Post
12933
از:
محرمانه
به:
1340-04-12- 1961-07-03
متن سند
خیلی محرمانه
گزارش شماره 5530
تاریخ گزارش سوم ژوئیه 1961 برابر با 12 تیر 1340
محل: ایران - تهران
منبع: یک ناظر صلاحیت دار آمریکایی.
ارزیابی محتویات - احتمالاً حقیقت دارد.
1- اطلاعات بیوگرافیک در باره داریوش فروهر عضو شورای مرکزی جبهه ملی و رهبر حزب پان ایران بشرح زیر است.
الف: سن 33 سال
ب: تحصیلات: تحصیلات اولیه در اصفهان و تهران، دانشگاه تهران فارغ التحصیل دانشکده حقوق در سال 1330
ج: زبان هایی که تکلم می کند: فروهر فقط به فارسی صحبت می کند هرچند اندکی انگلیسی می خواند و اندکی هم فرانسه
د: شغل: سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) تنها اخیراً به او اجازه داد به وکالت بپردازد و خود او با بی میلی اعتراف می کند که فقط در چند پرونده دست داشته است. دل نگرانی عمده او همیشه امور سیاسی بوده است.
ه: به خارج از ایران سفر نکرده است. فروهر اغلب در جریان هشت سال گذشته کوشیده است اجازه خروج از کشور را بگیرد، ولی این اجازه به او از طرف دولت، یعنی ساواک، داده نشده است. او همچنین محکوم به اقامت در حوزه تهران بوده است و هنوز هم قبل از ترک شهر بایستی اجازه بگیرد.
و: خانم پروانه اسکندری و فروهر اندکی پس از اینکه او (فروهر) آخرین بار از زندان آزاد شد با یکدیگر ازدواج کردند خانم فروهر جدید دانشجوی علوم اجتماعی در دانشگاه تهران و از پشتیبانان فعال
ص: 793
جبهه ملی است که مدت زمان کوتاهی را در یکی از زندانهای تهران به دلیل رفتار صریح او در جریان تظاهرات دانشجویی گذرانده است. او مطالعات خود را و همچنین فعالیتهای سیاسی خود را ادامه می دهد.
به مناسبت ازدواجشان، دکتر محمد مصدق عکسی از خود را به همراه نوشته ای برای آنها فرستاد و آرزوی خوشبختی کرد.
ز: فروهر نسبت به یک ایرانی قامت بلندی دارد و طول قامت او پنج فوت فوت و 10 اینچ است. رنگ پوست وی تیره و موهای او مجعد و سیاه می باشد. او بیش از دیگران خوش تیپ است. و خطوط سیمای او تنها با سبیل ناهنجاری که از یک طرف ظاهر او به طرف دیگر امتداد دارد خدشه دار می شود. فروهر اغلب به وضع ظاهری خودش زیاد اهمیت می دهد، ولی در جریان این مصاحبه او لباس غیر رسمی پوشیده بود و یک پیراهن اسپورت و شلوار راحتی به تن داشت.
فروهر یک فرد خوشایند و بی تکلف است و در تعارفات مؤدبانه خود راه افراط پیش نمی گیرد. در عین حال او به اندازه کافی مؤدب است. ظاهر او نشان می دهد که بیشتر مرد عمل است تا تئوری و پاسخهای او تقریباً همواره مختصر بوده است، گویی او گفتنی زیادی در باره هر مطلب ندارد و مردی نیست که وارد جزئیات و انشعابات احتمالی قضیه بشود. او کسی را با هوش خود تحت تأثیر قرار نمی دهد، ولی ظاهراً مردی ایثارگر و صمیمی است.
فروهر در یک محیط محقر زندگی می کند. در یک خانه کوچک در تهران پارس که مادرش مالک آن است. مادر وی اقدس جابری انصاری می باشد، بیوه ای که خود در سنین اوائل زندگی یتیم شده و به وسیله سایر اعضاء خانواده جابر انصاری که از خانواده های محترم اصفهان است تحت تکلف قرار گرفته بود.
