Post
15512
از:
گزارش سیاسی
به:
متن سند
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اینها می خواهند که فرهنگ همان فرهنگ باشد، از داخلش امثال آن اشخاصی که وزیر و وکیل سابق بودند و وکیل سابق بودند اینها درآیند، همینها این کشور ما را به باد فنا بدهند چنانکه دادند. همان وکلایی که در سابق بودند و همان وزرایی که در سابق بودند و همان سردمدارهای سابق. همان تحصیلکرده ها و روشنفکرهای دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصیبت هایی که به این ملت وارد شد به دست همین اشخاصی که به اسم مجاهدت و به اسم فدایی و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند که این ملت بحال خودش باشد و هر چه شما داشتید به جیب دیگران کردند و یکقدری از آن را هم خوردند. دار و دسته شاه مخلوع همین جمعیت ها بودند که الآن برخلاف نهضت دارند فعالیت می کنند.
امام خمینی(ره)
با توجه به پیوندهای عمیق آمریکا و رژیم دست نشانده پهلوی و خصوصا شخص شاه، آمریکا حتی در دوره هایی که شاه با بحران ها و قیام های مردمی مواجه شد، هرگز در پی یافتن جانشینی برای این عنصر پلید نبود، لیکن توفندگی و گسترش حرکت امت مسلمان در سال 57، آمریکا را متوجه ظهور حرکتی کرد که مصمم است پایه های حکومت شاه وکلاً رژیم سلطنتی را از ایران برکند. آمریکا در برخوردهای اولیه در سال 57 هنوز به عمق این حرکت و هدف اصلی آن پی نبرده بود و به خاطر تحلیل ها و شناخت های غلطی که از بافت جامعه اسلامی ایران داشت، دست به اقدامات پیش گیری کننده و تجربه شده ای که در طی سالیان حاکمیتش در مناطق مختلف جهان به دست آورده بود زد، که از آن جمله تشکیل دولت نظامی و یا طرح دولت ائتلاف ملی را می توان نام برد. شناخت غلط از جامعه اسلامی این گمان را برای آمریکا پیش آورد که محرکین و مشوقین مردم در این نهضت گروه ها و دستجات سابقه دار سیاسی هستند که قبلاً با آنها به نحوی در تماس بوده است. این تماس ها در آن مقطع زمانی بیانگر تمایل دو جانبه ای هم از سوی آمریکا و هم دستجات فوق بود. اهداف عمده ای که آمریکا از این تماس ها دنبال می کرد، یکی کسب اطلاعات در
ص: 421
رابطه با ریشه های نارضایتی از رژیم و شناخت بافت های مخالف و دیگر کانالیزه کردن این عناصر در جهت حمایت از شاه و بالمال آمریکا بود. هدفی که گروه های فوق از این تماس ها دنبال می کردند، ریشه در عمق تفکرات و گرایش های آنها داشت و بیشتر ناشی از بینش غربی آنان و این باور بود که هیچ حرکت مخالفی در ایران بدون حمایت و موافقت آمریکا نمی تواند صورت بگیرد. اسناد منتشر شده در مورد ویژگی ها و اصول تفکرات این دستجات تاکنون به حد کافی روشنگر بوده است.
با رشد و تداوم حرکت امت اسلامی ایران آمریکا متوجه شد که این حرکت، ماهیتی متفاوت از این گروه ها و دستجات دارد و خصلت های اسلامی و مردمی بر آن حکومت دارد و نه اندیشه های ملی گرایانه.
اما شخصیت های کاذبی که افراد و دستجات فوق کسب کرده بودند و بیشتر ناشی از عدم شناخت قبلی آنان از سوی مردم بود و هماهنگی منافقانه با فرامین و رهنمودهای امام به خاطر امکان حیات سیاسی در جامعه ایران،آمریکا را واداشت که با توجه به شناختی که خود از این دستجات داشت، از آنان در جهت دو امر سود جوید:
1- سوق دادن حرکت مردم به سوی سازش با شاه منوط به اینکه شاه سلطنت کند و نه حکومت و به طور کلی سوق دادن مردم در جهت پذیرش حکومتی منطبق با قانون اساسی سال 1284 که حامی منافع آمریکا و غرب نیز باشد.
2- در صورت شکست مرحله اول روی کار آوردن و حمایت از رژیمی که فقط از لحاظ نام و عناصر گرداننده با رژیم شاه متفاوت باشد. ولی از هر جهت منافع غرب و آمریکا را تأمین و حفظ نماید.
