Post
10465
از: سولیوان
محرمانه
به: وزیر امور خارجه واشنگتن
1356-05-03- 1977-07-25
متن سند
سند شماره 23
از: سفارت آمریکا - تهران
محرمانه 25 جولای 1977 - 3 مرداد 1356
به: وزارت خارجه - واشنگتن
گزارشگر: استمپل
موضوع: مخالفت مذهبی و روشنفکری در ایران
خلاصه: انتقاد از رژیم در روزنامه های خارجی که آزادانه در اینجا منتشر می شوند، اگر چه به سختی استقبال می شوند ولی به مدت طولانی تحمل شده است. این موضوع در زمینه انتقادات عناصر داخلی صحت ندارد. در دو سال گذشته طرز برخورد مقامات نسبت به این موضوع آرامتر شده است. در حقیقت قسمت زیادی از انگیزه از خود شاه ناشی می شود و کمیسیون ها و گروه های تحت حمایت دولت برای انتقاد از سیاست و عمل دولت تشکیل شده است. اخیرا انتقاداتی از طرف گروه هایی که با سازمان های تروریستی همکاری ندارند و از کانال های حمایت شده رسمی خارجی نیستند، شده است. آنها با عبارت هایی که نسبتا با دقت پرداخته شده تقاضا دارند که شاه سلطنت کند نه حکومت و همچنین تقاضای تجدید حیات آزادی بیان. باید دید آیا چیزهای بیشتری مطرح خواهد شد و دولت در قبال آن چه خواهد کرد. اما در آزادیخواهی به نظر می رسد که نیمه باز است. در حالی که تأکید مجددمان در مورد حقوق بشر هماهنگ و پذیرفته شده، ما معتقدیم که باید از هر اظهار نظر رسمی که به صحه گذاشتن بر مفاد انتقاد تعبیر شود اجتناب کنیم. (پایان خلاصه).
ضمائم:
1- نامه به شاه
2- نامه به نخست وزیر
3- موضوع برای اطلاع شما سابقه: دوبار در این قرن کوشش هایی برای هم چشمی کردن با فرم های غربی دولت، احزاب سیاسی، آزادی بیان و حق مخالفت در ایران انجام گرفته و منجر به شکست شده است. این مفاهیم اساسا در این رژیم سلطنتی غریبه هستند. وفاداری ها و علاقه ها و به طور سنتی در مرتبه اولویت به خانواده، قبیله و فقط به صورت فاصله داری به سلطان و ملت قرار دارد. تشریک مساعی، تلاش های گروهی و کار در داخل مؤسسه ها قسمتی از میراث پارسی نیستند، و فقدان آنها بیانگر دلیل اساسی برای شکست های گذشته در ریشه گرفتن و روییدن ارزش های سیاسی غرب می باشد. نارضایتی و مخالفت به طور عمومی به عنوان کوشش هایی برای سرنگون کردن رژیم مستقر و خنثی کردن هدف های آن دیده شده است. با این حال این تصور که ایران که سرزمین متکی به خود نیست و باید با نفوذها و عقاید خارجی همسازی داشته باشد در حال قوت گرفتن است. جواب ما استقبال از انتقاد سازنده بوده است ولی آن را در محدوده های قابل کنترل باید نگهداشت.