فروهر اعتراف کرد که او به عنوان رهبر حزب پان ایران صاحب نظریاتی است که ممکن است با نظریات اعلام شده جبهه ملی هماهنگی نداشته باشد، ولی از روی علاقه و نگرانی خاطرنشان ساخت که اینها نظریات خودش و حزبش می باشد. فروهر که یکی از جوانترین اعضاء شوراست. مدت زیادی به خاطر ایثارگری خود به آرمان ضدکمونیستی شهرت داشته است. پیروان او در حزب پان ایران یکی از مؤثرترین باندهای خیابانی بود که برای مخالفت با حزب توده (کمونیست) سازمان یافته بود. فروهر به خاطر فعالیتهایش در 10 سال گذشته پنج بار به مدتهای مختلف زندانی شده بود. مع ذالک او اعلام می دارد که به زندان افتادن چندان اهمیتی نمی دهد، زیرا می داند که این تاوانی است که باید پرداخت شود و تنها راه برای تحقق هر هدفی از طریق فعالیت ایثارگرانه و فداکاری شخصی است.
2- عقاید ابراز شده فروهر در باره مسائل سیاسی مختلف از این قرار است.
کمک اقتصادی: ما یک کشور کم رشدی هستیم و نیاز به کمک داریم. ما امتیازاتی را که بسیاری از کشورها دارند نداریم و نمی توانیم بدون کمک به کشورهای دیگر برسیم. وی شرط اول برای استفاده از کمک اقتصادی خارجی این است که ما دارای یک نوع اوضاع داخلی هستیم که کمک می تواند به نحو شایسته ای مورد استفاده قرار گیرد. این پول بایستی وارد مؤسسه های ثمربخش و تولیدی گردد و نه آنکه در جاهایی مصرف شود که به آسانی در معرض سوءاستفاده قرار گیرد یا هدر رود، کما اینکه در چند سال گذشته چنین بوده است. ما باید برنامه های پنج ساله صحیح داشته باشیم تا صنایع خود را پرورش و رشد دهیم و و سایر منابع اقتصادی را به مرحله ای برسانیم که دیگر نیازی به این کمک اقتصادی نداشته باشیم.
مساعدت فنی: ما بایستی مستشاران بیگانه را در حداقل ممکن به کار ببریم، ولی شکی نیست که ما
ص: 794
نیاز واقعی برای خدمات آنها در حال حاضر و برای آینده نزدیکی داریم. همان طوری که در مورد کمک اقتصادی گفته شد ما باید برنامه ای داشته باشیم که ما را قادر سازد بر روی پاهای خود بایستیم، ما نمی توانیم به آن سطحی برسیم که احساس استقلال حقیقی بکنیم، مگر اینکه در این مدت از مساعدت فنی خارجی برخوردار باشیم.
کمک از شوروی ها: اگر به ما پیشنهاد کمک بدون شرایط و یا وابستگی های سیاسی بشود و اگر به ما اجازه داده شود که این کمک را به طریقی که میل خودمان است به کار ببریم و اگر کمک مورد بحث عاری از خطرات رخنه و فشار باشد، آن گاه من احساس می کنم که ما باید کمک را از هرجا که به ما، به نحو معقولی پیشنهاد می شود بپذیریم. ولی من قبول دارم که شورویها احتمالاً چنین کمکی به ما پیشنهاد نمی کنند. به ویژه من معتقد نیستم که ما باید بپذیریم تکنسینهای شوروی در ایران کار کنند. زیرا در حالی که به حق تکنسینهای آمریکایی یا سایر کشورهای اروپای غربی به ایران می آیند، در حالی که محرک صمیمی آنها میل به کار نیک است و می خواهند به رشد تواناییهای ایران کمک کنند. من می دانم که انتظار چنین چیزی از اتحاد جماهیر شوروی داشتن، احمقانه است. می دانم که آنها یقیناً تکنسین های خود را در اینجا برای مقاصد سیاسی به کار می برند تا در این کشور رخنه کنند و دست به تبلیغات بزنند و زیر و رو کنند. بار دیگر می گویم هدف اولیه ما این است که بتوانیم بر روی پاهای خود بایستیم و برای رسیدن به چنین مرحله ای نیاز به کمک داریم.
