Post
10213
از:
محرمانه
به:
متن سند
سند شماره 6
محرمانه
مخالفت سیاسی - افراطیون و جبهه ملی
خلاصه
در ایران مخالفت سازمان یافته با شاه، چه کمونیست و چه غیر کمونیست - عملاً وجود ندارد. سرکوب مداوم و رخنه مؤثر، نزاعهای ایدئولوژیکی داخلی، سازش ایران و شوروی، رفرم اجتماعی قابل توجه و پیشرفت اقتصادی توسط رژیم اکثر عناصر مخالف را ساکت یا سر خورده و یا مأیوس کرده است. البته مخالفین سرسختی وجود دارند که به طور بالقوه در زمان بحران تهدید به حساب می آیند (اما) آنها پیروان چندانی ندارند، در نیروهای امنیتی فاقد نیروی معلومی هستند، هیچ راه حل معتبری ندارند که ارائه دهند و از رهبران برجسته ای نیز برخوردار نیستند، و تحت نظارت شدید ساواک قرار دارند، معهذا آنها بلاشک استخدام هایی برای فعالیت های خرابکارانه و تروریستی که اهمیت تزایدی طی چهار سال گذشته یافته است، انجام داده اند؛ هر چند که هنوز تهدیدی برای ثبات ایران تلقی نمی شوند. فعالیت عمده ضد رژیم خارج از ایران به وسیله حزب توده با حمایت شوروی، عوامل CHICOM و سایر اپورتونیست ها صورت می گیرد که دانشجویان ایرانی را در خارج استخدام و سازمان می دهند، تبلیغات ضد شاه راه می اندازند و سعی می کنند که شاه را هنگام مسافرت های خارجش ناراحت کنند.
این گروه ها امروزه نفوذ اندکی داخل ایران دارند. جز اینکه تعداد نسبتا کمی از دانشجویان دانشگاه از آنان هواداری می کنند هیچ راه مجازی در ایران نیست که نسبت به شاه یا سلطنت و یا خط مشی ها و برنامه های تحت نظارت شاه مخالفت ابراز شود. احزاب و گروه های سیاسی مخالف سرخورده و ناتوان شده، اعضایشان به وسیله رژیم یا ساکت شده اند و یا استخدام. حزب کمونیست توده از 1949 غیر قانونی اعلام شده و از زمان اوج گیری محبوبیتش در 53 - 1949 شدیدا سرکوب گردیده است. بسیاری از رهبران سیاسی جبهه ائتلاف سیاسی گسیخته ملی که از مصدق حمایت می کردند، دوره هایی از توقیف را گذرانده و تحت نظارت شدید قرار دارند، و همه آنها حدود فعالیت مجاز خود را تشخیص داده اند. عوامل ارتجاعی تحت رهبری روحانیت و مخالفان سرسخت رفرم هایی چون توزیع زمین و حقوق زنان با شدت تمام در 1963 که برای آخرین بار تظاهرات به راه انداختند، سرکوب شدند.
روحانیت در عین حال که از آن زمان سخت تحت کنترل قرار دارد هنوز از مقداری احترام کافی برخوردار است که بتواند گاهگاهی ترمزی در بعضی از برنامه های دولت ایران (مانند طرح های سپاه دین) ایجاد کند. گروه های دانشجویی، کارگری، سیاسی، مذهبی و سایرین که به طور بالقوه ممکن است دردسر ایجاد کنند، کاملاً توسط سرویس های امنیتی مورد رخنه واقع شده اند. سازش ایران و شوروی و شکاف ایدئولوژیکی میان جناح های مسکو و پکن بیش از پیش تلاش خرابکارانه کمونیستی را تضعیف کرده است. برنامه های رفرم اجتماعی و اصلاحات ارضی انقلاب سفید و ملی گرایی مستقل شاه در امور خارجی بسیاری از تقاضاهای عناصر مترقی، ملی و روشنفکر را برآورده کرده است. اقتصاد رو به رشد فرصتی برای کارهای ساختمانی و پاداش های مادی عرضه کرده است که برای عده زیادی جانشین خشنودکننده ای جهت مشارکت بیشتر سیاسی شده است. تعداد زیادی از حامیان سابق جبهه ملی و حزب توده مورد استقبال دستگاه قرار گرفته اند و اینک در سطوح بالای دولت قرار دارند.
به طور خلاصه، مخالفت سازمان یافته مؤثر در ایران وجود ندارد و عده ای مخالف غیرقابل تعقیب یا فعالیت زیرزمینی دارند و یا به خارج از کشور رفته اند. اما تعدادی مخالف سرسخت - ولو از هم پاشیده - باقی هستند. روشنفکران آزادیخواه چه پیر و چه جوان، که می خواهند قدرت شاه محدود باشد (حتی عده ای خواهان از بین رفت سلطنت هستند) از سرکوب فعالیت ها و ایده های سازش ناپذیر خشمگین می باشند، همچنین عناصری از بازاریان محافظه کار و روحانیت خشمگین هستند که می توانند از نظر اقتصادی و اجتماعی زمان را به عقب برگردانند - بعضی ها معروف بوده و هنوز هم پیروان کافی دارند تا گاهگاهی ترمز در برنامه های دولت ایران ایجاد کنند. و بالاخره عناصری، به ویژه در میان جوانان، یافت می شوند که ویژگیهای مارکس را می پذیرند و می خواهند که ایران را در مسیر سوسیالیسم مردمی قرار دهند. گروههایی از جوانان بعضی اوقات مورد تعقیب و محاکمه فعالیتهای کمونیستی ضد کشوری قرار می گیرند. در 1969 روی هم رفته بیست نفر به تشکیل گروه های کمونیستی جهت براندازی دولت محکوم شدند. در 1971 فعالیت گروهی ناراضی حادثه سیاهکل را که اینک معروف شده است به وجود آوردند.
