Post
27868
از: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
متفرقه
به:
متن سند
ص: 1
ص: 2
در شماره های گذشته مجموعه اسناد منتشره لانه جاسوسی، علاوه بر اسناد مربوط به ایران، اسنادی نیز در مورد کشورهای دیگر خاورمیانه خصوصا همسایگان ایران، انتشار یافت.
وجود این سری اسناد در سفارت آمریکا در تهران ارتباط مستقیم با نقش این سفارتخانه و موقعیت سیاسی، جغرافیایی ایران در منطقه برای آمریکا دارد. سفارت آمریکا یا بهتر بگوییم لانه جاسوسی در تهران در زمان سلطه رژیم شاه، که در منطقه به عنوان ژاندارم آمریکا شناخته می شد، ستادی برای هدایت دیگر نمایندگی های آمریکا در خاورمیانه بود. در پی پیروزی انقلاب اسلامی، علیرغم کاهش شدید در کمیت کادرهای به اصطلاح هیئت دیپلماتیک آمریکا، به دلیل تأثیرات انقلاب اسلامی در منطقه، از اهمیت و حساسیت آن کاسته نشد و باز این سفارتخانه جهت دریافت گزارشات مربوط به منطقه در موقعیت ممتازی قرار داشت که دیگر گزارشات مربوط به منطقه را هم دریافت نماید.
از جمله گزارشاتی که از کشورهای همسایه در جاسوس خانه آمریکا بدست آمد، اسناد مربوط به کشور عراق می باشد. سابقه رقابت دو کشور ایران و عراق و همچنین نقش رژیم عراق در تحولات خاورمیانه و منطقه خلیج فارس خاصه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و طبیعتا نقشی که رژیم عراق می توانست در مقابله با انقلاب اسلامی پذیرا شود، عراق را در زمره علائق درجه اول آمریکا در منطقه قرار داده بود. اگرچه آمریکا و عراق تا زمان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، با یکدیگر روابط سیاسی نداشتند و این رابطه بعدا در جریان جنگ ایران و عراق برقرار گردید، اما دفتر حفاظت منافع آمریکا مستقر در سفارت بلژیک در بغداد عملاً به صورت یک نمایندگی تمام عیار دیپلماتیک به ارسال گزارش های خبری در تمامی زمینه ها می پرداخت و با استفاده از دیگر سفارتخانه های غربی در جریان تحولات داخلی و خارجی آن کشور قرار می گرفت. علاوه بر فعالیت های دفتر حفاظت منافع، عملیات پنهان جمع آوری اطلاعات سیا نیز برآوردهای اطلاعاتی نسبتا جامعی برای سیاست گزاران آمریکایی در خصوص دورنمای نقش عراق، فراهم می آورد.
مجموعه حاضر، روشنگر واقعیت های ساختار حکومتی رژیم بعثی عراق و پیوندهای داخلی و خارجی حزب بعث می باشد که عمدتا توسط سیا و یا دفتر حفاظت منافع آمریکا تهیه گردیده است و تا حدودی می تواند نمایانگر علل و ریشه های رفتار رژیم عراق در خلال سال های اخیر باشد.
در نخستین بخش، گزارش جامع ارزیابی اطلاعاتی سیا تحت عنوان «نقش عراق در خاورمیانه» که در ژوئن 1979 تهیه شده است، ملاحظه می شود. این گزارش مبتنی بر کلیه اطلاعات و اسناد دستگاه های
ص: 3
ذیربط آمریکایی تا تاریخ تهیه گزارش در مورد عراق است و برآوردی نهایی از جنبه های مختلف حاکمیت در عراق در ابعاد داخلی و خارجی ارائه می نماید. در تهیه این برآورد علاوه بر سیا و سازمان های اطلاعاتی دیگر آمریکایی، وزارت امورخارجه، وزارت دفاع، آژانس امنیت ملی، و ارتش آمریکا مشارکت داشته اند.
این گزارش مروری بر مباحث، ماهیت و سیاست های رژیم، روندهای اقتصادی و نظامی، اثرات حوادث ایران و روابط خارجی عراق داشته و در ضمایم آن ساخت سیاسی، نفت عراق، اقتصاد و نیروهای نظامی این کشور مورد ارزیابی قرار گرفته اند.
این ارزیابی موازنه قوایی که عراق در روابط خارجی خود با شوروی و اروپای غربی برقرار نموده را مورد بررسی قرار داده و حکایت از نزدیک شدن تدریجی رژیم عراق به غرب، علیرغم شعارهای تند گذشته در قبال مسائل اعراب و فلسطین، می نماید. همچنین در این ارزیابی، در عین حال که استبداد و خفقان وحشتناک حاکم بر تمام شئون این کشور، از نظر مقامات آمریکایی دور نمانده، هیچگاه این امر به عنوان مانعی بر سر بهبود رابطه با عراق تلقی نمی شود و تنها شرط برای توسعه روابط ظاهرا بهبود موضع عراق در قبال رژیم اسرائیل بوده است. اتفاقی که در جریان جنگ تحمیلی شاهد تحقق آن بودیم و نهایتا منجر به برقراری روابط سیاسی بین رژیم های عراق و آمریکا گردید.