بعضی از محافظه کاران و روشنفکران این موضوع را یک مجرای کافی و شایسته و راضی کننده نمی دانند. یک هسته از گروه های فناتیک قدیمی و مذهبی هنوز وجود دارند و رژیم شاه به طور دائمی خود را در رقابت با آنهایی که هنوز عقیده دارند سلسله صفویه (قرن هفدهم) به نقطه اوج توسعه و سازمان
ص: 455
اجتماعی رسیده بود می بیند. مخالفت مذهبی با دولت ادامه یافته است و حتی رشد یافته و این به همان اندازه که گام های مدرنیزه کردن از زمان انقلاب سفید (1963) تندتر شده است، می باشد. گروه های تروریست، احتمالاً در پرتو مجاهدین خلق، شروع به عضوگیری از میان جوانان تأثیرپذیر با زمینه عمیق (مذهبی) مسلمان کرده است. بیشتر این جوانان به خاطر تنفر از برنامه رفرمی شاه به خصوص اصلاحات ارضی و اعطای حق رأی به زنان جذب آنان شده اند. دولت ایران بشدت مواظب امام های رادیکال عمده است و برنامه هایی را برای بی اعتبار کردن بعضی و مواظبت دیگران شروع کرده. در همین دوره، 1975-1963 اعضای متمایل به چپ جبهه ملی که خیلی از آنها اعضای حزب توده «کمونیست» بوده اند از فعالیت دست کشیده اند.
بعضی به همکاری پذیرفته شدند، که تحت تأثیر اقدامات (تلاش های) انقلابی شاه قرار گرفته اند. حداقل دو نفر از آنها وزیر شدند. بیشتر آنها به سادگی از سیاست خارج شدند و نسبت به آن بی علاقه شدند.
چندین نفر از آنها استاد دانشگاه باقی ماندند، بعضی به تجارت پرداختند (و همان طور که ثروت ایران به سرعت در اواخر دهه 60 و 70 افزایش پیدا کرد ثروتمند شدند). خیلی به طور خصوصی منقد شاه، بدبین نسبت به دولت و بی تمایل نسبت به شرکت در فعالیتهای تحت حمایت دولت از قبیل رستاخیز باقی ماندند.
خیلیها توسعه کشور را پذیرفتند ولی انتقادشان را بر نقصان آزادیهای مدنی و حضور سانسور در مطبوعات و انتشارات و روش حبس و غیره متمرکز کردند. به علاوه یک جنبش متمایل به چپ فزاینده در میان روشنفکران و جامعه علمی وجود دارد. نمایندگان این جنبش نه فقط در گروههای دانشجو، بلکه تا حدی در قسمتهای دیگر جامعه، به خصوص آنهایی که آموزش دانشگاهی خارجی داشته اند وجود دارد.
هم زمان با علاقه فزاینده ایران در مورد وجهه حقوق بشرش که در پاییز 1976 شروع شد، این تشخیص پیدا شد که مردم نسبت به قدرت دولت در جوابگویی به مسایل اقتصادی و اجتماعی انتقاد دارند. علاوه بر این بر رهبران ایران آشکار می شد که برای هماهنگ کردن و ادامه دادن رشد اقتصادی ایران چیزی بیشتر از افزایش تعداد طبقه متوسط لازم بود. به طور خلاصه، شاه و دولت ایران در بهار 1977 شروع به جستجو برای راههای ترغیب حمایت فعال زبده های (دولتمردان) جدید کردند. انتقاد در داخل حزب رستاخیز، شوراهای شهر و استان و مجلس تحمل شد تا جایی که خیلی از کسانی که مشتاقانه شرکت می کنند هم اکنون متحیرند که چه نتیجه خوبی گرفته شده است. آیا کسی گوش می دهد؟ برای اینکه اعتبار بیشتری به این مراحل داده شود، دولت ایران فعالیت های کمیسیون سلطنتی، سازمان بازرسی شاهنشاهی و گروه مطالعه مشکلات ایران را احیا کرد. به هر گروه حکم جداگانه ای که گاهی تداخل با هم پیدا می کنند داده شده است.