این حادثه حمله ای بود به وسیله یک دسته مسلح در یک پست ژاندارمری در سیاهکل که دهکده کوچکی است، در سلسله جبال البرز و حدودا 35 کیلومتری جنوب شرق رشت. در این حادثه 2 ژاندارم کشته شده و یکی زخمی گشته و بعد گروه حمله کننده به میان کوه ها فرار کردند، ولی به زودی به وسیله یک گروه فوق العاده دولتی (شامل واحدهایی از ارتش) بین 150 تا 175 نفر دستگیر شدند. سیزده نفر آنها که زندانی شده بودند بعدا محاکمه و اعدام گردیدند. بنا به قولی در میان دستگیر شدگان دو عرب فلسطینی بودند و بقیه در چین کمونیست تعلیم دیده بودند لکن تقریبا 50 نفر از این ناراضیان موفق به فرار شدند و خشونت های دولتی بعدی بعضی اوقات به طور رسمی به گروه سیاهکل نسبت داده می شود. سوءظنی وجود دارد مبنی بر اینکه چنین گروهی دیگر وجود ندارد اما دولت ایران آن را برای برچسب زدن به سایر تروریست ها به کار می برد (واقعه سیاهکل چند هفته بعد از حادثه شهرت داخلی زیادی به دست آورد) و در ژانویه 1972 دولت ایران اعلام کرد که 120 نفر را به جرم قتل، سرقت بانک، بمب گذاری، حمل غیر مجاز اسلحه و مهمات، قصد آدم ربایی، سرقت هوایی، تبلیغ کمونیستی و فعالیت های ضد دولتی به محاکمه خواهد کشانید. اتهاماتی مبنی بر اینکه جرم زندانیان از قبل و سنگینی محکومیت ها (از میان 32 نفری که محکوم به مرگ شده بودند 19 نفر اعدام 10 نفر به حبس ابد محکومیت یافتند و از سه نفر دیگر خبری نشد) انتقاد شدیدی را از جانب مطبوعات و روشنفکران غرب برانگیخت. انتقادی که تا اندازه ای چهره شاه را هم در داخل و هم در خارج مخصوصا در اروپای غربی خراب کرد. ما فکر می کنیم که خشونت نشان داده شده از طرف دولت به وسیله این توقیف ها و محاکمه ها عملیات تروریستی را به تأخیر انداخت و گروههای خرابکار را مجبور به تجدید سازمان و تعلیمات نمود. اما وقتی که این امر انجام شد انتظار می رود که فعالیت چریکی شهری به همان اندازه قبل از خشونت تکرار شود. تلاش عمده ضد رژیم خارج از کشور و عمدتا در اروپا انجام می گیرد. سران اصلی حزب توده که سال هاست خارج از ایران به سر می برند و مورد حمایت شوروی می باشند، دانشجویان ایرانی را در خارج سازمان می دهند و یک ایستگاه رادیویی مخفی را از بلغارستان یا لایپزیک در آلمان شرقی، که برای ایران برنامه دارد، اداره می کنند. دو ایستگاه ضد رادیویی ضد شاه از عراق و باکو روسیه سخن پراکنی می کنند. در حال حاضر گفته می شود که ایستگاه رادیویی آلمان شرقی در دست تجدید سازمان وسیعی است. یک گروه کوچک در 1965 از حزب
ص: 367
توده انشعاب کرده و خود را کمونیست چینی معرفی کرده که آن کشور هم موفق به نفوذ قابل توجهی میان دانشجویان ایرانی در اروپا شد. همچنین عناصر جبهه ملی قدیم نیز در خارج به چشم می خورد که از فعالیت کمتری برخوردار است. شاید مرئی ترین و ناراحت ترین و مطمئنا معروفترین آنها کنفدراسیون دانشجویان ایرانی (CIS) می باشد که یک سازمان ناراضی دانشجویی است با پیروان زیاد میان دانشجویان ایرانی در اروپا و با برخورداری از حمایت روشنفکران آن قاره. این سازمان چپی بوده و حمایت وسیعی از عناصر حزب توده دریافت می دارد (بعضیها می گویند که رهبری آن از حزب توده است). این سازمان در هدایت تظاهرات ضد شاه و سیاستهای او نقش عمده ای دارد. اثر واقعی این گروههای در تصویر شاه است به عنوان یک مستبد ظالم در نزد گروههای نسبتا زیادی در خارج از کشور، و نیز شهرت نامطلوب در مورد محاکمات ایران در خارج ایجاد کرده است و هنگام سفرشان به خارج برای او و میزبانانش ناراضی درست می کند. سرانجام قابل توجه است که فعالیتهای نوع دیگری از یک ناراضی، یعنی ژنرال تیمور بختیار، که رییس سابق ساواک بوده و پس از تبعید به وسیله شاه درصدد گرفتن یک انتقام شخصی است، وجود دارد. وی چند سال اول تبعیدش را در سوئیس به سر برده و از آنجا فعالیت های دانشجویی ضد شاه را اداره می کرده است. و سپس به عراق رفته تا احتمالاً مستقیم تر در عملیات ضد شاه و ضد ایرانیان فعالیت کند (توقیف او در بیروت برای حمل اسلحه و امتناع دولت لبنان از تحویلش به ایران منجر به قطع روابط میان ایران و لبنان شد) ژنرال بختیار در اواسط 1970 در عراق به قتل رسید و گمان می رود که این عمل توسط عمال ساواک انجام شده باشد.
زمان یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!