Post
11783
از:
محرمانه
به:
1340-03-13- 1961-06-03
متن سند
گزارش اطلاعاتی حوزه ماموریت
تاریخ گزارش: 3 ژوئیه 1961 - 12/4/40
محرمانه - غیر قابل رویت برای خارجیان - کنترل مستمر
کشور: ایران
1- بیوگرافی
2- نظریات
منبع: ناظر با صلاحیت آمریکایی (معمولاً قابل اطمینان)
ارزیابی مفاد: احتمالا صحیح
شماره گزارش: 5579 - نیت
تاریخ اطلاعات: ژوئن 1961 - خرداد 1340
زمان و مکان: ایران، تهران (25 ژوئن 1961)
موضوع: مصاحبه با شاپور بختیار
1- اطلاعات بیوگرافی در مورد شاپور بختیار به ترتیب زیر است:
الف: سن: 47 سال ب: تحصیلات: تحصیلات ابتدایی در اصفهان، «اولین لیسانسم» در بیروت، «دومین لیسانسم » در فرانسه. او در سوربن و دانشکده حقوق و علوم سیاسی حضور پیدا کرد و در 1318 از تمامشان مدارکی.
دریافت نمود. تا 1325 دکترایش را در حقوق دریافت نمود.
زبانها: فارسی، عربی، فرانسه، انگلیسی (کمی) و آلمانی (کمی)
د: حرفه: استاد دانشگاه تهران
ه: مسافرت: فرانسه، آلمان، اطریش، انگلیس، لبنان، مصر، فلسطین و عراق
و: بختیار عضوی از شورای جبهه ملی، کمیته اجرایی، و کمیته سازمانی و دارای مسئولیت ویژه برای
ص: 646
سازمان دادن دانشجویان عضو جبهه ملی دانشگاه تهران می باشد.
ز: بختیار مردی متوسط القامه با اندامی متناسب می باشد، سبیلش که به خوبی از آن مواظبت شده، پیشانی نسبتا بلند و موی کمی پرچین و شکن به او ظاهری شیک و آراسته می دهد. او خوب لباس می پوشد و تمایل دارد که اروپایی به نظر برسد تا ایرانی. ظاهر بختیار با اخلاقش تکمیل می شود. اخلاق و رفتار او اغلب اروپایی هستند. او به طور مکرر لغات یا عبارات فرانسوی یا انگلیسی را در مکالمات فارسیش به کار می برد. این موضوع با حداقل گذراندن 16 سال در خارج از ایران و بیشتر در فرانسه کاملاً قابل فهم می باشد. بختیار در 1318 وقتی که او برای خدمت در ارتش فرانسه داوطلب شد در فرانسه بود، جایی که او در آن تا زمان از حالت بسیج بیرون آمدن پس از شکست فرانسه خدمت نمود. او تا 1325 در فرانسه باقی ماند و به تدریس و تحصیل پرداخت و همچنین همسری فرانسوی اختیار کرد که او را پس از سقوط دولت محمد مصدق طلاق داد. او چهار فرزند برای بختیار آورد که در تکفل بختیار باقی ماندند و مسن ترین آنها هم اکنون در چهارمین سال کالج در پاریس می باشد.
بختیار مردی با هوش قابل ملاحظه و دارای مقداری غرور شخصی و روشنفکری می باشد. او به دستاوردهای روشنفکری خودش مغرور می باشد و با لذت اشاره می کند که وی در اصفهان در کلاسش شاگرد اول بوده است. او گرایش دارد که بیشتر در صحبتش به اختصار بپردازد و کمتر به موارد بخصوص در حالی که او در نظریاتش به نظر نمی رسد که طفره برود، ولی به سرعت یک حس اعتماد ساده ای را القا نمی نماید. او کمی غیر صمیمی است و به رسمی بودن گرایش دارد.
2- مطالب زیر نقطه نظرهایی هستند که توسط بختیار در مورد مسایل مختلف سیاسی ابزار شده اند:
کمک اقتصادی ما عقب افتاده هستیم، ولی ما بدون منع ثروت نیستیم، کمک خارجی ضروری است و مطلوب اگر که خوب و در محل صحیح صرف شده باشد. به هر صورت اگر که هدف آن همان طوری که در مورد چند سال گذشته بوده است فقط به منظور بر سر قدرت نگهداشتن یک دولت باشد، خوب نیست. این از نقطه نظر آمریکاییها نیز خوب نیستند.
