Post
10315
از:
محرمانه
به:
متن سند
موضوع : اوضاع سیاسی و اجتماعی برخی شهرستان ها در پس از انقلاب
خلاصه: نه نامه نوشته شده به فارسی و انگلیسی که ظرف دو ماه گذشته از دوستان ایرانی از قبیل دانشجویان و همکاران ( دبیران دبیرستان ها) و دوستان نزدیک ساکن شیراز و خراسان دریافت شده، ایران دوران بعد از پهلوی را با چشم اندازی متفاوت با گزارشهای جراید آمریکایی و سفارت آمریکا ترسیم می کنند. شیراز و بعضی از مناطق دوردست خراسان آرام و مسالمت جو به نظر می رسند و به طور کلی از هر گونه حوادث شدید بری هستند. ساکنان این دو منطقه سقوط پهلوی ها و برقراری یک جمهوری اسلامی را مورد استقبال قرار داده اند. معذالک از رهبران جدید خود از جمله خمینی آزادانه و بدون ترس انتقاد می کنند. هر چند دانش آموزان دبیرستان ها در سراسر ایران و حتی آنهایی که در شهرهای دورافتاده بودند وارد جریانات سیاسی شده بودند. مدارس تا نوروز به طور عادی کار می کردند. هر چند احساس خیانت و ریاکاری سیاست حقوق بشر کارتر بسیاری را وادار می کرد تا شدیدا حکومت ایالات متحده را محکوم کنند، نسبت به افراد آمریکایی محبت و احترام همچنان باقیمانده است. در حالی که نامه نگاران مشکلات بزرگی که ایران بعد از دوران پهلوی مواجه با آن است درک می کردند، کمتر از میان آنها میل به فرار دارند. بالعکس بیشتر این نه نفر نامه نگار با الهام از موفقیت سریع انقلاب در سرنگون کردن شاه که در خواب هم نمی توانستند آن را ببینند، میل دارند به نحو فعالانه ای در دگرگونی جامعه خود شرکت داشته باشند، خلاصه این «شهرستانی های» اغلب جوان متعلق به طبقات پایین تا متوسط شش ماه پس از عزیمت شاه، خوشبین باقیمانده اند.
تنوع نامه نگاران نسبت به یکدیگر بسیار زیاد است. از تحصیل کننده در کلاس یازدهم دبیرستان گرفته تا دو نفر دارنده فوق لیسانس، از سن شانزده سال گرفته تا حدود پنجاه و پنج ساله. از لحاظ تجربه از یک روستایی منزوی که تنها یک بار یا دوبار در زندگی خود به مشهد سفر کرده گرفته، تا یک شیرازی شهری مآب که در اروپا وسیعا سفر کرده ولی در آمریکا نبوده است، از لحاظ طبقات اجتماعی، از یک طبقه پایین قبیله ای گرفته تا طبقه بالای متوسط شهری.
مکاتبات این چنین گروه متنوعی را می توان تنها از دو لحاظ عمومیت داد. اول اینکه همه آنها اکنون با تمامی قلب از سرنگونی شاه استقبال می کنند. چند دانشجو به نحو فعالی در تظاهرات خیابانی در جریان انقلاب شرکت داشتند، در حالی که دیگران (دبیران شیرازی) در لبه خیابان تا معلوم شدن نتیجه تظاهرات انتظار می کشیدند. چند نفر از آنان در انتقاد از حکومت دوگانه یعنی خمینی و دولت موقت ایران با صدای بلند انتقاد می کنند. ولی هیچ کدام از آنها احساس نمی کنند که رهبران کنونی را می توان از لحاظ پستی و استبداد و فساد با رهبران رژیم سابق مقایسه کرد.
دوم، به استثنای یک نامه امضا نشده که شدیدا از طرز اداره رادیو تلویزیون ملی ایران توسط قطب زاده و روش میزبانانه یزدی در وزارت امور خارجه انتقاد می کند، همه آنها آشکارا و بدون ترس نامه نوشته اند و توجهی به حکمفرمایی فرضی جدید سانسور نداشته اند. لحن به کار برده شده در نامه ها از لحنی که همین اشخاص در زمان شاه به کار برده اند تفاوت بسیار دارد. در آن زمان هرگز یک انتقاد مستقیم از او به رشته تحریر در نیامده بود و تنها انتقادهای بسیار پیچ خورده غیر مستقیم به کار می رفت. ولی اکنون خمینی، بازرگان و وزیران و سیاستهای دولت بدون هیچ گونه رودربایستی و مستقیما مورد انتقاد قرار می گیرد.