کمیسیون سلطنتی روی سرپرستی توسعه اقتصادی، ریشه کن کردن و محو فساد کار می کند. سازمان بازرسی شاهنشاهی پیشرفت انقلاب اداری و از هفت ژوئن بازرسی اعلام نشده تمام وزارتخانه ها و دفاتر را مراقبت می کند. تیم مطالعه مشکلات ایران ارزیابی و بحث در مورد سیاست ها و مشکلات دولت ایران و ارسال گزارشات و انتقادهایشان به شاه را به عهده دارد. برای افتتاح مبارزه جدید در ژوئن و جولای (خرداد - تیر - مرداد) جلسات کمیسیون از تلویزیون سراسری پخش شده، گزارشات کمیته و شهادت های
ص: 456
وزارتخانه، بی کفایتی ها (ناکارآیی) و کمبودها در برنامه توسعه اقتصادی ملی را آشکار کرد و تعبیر و تفسیر فراوانی بر روی آن انجام گرفت. خشم کمیسیون در مورد نیرو، کتاب درسی، سیمان، کمبودهای بیمارستانی بود و هیجانی به وجود آورد.
وزرایی که مورد حمله قرار گرفتند مجبور به دفاع از سیاست های خود و یا قول برای تغییر شدند. در جلسه مشابهی در ژوئن که به وسیله گروه مطالعه تشکیل شد، نخست وزیر و دیگر مقامات بالا درباره عدم اداره صحیح و سَمبَل کاری مورد سؤال قرار گرفتند. بر طبق خلاصه ای که به وسیله یک عضو گروه مطالعه که در ضمن کارمند محلی خدمات اطلاعاتی ایالات متحده است، تهیه شده، خیلی از اعضا عدم اعتماد و انزجار عمیقشان را از دولت ایران ابراز کردند. چندین بار در طول جلسه سؤال و جواب محرمانه با نخست وزیر، امانت و درستی دولت مورد اعتراض واقع شد و عمل آن مورد اعتراض قرار گرفت. در دو ماه گذشته سازمان بازرسی شاهنشاهی به عنوان سگ مراقب دولت ایران، به منظور رسیدگی به شکایت های شهروندان و انجام تحقیقات مستقل و تهیه گزارشات برای شاه از نو طرح ریزی شده است. این سازمان پر قدرت ترین و مؤثرترین سازمان از سه گروه است و از اعتقاد کامل شاه برخوردار است. سؤالی که باقی می ماند این است که آیا شاه و نخست وزیر به وعده های خود عمل می کنند؟ و آیا قادر خواهند بود که یک توده شکاک را قانع سازند که قصد آنها جدی است؟ منابع نزدیک به نخست وزیر ادعا می کنند که این مبارزه ای که به دقت برای گشودن و اجازه دادن به انتقاد بیشتر از دولت طرح ریزی شده پیشقدمی بخشش شاه و عملیات اخیر نخست وزیر بود که به آن گزارش ها اعتبار بخشید. در یک گفتار برای مطبوعات در پنجم ژوئن و در دوازدهم ژوئن برای I.C. هویدا گفت که هر ایرانی حق دارد که در تمام امور ملی جز جایی که اساس ملت ایران مطرح است انتقاد کند (به عنوان مثال: شاه، قانون اساسی، و انقلاب شاه و ملت).
او موقعیت دولت را عنوان کرد: «هیچ دلیلی نیست که چرا کشوری که از ضعف (با رهبری شاه) به موقعیت استحکام رسیده است از انتقاد هراسان باشد.» اینکه این موضوع به سرانجام خواهد رسید هنوز معلوم نیست. پس از آنکه مقاله ای در کیهان در تاریخ ژوئن چاپ شد که از وجود سانسور انتقاد کرده بود، نخست وزیر به روزنامه کیهان تلفن کرده و آنها را متهم به تندروی کرد، وقتی که آنها انتقاد خود او را در مورد ترتیبات سانسور فعلی منعکس کرده بودند.
با این حال آشکارا به نظر می رسد که دولت ایران یک موضع قابل تحمل تری از گذشته درباره مخالفت با سیاست های دولت گرفته است. حتی شایعه ای وجود داشته مبنی بر اجازه دادن به وجود یک حزب سیاسی دیگر، ولی تاکنون در حد شایعه باقی مانده است.