بیطرفی: من گمان نمی کنم که ما از عضویت در اتحادیه های نظامی سود واقعی برده باشیم. ناتو (سازمان پیمان اتلانتیک شمالی) ممکن است عالی باشد، ولی ما در ناتو نیستیم این صف بندیهای ما تنها به مقصد حفظ حکومتهای فاسد و غیر خلقی بر مسند قدرت خدمت کرده است و این صف بندیها به عنوان نیروی باز دارنده علیه اتحاد جماهیر شوروی و کمونیستها به کار نرفته است. در واقع ما راه دیگری بجز حفظ مناسبات نزدیک با غرب نداریم و این تنها راهی است که ما می توانیم در مقابله با فشارهای از جانب شورویها یا با بدون چنین پیمانهایی، در اختیار داشته باشیم. ولی اگر یک حکومت نیرومند داشته باشیم و چنین پیمانهایی را نیز به نفع خود حفظ کنیم. کشوری با فرمانروایی مستقل مانند هند می تواند در مقابل کمونیستها بیشتر به غرب کمک کند، تا یک رژیم غیر خلقی و نامطلوب مانند چین ملی.
سنتو: اساساً چیزی برای سنتو باقی نمانده است، عراق رفته است، ترکیه و پاکستان هم هر دو دستخوش تغییرات بزرگی شده اند. من هیچ سودی در این پیمان برای خودمان نمی بینم. با یک ارتش نیرومند و با مناسبات حسنه با کشورهای هم جوار (که من معتقدم می توانیم بدون عضویت در سنتو آن را اداره کنیم) خواهیم توانست به همان خوبی اوضاع را سروسامان دهیم. اگر اختیار دست من بود ایران را فوراً از سنتو خارج می کردم.
مناسبات دوجانبه با ایالات متحده: این امر به نظر من تا آن اندازه ای که می توانیم بگوییم چیز بدی نیست. ما در باره موافقت نامه های سری، البته اطلاعاتی نداریم و اگر چنین موافقت نامه هایی هست، بایستی آنها را مطالعه کنیم تا در مورد آنها قضاوت کنیم. روسها قدیمی ترین و دائمی ترین دشمنان ما هستند و ما آموخته ایم که بایستی در هر نوع مناسباتی که ارتباطی با آنها داشته باشد، بسیار مواظب باشیم.
اندازه و قدرت نظامی: ما یقیناً باید یک ارتش بزرگ داشته باشیم، ولی این ارتش بایستی از لحاظ شکل تغییر کند. این ارتش از لحاظ سلسله مراتب بسیار سنگین است و بیشتر ژنرالها و سایر افسران
ص: 795
عالی رتبه بایستی پی کار خود بروند. علاوه بر این، علی رغم اندازه کنونی آن، این ارتش ظرفیت واقعی برای دفاع از ملت را ندارد و هم چنین این ارتش گرایشهای اصیل ملی نیز ندارد. ارتش باید بهتر مجهز شود و بهتر آموزش ببیند و انگیزه های بهتری داشته باشد. اندازه عادی آن باید حدود 200/000نفر باشد، ولی آموزش آن باید چنان باشد که یک میلیون نفر در هر زمان بتوانند زیر پرچم قرار بگیرند.
هیئت حسن نیت به اتحاد جماهیر شوروی: برای یک چنین مأموریتی هدف باید روشن باشد. ما چه می خواهیم، آنها چه خواهند داد و ما در مقابل، چه چیزی حاضر هستیم به آنها بدهیم. اگر یک چنین مأموریتی صرفاً جنبه تشریفاتی داشته باشد، به دردی نخواهد خورد و همچنین فایده ای نخواهد داشت، اگر تنها نتیجه آن قرار دادن ما زیر یوغ استعمار باشد.
شناسایی چین کمونیست: این به سود ایران خواهد بود. وجود میلیونها چینی در چین کمونیست یک واقعیت است و تنها راه برای سروکار داشتن با مسائلی که موجود است این است که با آنها به نحو صریح و مستقیمی مقابله کنیم، نه اینکه چنان وانمود کنیم که آنها وجود ندارند. و تنها راهی که آنها را می توان از شورویها جدا ساخت این است که با آنها مناسبات داشته باشیم. هر قدر غربی ها با کمونیستهای چین ضدیت کنند، به همان اندازه چینی ها به شورویها خواهند چسبید و اگر با آنها با نزاکت بیشتری رفتار شود، کمتر به شوروی اتکا خواهند داشت و کمتر به طرف شوروی متمایل خواهند شد. شاید اگر با آنها بهتر رفتار شود ممکن باشد یک شکاف بزرگی در جهان کمونیست ایجاد شود.
