Post
12086
از: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
متفرقه
به:
متن سند
«آقای کارتر و امثال او الآن تمام همّ شان این است که دوباره آن مسائل را برگردانند که در زمان شاه مخلوع بود، لکن این آرزویی است که این ابرقدرت ها باید به گور ببرند. ایران دیگر اجازه نمی دهد که اینها دخالت درش بکنند.»
«امام خمینی»
با پیروزی انقلاب اسلامی هر چند رژیم آمریکایی شاه سرنگون شده و جمهوری اسلامی استقرار یافت، اما منافع سلسله جنبان حقیقی رژیم پهلوی در ایران پایان نیافت، بلکه در پی آن بود که تا آنجا که ممکن است منافع خود را در ایران بازیابد:
«منافع ما در دسترسی مداوم به نفت ایران باید توسط توانایی دولت جدید در برقراری نظم در چاه های نفت و احتیاج او به درآمد حفظ گردد. منافع ما در اینکه ایران درآمد نفتش را در آمریکا خرج کند باید بهبود یابد (و ما نباید با بی توجهی این منافع را از دست بدهیم).» (سند شماره 15) از آنجا که با افشای شاه و اطرافیانش پرده از چهره آمریکا نیز تا حدودی کنار رفته بود و امکان آنکه آمریکا بتواند با همان روش های سابقش قدم پیش بگذارد نبود و پیروزی سریع انقلاب نیر باعث شد که سران کفر نتوانند در ایران بعد از انقلاب به طرح نقشه ای که کاملاً با منافعشان سازگار باشد بپردازند، لذا تصمیم گرفتند تا مدتی کوتاه سکوتی نسبی اختیار کرده و در سایه این سکوت در خفا دست به اقداماتی بر علیه جمهوری اسلامی زده و هم اوضاع را بهتر بررسی نمایند:
«سیاست ایالات متحده: در این شرایط مغشوش و نامطمئن موضع ما مخفیانه آماده بودن برای اقدام و پاسخگویی به فرصت ها برای محکم کردن اعتبارمان در مقابل دولت موقت ایران و خودمان را به جلو نراندن بوده است.» (سند شماره 16) سکوت و انزوا در صحنه سیاسی ایران هر چند در کوتاه مدت می توانست در ارزیابی اوضاع به آمریکا کمک کند و آن را از حملات تبلیغاتی دور نگهدارد، اما ادامه آن در دراز مدت مورد علاقه شیطان بزرگ نبود بلکه بهتر آن می دید که بعد از مدتی سکوت برای بررسی اوضاع و بعد از شناخت چهره های مختلفی که به نحوی در اداره ایران دست داشتند، به عنوان اولین قدم برای بسط سلطه دوباره اش در ایران برای برقراری روابط سیاسی مجدد تلاش کند تا به بهانه فعالیت دیپلماتیک، بهتر با عوامل بالقوه و بالفعلش تماس برقرار نماید. لذا دست به اقدامات گسترده ای برای برقراری روابط
ص: 263
سیاسی می زند( که اسناد آن در کتاب ماقبل آمده است). البته علت علاقه آمریکا در برقراری این روابط آن هم در اولین ماه های بعد از پیروزی انقلاب آن است که در رأس امور افرادی را مشاهده می کند که از قبل از پیروزی انقلاب آنها را به خوبی می شناخته و از موضع محتاطانه آنها در قبال منافعش اطلاع داشت و می دانست که حتی اگر خودش در برقراری روابط عجله ای نداشته باشد،ممکن است دولت موقت در این امر پیشقدم شود. البته در کنار دولت موقت از امام نیز غافل نبوده و پیوسته از ایشان به عنوان یک نیروی مخالف منافع غرب و آمریکا یاد می کردند:
«کمبودها: آیت اللّه خمینی که علاوه بر به وجود آوردن سیاست ها و بیانیه های افراطی ایران به نظر می آید که با حرارت زیادی ضد ایالات متحده است. توانایی محدود ما برای ارتباط پیدا کردن با رهبریت مذهبی و اکثریت طبقه پایین ایرانیها.