میزان سیاست بافی جوانان قابل ملاحظه است و نه تنها دانش آموزان آگاه دبیرستان عشایری که سابقا در شیراز وجود داشت، بلکه همچنین دانش آموزان یک شهر جدا افتاده نزدیک مرز افغانستان را که قبل از انقلاب بجز فوتبال و کارهای روزمره خانوادگی و گردش هم و غم دیگری نداشتند، در بر می گیرد، یک دانش آموز خراسانی به طور ساده نوشته است « هنگامی که بهترین جوانان ایران به قتل می رسیدند، من تنها به فکر والیبال بودم، مضحک است، این طور نیست؟ در جریان انقلاب خیلی چیزها تغییر یافت و من نیز تغییر یافتم. من دیگر آن علی سابق نیستم.» دانش آموزان دبیرستان عشایری از برخوردهای بین گروههای دانش آموزان اسلامی و چپگرا برای کنترل برنامه های درسی واداری می نویسند، یک هفته انگلیسی، «زبان امپریالیست ها»، از برنامه دبیرستان عشایری حذف شد که هفته دیگر دوباره برقرار شود، معذالک در حدود نوروز، گذراندن امتحانات پایان سال با جلساتی برای بالا بردن سطح آگاهی دانش آموزان، رقابت می کرد. حتی در دانشگاه شیراز (دانشگاه پهلوی سابق شیراز) عده قابل ملاحظه ای از دانشجویان تصمیم گرفتند سر کلاسهای درس بروند، هر چند آنها می توانستند در «فعالیتهای سیاسی» شرکت کنند و در یک ترم بدون از دست دادن وضع دانشجویی به ثبت رسیده خود در کلاس حضور نداشته باشند.
تقریبا همه آنها از سیاست حقوق بشر حکومت آمریکا شدیدا انتقاد کردند و معتقدند که این سیاست در مورد ایران ریاکارانه به کار رفته است. یک دانش آموز پشتیبانی ایالات متحده از شاه و سوموزا را مقایسه کرده است، برخی دیگر موازی هایی بین مداخله آمریکا در ویتنام ترسیم کردند. اغلب نامه نگاران در حالی که حکومت ایالات متحده را به خاطر پشتیبانی آخرین لحظه از شاه و فروش سلاحهای «کشنده» به او شدیدا مورد حمله قرار داده ( و اغلب کارتر را به نام ذکر کرده اند)، مواظب آن نیز بوده اند که بین سیاستهای ایالات متحده و افراد آمریکایی تفاوت قائل شوند. احترام و علاقه به آمریکاییها از لحاظ انفرادی به همان میزانی که حکومت ایالات متحده به پرتگاه های عمیق تری پرتاب می شد، شدید بود.
هرچند زدوخوردهای قومی در میان کردها و اعراب و ترکمن ها، ذکر شده است، از هیچ نمونه ای از اغتشاش در شیراز یا خراسان صحبتی نیست. در ضمن چند نفر از نامه نگاران (که خودشان قشقایی یا ایرانیان سنی الاصل بوده اند و احتمالاً احساسات خودمختاری گرایانه داشته اند) شدت اقدامات دولت موقت ایران را برای سرکوب کردن تقاضاهای قومی مورد انتقاد قرار داده اند.
همکارهای سابق شیرازی در عین حالی که میزان سرعت کند دولت موقت ایران را در اجرای سیاست های اجتماعی و اقتصادی اعتراف کرده اند روی هم رفته ملی کردن زمینهای موات داخل شهر و همچنین نقشه های مربوط به ساختن مسکن برای مستضعفان بر روی آنها را مورد تمجید قرار داده اند. آنها خواستار شده اند که حکومت با حسن نیت بازرگان، وقت کافی داشته باشد.
دوستان خراسانی در شهر کوچک خود کمتر خواستار تغییرات مادی بودند، بلکه خواسته اند تغییر عمیق در «افکار » ساکنان آن حاصل شود. چند نفر از نامه نگاران در حالی که «از جمهوری آخوندها»ی طرفدار خمینی در رادیو تلویزیون ملی ایران انتقاد کرده اند، در عین حال درباره آزادی قابل ملاحظه مطبوعات اظهار نظر کرده اند. یک همکار سابق شیرازی خاطرنشان ساخته است که او بیشتر اوقات خود را به مطالعه کتاب از آثار شریعتی گرفته تا مارکس می گذراند و این آثار اکنون به آسانی در دسترس قرار گرفته، در حالی که در جریان 26 سال قبل امکان به دست آوردن قانونی آنها نبود. سرانجام در میان نه نامه نگاران تنها دو نفر از آنها اظهار تمایل برای خارج شدن از ایران کرده اند.
یکی از آنها یک معلم بازنشسته بوده است که میل دارد از پسر خود که در تگزاس تحصیل می کند برای چند ماهی دیدار کند. دیگری دانشجویی از یک خانواده شیرازی طبقه متوسط تربیت یافته است، میل دارد پس از به اتمام رساندن تحصیلات دبیرستانی در سال آینده در انگلستان اقتصاد تحصیل کند. بقیه دیگران چه معلم و چه دانش آموز که قبلاً محرمانه میل خود را برای رفتن به خارجه به منظور تحصیلات بالاتر ابراز داشته بودند، اکنون قصد دارند در ایران بمانند و در باز سازی جامعه خود شرکت کنند، این اشخاص که از فرو رفتن در پیش بینی هایی در باره از هم گسیختگی ملی و فاجعه فرسنگ ها به دور هستند، به نحو احتیاط آمیزی در باره آینده ایران و خودشان خوشبین هستند.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!