نفت و کنسرسیوم: من یقین دارم که قرار داد کنونی همه منافع ایران را تأمین نمی کند، ولی هرگونه تغییری که در ترتیبات داده شود نباید مانند سابق با متوقف شدن جریان و فروش نفت و ضبط و توقیف و سرو صدای زیاد و غیره همراه باشد. این بار قرارداد بایستی با دقت و از روی فهم و درک مورد مذاکره قرار گیرد. در حالی که من یقین دارم که حقوق و منافع ایران طبق ترتیبات کنونی تأمین نمی شود، من درباره این که چه نوع تغییراتی باید در این ترتیبات داده شود یقین قطعی ندارم. مثلاً نمی دانم چه درصدی از درآمد نفت باید به ایران متعلق باشد. به هر صورت این موضوعات باید با توجه به اوضاع و زمان تحت مطالعه قرار گیرد.
شاه: شاه از همان لحظات اولیه ای که او به تخت نشست، هیچ گونه شالوده ای برای اعتماد فراهم نکرده است که او مایل خواهد بود نقش بسیار محدود، طبق قانون اساسی خود را ایفا کند و نه اینکه جبهه ملی و شاه خواهند توانست به نحو رضایت بخشی با یکدیگر همزیستی داشته باشند. خود شاه ممکن است به احتمال قوی هر گونه کوششی را جهت همزیستی از میان ببرد. شاه را باید وادار کرد تا یک نقش محدودی ایفا کند تا بتواند با جبهه ملی زندگی کند. من تردیدهای بسیار جدی دارم از اینکه شاه کنونی چنین نقشی را ایفاء کند. حتی اگر هم شاه بگوید که او موافق است چنین رفتار کند، ولی باز هم علیه ما به تحریک خواهد پرداخت، من در این باره یقین دارم. مع ذالک در این مورد ما بایستی محتاط باشیم، زیرا هر چیزی و هر اقدامی که جنبه افراطی یا تفریطی داشته باشد ممکن است منجر به آن شود که به نفع عناصر دیگر بیگانه و امپریالیست باشد. مع ذالک احساس می کنم که اگر یک حکومت نیرومند خوب روی کار بیاید، نقش سلطنت به قدری بی اهمیت خواهد شد که موجودیت سلطنت دیگر محسوس نخواهد شد. من مانعی نمی بینم از اینکه ما یک جمهوری در اینجا داشته باشیم. (یک لبخند زیرکانه در این لحظه بر لبانش نقش بست).
ص: 796
انتخابات: در عمل جبهه ملی واقعاً به چند ماه وقت نیاز دارد تا سازمان خود را بهبود بخشد و ما بتوانیم سیاست خود را برای مردم روشن سازیم، ولی ما نمی توانیم از فشار خود بر دولت برای اینکه انتخابات هرچه زودتر انجام گیرد بکاهیم. اگر چنین فشاری وجود نداشت هیچ عاملی مانع آن نمی شد که مرتجعین موقعیت بهتری برای خودشان به دست بیارند. اگر انتخابات اصیل آزاد تا دو سه ماه بعد انجام گیرد، شکی ندارم از اینکه حداقل یکصد کرسی در مجلس به دست خواهیم آورد. اگر انتخابات بلافاصله انجام گیرد یقین دارم که همه کرسیها را در شهرهای بزرگ به دست خواهیم آورد.
علی امینی: مردم ایران هرگز گذشته امینی را فراموش نمی کنند. آنها نمی توانند هرگز فراموش کنند که امینی چکار کرده است. این است که باعث می شود امینی از طرف مردم مورد قبول قرار نگیرد. با این وجود امینی کارهای خوبی نیز انجام داده است. وی بعضی از آنهایی را که از موقعیتهای خود برای سودهای شخصی و زیان ملت سوءاستفاده کرده اند رانده است، ولی امینی ظرفیت و قدرت انجام همه کارهای لازم را ندارد. او در روی نظامیان کنترل ندارد او قدرت لازم را برای انجام اصلاحات اجتماعی که حائز این همه اهمیت است و خود او نیز مایل به آن است ندارد. متأسفانه وی در میان مردم ریشه ندارد و این امر مانع آن می شود که او اقدامات مؤثری به عمل آورد. همه صحبتهای مربوط به اصلاحات ارضی و اینطور چیزها کاملاً مبهم و نامعین است.