احساسات ضد صهیونیستی و معرفی سیاست های ایالات متحده به عنوان حامی صهیونیسم در مقابل منافع اسلامی و عرب». (سند شماره 2) «در هر صورت نهایتا حقیقت فاصله اساسی ارتباطاتی بین ما و نیروهای اسلامی در ایران باقی می ماند. این فاصله با رهبری مثل خمینی بزرگترین مقدار است. زیرا هم عقاید صحیح و سخت مذهبی و هم یک تنفر و سوءظن دیرینه نسبت به ایالات متحده را باعث می شود.» (سند شماره 10) «در مورد سیاستهای خاورمیانه او نیروی مخالفی خواهد بود که باید با او مقابله کرد.» (سند شماره 15).
در جمله اخیر به این نکته اشاره می شود که آمریکا به انقلاب و امام تنها به چشم تهدیدی نسبت به منافعش در ایران نگاه نمی کند، بلکه پیوسته تأثیر رهنمودهای امام را به عنوان محرک حرکتهای اسلامی که اساس حکومت های دست نشانده آمریکا در منطقه را متزلزل می نماید در نظر دارد. لذا در صدد است که با برقراری رابطه رسمی با دولت موقت و نیروهای غربزده در ایران، آنها را تقویت نماید تا هم زمینه رشد برای گروههای غربزده سیاسی که به علت تربیت غربیشان نهایتا رو به سوی آمریکا دارند فراهم شود و هم بدین وسیله نقش امام در اجتماع را تضعیف نمایند. چنان که در یکی از اسناد این کتاب نیز آمده نیروهای غربزده و دولت موقت از امکانات آمریکا به حساب می آیند. یعنی بالقوه یا بالفعل در جهت آمریکا قرار دارند:
«امکانات: تعداد زیادی ایرانیان تحصیلکرده ایالات متحده و غرب که در میان آنان می توانیم تصمیم گیری در جهت غرب را انتظار داشته باشیم. یک دولت رسمی (که با جناح قم مخالف بوده) و علائمی از واقع بین بودن، غیر افراطی بودن نشان داده است و در روابط عادی شده ایران و ایالات متحده ذیعلاقه است.» (سند شماره 2) زیرا در چنین اوضاع و احوالی فقط چنین دولتی می توانست اوضاع و احوالی را به وجود آورد که آمریکا از آن رضایت کامل داشته باشد.
«در کوتاه زمان ( تا زمانی که یک دولت جدید تشکیل شود) ما می خواهیم تا آنجایی که ممکن است مشکلات گذشته را از سر راه برداریم و از مسائلی که ایجاد ستیزه می کند اجتناب ورزیم. ما پایه ای برای ارتباط با دولت جدید که امیدواریم قدرت مؤثر بیشتری داشته باشد، خواهیم گذارد. در طول این مدت و پس از آن می خواهیم که سوءظنهای رهبران مذهبی را کاهش دهیم و در جایی که امکان پذیر
ص: 264
باشد دوستی آنها را توسعه و بهبود بخشیم. » (سند شماره 6) یعنی آمریکا به رابطه اش با دولت موقت به چشم رابطه ای کوتاه مدت در یک دوره انتقالی می نگرد و می خواهد در زمان دولت موقت پایه و اساس رابطه سیاسی طویل المدتش با ایران را بریزد. البته از این نکته نیز نباید غافل بود که شیطان بزرگ بیشتر مایل به داشتن رابطه با یک دولت غیر مذهبی بود که عده ای ملی گرا(!!) در آن زمام امور را بر عهده داشته باشند و بر روی دولت موقت نیز به عنوان عاملی برای روی کار آمدن چنین دولتی حساب می کرد. لذا سعی بر آن داشت که مسائل مورد اختلافش با دولت موقت را هر چه زودتر حل نماید تا در پایان عمر آن هیچ مسئله مورد اختلافی باقی نمانده و زمینه های سیاسی و اجتماعی برای آنکه آمریکا به اهدافش در دراز مدت برسد، کاملاً مهیا باشد:
«در بلندمدت ما خواهان کار کردن برای ایرانی می باشیم که ناسیونالیستهای غیر مذهبی میانه رو در اداره کشور مسلط باشند. ولی قبل از اینکه ما بتوانیم در ایران اعمال نفوذ کنیم بایستی که یک وضعیت اعتماد و احترام به وجود آوریم. ما معتقدیم که ما اکنون بایستی روی یک سری مشکلات دو جانبه شروع به حرکت نماییم ». (سند شماره 16) لذا آمریکا دست به یک سری فعالیت های سیاسی و تبلیغی می زند تا بدین وسیله با کم شدن فشار افکار عمومی بر علیه آمریکا، زمینه برای فعالیت نیروهایی که در بلند مدت امیدهای وی می باشند فراهم شود:
