InternationalDocument
43562
متن سند
واشنگتن، 27 نوامبر 1979
موضوع:
ایران: گام بعدی چیست؟
من خلاصۀ نتایج جلسۀ امروز کمیتۀ هماهنگی ویژه را به پیوست ارسال کردهام.[2] همانطور که مشاهده میکنید، به نظر میرسد که ترغیب گروه برای تمرکز بر هرکدام از اهداف یا گامهای راهبردی کاری بس دشوار باشد؛ البته من دوباره تلاش کردم تا نظر شرکتکنندگان در جلسه را معطوف به گامهایی کنم که درصورت شکست راهبرد استفاده از «دعوی حقوقی»، لازم است برداشته شوند.
سؤال من از حاضرین این بود که اگر به قطعنامۀ شورای امنیت عمل نشود، چه باید بکنیم؟ اگر حکم دیوان بینالمللی نیز تبعیت نشود، چه واکنشی باید نشان دهیم؟ هیچ رغبتی برای پاسخ به این سؤالات در گروه مشاهده نشد.
درنتیجه، ما خودمان را در رویکردی حقوقی محصور کردهایم که اقدامی شایسته است، البته بهشرط اینکه تصمیم داشته باشیم تا این بحران را به یک بیقراری و ناراحتی طولانیمدت تبدیل کنیم ولی لازم است که از خود بپرسیم: آیا واقعاً این چیزی است که دنبالش هستیم؟ نگاه دقیقتر به مسئله نشان میدهد که ایران ما را در سه تنگنای مرتبط با یکدیگر گرفتار کرده است:
1. چگونه گروگانها را از آنجا خارج کنیم؛
2. چگونه از شر خمینی خلاص شویم یا بهبیان دیگر، چگونه ایران را برای غرب حفظ کنیم؛
3. چگونه با جهان اسلام روابط دوستانه داشته باشیم.
پیامدهای این گزارهها چیست و آنها چه تناقضاتی با یکدیگر دارند؟
صبر و اقامۀ دعوی
ممکن است راههای مسالمتآمیز آسانترین گزینهها به نظر برسند. ما اکنون همین مسیر را پی گرفتهایم ولی احتمال دارد که موفقیتآمیز نباشد. البته همزمان امکان دارد که خود را محدود به الگویی کنیم که استفاده از ابزار زور را منع میکند. برآورد من این است که ما درگیر رویۀ مرسوم حقوقی شدهایم که پایانی ندارد و خلاصی از آن نیز آسان نیست (چراکه راهحل مسالمتآمیز همواره در دسترس است).
در سوی دیگر، حمایت داخلی از ما بهتدریج افول پیدا خواهد کرد؛ با توجه به اینکه برخی خواستار اقدام نظامی هستند و عدهای نیز از یک دیپلماسی مستقل و غیرمتکی به دیگران پیروی میکنند. همچنین در بستر پیگیری دعوی حقوقی طولانیشده، پشتیبانی جامعۀ بینالملل از ما نیز رو به زوال خواهد رفت؛ چراکه توجه کشورهای بیشتری نهتنها به مسئلۀ گروگانگیری بلکه به شکایتهای مورد ادعای ایران نیز معطوف خواهد شد.
اگر درنهایت بتوانیم گروگانها را از راه مصالحه نجات بدهیم، بازهم شانسهای انتخاباتی خود را در معرض خطر قرار دادهایم ـ اگر چنین کاری ازنظر افکارعمومی ناشی از ترس باشد. من در برخوردهایی که با مردم داشتم، خواستی قوی برای بازتأکید افتخار و غرور آمریکا و اظهار قدرت کشور مشاهده کردم؛ جهان اسلام و بهویژه کشورهای اسلامی که بیشترین وابستگی به ما را دارند، روزبهروز بیشتر متقاعد میشوند که ایالات متحده را نیز میتوان ترساند و وادار به انجام کاری کرد. نتیجۀ این نگرش ناامنی بیشتر با جهان عرب است.
به نظر من، انجام حملۀ تنبیهی پساز آزادی گروگانها، نقطهضعف مطرح شده را نمیپوشاند. بیشتر جهانیان، چنین اقدامی را گستاخانه و ستیزهجویانه و احتمالاً بزدلانه قلمداد میکنند و بهاحتمال فراوان، سبب انفجار بقیۀ جهان اسلام خواهد شد (شایان ذکر است که شیعیان 55 درصد جمعیت عراق، 51 درصد جمعیت اردن، 55 درصد جمعیت بحرین، 51 درصد جمعیت عمان، 25 درصد جمعیت ترکیه و حدود 18 درصد جمعیت پاکستان را تشکیل میدهند).