نشانه های دیگری که از قانون اصلاحی دادگاه نظامی سرچشمه می گیرد و حملات متقابل بر علیه ادعاهای بین المللی در مورد شکنجه در ایران، بعضی گروه ها و اشخاص را که سابقا بی تفاوت بوده اند، به طور آزمایشی به صحنه سیاسی بازگردانده است. این موضوع به وسیله عقیده آنها در باب اینکه خطر سرکوبی کمتر است (برای اینکه ایران می خواهد یک ذره فضای سیاسی را باز کند) تقویت شده است و
ص: 457
سیاست جدید حقوق بشر ایالات متحده کشورها به طور عمومی و به خصوص ایران را وادار کرد که پلیس را در سرکوبی مخالفین محدود کنند. بارزترین مدرک این بیدار شدن مجدد دو نامه هستند که به طور خصوصی انتشار پیدا کرده اند: یکی برای شاه فرستاده شده و دیگری برای هویدا، نخست وزیر. سفارت نسخه هایی از این نامه ها را به فارسی به دست آورده و به طور غیر رسمی به انگلیسی ترجمه کرده است (ضمیمه های 1 و2).
نامه شاه احتمالاً یک گزارش پرداخته شده در مورد آرزوهای لیبرالی مخالفین سابق است و به وسیله دوازده نفر نوشته شده است، که سه نفر آنها نامه را امضا کرده اند. هر سه نفر از ارشدهای جبهه ملی هستند که یکی قبلاً وزیر دادگستری بوده است. چندین نفر که نزدیک به این محفل هستند می گویند که کسان دیگری هستند که راه های شکستنی سکوتشان را مورد توجه قرار داده اند. یک عضو برجسته سابق جبهه ملی، نوه مصدق، به دوستانش به طور خصوصی اشاره کرده است که خیلی از افراد محفل قدیم باقی هستند، و اگر واقعا موضوع آزادی دادن باشد فعالیت های بیشتری خواهد بود. اغلب آنهایی که در نوشتن نامه به شاه دخالت داشته اند از زمان مصدق به صورت باز و یا به آرامی و سکوت مخالف دولت بوده اند.
این موضوع باعث شد که داریوش همایون قائم مقام دبیرکل حزب رستاخیز در حضور جمع به آنها به عنوان فسیلهای سیاسی که خارج از کانالهای قبول شده از همان ایده های خاک خورده قدیمی انتقاد می کنند اشاره کند.
نامه دوم که برای هویدا، نخست وزیر نوشته شده بود به وسیله 40 (چهل) روشنفکر که تشکیل انجمن نویسندگان ایران را می دهند، امضا شده بود. بر طبق یک بررسی محلی سیاسی (ضمیمه 3) در حقیقت این یک قسمت از یک سری می باشد که از چند ماه پیش شروع شده است. بر طبق گفته دو منبع در تهران، این نشان دهنده یک خطر فکری است که در محفل های مخالف برای چندین سال رایج بوده است، خطی که گاه گاهی در گذشته به وسیله رادیو مخفی پیک ایران اجرا می شد. مطابق گفته یکی از امضاء کنندگان نامه تمام جهل نفر نامه را امضا کرده اند به خاطر اینکه دولت در جو حاضر مسئله حقوق بشر جرأت نمی کند همه ما را زندانی کند. لیست امضاء کنندگان تعدادی از روشنفکران مخالف قدیمی است، خیلیشان با هنر یا تعلیم سروکار دارند؛ دکتر غلامحسین ساعدی (موضوع تحقیقات حقوق بشر آمریکا یک نویسنده برجسته است که مدت زمانی در زندان بسر برده است؛ علی اصغر حاج سید جوادی یک روشنفکر ضد کمونیست برجسته است که دو سال پیش وقتی رادیو پیک ایران مقاله ای از او را پخش کرد به سختی آزرده شد.