« دوام انقلاب از قطعیت دور است، ولی بعضی از بیانیه های مثبت از جانب ما در مورد درک دوره انتقال مشکلی که ایران از آن می گذرد و می تواند دست میانه روهایی که خواهان روابط خوب با ما هستند را محکمتر کند...» ... یک اظهار نظر مثبت و عمومی گاه و بیگاه توسط سخنگوی دستگاه مدیریت در باره علاقه و امیدهای ما در ایران جدید می تواند، به کاهش مقداری از رفتارهای ستیزه جویانه، لعنت هایی که به خاطر صفوف بنزین به شما می فرستند و رفتارهایی که نسبت به ایران در مردم آمریکا وجود دارد و به تعقیب منافع دراز مدت ما در ایران کمک نمی کنند، کمک کند.» (سند شماره 10) یعنی برخورد آمریکا با دولت موقت آنچنان است که در کوتاه مدت موجب تقویت آن شود تا هم موجبات تضعیف رهبری انقلاب و هم زمینه برای فعالیت غربزدگان و عوامل آمریکا و شرایط برای نفوذ آمریکا در دراز مدت فراهم شود، لذا آمریکا علاقه مند است که هر مسئله سیاسی که در ایران مطرح می شود به نحوی تمام و حل شود که در آن به نحوی برای دولت موقت کسب وجهه شود. به عنوان نمونه می توان به علاقه آمریکا به این که مسئله کردستان توسط دولت موقت حل شود اشاره کرد:
«... ایرانیان اعتقاد دارند که عراق به نحو فعالانه ای به شورشیان کرد و عرب در ایران کمک می کند.
این اعتقادات و اظهارات ممکن است تا اندازه ای صحت داشته باشد. بسیار محتمل به نظر می رسد که اگر عراق کوشش جدی برای کنترل پلیسی مرزهای خود به عمل آورد، شورشیان ایران و به ویژه کردها برای ادامه قیام خود دشواری خواهند داشت.
به عنوان اولین قدم به عقیده ما فرانسویان و آلمانی ها ممکن است به طور جداگانه با عراق در باره تحولات ایران به بحث بپردازند. هدف غایی چنین تبادل نظرهایی که مستلزم فرآیند طولانی ایجاد اعتماد خواهد بود این است که عراقی ها را متقاعد سازند تا از اعمال فشار بر دولت بازرگان
ص: 265
بکاهد.»(سند شماره 7) اما همان طور که قبلاً اشاره کردیم تقویت دولت به طریق غیر مستقیم و ایجاد رابطه سیاسی با آن از اهداف کوتاه مدت شیطان بزرگ محسوب می شد، ولی در بلند مدت خواهان تشکیل دولتی بود که از افرادی غیر مذهبی تشکیل شده باشد که حداکثر دارای احساسات ملی گرایی باشند. لذا سعی بر آن دارد تا با تمام گروه های سیاسی داخل و خارج کشور ارتباط برقرار کند. که البته در این عمل گروه هایی که قدرت بیشتر و درنتیجه نقش تعیین کننده تری را داشتند، بیشتر مورد توجه بودند:
« ما می خواهیم که خودمان را در آنچنان موضعی قرار دهیم که بتوانیم رابطه ای مؤثر با هر گروهی که قدرت قطعی را در اختیار دارد برقرار نماییم و در عین حال روابطمان را با دیگر عوامل مهم سیاسی من جمله مخالفین خود حفظ نماییم ». (سند شماره 16) یعنی آمریکا که برای اجرای طرح های شیطانیش احتیاج به محیطی باثبات سیاسی و اجتماعی دارد، با هر گروه صاحب قدرتی که بتواند با تکیه بر قدرتش در برابر انقلاب قد علم نماید و در صورت امکان بر سر کار آمده و زمام قدرت را در دست گیرد قصد برقراری رابطه دارد. و البته گروه های فراری و ضد انقلابیون خارج از کشور نیز در این باب مورد عنایت شیطان بزرگ هستند:
