازیابد و آن را حفظ کند، علاوه بر کسب توافق با کردها باید با کمونیست های ایران نیز رابطه برقرار کند.
در فتنه کردستان مانند همه جا چپ و راست با صورت های مختلف و باطن واحد به نوکری امپریالیسم
ص: 725
جهانی پرداختند. چند فقره از اسناد حاکی از کمک های پراکنده بعضی از کشورهای بلوک شرق به شورشیان کرده است. (نقل از سند): «کردهای ایران از آلمان شرقی، رومانی و کوبا نیز کمک دریافت می کنند. به هرحال این کمک شامل مواد دارویی، غذا و البسه است و اغلب از طریق عراق به کردها می رسد.» یکی دیگر از جاسوسان از قول یک فرد ثالث اطلاع می دهد که: «کشوری سوسیالیستی که هویتش پوشیده ماند تحت این پوشش که اسلحه توسط کردهای هوادار در اروپا فرستاده می شود می خواهد برای کردها اسلحه بفرستد.» جاسوس مذکور نیز مسئله را با مأمور سیا مطرح می کند تا سیا متخصص فنی خود را برای بررسی امر و کمک به این کشور سوسیالیست اعزام دارد. از طرف دیگر خودش نیز با یک شرکت هوایی تماس می گیرد و نماینده آن شرکت علاقه خود را به طرح ارسال اسلحه از طریق چتر نجات اظهار می دارد.
برای حسن ختام کلامی از امام خمینی، رهبر حکیم این امت را در رابطه با جریان های چپ نقل می کنیم:
«ما هر یک از کارهای اینها را وقتی بنشینیم حساب بکنیم، اینها به نفع آمریکا بیشترش تمام می شود. پس بنابراین شما به اسم کمونیست، به اسم مارکسیست و به اسم توده برای آمریکا کار می کنید.» به امید رهایی تمام مستضعفین از چنگال مستکبرین و به امید پیروزی مردم مسلمان کردستان در مواجهه با تمامی دسایس شرق و غرب.
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام.
زمان یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!