پویایی انقلاب و درک ماهیت اسلامی آن و رهبریت قاطع امام، از سال 58 آمریکا را مطمئن ساخت که از یک سو رژیم شاه رفتنی است و از سوی دیگر با روی کار آمدن رژیمی به رهبری امام دستشان از تمام این آب و خاک و منابع این ملت قطع خواهد شد، بدین خاطر بر اجرای مرحله دوم طرح مصمم شد.
طیف گسترده خط میانه از روحانی نمایان و لیبرال های مذهبی گرفته تا گروه ها و عناصر سلطنت طلب و غیر مذهبی علیرغم اختلافات ظاهری با یکدیگر در حفاظت از منافع آمریکا و مقابله با خط اصیل اسلامی مشترک و متفق القول بودند. تماس ها و ملاقات هایی که در این مرحله با عناصر خط میانه صورت می گرفت بیشتر مبتنی بر تشویق و ترغیب این عناصر در جهت اتخاذ یک موضع واحد و تشکیل جناحی منسجم بر علیه خط امام و همگام با منافع غرب بود. شناختی که آمریکا در طی این مدت از جریانات انقلاب و خط اسلامی نهضت به دست آورده بود، او را ملزم می کرد که بیشتر بر جناحی از خط میانه تکیه کند که ظاهر و وجهه ای اسلامی داشته باشد و بتواند از احساس مذهبی مردم در جهت اعمال سیاست های سوء خود استفاده کند. بدین خاطر توجه بیشتر او بر روی عناصر نهضت آزادی، حامیان و خود شریعتمداری و جبهه ملی متمرکز می شود.
تاکنون در کتاب های دخالت های آمریکا در ایران، احزاب و دولت موقت (کتاب شماره 18)
عملکرد این گروه های قبل و بعد از انقلاب اسلامی آمده است، ولی اسناد این مجموع عملکرد خط ضد انقلابی این قشر بعد از انقلاب را به گونه ای بارز و مشخص نشان می دهد.
پیروزی انقلاب به هر صورت بزرگترین مهره دست نشانده آمریکا را از منطقه بیرون کرد. خط مشی اسلامی انقلاب و رهبریت قاطع آن که سعی در ریشه کن کردن تمامی پایگاه های کفر و شرک و نفاق داشت در تداوم حرکت خویش مواجه با مشکلات و عکس العمل های گوناگون از جانب جناح های مذکور شد.
ص: 422
قدرت طلبان میانه رو و حامیان داخلی آمریکا که خود را مدعیان بلامنازع خوان نعمت انقلاب می دیدند در پی قبضه قدرت و نفی اجرای احکام اسلام بدون کم و کاست، برآمدند. هدف عمده آنان ترویج تفکرات و مفاهیم غرب گرایانه و لیبرالی در باطن و خدمت به انقلاب و مردم در ظاهر بود. جریان های عمده ای از خط میانه که بعد از انقلاب در صحنه سیاسی به وضوح ظاهر شدند، دولتمردان موقت نهضت آزادی - جبهه ملی و جناح های ریاکار وابسته به شریعتمداری بودند. البته در این طیف عناصر منفردی نیز حضور داشتند.
دولت موقت که ترکیبی از اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و مریدان شریعتمداری بودند علیرغم اختلافات ظاهری در درون خودشان در مقابله با خط امام و حمایت از حضور آمریکا در ابعاد نظامی، فرهنگی و اقتصادی دارای وجوه اشتراک فراوان بودند. سیاست کلی آمریکا در تقویت خط میانه به طور اعم و دولت موقت به طور اخص، به خاطر شناختی که از آنان داشت بود، زیرا موضع گیری ها و سیاست های ضد امپریالیستی امام راهی نبود که باب طبع آمریکا و یا حافظ منافع آنان در ایران و منطقه باشد و آمریکا تنها چاره برای از میدان بدر کردن امام و پیروان صدیق ایشان را تقویت جناح میانه روها و در رأس آنان دولت موقت می دید. البته اعضای دولت موقت نیز از درد دل و چاره جویی با مأموران آمریکایی و اظهار لطف به آنان دریغ نمی ورزیدند، و همیشه به دنبال حمایت های ایشان بودند (اکثر اسناد موجود در کتاب ها به این موضوع اشاره دارند.) حقوق بشر و مسئله انقلابی اعدام های سران جنایتکار رژیم پهلوی در اوائل انقلاب و سیستم دادگاه ها به عنوان یک مستمسک قوی بوده که به وسیله آن آمریکا چهره انقلابی اسلام و خط امام را از طریق رسانه های امپریالیستی بین المللی مخدوش و از این کانال چهره دمکرات منشانه و حقوق بشری ایادی خود در دولت موقت را تقویت نماید. غرب زدگان خود باخته ای نیز که درس بشریت را در مکتب حقوق بشر سردمداران جنایت و بشر کش آموخته بودند، همنوا با آمریکا در پی تخطئه اسلام و جمهوری برمی آمدند و اجرای احکام اسلام را نابودی آرزوهای دمکرات مآبانه خود می دیدند و علیرغم ظاهر ترقی خواهانه و ضد امپریالیستی خویش با عوامل امپریالیسم به گفتگو می نشستند:
«قائم مقام کنسول سیاسی سفارت در 10 اکتبر با لاهیجی، وکیل برجسته و نایب رئیس کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر ملاقات نهاری داشت... فضای ملاقات بسیار دلتنگ کننده بود، چرا که لاهیجی احساس می کرد امیدهای او و دیگر نیروهای مترقی برای انقلاب ایران بر باد رفته اند... لاهیجی گفت از ابتدا با ایده دادگاه های انقلاب مخالف بوده... لاهیجی وکیل یکی از ژنرال های رژیم قبل بوده ولی بیش از دو ماه به او اجازه ملاقات با متهم را نداده بودند.» (اسناد 38 و 39).