«رو آمدن شاپور بختیار در پاریس و شایعات مداوم در باره چند نفر مهاجر ایرانی که فعالانه در توطئه هایی برای برانداختن رژیم اسلامی آیت اللّه خمینی سرگرم کوشش هستند، این هوس را ایجاد می کند که در میان این مهاجران سیاسی راه حلی را برای اوضاع ایران که به نظر ایالات متحده ناخوشایند است، ببیند. بهر صورت آمریکایی ها می توانند با بختیار وقتی که او به روانی به یک زبان غربی صحبت می کند و آن هم در باره آزادی فردی کنار بیایند.» (سند شماره 17) که در جملات بعدی سند شیطان بزرگ به بی کفایتی این فراریان اعتراف می کند. (چه اینها اگر توانایی انجام کاری را داشتند می ماندند و انجام می دادند):
«به نظر ما خطایی جدی خواهد بود اگر به پیشنهاد عنوان شده از سوی خود تبعیدی ها درباره اینکه آنها کلید اصلاحات ایران را در دست دارند، ترتیب اثر داده شد. زیرا این اشخاص به غیر از طبقه بسیار کوچک محدود خود از هیچ گونه پشتیبانی در ایران برخوردار نیستند و علاوه بر این، اینها فاقد وسایل اعمال قدرت برای سرنگون کردن نظام کنونی هستند.» یعنی اگر ضد انقلابیون خارج از کشور دارای قدرت لازم برای مقابله با جمهوری اسلامی بودند می توانستند به خوبی توجه شیطان بزرگ را به خود جلب کنند. بنابراین آمریکا با توجه به این نکته که در چنین شرایطی که فقط چند ماه از پیروزی می گذرد، خود را مواجه با انبوه مردم مسلمانی می بیند که به رهبری امام امت با هر گروه یا فردی که بخواهد بر علیه انقلاب قدمی بردارد، مقابله خواهند کرد. لذا هر گونه اقدام سریع بر علیه انقلاب را موفق ندانسته و اقدامات نظامی یا سیاسی حاد را در کوتاه مدت غیر ممکن می بیند، پس به طرح نقشه برای دراز مدت می پردازد.
«اگر همان طوری که ما نتیجه گیری می کنیم هیچ گروه یا فردی خارج از ایران در حال حاضر قدرت آن را ندارد تا به نحو مؤثری در حوادث ایران نفوذ داشته باشد( یعنی حکومت را سرنگون کند) بهترین برداشت به نظر می رسد چنین خواهد بود که در موارد زیر کوشش کنیم:
- اعتدالی کردن سیاست های رژیم کنونی و کمک به پیشبرد و روش عملی بیشتر (پراگماتیزم)،
ص: 266
سازش و بازسازی اقتصادی ... کمک به حفظ و تقویت عناصری در ایران به ویژه در میان گروه های نظامی و مذهبیون میانه رو و غیر مذهبی که ممکن است در آینده با روشن شدن صحنه سیاسی نقش سودمندی ایفا کنند ... ما امیدواریم که متفقین با ما هم عقیده باشند که همه ما باید آنچه از دستمان برمی آید برای تقویت نظامیان ایران که در آینده ممکن است یک گروه کلیدی باشند، بکوشیم. ما میل داریم با متفقین قبل از این تحولات تماس نزدیک داشته باشیم تا تأمین کنیم که نظامیان ایران پشتیبانی لازم را دریافت کنند». (سند شماره 7) یعنی آمریکا هر چند، دم از برقراری روابط دوستانه زده و سعی دارد بدین وسیله موضع ایران را در برابر خود به اعتدال بکشد، اما از راه حل نظامی برای اوضاع ایران نیز غافل نیست. بدین خاطر سعی دارد تا آنجا که ممکن است بافت سابق ارتش تغییر نکرده و وابستگیش قطع نشود. (که البته مسلم است در توجهش به ارتش، امید به همان قشر وابسته ای دارد که در زمان شاه پرورششان داده بود و بارها وفاداری خود را به اربابشان ثابت کرده بودند)...
به هر حال آمریکا از بعد از انقلاب تا زمان اشغال لانه جاسوسی این گونه که اسناد حکایت می کنند روش ها و شیوه های گوناگونی را در پیش می گیرد تا بلکه منافع از دست رفته را دوباره باز یابد و می بینیم که با تسخیر لانه جاسوسی هر چند آمریکا دست از توطئه هایش بر علیه انقلاب برنداشت، اما بساط مرکز توطئه های آمریکا در منطقه در هم پیچیده شد و یک بار دیگر ثابت شد که در مقابل امتی که به نیروی لایزال الهی تکیه نماید، هیچ ابرقدرتی را یارای مقاومت نخواهند ماند...
«دانشجویان مسلمان پیرو خط امام»
کلمات کلیدی یافت نشد!
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!