Post
29325
از:
متفرقه
به:
متن سند
آموزگار، جمشید -6
آقای شوارتز
این مطلب پراکنده نظرات اد ویلت در مورد آموزگار می باشد. از جانب خود باید بگویم که آموزگار به نحو فزاینده ای به عنوان یک فرد جوان با روحیات تهاجمی و متکی به خود شناخته می شود که بسیار مشتاق است در زمینه مشاغل سیاسی خود ترقی نماید. اما تصور می کنم اِد در مورد این فرد بسیار شتاب زده نظر داده است، زیرا آموزگار در حال حاضر تا حد زیادی بخشی از رژیم شده و با آنچه که اِد از وی سراغ داشت، تفاوت کرده است. وی جوانی متفکر و جاه طلب می باشد که به دنبال راهی جهت ترقی است، اما هنوز تمایل دارد در مورد نظام موضعی منتقدانه بگیرد. لطفا این یادداشت را به من برگردانید.
میگرین
مایلز-- این نظریات نسبتا پراکنده هستند، زیرا فرصت تنظیم و پاکنویس و حتی یافتن عبارات زیبا را نداشته ام. نمی دانم در نظرداری با این یادداشت چه بکنی، در هر صورت اختیار با شماست، اسمی از من نیاور.
آموزگار بخصوص از هنگام انتصاب خود به سمت وزارت در سال 1958، چهره ای جدید و ناآرام از
ص: 175
شخصیت خود را بروز داده است. بدلیل ارائه چهره ای بسیار جاه طلب، اشرافی و غیرقابل اعتماد از خود، عملاً تمامی اطرافیان از وی دوری می کنند. وی بسیاری از آنهایی را که قبلاً از او به خوبی یاد می کردند، از خود بیزار کرده است. در حالی که قبلاً آموزگار به عنوان یک جوان روشنفکر و دارای آینده ای خوب مورد احترام بود، هم اکنون به وی مانند فردی نگریسته می شود که زیرکی چندانی ندارد و خود را به نظام و جاه طلبی های پدرانه پدر خویش «فروخته» است.
موارد: آموزگار به هنگام انتقال از وزارت کار به وزارت کشاورزی، کنترل خود بر شورای ملی مسکن را حفظ کرد. در این شورا که عملاً تاکنون هیچ اجلاسیه ای نداشته، آموزگار شیوه های بسیار خوبی به مورد اجرا گذاشته است. به عنوان مثال، آموزگار تنها پس از مقدماتی ترین مباحث شورا، قراردادی برای یک پروژه ساختمانی منعقد نمود. هیچ مناقصه ای اعلام نشد و در حقیقت هیچ یک از اعضای شورا در مورد این که چنین قراردادی منعقد شده است، مطلع نشدند. پس از اتمام اجرای قرارداد، آموزگار خواستار تشکیل شورا گردید. از چنین رفتاری حدس زده می شود که آموزگار هدایای پولی فوق العاده ای از موقعیت خود کسب می کند.
سناتور آموزگار ظاهرا جمشید را برای کسب اشتهار، جلب محبت و یا کسب درآمدهای شخصی، تحت فشار قرار می دهد. در طی هفته گذشته فرزند دیگر وی یعنی جهانگیر، که یک استاد کارآمد مسائل اقتصادی از کالیفرنیا می باشد، تحت حمایت ملّیون برای مجلس بیستم انتخاب گردید. جهانگیر در طول تابستان به ایران سفر کرده بود، دو هفته قبل از انتخاب شدن در شیراز، در سواحل دریای خزر دست به «مبارزه انتخاباتی» زده بود و ظاهرا هیچ تمایلی ندارد که در مجلس مشغول به کار شود و تنها برای دلخوش کردن پدرش اجازه داده است نامش (در لیست کاندیداها - م) ثبت گردد.