با توجه به بسته بودن جامعه عراق و فقدان اسناد و اطلاعات معتبر در زمینه مسائل یادشده این سند از زمره اسناد نادری است که واقعیت های پیرامون عراق در مقاطع زمانی مذکور و شاید تا به امروز (باتوجه به اینکه رهبران عراق همچنان بر مسند قدرت هستند) روشن می نماید.
بخش دوم تحت عنوان حاکمیت و رهبری در عراق به بررسی ماهیت و روابط درون سیستم حاکمیت عراق، پرداخته است.
رهبریت در عراق با روی کار آمدن «صدام» را می توان در سه مرحله مشخص دسته بندی کرد.
الف: به قدرت رسیدن صدام و فعل و انفعالات درونی حاکمیت تا زمان کشف و خنثی کردن کودتا.
ب: کودتا و نمود تعارضات درونی حاکمیت عراق و برخورد صدام با کودتا.
ج، ماجراهای بعد از کودتا و تداوم تصفیه در رهبری و حرکت در جهت انسجام هر چه بیشتر حاکمیت با «صدام».
قبل از پرداختن به این مراحل، اسناد به تشریح سه نهاد اصلی حاکمیت عراق پرداخته است. این سه نهاد عبارتند از: 1- فرماندهی ملی 2- شورای فرماندهی انقلابی 3- کابینه
1- فرماندهی ملی: فرماندهی ملی در حقیقت مرکزیت حزب بعث به عنوان پان عربیسم می باشد که دبیرکل آن میشل عفلق بود و معاونین وی از چند ملیت مختلف عرب برگزیده می شدند. در اسناد می خوانیم :
«در تئوری فرماندهی ملی عالی ترین نهاد حزبی برای کل ملیت پان عرب می باشد و بدین ترتیب اهداف متعدد سیاسی ملیت عربی را تعیین می کند. دبیرکل فرماندهی ملی میشل عفلق سوری یک از مؤسسین حزب می باشد.»
«نفوذ فرماندهی ملی در داخل عراق محدود شده است و بغداد از آن به عنوان وسیله ای برای پیشبرد اهداف خود بهره برداری می کند.»
ص: 4
2- شورای فرماندهی انقلابی : این شورا عالی ترین مرجع و در حقیقت شورای انقلاب می باشد که قدرت ها در دست اوست و یکی از وظایف آن تعیین ریاست جمهوری است.
3- کابینه: که اجراییات و اداره کشور را به عهده دارد.
در یک نگاه اجمالی مراحل تثبیت قدرت صدام حسین را از دریچه اسناد، می توان این گونه توصیف کرد:
الف: قبل از کودتا
با استعفای حسنالبکر از ریاست جمهوری، شورای فرماندهی انقلابی صدام حسین را به ریاست جمهوری برمی گزیند. البته این یک تصمیم صوری بود زیرا قبل از این استعفا تمام قدرت و کارها به جز تشریفات در دست صدام حسین متمرکز بوده و وی به خاطر توان تشکیلاتی و قدرت برخورد خشن و توطئه آمیز در برابر حریفان خویش به سرعت خود را به عالی ترین مدارج قدرت رسانده بود.
با اعلام ریاست جمهوری، صدام بلافاصله و به سرعت انسجام قدرت خویش را در کابینه تقویت می کند، بدین ترتیب که با تغییر و تحولات وسیع در کابینه و ایجاد پست های جدید از قبیل معاونت نخست وزیری و همچنین تلفیق بعضی سازمان ها و وزارتخانه ها با یکدیگر و یا بوجود آوردن سازمان یا وزارتخانه جدید و نقل و انتقالات وسیع مسئولین نفوذ خود را بر نظام اجرایی حاکم می گرداند و در حقیقت به جای شروع از حزب و شورای فرماندهی انقلابی حرکت را از کابینه شروع می کند و بخصوص در این نقل و انتقالات مسئله ارتش برای صدام بسیار با اهمیت بوده است، زیرا ارتش و افسران آن نزدیکی و انسجام چندانی با وی نداشتند و او را به خاطر فقدان تجربه نظامی در حد حسنالبکر به حساب نمی آوردند. انتخاب عدنان خیرالله به عنوان معاون فرماندهی کل قوا راهی بود به سوی نزدیکی با ارتش.
در سلسله مراتب رهبری عملاً با انتخاب عزت ابراهیم که در مقام مقایسه با دیگران چهره ای ضعیف و گوش به فرمان است عملاً مرد شماره 2 در مراتب قدرت حذف می گردد.