اللهیار صالح اخیرا اظهار داشت که وی از این حقیقت که ایالات متحده در ده سال گذشته بیش از یک میلیارد دلار به ایران داده که تنها اثر آن حفظ دولت بر مسند قدرت بود و مردم را به دشنام دادن (نفرین کردن) به آمریکاییها واداشته است، در شگفت می باشد. یک دولتی که واقعا محبوب است، می تواند به خوبی کمک خارجی را مورد استفاده قرار دهد، ولی یک دولتی که فقط به خاطر دریافت کمک خارجی بقا پیدا می کند، نمی تواند.
مشاوران خارجی ما به آنها احتیاج داریم. ما باید آنها را داشته باشیم. آنها ترسی برای غرور ملی ما در بر ندارند، اگر که آنها مشاوران خوبی باشند و برای ما آنچه را که خودمان نمی توانیم انجام دهیم، انجام دهند. آنها مثل دکتری هستند که برای شفا دادن شخصی می آیند که سالم نیست. البته برای ما ایده ال خواهد بود که ایرانیان را در تمام آن مقامهای تکنیکی و حرفه ای استخدام نماییم، ولی این کار فعلاً امکان پذیر نیست. ما به اندازه
ص: 647
کافی ایرانیان صحیح آموزش دیده نداریم.
کمک از جانب روس ها من در مقامی نبوده ام که شاهد یک برنامه کمک دست اول روسی در هر جایی باشم. ولی معتقدم که اگر چنان کمکی کاملاً بدون شرایط باشد و اگر آن (کمک - مترجم) راه را برای نفوذ به زندگی سیاسی هموار ننماید یک دولت واقعا ملی نمی تواند پیشنهادات کمک روسیه را نپذیرد. ولی این می تواند خیلی خطرناک باشد، چون که آنها ممکن است از برنامه کمکشان برای مقاصد سیاسی استفاده کنند و فشارهای ناگهانی و ناخواسته وارد نمایند. پرده آهنین به سرعت می تواند روی ایران قرار بگیرد و البته برداشتن آن مشکل خواهد بود.
سنتو من عضوی از گروه ایرانی انجمن دوستی افریقا - آسیا هستند و رئیس ما نظراتی را در مورد این موضوع ابراز نمود. به هر صورت کنفرانس مطبوعاتی اخیر جبهه ملی موضع رسمی جبهه ملی را در مورد این موضوع بیان داشت که کاملاً صریح بود. بعضی از ما احساس کم و بیش قوی نسبت به این موضوع داریم. برای مثال بعضی دانشجویان اخیرا بر علیه سنتو به طور صریح صحبت کرده اند و من مجبور بوده ام که آنها را ساکت کنم و آتش آنها را فرو بنشانم. این عقاید افراطی باید کنترل شوند وگرنه منتهی به آشوب می شوند. از نظر شخصی احساس می کنم که سنتو برای ایران سودمند نیست. اگر آن یک تضمینی اتوماتیک به وجود می آورد، مثل ناتو، از ارزش بیشتری برخوردار بود. به هر صورت من سنتو را عمدتا به عنوان یک وسیله انگلیسیها، که بدان وسیله آنها می توانند فشارشان را در اینجا حفظ نمایند می بینم (فشار سیاسی). من نمی دانم که چرا آن (قرارداد - مترجم) به وسیله دولت ایران منعقد شد، ولی آن دولتی بود که از طرف ملت حمایت نمی شد. اگر من نخست وزیر باشم در عرض یکروز، یک هفته، یک ماه یا یک سال بر طبق شرایط از سنتو خارج خواهم شد.
معاهده دو جانبه معاهده دو جانبه با ایالات متحده گارانتی ما در مقابل تجاوز است نه ترکیه و نه پاکستان هیچ رأیی در آن ندارند. من موافق حفظ این قرار داد هستم. من مخالفتی با داشتن یک قرار داد مشابه با روسها ندارم، ولی اگر آنها پیشنهاد نکردند، مسئله ای نیست.