چندین نفر دیگر سابقه ای نزدیک به (حزب) توده تا جبهه ملی دارند. تاکنون دولت ایران به طور باز عکس العمل نشان نداده است بجز اینکه چنین پیشنهاداتی را بدون اشاره کردن به اسامی و یا تبلیغات کردن بدنام کرده است. کسانی که نامه ها را نوشتند خودشان را با تمایلاتی که در آنها بود معرفی کردند و منتظرند، که ببینند دولت ایران عاقبت چه خواهد کرد. امیدواری آنها به این است که انتقاد بیشتری را باعث شوند، شاید حتی به انتقادات قابل لمس (قانون اساسی، شاه، انقلاب شاه و ملت) نزدیک تر شوند.
فعالیت های گروه های مذهبی در 6 ماهه گذشته تحریک مشابهی را نشان داده است هر چند جزئیات کمتری در مورد آنها دانسته شده است. مسلمان های دست راستی تلاش کردند که گروه های حقوق بشر
ص: 458
خارجی را نسبت به سرنوشت آنهایی که به کشتن آیت اللّه شمس آبادی متهم شده بودند علاقه مند کنند، بر این اساس که آنها شهدای مذهبی بودند. این کار به نظر می رسد که موفق نبوده است بجز به مقدار خیلی کمی در بریتانیای کبیر، ولی اشاره هایی هست که علیرغم تعصب دست راستیشان بعضی از امام ها و آیت اللّه های محافظه کار اصولی تر، می خواهند که از حقوق بشر برای اتحاد با آنهایی که در جناح چپ قرار دارند و علایق مشترک برای تطابق می تواند به وجود آید، استفاده کنند. علائم رقابت با رژیم از این بخش عمدتا فرعی و ثانویه هستند. افزایش استفاده از چادر در میان زنان با تحصیلات دانشگاهی یک نشانه از مخالفت با دولت است، مقاومت در مقابل قانون حقوق زنان (تقریبا معادل تحمیل گری گروه فشار) و انتشار شوخی های بی تملق درباره شاه.
سرکشی مذهبی به وسیله تجدید حیات طالع های سیاسی اسلامی در صحنه های سیاسی همسایه تصویب شده است. پاکستان، جایی که مخالفت مذهبی حداقل تعادل قوایی را به نظر می رسد که از پارلمان جدید در دست داشته باشند، و عربستان سعودی جایی که شاه حقوق فناتیک اسلامی را به عنوان مشکلات جدی برای هر سلطان سعودی که حکومت می کند، می بیند. شاه و دولت قدم های با احتیاط و از روی دوراندیشی برداشته اند که این نوع مخالفت پنهانی را در کنترل نگهدارند. علاوه بر مواظبت عادی که از فرقه های مذهبی می شود، شاه بالاخره سفری به مشهد برای زیارت بارگاه امام رضا در ماه می انجام داد و با رهبران مذهبی ملاقات کرد و در گفتارش گفت که مسلمان مؤمن نباید به وسیله فریب توسط گروه های خرابکار به تروریسم کشیده شود. نخست وزیر و فرح در سفرهایشان به استان های مختلف زمانی را به ایراد نطق و خطابه اختصاص دادند، برای اینکه مؤمنین را آرامش دهند و آنها را به آشتی و حمایت از دولت بکشانند. یک عضو باهوش و حساس دفتر مخصوص فرح اظهار می دارد که خانواده سلطنتی به دقت موقعیت مذهبی را مراقبت می کنند و تلاش های بیشتری را به سوی تجددگرایی به وسیله مشارکت وسیع تر در پروژه های دنیوی بکشاند.