اصلاحات ارضی: من اندیشه تقسیم اراضی را شخصاً نمی پسندم. با آن مخالفم زیرا یقین دارم که اگر زمین تقسیم شود مدتی طول نخواهد کشید که همین زمین داران یا شاید دیگران همه زمینها را بار دیگر غصب کنند و اوضاع تغییر چندانی هم نکند. من معتقدم که زمین باید ملی شود، یعنی زمینهای کشاورزی ملی شود. پس از آن با ایجاد شرکتهای تعاونی خدمات لازم برای کشاورزان انجام شود. این به عقیده من راه عملی تر و مؤثرتری برای انجام اصلاحات کشاورزی در ایران است. البته نیاز زیادی برای اصلاحات در شیوه های کشاورزی نیز وجود دارند و من خوشوقتم از اینکه اندکی پیشرفت از لحاظ مکانیزه کردن و غیره از هم اکنون حاصل شده است، ولی البته کارهای بسیار بیشتر مورد نیاز است.
کارخانه فولاد: یک کارخانه فولاد البته «مادر صنایع» است. ما یک چنین کارخانه ای لازم داریم ممکن است اختلاف نظرهایی در مورد اینکه این کارخانه کجا باید باشد و یا ظرفیت و ساختمان آن و غیره وجود داشته باشد، ولی در فکر من هیچ گونه تردیدی نیست که ما باید دو کارخانه فولاد کوچک داشته باشیم. مسائل فنی ماوراء ظرفیت من است، اینکه کجا و با چه ظرفیتی و غیره بایستی چنین کارخانه ای ایجاد شود، ولی در میان همکاران من اطلاعات کافی برای حل این مسائل وجود دارد. در اینجا هرچند باید گفته شود که پرستیژ ایران عامل مهمی برای در نظر گرفتن نیست، تنها نیاز مطلق مورد بحث است. من یقین دارم که ما مواد خام به اندازه کافی برای نگهداری دو کارخانه فولاد و برآوردن تقاضاهای کوچک داریم.
نیرو و ظرفیتهای حزب توده: خطر کمونیسم از نارساییهای اجتماعی و کمبود غذا و آموزش و کمبود عدالت اجتماعی ناشی می شود. اینها شرایطی هستند که در ایران وجود دارند و تا زمانی که آنها وجود دارند، خطر نیز وجود خواهد داشت. حکومت ایران از طریق تدابیر سرکوبگرانه خویش سازمان آنها را به نحو عمده نابود کرده است، ولی حکومت ایران موفق نشده است عقاید و اندیشه های آنها را ریشه کن کند، چون به ما این آزادی نسبی داده شده است، ما نشانه های بیشتر و بیشتری از وجود و فعالیت آنها می بینیم.
ص: 797
آنها هم راساً فعال هستند و هم زیر پوشش هواداران مصدق، بعضی از آنها از عقاید مارکسیستی پیروی می کنند و در میان آنها گرایشی برای اینکه روشنفکران رهبری پرولتاریا را به عهده بگیرند وجود دارد.
ابتدا چند سال قبل آنها این تمایل را داشتند که رهبران شوروی را به خاطر رها گذاشتن خلق ایران در لحظات بحران مورد حمله قرار دهند. با تشکیل جبهه ملی برای آنها آشکار شد که آنها نمی توانند جبهه ملی را برای مقاصد خودشان مورد بهره برداری قرار دهند، ولی آنها همچنان به عنوان یک خطر واقعی باقی مانده اند و تنها در انتظار فرصت هستند و یک کادر آماده در اروپا دارند تا هرگاه زمان فرا رسد (وارد میدان شوند)، بنابراین سزاوار است که جبهه ملی یا هر حکومت دیگری دیگری علل اساسی خطر کمونیسم را در ایران به اصطلاح از پایین ریشه کن سازد، به جای آنکه آنها را از بالا نابود کند. کمونیسم همچنین باید در معرض مقابله و مبارزه قرار گیرد و آن هم در میان اندیشمندان و در سطح تئوریک به عنوان نوع جدیدی از امپریالیسم و غیر و غیره. همکاران من در حزب و خود من همواره کمونیستها را به عنوان دشمن شماره یک ایران می دانیم آنها کوشیده اند تحریکاتی در داخل جبهه ملی به وجود آورند، ولی ما می کوشیم آنها را از طریق مظنون بودن و مواظب بودن نسبت به هر کسی که می خواهد به ما ملحق شود، از میان خود دور سازیم. من چنین برآورد می کنم که به طور تقریبی حدود41 آنهایی که در میتینگ 18 ماه جبهه ملی در میدان جلالیه شرکت داشته اند نوعی وابستگی در گذشته با حزب توده داشته اند و آنها در میتینگهای حزب توده حضور داشته و یا نسبت به آنها سمپاتی داشته اند. این نشان می دهد که جبهه ملی توانسته است مردم را از خط کمونیسم دور کند و آنها را به یک زندگی سیاسی میهن پرستانه و اصیل تری هدایت کند.