بیطرفی ما باید در خاور میانه بیطرفی داشته باشیم. بنابراین بین شرق و غرب یک سری کشورهای بیطرف و مستقل وجود خواهند داشت. البته بیطرفی کامل غیر ممکن است. برای مثال من نمی توانم بدون برخی طرفداریها از فرانسه باشم. به طور مشابه ایران یک بستگی سنتی با غرب دارد که به سادگی نمی تواند محو شود. روسها به دو طریق می توانند بر ایران غلبه نمایند. اولاً به وسیله هجوم مستقیم، که ما در آن مورد کار کمی می توانیم انجام دهیم. دوم، به وسیله نفوذ تنها راه جلوگیری از این است که احساسات ملی را ارضاء
ص: 648
کرده و با یک برنامه جدی اصلاحات و توسعه اقتصادی را پیشگیری کنیم مردم برای مدتی می توانند با شعار زندگی کنند، ولی پس از آن برخی دستاوردها باید وجود داشته باشد. ضمنا کیهان اینترنشنال در مورد گفته های من در گردهمایی استادیوم جلالیه به مقدار زیادی اغراق گویی کرده و گفته «جبهه تقاضای بیطرفی می کند» من در مورد این تمایل مردم برای یک سیاست مستقل جهت ایران توضیح دادم و به نهرو اشاره کردم، ولی به آن صورت نبود که به وسیله روزنامه اشاره شد.
انتخابات ما هر تلاشی را می نماییم برای اینکه سازمان قانونی باشیم. ما احساس می کنیم که قانون باید مورد احترام باشد و اجرا شود. اگر چنین نشود پس انقلابی به وقوع خواهد پیوست (نه اینکه به وسیله ما به وقوع، پیوندد، بلکه به وسیله دیگران) و بنابراین انتخاباتی باید وجود داشته باشد تا بتوان بر این احتمال پیشی گرفت. من مشکلاتی را که علی امینی با آن روبه رو است تشخیص می دهم. ولی ما فقط تقاضا داریم که انتخابات برگزار شود و ما مطمئن هستیم که اگر دولت آن را بدان شکل بخواهد، انتخابات می تواند در تمام شهرهای بزرگ (تهران، اصفهان، تبریز، کاشان، مسجد سلیمان، آبادان، شیراز) بدون هیچ سر و صدا یا آشوب برگزار شود. اگر دولت دربار یا ارتش بخواهد سر و صدا راه بیندازد، البته آن موضوع دیگری است.
اگر مردم از تلاش های جبهه ملی برای برگزاری انتخابات نا امید شوند، آنها ممکن است به کمونیستها روی بیاورند و آن جایی که خطر انقلاب از آن ناشی می شود.
اصلاحات ارضی در اصل سؤالی وجود ندارد، یک اصلاحات ارضی باید وجود داشته باشد. در حال حاضر ما مشغول مطالعه جزئیات اجرای اصل هستیم ما برنامه ای را که در هند به کار گرفته شد مطالعه می کنیم و از مصریها تقاضای طرحی را کرده ایم که آنها مورد استفاده قرار داده اند. من فکر می کنم سیستم هندی، البته تطبیق داده شده، برای ایران مناسب ترین باشد. من عدالت اجتماعی را به اهمیت اصلاحات ارضی می دانم و آن محدوده دیگری است که به شکل اصلاح قضایی، ما اکنون مشغول مطالعه آن هستیم.
اندازه ارتش ارتش برای چه هست؟ اگر قرار است که در مقابل اتحاد شوروی بایستد، اندازه فعلی آن صفر است. و اگر به منظور ارعاب و کتک زدن عده ای دانشجو است که حقوقشان را می خواهند، آن بزرگتر از اندازه لازم است. اگر قرار بود من تصمیم بگیرم، به تدریج تعدادشان را به حدود 50 هزار نفر کاهش می دادم و مطمئن می شدم که آنها به خوبی آموزش دیده اند و تجهیز شده اند. من از آنها برای دفاع از مرزهایمان استفاده می کردم (ژاندارمری برای داخله است). ترکیه تنها کشوری است که ممکن است روابط بدی با یک دولت ملی گرا داشته باشد و روسها هر نوع تجاوزی از طرف آنها را متوقف خواهند نمود.