با توجه به تمام جوانب و واقعیت های حاضر در صحنه سیاسی ایران آمریکا تنها راه تأمین منافع خویش در ایران را تقویت خط میانه و دولت موقت می دید و سعی می کرد از پوشش حقوق بشر به عنوان اهرم فشاری برای کانالیزه کردن جریانات سیاسی در جهت منافع خویش بهره ببرد. مناسبترین تکیه گاه ها برای این اهرم عناصری با تفکرات غربی بودند که فرهنگ وجودشان با این تفکرات سرشته شده بود. تنها مانع پیشبرد این اهداف ویژگی های اسلامی و والای امام بود و بدین خاطر عمده تلاش ها در جهت حذف این ویژگی ها صورت می پذیرد.
«میناچی آمریکایی ها را با خوشرویی و گرمی تمام پذیرفت...
میناچی راجع به یک رشته عملیات و مبارزه بر علیه ایران در وسایل ارتباط جمعی آمریکا اظهار نگرانی و دلواپسی کرد. او گفت که ایران می خواهد روابطش را با آمریکا ادامه داده و دولت آمریکا نباید توجهی نسبت به تبلیغات کمونیست ها داشته باشد. او بخش فارسی زبان رادیو آمریکا را عالی توصیف کرد. میناچی گفت روابط آمریکا با انقلاب اسلامی ایران را در سطح بالا خوب و مورد توافق بوده....»(سند 12)
«او (کاظم رجوی) می خواهد که ایران از لحاظ سیاسی بدون تعهد باشد. اما می گوید که دولت بازرگان و او هر دو برای ایالات متحده احترام بسیار قائلند و در جستجوی راههای برقراری مجدد روابط خواهند بود.»(سند 15).
ص: 423
«میناچی گفت نخست وزیر اخیرا موافقت خمینی را جلب کرده تا انتقادات خود را در مورد امور خارجی عموما و روابط با ایالات متحده خصوصا کم کند..... مأمور سیاسی گفت تمام مشکل کلی ارتباط دولت موقت ایران - قم، آمریکا را نگران کرده خصوصا با توجه به اینکه خمینی پیوسته در مورد روابط ایران و آمریکا منفی بوده است. میناچی با ناراحتی قبول کرد که این حرف درست است، اما امیدش را روی کوشش های نخست وزیر برای بیرون بردن خمینی از عرصه بین المللی گذاشت.» (سند 19)
«در ضمن، اظهارات پروفسور جیمز بیل در مجله تایم در مورد احساس طرفداری از آمریکا در میان مقامات عالیرتبه فعلی مذهبی در روزنامه های محلی پخش می شود، متأسفانه بیل از یزدی و انتظام که هر دو از افراد مهم دولت بازرگان هستند اسم می برد. در شرایط فعلی این عمل می تواند فقط به آنها صدمه بزند و ممکن است به این امر منجر شود که آنها گامی جهت اثبات اینکه عامل آمریکا نیستند، بردارند. از آنجایی که سفارت برای کمک های عملی بسیار گسترده به این دو، از میان سایرین، وابسته است، چنین حادثه ای ممکن است به تنهایی انعکاس به خصوصی داشته باشد.»(سند 6)
جدای از، سیاستمداران دولت موقت، میانه روهای منفردی بودند که آنها نیز در پی استمرار همین خط مشی عمل می کردند، ولی به خاطر عدم انسجام و ارتباط، این نیروها کارآیی مؤثری نداشتند. اجتماع اینها بر حول یک محور واحد از امیال قلبی آمریکا بود. آقای شریعتمداری به عنوان این محور می توانست به طور آگاه یا حتی ناخودآگاه محل جذب این نیروهای پراکنده باشد. در مورد اینکه آیا این عناصر ضد انقلاب و میانه رو بودند که می خواستند حول محور آقای شریعتمداری جمع شوند و رهبر بتراشند و یا این خود آقای شریعتمداری بودند که کانون جذب این عناصر شده بودند، اسناد به خوبی گویاست. شخص شریعتمداری گذشته از ویژگی های فردی به خاطر وجهه اسلامی که داشت یکی از مناسب ترین افراد جهت طرح آمریکا برای رودررویی با خط امام بود.