جبهه ملی - سازمان - نقاط ضعف و قدرت آن: بعضیها این تمایل را دارند که گمان کنند که ما می توانیم یک حزب منظم باشیم و بعضیها این تمایل را دارند که گمان کنند که ما یک حزب هستیم. ولی ما اگر بخواهیم واقع گرایانه صحبت کنیم یک حزب نیستیم و نمی توانیم باشیم. ما یک جبهه هستیم، ائتلافی از احزاب و افراد مختلف با نظریات و هدفهای مختلف در زمینه های متعدد اجتماعی. بعضی از مردم (ما) بیش از حد افراطی هستند و بعضی دیگر بیش از حد محافظه کار، بعضیها بیش از حد پیشرفته هستند و بعضیها کهنه پرست. بعضیها دارای تمایلات مذهبی هستند و بعضیها لیبرالهای اجتماعی. با یک چنین تقسیم بندی از اندیشه ها، ما نمی توانیم هر نوع موضع قطعی اتخاذ کنیم تا برنامه ای جامع در زمینه اجتماعی داشته باشیم. ما می توانیم فقط در زمینه سیاسی با یکدیگر همکاری کنیم. قدرت ما در محبوبیت عمومی ضمنی ماست. می توان گفت که ما بیشتر در میان مردم محبوبیت داریم تا اینکه متشکل باشیم.
نهضت آزادی ملی ایران: من نسبت به گروهی که خود را نهضت آزادی می نامد، بسیار مظنون هستم. من فکر می کنم که آنها در بعضی موارد بسیار از مرحله پرت هستند و همچنین ترس دارم از اینکه آنها با بعضی از منافع ویژه بیگانگان نیز پیوند دارند. آنها نوعی گرایش مذهبی نیز دارند که ماهیت بیشتر توطئه های انگلیس در ایران را مشخص کرده است، یعنی از آن نوع چیزهایی که شالوده امپریالیسم بریتانیا را در گذشته تشکیل داده است. شما درباره میس لمپتون اطلاع دارید؟ ما در مورد به جبهه ملی احساس می کنیم که در چنین زمانی مهم است به ایالات متحده آمریکا نشان دهیم که اشخاص معتدلی هستیم و ضد بیگانگان بی بند و بار نیستیم و رادیکالهای کله شق نیز نمی باشیم، ولی آنها اسرار دارند که از هیجان انگیزترین و زیباترین راهها پیروی شود من بسیار متأسف بودم که مصدق به آنها آن نامه را فرستاد
ص: 798
(در صحه گذاشتن از آنها). مصدق از تماس بسیار خارج شده است و در واقع نمی داند چه می گذرد و می خواسته است دوستی خود را با مهدی بازرگان نشان دهد. آنها اساساً غالباً ارتجاعی هستند و آن هم به نحو عجیب و غریبی، ولی خوشبختانه نفوذ آنها بعد از مدتی از میان خواهد رفت. آنها خواهند آموخت همان طوری که مردم پی خواهند برد که نمی توان تنها براساس شعارها پیروانی را حفظ کرد و یا کشوری را اداره کرد و به محض اینکه جبهه ملی قاطعیت خود را نشان دهد آنها همه نفوذ خود را از دست خواهند داد و اما درباره ورود آنها به جبهه ملی من گمان نمی کنم که آنها وارد جبهه ملی شوند. من خود شخصاً علیه آنها رای خواهم داد.