کارخانه ذوب آهن ما نمی توانیم بدون داشتن یک کارخانه ذوب آهن، صنعت داشته باشیم. آن (ذوب آهن - مترجم)
ص: 649
نمایانگر اساس و پایه برای هر نوع توسعه صنعتی می باشد. تمام این به اصطلاح صنایع که ما اکنون داریم بدون یک کارخانه ذوب آهن مسخره هستند. اگر باید تصمیم گرفته شود که آهن یا ذغال سنگ ما برای اداره صحیح یک کارخانه ذوب آهن کافی نیست، پس افکار عمومی یک نیروی مؤثر برای تشویق دولت به ساختن یک کارخانه نخواهد بود. بالاتر از همه، مردم انگلیس راضی هستند که پسته نمی توانند عمل بیاورند و بنابراین در مورد داشتن یک صنعت پسته داد و فریاد راه نمی اندازند. همچنین این نقش یک دولت جبهه ملی خواهد بود که مردم را هدایت کند نه اینکه به وسیله آنها رهبری یا هدایت شود. مردم ما تماما به اندازه کافی پیشرفته یا تحصیل کرده نیستند که به دولت بگویند کدام راه را برود. با این وجود من به طور کلی معتقدم که ما باید یک کارخانه ذوب آهن به منظور توسعه صنعتی و یک زندگی معقولانه داشته باشیم. با تمام این احوال این چه کشوری است که نمی تواند حتی از خودش پیچ یا تیر آهن برای ساده ترین کار ساختمانی تهیه نماید؟ آیا می توانید یک چنین وضعیتی را در دنیای امروز مجسم کنید؟ نفت و کنسرسیوم قرارداد کنسرسیوم برخلاف میل مردم امضاء شد. امینی چنین گفت، همچنین آنتونی ایدن در خاطراتش. اگر چنان قراردادی به وسیله دولت مصدق منعقد می شد آنقدر منفور نمی بود، ولی حتی یک قرارداد خیلی مطلوب تر معتقد شده به وسیله دولت بعدی هرگز نمی توانست مورد قبول عامه باشد. ولی ما مشکلات خیلی زیادتری داریم، مشکلات داخلی جدی که باید قبل از حمله به این مشکل (قرارداد - مترجم) حل کنیم. این دولتهای سابق آنچنان کارشان را خراب انجام داده اند که حتی یک دولت خوب سالها احتیاج دارد که آنها را مرتب نماید. هر سیاستی که در نهایت در مقابل کنسرسیوم انتخاب می شود، باید سیاستی باشد که به وسیله موقعیت و شرایط زمان دیکته می شود. البته وقتی زمان برای موافقت نفت می رسد هر نوع تجدید نظری باید از طریق بحث و گفتگو صورت پذیرد و نه از طریق اقدامات حاد و ناگهانی. آنهایی که با سر و صدا صحبت از توقیف می کنند، از طرف جبهه ملی مورد تنفر هستند. یکی از دانشجویان در دانشگاه می گفت مرگ بر کنسرسیوم و ما او را اخراج کردیم. هیچ کسی که تا این حد از سیاستهای رسمی جبهه ملی به دور باشد حق ندارد اظهار نظر عمومی در پشتیبانی از جبهه ملی بکند.
هیئت حسن نیت به اتحاد شوروی روس ها خیلی بدبین هستند و سیاست های ماکیاولی را پیاده می کنند. من فکر می کنم دولت شاه دو سال پیش (در اصل سه سال پیش) وقتی که تلاش نمودند از شما (آمریکا - مترجم) با آن همه دردسر در جریان معاهده عدم تجاوز با روسها حق السکوت بگیرند، خیلی احمق بودند. آنها عملاً گفتند «به ما پول بیشتری بدهید، یا ما به روسها روی می آوریم. «و هر زمانی که به پول احتیاج داشته باشند آنها دوباره شروع به صحبت در مورد «بهبود روابط با اتحاد شوروی» می نمایند. این یک سیاست خیلی احمقانه و کوته نظرانه است، ولی به نظر می رسد که هر بار مؤثر واقع می شود. بجز اینکه فقط روسها را بیشتر دشمن می کند. ما دو هزار مایل مرز مشترک با روسیه داریم. ما نمی توانیم نسبت به آنها بی تفاوت باشیم و با باید کاری را که می توانیم برای توسعه یک رابطه معقولانه تر با آنها، انجام دهیم، ولی موضع ما مثل عراق یا مصر نیست که از روسیه فاصله دارند و می توانند با آن بازی کنند و سپس از آنها دور شوند. مطمئنا آزادی ایران آنقدر بها
ص: 650
ندارد که برای آن (امکان) روابط بهتر با روسها را تعطیل کنیم. اما اشکالی ندارد که به طریق دیگری کوشش نموده که آنها در ایران خنثی شوند و به یک پیمان عدم تهاجم تن در دهند. ما همچنین باید معاهده 5 -1304 با اتحاد شوروی را بررسی کنیم. اگر ما باید از سنتو خارج شویم، این معاهده باید بی اعتبار گردد.
قدرت و قابلیتهای حزب توده (کمونیست) تا جایی که من می دانم حزب توده امروزه متشکل از سه گروه است. اولین گروه آنهایی هستند که هنوز به رهبری آن توده ایهایی که اکنون خارج از کشور هستند (اغلب در آلمان شرقی) معتقد می باشند و از آنان پیروی می کنند. این آدمهای احمق هنوز، علیرغم همه چیز، معتقد به حزب توده قدیمی می باشند. گروه دوم متشکل از آنهایی است که عملاً عوامل سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) می باشند. سومین گروه آن جوانانی از ما هستند که گرایشات طرفدار کمونیستی پیدا کرده اند که می خواهند مارکسیست باشند، ولی روی یک معیار تیتوئیستی.