به نظر او (شریعتمداری) دادگاه های انقلاب غیر قانونی و غیر اسلامی هستند و بنابراین او نه تنها دخالتی در این دادگاه ها ندارد، بلکه نقشی در کارهای حکومتی نیز ایفا نمی کند... او اضافه کرد ایران امروز براساس عقل اداره نمی شود، بلکه اداره براساس احساسات است و احساسات ضد آمریکایی جاری را نمونه ای از این امر دانست. او ابراز امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی کنونی را به عنوان احساسات اصیل ایران تلقی کند. وی با احتیاط تمام گفت که اظهارات خمینی تا حد زیادی به این رفتار ضد آمریکایی کمک کرده است، و وقتی مردم دوباره سر عقل بیایند، می خواهند که روابط ایران و آمریکا ادامه یابد. البته این روابط با آنچه در گذشته بوده فرق خواهند داشت. او گفت که آمریکا می تواند در این برهه مشکل از زمان مؤکدا بگوید که اسلحه های خود را به زور به ایران نفروخته و
ص: 424
آمریکایی ها به درخواست های یک حکومت سلطنتی جواب مثبت داده اند. او اضافه کرد که ما باید به دقت از فرصت هایی که موجب استحکام دوستان آمریکا در ایران می شود، استفاده کنیم و با این تبلیغات (ضد آمریکایی مبارزه نماییم.»(سند 11)
با توجه به این طرز فکر و نکات و راهنمایی های ذکر شده از سوی آقای شریعتمداری مشخص می شود که آمریکا در تشخیص خود دچار اشتباه نشده و مرکز جاذبه شدن ایشان برای گروه های ضد انقلاب صرفا یک تاکتیک سیاسی در جهت استفاده موقت از موقعیت ایشان نیست، بلکه خود ایشان یک پایه اساسی خط میانه هستند. در این طیفی که قصد داشتند حول محور شریعتمداری مجتمع شوند از عناصر لیبرالی دست راستی گرفته تا کاندیدای گروه های به اصطلاح مترقی چپگرا یافت می شوند:
«الهی اظهار داشت حکومت ایران خود را از بین برده، اما آمریکا هم مسئول است. شما نمی توانید شخص شاه را 30 سال نگهدارید و بعد بگذارید او برود.. او و دیگران که در رژیم سابق دارای منصب مهمی نبودند و در بسیاری موارد ضد شاه هم بودند، با هم متحد می شوند... گروه الهی و بقیه امیدوارند که با شریعتمداری متحد شوند. او گفت رئیس سابق ستاد ژنرال قره باغی تحت حمایت شریعتمداری در خفا به سر می برد، که این مسئله این امید را به میانه روها داده است که وقتی شریعتمداری وضع را مناسب ببیند با آنها کنار خواهد آمد. (نظریه: تمام مطالب بالا یا چیزهایی که از جاهای دیگر شنیده ایم مطابقت دارد...) الهی می خواست به مأمور سیاسی اطلاع دهد که گروه میانه روها درصددند که جریان خود را با چند مأمور رسمی دولت آمریکا و چند تبعه آمریکایی از جمله رهبران مهم کنگره و آنها که قبلاً در جریان مسایل ایران بوده اند مانند سفرای آمریکا در ایران در میان بگذارند...کوشش خواهد شد که آمریکا و سایر کشورها از خمینی حمایت نکنند و یا حداقل او را به سوی مفاهیم دمکراسی غربی سوق دهند. حال هر چه می خواهند، نامیده شوند.» (سند 16).