از نظر اجتماعی، آموزگار قبلاً به نظر می رسید اشتیاق پذیرش وظایف اجتماعی که به عهده معاصران و افرادی نظیر وی است را دارد، در حالی که فعلاً چنین نیست. همسر جهانگیر نسبت به وی بیشتر دیده می شود هر چند تنها و بی کس است. (وی سابقا گهگاهی به میهمانی شام ما می آمد، ولی از زمان تصدی سمت وزارت، حتی سری هم به ما نمی زند.) آموزگار نیروی اصلی گروه به اصطلاح ایران نوین می باشد. این گروه انجمنی است از افرادی که اکثرا جوان بوده و تحصیلات آمریکایی و گرایشات میانه روانه، اما انقلابی (یا اصلاح طلب) دارند. جمشید تا زمان دستیابی به وزارت گروه خود را تقویت می کرد. سپس دیگر به آن هیچ احتیاجی نداشت و آن را طرد کرد. آن گروه به تدریج از صحنه ناپدید شد و تنها در بین اعضای سابق خود مقداری کینه و عداوت به ارث گذاشت. این افراد خروج ناگهانی آموزگار را نوعی تسلیم تلقی می کنند.
در سال 1960 (زمانی که آموزگار به سمت وزیر کشاورزی منصوب شد) یک ایرانی جوان تحصیلکرده در آمریکا که اخیرا از آمریکا برگشته بود، خواستار مشاورت شخص آموزگار شد. آموزگار به وی توصیه کرد که یک شغل دولتی که ظاهرا در آن زمان برای وی میسر بود، به دست آورد. طرف مقابل پاسخ داد که تصور نمی کند بتواند با حقوق چنین شغلی زندگی کند و از او پرسید چگونه آموزگار می تواند با چنین حقوقی ترتیب ساختن یک خانه را بدهد (کاری که هم اکنون انجام می دهد.) آموزگار پاسخ داد که وی هنوز ماهیانه 50000 ریال حقوق از اصل چهارم (ترومن - م) دریافت می کند. (او دریافت نمی کند.) اشتهار آموزگار به این که عامل دست آمریکا در کابینه است، قبلاً ذکر گردید. در این سمت، هم وی و
ص: 176
هم آمریکائی ها، حداقل توسط قشر نسبتا بزرگی از جامعه مورد لعن و نفرین قرار می گیرند. هیچ تردیدی وجود ندارد که آموزگار چنین اشتهاری را به سود خود و به زیان «آمریکائی ها» مورد بهره برداری قرار می دهد. به عنوان مثال، انتصاب وی به وزارت کشاورزی عمدا به این منظور صورت گرفت که زمینه های اعلام و اجرای «لایحه اصلاحات ارضی» را که از نظر جهانی هم نامطلوب بود، فراهم شود. بدین ترتیب برچسب لایحه به عنوان یک اقدام آمریکایی قوت گرفت به نحوی که مسئولیت چنین لایحه ای (که هرکسی را ناراحت می کرد و کاری از پیش نمی برد) کاملاً متوجه سفارت آمریکا شد. رفتار اشراف منشانه و چاپلوسانه آموزگار به خوبی در خدمت جاه طلبی های وی قرار گرفت. همراهی مستمر وی با مقامات رده بالای سفارت آمریکا (که در چنین شرایطی بیش از ننگ آور می باشد) کمک می کند تا وی موضع خود را به عنوان آلت دست آمریکا حفظ کند، در حالی که اقدامات وی به هیچ وجه به گونه ای طراحی نشده است تا بر پرستیژ آمریکا بیفزاید و از طرف دیگر اهداف خوب و صدای دولت ایران را به پیش ببرد.
یکی از کارمندان اقتصادی سفارت آمریکا وی را «یکی از بدترین دشمنان ما که سعی می کند خود را بهترین دوست ما نشدن دهد»، معرفی می کند. من نیز مایل هستم این طرز تلقی را تأیید کنم.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!