به این خاطر است که آنها هر چیزی را که از مسکو بیاید به عنوان وحی منزل نمی دانند. این سه گروه در حال حاضر مجزا هستند. گروه سوم بیشترین نیرو را دارد. آن عمدتا از روشنفکران جوان تشکیل شده است. ولی آنها نباید ابزار مسکو دانسته شوند.
روابط جبهه ملی - حزب توده من تضمین می نمایم که هیچ ارتباطی بین رهبران جبهه ملی و یک نفر از تشکیلات حزب توده وجود ندارد. توده ای همیشه ما را جبهه ملی امپریالیستی می خوانند و این برای ما غیرممکن خواهد بود که با یکدیگر همکاری کنیم. در طول یکی از سخنرانیهایم من به امپریالیسم سرخ اشاره کردم. بعدا یک چپی پیش من آمد و شکایت داشت که چیزی که به اسم امپریالیسم سرخ وجود ندارد. من مجارستان را به عنوان یک مثال عالی ذکر کردم و همچنین رفتار کمونیستهای چینی در طول مرز چین با هند را متذکر شدم. به هر حال این چپی چیزی را که من گفتم قبول نخواهد کرد. من یک حقیقت را به شما می گویم. تنها چیزی که تمام ما را که اعضای حزب ایران هستیم در زمانی که حرکتی برای، غیرقانونی کردن حزب ایران وجود داشت از زندانی شدن یا کشته شدن حفظ کرد، این حقیقت بود که مقامات امنیتی آمریکا در اینجا، آرشیوهای حزب توده را به دست آورده بودند و آنها را به دولت نشان داده بودند و آن قسمتهایی را متذکر شده بودند که در آنجا، آنها (حزب توده - م) عنوان کرده بودند که شاپور بختیار و صالح و دیگران توده ای نیستند، بلکه از دشمنان حزب توده هستند. اگر به خاطر این حقیقت نبود آمریکاییها می دانستند جور دیگری است و به آنها اجازه انجام چنین کاری را نخواهند داد، دولت تمام افراد جبهه ملی را با ادعای اینکه آنها کمونیست هستند، می کشت. حزب توده قطعا تلاش می نماید که از نیمه آزادیی که اکنون وجود دارد برای خودشان استفاده کنند، ولی من شک دارم که آنها جرأت نمایند کاری به صورت آشکار به اسم حزب توده انجام دهند.
ص: 651
قدرت و قابلیتهای حزب توده (کمونیست) تا جایی که من می دانم حزب توده امروزه متشکل از سه گروه است. اولین گروه آنهایی هستند که هنوز به رهبری آن توده ایهایی که اکنون خارج از کشور هستند (اغلب در آلمان شرقی) معتقد می باشند و از آنان پیروی می کنند. این آدمهای احمق هنوز، علی رغم همه چیز، معتقد به حزب توده قدیمی می باشند. گروه دوم متشکل از آنهایی است که عملاً عوامل سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) می باشند. سومین گروه آن جوانانی از ما هستند که گرایشات طرفدار کمونیستی پیدا کرده اند که می خواهند مارکسیست باشند ولی روی یک معیار تیتوئیستی. به این خاطر است که آنها هر چیزی را که از مسکو بیاید به عنوان وحی منزل نمی دانند. این سه گروه در حال حاضر مجزا هستند. گروه سوم بیشترین نیرو را دارد. آن عمدتا از روشنفکران جوان تشکیل شده است. ولی آنها نباید ابزار مسکو دانسته شوند.