«... لاهیجی گفت در حالی که پشتیبانی توده ای مردم، هنوز از خمینی قدرتمندترین مرد ایران را می سازد، او تمام گروه های مترقی را بیزار کرده است. متجاوز از دو هفته گذشته این گروه ها گفتگوهایی را آغاز کرده اند تا نیروهایشان را در یک گروه جمع کنند تا بتوانند خمینی را مجبور کنند که در پیش نویس قانون اساسی تجدید نظر کند. سازمان دهندگان این گروه امیدوارند که بتوانند جبهه ای از میانه روهای مسلمان و رهبران غیر مذهبی به وجود آورند. آنها قصد ندارند هیچ یک از چپ گرایان مسلمان یا فداییان را در فعالیت هایشان شرکت دهند، چون اختلافات طرفداران شریعتمداری چپی ها خیلی زیاد است. گروه جدید متشکل است از مسلمانان میانه رو در حزب جمهوری خلق مسلمان که در رابطه با شریعتمداری هستند و میانه روهای غیر مذهبی جبهه ملی کاظم حسیبی و جنبش حاج سید جوادی. مضافا این گروه ها در حال مذاکره با مجاهدین خلق هستند، چون آن را یکی از قوی ترین نیروها در ایران می دانند.» (سند 39)
سیاست و ایده آل آمریکا تشکیل جبهه ای واحد از لیبرال های راست و چپ و رهبریت فردی ظاهرالصلاح و با وجهه اسلامی بوده و با توجه نسبت به سابقه نه چندان درخشان آقای شریعتمداری در ارتباط با رژیم شاه و ترس افشای آن، رهبریت ایشان مورد تردید قرار گرفته است، ولی نباید از نظر دور داشت که در مقایسه با عناصر دیگری که در مقام کاندیداتوری برای امر رهبری در نظر گرفته می شدند باز هم آقای شریعتمداری مناسب ترین و برجسته ترین ویژگی ها را داشت:
«نظریه سفارت:... یک ائتلاف شریعتمداری / مجاهدین / جبهه ملی می تواند بسیار نیرومند و
ص: 425
سهمگین باشد... به هر حال این احتیاج به یک رهبری دارد و سفارت تردید دارد که شریعتمداری مایل باشد که از برج آجر گلیش پایین بیاید و در سنگر بجنگد. حتی اگر او مزاجا و خلقا برای رهبری یک جناح مخالف شایسته باشد (که نیست)، روابط گذشته او با رژیم شاه او را به واسطه امکان افشای این معاشرت ها، لکه دار و زخم پذیر می سازد» (سند 39)
در مورد عملکردها و نقطه نظرات آقای شریعتمداری انشاءاللّه در مجموعه های آینده بیشتر بحث خواهد شد. برخوردهای عملی خط میانه بعد از انقلاب بیشتر بر اساس رهنمودهای آمریکا و برخاسته از مفاهیم دمکراسی غربی و انگیزه های جاه طلبی های فردی و گروهی عناصر این طیف بود. نشریات گوناگون، فریادهای حقوق بشری و امثال آن از سوی عناصر خط میانه صرفا مسائلی نبوده که به خاطر نفس دمکراسی و اعتقادشان به اجرای آنها مطرح شده باشد بلکه بیانگر تلاش هایی بود که برای نشان دادن علایمی از حیات خط میانه در صحنه سیاسی ایران و قدم هایی در جهت هماهنگ نمودن و واحد عمل کردن این خط در برابر خط اسلامی انقلاب صورت می گرفت. این اعمال به اضافه عملکردهای لیبرالی دولتمردان موقت بارقه های امیدی بود برای آمریکا تا نسبت به حضور و تداوم سیاست های امپریالیستیش در ایران نگرانی به خود راه ندهد و حتی ترس آمریکا از ارسال کمک های مالی و علنی به این گروه ها ناشی از این سیاست بود که: «هرگونه ارتباط ضمنی با دولت آمریکا می تواند با توجه به انزجار عمومی نسبت به سیاست های آمریکا به معنای مرگ گروه سیاسی جدید تلقی گردد.» (سند 10).
در این میان عملکردهای خط شریعتمداری و همگامی با کلیه باند ضد انقلاب همان گونه که در سند شماره 14 و سندهای دیگر آمده تحت پوشش حزب خلق مسلمان تأییدی است بر گفتار بالا:
«به علاوه، خود جنبش علائم فزاینده ای از عدم اتحاد نشان می دهد، که حزب خلق مسلمان وفادار به آیت اللّه شریعتمداری به طور فزاینده ای آماده رقابت با تسلط نیروهای وفادار به خمینی می باشد. حزب جمهوری خلق مسلمان در چنگ زدن به موضوع آزادی مطبوعات به عنوان یک چماق سیاسی برای استفاده از رقبای اسلامیش سرعت به خرج داده است.
خود شریعتمداری چند روز پیش گفت.که دولت موقت ایران اختیار قانونی برای ترویج قوانین جدید را ندارد...»(سند 26)
زمان یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!