ب: کودتا و تعارضات داخلی حاکمیت
هنوز حدود 20 روز از انتخاب صدام به ریاست جمهوری نگذشته که یک حرکت نافرجام از درون حاکمیت جهت حذف صدام صورت می گیرد. عناصر این تلاش را بعضی اعضای شورای فرماندهی انقلاب اعم از نظامی و غیرنظامی مانند محی عبدالحسین مشاطی دبیرکل شورای فرماندهی انقلاب و عدنان حسین از دوستان نزدیک صدام تشکیل می دادند.
نمود این تعارض و برخورد خونین صدام با این حرکت عامل مهمی شد تا وی بتواند قدرت مطلقه خویش را بر ارکان مملکتی استوار سازد، منجمله با این ادعا که افراد مخالف می خواستند با استفاده از بهانه انتخابات درون حزبی صدام را سرنگون کنند، توانست به سرعت هر نوع گرایش به انتخابات درون حزبی را که سال ها متوقف مانده بود متوقف سازد. از سوی دیگر با خالی شدن چند کرسی از شورای فرماندهی انقلاب صدام با جایگزینی عناصر مورد وثوق خویش در حقیقت شورای فرماندهی انقلاب را نیز در قبضه خود گرفت. در این مسیر البته از اتهام همیشگی نقش توطئه خارجی و مشخصا دخالت سوریه نیز مطرح گردید که به نظر می رسد صرفا مصرف داخلی داشت.
ص: 5
ج: پس از کودتا
در این مرحله صدام با عوام فریبی و طرح مسائلی چون افزایش حقوق ها، انتخابات و... تلاش می کند تا کنترل اوضاع داخلی را همچنان در اختیار داشته باشد.
همچنین در این مرحله وی با فرماندهی ملی برخورد می کند و سعی می کند سیطره کامل خود را براین فرماندهی نیز اعمال کند. در بخشی از اسناد فصل می خوانیم:
«از دبیرکل (عفلق) به ندرت ذکری به میان می آید و حتی به ندرت ظاهر می شود و ظاهرا اکثر مواقع را بنا به خواست دولت در خارج از عراق بسر می برد. گرچه وی مهمترین عنوان را در حزب بعث داراست ولی مقام وی بیشتر جنبه تشریفاتی دارد.»
«از اواخر مرداد دستیار اردنی دبیرکل (رزاز) به خاطر مخالفت با اقدامات صدام حسین در توقیف بسر می برد.»
«روش حکومت تک نفره صدام، وفاداری اعضای غیر عراقی فرمانده ملی را نیز خواستار است و ایجاب می کند هیچ یک از آنها در قدرت حکومتی وی سهیم نباشند.»
«در 16 مهر ماه صدام به عنوان معاون دبیرکل فرماندهی ملی یعنی عالی ترین سازمان حزب بعث برگزیده می شود. این انتخابات ظاهرا تنها به خاطر صدام برگزار شده بود و هیچ فرد دیگری برای جانشین شدن به جای صدام یا رزاز در دو کرسی از سه کرسی دستیاری (سمت قبلی صدام) انتخاب نشد.»
و «این انتخابات بدین ترتیب ارتقا مقام صدام را در حزب، دولت و ارتش همانند دیگر اعقابش تکمیل می کند.»
«علت اینکه عفلق نیز به سرنوشت رزاز دچار نشده، ظاهرا این است که وی از روش صدام در رسیدن به ریاست جمهوری انتقاد نکرده است.»
فصل سوم مربوط به روابط خارجی عراق است که طی چند سند، اگرچه به طور پراکنده، چگونگی روابط عراق با شوروی و با اروپای غربی و آمریکا را در خلال آن می توان دنبال نمود. تصویری که این اسناد در مورد روابط عراق و شوروی به دست می دهد با تصویری که تبلیغات ظاهری ارائه می کرد.
تفاوت هایی دارد. عراق اگرچه از همپیمانان شوروی در خاورمیانه محسوب می شد و قرارداد طویل المدت دوستی با شوروی، بسته بود، اما از آنجایی که رژیم پایگاه مردمی نداشت، برای تحصیل آزادی عمل و مانور در مقابل شوروی برقراری روابط گسترده با اروپائیان و به طور مشخص فرانسه را چاره کار یافته بود و به تدریج عادی سازی رابطه با آمریکا نیز در همین راستا معنی و مفهوم پیدا می کرد.
(البته حمله عراق به ایران و دفاع جانانه مدافعان انقلاب اسلامی عامل دیگری بود که بعدها روند نزدیکی عراق به غرب را تسریع نمود.) امید است که این مجموعه اسناد نیز بتواند مرجع اساسی دیگری برای محققین و اندیشمندان و همچنین دلسوزان انقلاب اسلامی باشد تا ماهیت کسانی که در مقاطع مختلف به خصومت با انقلاب اسلامی پرداخته اند را بهتر بشناسند.
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
پاییز 70
زمان یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!