روابط جبهه ملی - حزب توده من تضمین می نمایم که هیچ ارتباطی بین رهبران جبهه ملی و یکنفر از تشکیلات حزب توده وجود ندارد. توده ای همیشه ما را جبهه ملی امپریالیستی می خوانند و این برای ما غیر ممکن خواهد بود که با یکدیگر همکاری کنیم. در طول یکی از سخنرانیهایم من به امپریالیسم سرخ اشاره کردم. بعدا یک چپی پیش من آمد و شکایت داشت که چیزی به اسم امپریالیسم سرخ وجود ندارد. من مجارستان را به عنوان یک مثال عالی ذکر کردم و همچنین رفتار کمونیستهای چینی در طول مرز چین با هند را متذکر شدم. به هر حال این چپی چیزی را که من گفتم قبول نخواهد کرد. من یک حقیقت را به شما می گویم. تنها چیزی که تمام ما را که اعضای حزب ایران هستیم در زمانی که حرکتی برای، غیرقانونی کردن حزب ایران وجود داشت از زندانی شدن یا کشته شدن حفظ کرد، این حقیقت بود که مقامات امنیتی آمریکا در اینجا، آرشیوهای حزب توده را به دست آورده بودند و آنها را به دولت نشان داده بودند و آن قسمتهایی را متذکر شده بودند که در آنجا، آنها (حزب توده - مترجم) عنوان کرده بودند که شاپور بختیار و صالح و دیگران توده ای نیستند، بلکه از دشمنان حزب توده هستند. اگر به خاطر این حقیقت نبود که آمریکاییها می دانستند جور دیگری است و به آنها اجازه انجام چنین کاری را نخواهند داد، دولت تمام افراد جبهه ملی را با ادعای اینکه آنها کمونیست هستند، می کشت. حزب توده قطعا تلاش می نماید که از نیمه آزادی که اکنون وجود دارد برای مقاصد خودشان استفاده کنند، ولی من شک دارم که آنها جرات نمایند کاری به صورت آشکار به اسم حزب توده انجام دهند.
نیروی سازمانی جبهه ملی ما فقط به مدت ده ماه مشغول بودیم. ما می دانیم که دولت دستور داده است که فعالیتهای ما در استانها متوقف شود و در تهران نیز با ما مخالفت می کنند، بنابراین ما فعالیتهایمان را شروع کردیم که فشارمان را به رویشان بیشتر کنیم. گروهها و ایدئولوژیهای مختلف در جبهه ملی وجود دارد و ضعف بزرگ ما این است که باید یک نوع میانگین هواداری و عقاید که آنها دارا هستند را قبول نماییم. ما هدفهای مشترک داریم، ولی ما فاقد هر نوع از ایدئولوژیهای کلی هستیم. برای مثال ما اشخاص مذهبی در جبهه ملی داریم که نمی توانند صحبت برابری زنان با مردان یا بعضی اصول را که در اعلامیه حقوق بشر عنوان شده، تحمل
ص: 652
نمایند. بعضی از این اشخاص مذهبی به خاطر نظرات عجیب و نامطمئنی که دارند، یک مشکل قابل توجه برای خیلی از ماها هستند. به بعضی از آنها بیشترین سوءظن می رود، و در طرف دیگر ما بسیاری از زمینداران فئودالی را داریم که هیچ حرفی را راجع به اصلاحات ارضی نمی شنوند. و به همین ترتیب - ما نباید به طور صریح به عنوان یک حزب مورد توجه قرار گیریم، ولی مثل یک جبهه در معنای اروپایی، گروهی متشکل از گروهها و اشخاص مختلف که برای به دست آوردن هدفهای مشخص و بخصوص به هم پیوسته اند، می توانیم مطرح شویم، همین نیروی ما ناشی از اتحاد ما در جستجوی این اهداف می باشد.
ضعف ما ناشی از فقدان ایدئولوژی یکپارچه است. علیرغم این موضوع، اگر به ما آزادی واقعی از طرف دولت اعطا می شد، بیشتر از 2 تا 3 ماه برای ما طول نمی کشید که سازمانمان را تا آخرین واحد کامل کنیم.
روابط حزب ایران - جبهه ملی این موضوعی از روان شناسی داخلی است. حزب ایران که من عضوی از آن هستم، برگزیدگان جبهه ملی را در خود دارد. فقط آنها را بشمارید: صالح، باقر کاظمی، اصغر پارسا، جهانگیر حقشناس، کریم سنجانی، خود من و دیگران. آنها رهبران واقعی جبهه ملی هستند. افراد حزب ایران 10 کرسی در شورای جبهه ملی دارا می باشند. اکثر پستهای مهم و موثر توسط اعضای حزب ایران اداره می شوند. دیگران، یعنی آنهایی که اعضای حزب ایران نیستند به طور طبیعی کمی احساس حقارت می کنند و بنابراین نسبت به نقش حزب ایران ظنین هستند. ولی من می توانم شما را مطمئن سازم که حزب ایران امتیازاتی داده است و متمایل است که به منظور حفظ اتحاد، امتیازات بیشتری در آینده بدهد. دانشجویان دانشگاه برای احزاب کافی نیستند فقط حدود صد عضو حزب ایران در میان آنها هستند. اغلب آنها فقط مصدقی هستند و نسبتا گرایشات افراطی دارند.