تنها خروجی قابلقبول برای مسیر مسالمتآمیز، یک دستور کار حول محورهایی است که در کمپ دیوید بررسی کردیم:[3] آزادی شهروندان ما همزمان با بررسی سایر دعاوی ایران در سازمان ملل و احتمالاً خروج داوطلبانۀ شاه از آمریکا.
میتوان چنین مسیری را با قطع تمامی روابط دیپلماتیک و اقتصادی با ایران پیمود. سپس میتوانیم هدف دوم (خلاصییافتن از خمینی) را نیز پی بگیریم؛ گرچه همزمان بهواسطۀ آنچه که در تهران تحقیر موفقیتآمیز آمریکا تلقی میشود، جایگاه او نیز محکمتر شده است. درمجموع، این خروجی خاص ـ اگر بدون شرایط تحقیرکننده حاصل شود ـ همچنان بهترین راهحلی است که کمترین ریسک را به همراه دارد.
جایگزین پرمخاطره
گزینۀ دیگر افزایش فشارها بر ایران و جامعۀ جهانی، بعداز آزمودن تمامی راهکارهای مسالمتآمیز است. بهترین راه برای انجام، این است که ضمن محاصرۀ بنادر ایران اعلام کنیم:
1. آنها تا زمان آزادی شهروندان ما بسته خواهند ماند؛
2. درصورت آسیبدیدن گروگانها، اقدام تلافیجویانۀ فوری و در مقیاسی بزرگ انجام خواهد شد.
گزینۀ بالا دربردارندۀ یک راهبرد با ریسک بالاست. ممکن است نتیجۀ این کار بهخطرافتادن جان گروگانها باشد؛ بااینوجود، چنین اقدامی برای بیشتر جامعۀ جهانی قابلدرک خواهد بود؛ بهویژه اگر ظرفیت گزینههای کانال سازمان ملل و دیوان بینالمللی به پایان رسیده باشد.
من گمان میکنم این کار در مقایسه با حملۀ تنبیهی پساز آزادی گروگانها، واکنش کمتر خصمانهای ازسوی جهان عرب به دنبال داشته باشد؛ چراکه مسلمانان عموماً به اقدام قاطعانه بر مبنای اصول روشن اخلاقی و حقوقی احترام میگذارند.
همچنین چنین اقدامی میتواند به سرنگونی خمینی منجر شود؛ اگر او عقب نشست و گروگانها را آزاد کرد، تحقیر شده است. اگر چنین کاری نکند، آثار فزایندۀ محاصره و نیز حملۀ تنبیهی مخالفین داخلی ایران را تشویق به سرنگونی رژیم او خواهد کرد ـ درصورتیکه ما این اقدام را با جاذبۀ مستقیم بیشتری برای ایرانیها همراه سازیم. نگرانی بسیاری از مردم ایران این است که خمینی شانس آنها را برای ورود به قرن بیستم بهعنوان یک کشور مستقل و موفق به خطر میاندازد.
نکتۀ آخر اینکه به اعتقاد من، این سلسله اقدامات اگرچه ریسک خاص خود را دارند، ولی ازنظر سیاسی دارای جذابیت بیشتری هستند. عموم مردم حس میکنند که موضع ما صددرصد صحیح است؛ زیرا مبتنی بر اصول است و اینکه یک واکنش محکم توجیه دارد.
نتیجهگیری من این است که ما با سه پیامد احتمالی مواجه هستیم:
3. نیل به یک راهحل مثبت از راههای مسالمتآمیز؛ اگر این هدف بدون تحقیر زیاد محقق گردد، بهترین اقدام خواهد بود؛ بهویژه درصورتیکه تحریمهای سیاسی و اقتصادی ضد ایران متعاقب آن باشند. یک هفته زمان میبرد که بفهمیم آیا میتوانیم چنین کاری را انجام دهیم یا خیر.
4. روند بیپایان اقامۀ دعوی حقوقی و تبدیل بحران به یک ناراحتی و بیقراری طولانیمدت؛ گمان میکنم این بدترین پیامد ممکن است، به همان دلایلی که بیان شد.
5. اعمال فشار نظامی که گرچه نیازمند خطرات بسیاری است، ولی ازنظر تاریخی و سیاسی بر دو مورد گذشته ترجیح دارد. همچنین، تناقض شرایط موجود این است که تمایل آشکار برای استفاده از فشار نظامی ممکن است درواقع سبب تسریع در حصول یک نتیجۀ مسالمتآمیز باشد؛ چراکه میتواند تقاضای بیشتری از سرتاسر جهان برای پایاندادن فوری به این بحران را موجب شود.
[1]. Carter Library, National Security Affairs, Staff Material, Office File, Box 17, SCC Meeting #211 held 11/27/79.
بهکلی سرّی.
[2]. در پیوست وجود دارد، ولی چاپ نشده است. برای آگاهی از دستنوشتههای کارتر در این زمینه، نک: سند 62.
[3]. نک: سند 51.