دشواری های بین جبهه ملی و حزب ایران: اختلاف نظرها بر سر تاکتیکها و شیوه ها و غیره در داخل هر جبهه ای وجود دارد، ولی گمان نمی کنم که اختلافاتی که در داخل جبهه ملی وجود دارند، برای برانگیختن آشوب جدی کافی باشد، نه اینکه باعث جدایی شود. ما می دانیم که موجودیت ما به وحدت ما متکی است، منشاء این مشکل مربوط به حزب ایران به روزهای اول مصدق بستگی دارد. یعنی هنگامی که حزب ایران کوششهای بزرگی را جهت کسب همه مواضع در دست خود به عمل می آورد. بسیاری از اشخاص هنوز سوءظن دارند از اینکه آنها هنوز هم از همان سیاست پیروی می کنند، حزب ایران دارای کادر خوب و نیرومندی است که با میزان پشتیبانی که از آن برخوردار است تناسبی ندارد. هرچند همان طوری که گفتم، معتقد نیستم که خطری برای شکاف واقعی ناشی از این مسئله وجود داشته باشد.
رهبر جبهه ملی کیست؟: از لحاظ اساسی دو نفر در رهبری جبهه ملی در عمل با یکدیگر سهیم هستند، ولی مصدق از مقام ویژه ای در قلوب همه مردم و جبهه ملی برخوردار است، ولی مصدق نمی تواند هرگونه نقشی را در حال حاضر ایفا کند.
اللهیار صالح و و دکتر غلامحسین صدیقی دو رهبر برجسته جبهه ملی هستند. صالح دارای سابقه طولانی تر و تجربه بیشتری است و از جانب مردم بیشتر شناخته شده است. هرچند او عضو یک حزب ویژه که حزب ایران می باشد است و همان طور که گفتم حزب ایران از پشتیبانی چندانی در میان مردم برخوردار نیست. صالح بهترین شانس را برای گزینش به عنوان فرضی نخست وزیر دارد.
صدیقی که کمتر تجربه دارد و کمتر طرف شناسایی مردم است چهره ای است با قاطعیت بیشتر و برای نشان دادن تواناییهای خود به مردم نیاز به فرصت بیشتری دارد. اگر قرار باشد برای انتخاب رهبر جبهه ملی رأی بدهیم هم صدیقی و هم من به نفع صالح رأی خواهیم داد، زیرا قامت معنوی او بالاتر است، ولی من شخصاً صدیقی را ترجیح می دهم.
نقش ایالات متحده: من همواره از فرصت صحبت با یک آمریکایی برای اظهار مراتب زیر استفاده می کنم. مدت یکصد و پنجاه سال ما بین شورویها و انگلیسها گرفتار بودیم. این تراژدی بزرگ ما و علل همه بدبختیهای ما بوده است. از آغاز رژیم مشروطیت در ایران خواسته ایم که در اینجا آنچه را که شنیده ایم در آمریکا وجود دارد، داشته باشیم. در میان مردم برای چیزهایی که ایالات متحده آمریکا از لحاظ داشتن آن معروف است و به لحاظ آن شناخته شده است، علاقه زیادی وجود دارد. تا روزهای اولیه مصدق، هنگامی که آمریکاییها هنوز هم از استقلال ایران در مسئله نفت پشتیبانی می کردند، مردم به آمریکائیها بسیار علاقه داشتند، ولی تدریجاً و به ویژه از اوت 1953 (مرداد 32) مردم مشاهده کردند که سیاست آمریکا در ایران همگام با سیاست انگلیس بوده است و مردم از این لحاظ ناراضی هستند.
ص: 799
حکومتهایی که از اوت 1953 به بعد روی کار آمده اند، بدون پشتیبانی حکومت آمریکا نمی توانستند بر مسند قدرت باشند. هنگامی که کندی در آمریکا به ریاست جمهوری رسید مردم ایران احساس کردند در سیاست آمریکا نسبت به ایران تغییراتی داده خواهد شد و مردم با در نظر داشتن این چشم داشت و در شادمانی و هیجان بودند، هر چند در عمل ما هیچ گونه نشانه ای از چنین تغییری و نه بهبودی ندیدیم. من می خواهم به شما یادآوری کنم که تنها چیزی که می تواند کمونیسم را در ایران به طور مؤثری متوقف کند یک رژیم واقعاً ملی است.
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!