رهبر جبهه ملی چه کسی است ؟ عملاً هیچ کس. هیچ کس در میان ما تمام شرایط لازم برای نوع رهبری که مصدق بود، ندارد، یکی از ما ممکن است شرایط عالی داشته باشد، ولی در یک جنبه حیاتی ضعیف باشد، بنابراین ما واقعا یک رهبر منفرد نداریم. خود مصدق یک رهبر مؤثر نیست و دیگر نمی تواند باشد حداکثر او می تواند مثل یک شخصیت روحانی خدمت کند.
البته او به مقدار زیادی از طرف مردم محبوب است، ولی در زمینه سیاست واقعی او تمام شده است. من نمی توانم بگویم چه کسی ممکن است برای نخست وزیر بودن از طرف جبهه ملی انتخاب شود، زیرا مطابق قانون آن بستگی به شاه دارد، ولی من احتمال می دهم صالح بهترین شانس را برای انتخاب شدن داشته باشد.
نهضت آزادی کشور می دانید بعضی از این افراد طرفدار کمونیسم بوده اند. زمانی که آن (نهضت آزادی - مترجم) مورد توجه قرار می گرفت، جبهه ملی از من سؤال نمود که آیا این افراد بایستی از جبهه ملی جدا شوند یا نه و من گفتم بله. مهدی بازرگان عضوی از شورای جبهه ملی بود، ما به بازرگان شکایت کردیم که پیروان او یک سازمان
ص: 653
مخفی تشکیل داده اند و در یک سیستم دمکراتیک جایی برای سازمان مخفی نیست. ولی این افراد تحت نفوذ رحیم عطایی و عباس روافیان بودند. آنها دارای مجموعه غریبی از عقاید طرفدار کمونیسم می باشند که با لحن مذهبی مخلوط شده است. رابطهای حزب توده در اینجا قویتر هستند. آنها مثل خلیل ملکی و اتحادیه سوسیالیستی او تقاضای عضویت در جبهه ملی نموده اند. برای 2 یا 3 هفته این موضوع تحت بررسی بوده است. آنها تشخیص می دهند که هیچ نفوذی نخواهند داشت و قادر به انجام هیچ کاری نخواهند بود، مگر اینکه آنها بخشی از جبهه ملی شوند، و دولت به منظور ضعیف کردن جبهه ملی آنها را مستقیما تشویق می نماید.
برای آنها بهتر خواهد بود که خارج از جبهه ملی بمانند. زیرا ما نمی توانیم از کسانی در میان آنها از تمام آن چیزهای افراطی و طرفدار توده ای را می گویند، مطمئن باشیم. من یک نفر قصد دارم که بر علیه قبول شدن آنها در جبهه ملی رای بدهم و فکر نمی کنم که آنها قبول شوند. البته بعضی مثل بازرگان، که خیلی خوب است پس از انحلال نهضت آزادی به عنوان یک فرد قابل قبول خواهند بود.
شاه هیچ کس در جبهه ملی دیگر به شاه اعتمادی ندارد «بودن یا نبودن» این سؤالی است که جبهه ملی و شاه باید با آن روبه رو شوند. شاه اساسا هیچ پایگاهی برای عمل کردن ندارد و این تجربه او است که بر علیه هر کسی که نخست وزیر بوده است کار کند. همان طور که لرد بایرون درباره وجود زنان گفت، ما نمی توانیم با آنها زندگی کنیم و نمی توانیم بدون آنها زندگی کنیم. اگر که به طور ناگهانی از جایش برداشته شود خلائی به وجود خواهد آمد که پر کردن آن مشکل خواهد بود. در عین حال تمام تجربه ما با او بد بوده است و چیزی وجود ندارد که ما را به این باور بکشاند که وی ممکن است از طریق تجربیاتش چیزی به دست آورده باشد و درسش را یاد گرفته باشد. اینکه او باید سلطنت کند نه حکومت عقیده ماست، ولی ما شک داریم که وی آن را قبول نماید. اساسا ما باید سلطنت را حفظ کنیم، ولی این امکان وجود دارد که یک سلطنت متفاوت داشته باشیم. ما هنوز آماده نیستیم که یک جمهوری داشته باشیم.
علی امینی به طور کلی من انتظار داشتم که امینی یک سازماندهنده بهتر و با ارزش تر از آنی باشد که وی ثابت کرده است. او در مورد این شغل برای سالها فکر می کرده است، ولی وقتی سرانجام از آن وی شد، او هیچ کادری، هیچ کابینه ای و هیچ برنامه ای که بر اساس آن کار کند، نداشت. من تصادفا آگاهی پیدا کردم که وقتی شاه از او خواست که شغل را قبول کند او به دوره افتاد و از دوستان می پرسید «من چه کسی را باید در کابینه بگذارم؟» البته او به بدی منوچهر اقبال، آن مرد احمق، نیست. اگر خدمتکار من نخست وزیر می شد، وی نمی توانست کار بدتری از اقبال صورت دهد. ولی امینی خودش را نامطمئن و متزلزل در هر قدمی نشان داد. اساسا او یک فرصت طلب است که هیچ حامی قوی و هیچ دشمن قوی ندارد. او بیشتر می خواهد که نخست وزیر باشد. اگر از طرف دولت ایالت متحده به وی پول کافی داده شود، ممکن است برای مدتی دوام بیاورد. ولی اگر شاه به او می گفت برو او می رفت. او هیچ نیروی دیگری و هیچ دوستی و محبتی در میان مردم ندارد. امینی فقط به این خاطر آمد که بعضی از آمریکایی ها را می شناخت و بنابراین
ص: 654
ممکن است قادر باشد پولی بگیرد.
چین کمونیست من فکر می کنم دولت چیانگ کای چک فاسدترین و نامطلوب ترین، در دنیا می باشد. ولی آن هیچ دلیلی برای ما نیست که با کمونیستها در چین روابط نزدیک داشته باشیم. این به روابط ما با روسها بی شباهت است، زیرا چینیها خیلی دور هستند. هیچ دلیلی وجود ندارد که روابط ما دنیای غرب را به وسیله پریدن در دستهای چین کمونیست به خطر اندازیم. ما در ابتدا باید منافع ایران را در نظر بگیریم و آنها را (منافع - مترجم) مقدم بر همه چیزهای دیگر بدانیم، و چیزی در به رسمیت شناختن چین کمونیست وجود ندارد که منابع ایران خدمت کند.
موضوع ایالت متحده در ایران اساسا مردم ایران قبل از اوت 1953 (مرداد 1332) برای ایالت متحده بیش از هر کشور دیگری ارزش و احترام قائل بودند. شما کارهای زیادی برای کمک کردن به من انجام داده اید و ما از آن قدردانی نمودیم. ولی مرداد 1332 یک ضربه شدید به پرستیژ آمریکا در اینجا بود از آن پس پرستیژ آمریکا پایین رفته است. شما بیش از یک میلیارد دلار در اینجا خرج کرده اید فقط برای اینکه محبوبیت کمتری برای آن داشته باشید. من برای میلیاردها دلاری که شما به ما داده اید متأسف نیستم، من فقط متأسفم که آن به جاهای اشتباهی رفته و استفاده های اشتباهی از آن شده است و شما در نتیجه آن زیان برده اید، ولی ما در چند سال گذشته احساس کرده ایم که شاید ایالت متحده دارد اشتباهش را تشخیص می دهد. شاید از دسترس رفتن چند سال گذشته جبران شود. من فقط درباره منافع ایران در اینجا صحبت نمی کنم، بلکه همچنین درباره بهترین منافع ایران و ایالت متحده و نیز بهترین منافع بشریت سخن می رانم. ما احساس کرده ایم که نیمه آزادی که به جبهه ملی داده شده است به سیاست جدید آمریکا بی ارتباط نیست، بنابراین مردم ما با نظر مساعدی به ایالت متحده می نگرند. دولت ما به خودی خود نمی تواند کاری انجام دهد، فقط با کمک شما. اگر احساس ما صحیح است پس نابخردانه خواهد بود که ایالت متحده به بازگرداندن دیکتاتوری نظامی کمک کند. ژنرال فضل اله زاهدی «فول جینکو باتیستاس» ما بود. این روزها صحبت زیادی از یک کودتا می شود. اگر چنین چیزی روی دهد برای مردم خیلی آشکار خواهد بود و در اولین روز قیام خواهند کرد. فقط اصلاحات دموکراتیک می تواند راه را برای یک آینده خوب برای ایران باز نماید. هر شخصی یا گروهی که خیلی متمایل است، اگر بفهمد که آن حمایت مادی و معنوی آمریکایی ها را دارد و اگر آمریکایی ها اعتقاد داشته باشند که کشور واقعا می تواند اصلاح شود، آن گروه می تواند کار را به انجام برساند. حمایت ایالت متحده بزرگترین اثر ممکن را روی اعمال چنین شخصی خواهد داشت، ولی این کار نباید به قیمت نوکر مأبی صورت پذیرد.
تجهیزات یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!