دولت ایران و حزب رستاخیز در حال همسان (یکسان)سازی این صعود ناگهانی انتقاد و مخالفت محدود هستند که به وسیله یک مجموعه از سیاست های خود دولت و شرایط به ظهور رسیده است. در کوتاه مدت سه راه حل به نظر می رسد (یا مجموعه ای از روش ها):
1- دولت ممکن است با به وجود آوردن انگیزه و فشار تلاش کند که عملیات این مخالفین را زیر چتر حزب رستاخیز بیاورد، از انتقادکنندگان بخواهد که در حزب فعال شوند و یا انتقادهایشان را به واحدهای حزب ارائه دهند. دولت ایران می تواند مخالفت در حال پیدایش را به طور کامل در داخل سیستم سیاسی فعالی در بر بگیرد. این کار کاملاً امکان پذیر نخواهد بود چون سازمان های دیگر مثل کمیسیون سلطنتی، گروه مطالعه مسایل ایران و سازمان بازرسی شاهنشاهی هستند که در این زمینه نقشی به عهده دارند. با معرفی بعضی از انتقادکننده ها از طریق امضاهایشان در نامه ها، ممکن است از این افراد خواسته شود که در حزب نقشی به عهده داشته باشند. بعضی ممکن است توجه کنند ولی احتمالاً اغلب آنها نخواهند کرد و همین طور که تلاش می کنند امتناع خودشان را از مشارکت به وسیله حمله به سیستم و شخص شاه توجیه کنند، این کار نهایتا آنها را به اختلاف و کشاکش با خود سیستم می کشاند.
ص: 459
2- هم شاه و هم دولت ممکن است به سادگی عقب بنشینند و به انتقاد بیشتری به عنوان بهای باز کردن سیستم سیاسی اجازه بدهند. این کار فقط در صورتی عملی می باشد که این نوع مخالفت به صورت امنی قابل اداره (در غالب عبارات امنیتی) باشد و دیگر اینکه سیستم به اندازه کافی باثبات باشد که بتواند چیزی را که شاه «تجملات مخالفین» می خواند تحمل کند. هر اشاره ای از حمایت خارجی و یا حتی حمایت عمومی برای گروههای مخالف از هر قسمتی احتمالاً یک شکست تند و تیز (شاید پیچیده) به دنبال خواهد داشت.
3- دولت ممکن است به سادگی چنان انتقاداتی را سرکوب کند و یا آن را بر اساس ارجحیت امنیت کشوری محدود کند. این یک راه حل غیر محتمل به نظر می رسد، چون که هدف بازگشودن سیستم سیاسی را شکست می دهد. بدون شک شاه این روش را در پیش خواهد گرفت، خصوصا اگر که انتقادات از کنترل خارج بشود و یا از حد مجاز افزایش پیدا کند و با اساس منظمی به شاه، قانون اساسی و یا انقلاب شاه و مردم حمله شود. حالت اخیر هویدا اشاره می کند که انتقاداتی که این بنیادهای اساسی را به سؤال می کشند مجاز نخواهند بود و یا انتقادکنندگان محکوم به سرکوبی و اذیت و محدود شدن خواهند شد.
در مقام علم، دولت ایران احتمالاً هر سه این راه ها را (تحمل برای خارج کردن انتقاد، کوشش برای اینکه آن را به سمت حزب راهنمایی کند، و فرمهایی از کنترل برای حفظ آن از بی ثبات کردن سیستم سیاسی رو به رشد ایران) در شرایط مقتضی استفاده خواهد نمود. درجه سرکوبی بستگی دارد به ماهیت پیام انتقاد کننده.
اگر انتقاد مخالف در مورد مسایلی که برای 10- 7 سال گذشته (مثل انتقاد از حقایق فعلی زندگی) باشد، ممکن است که در یک حد نسبتا بالای توبیخ قابل تحمل باشد. اگر انتقاد به منطقه ممنوعه (شاه، انقلاب شاه و مردم یا قانون اساسی) تجاوز کند، رژیم احساس اجبار و قید خواهد کرد که آن را قطع نماید.
البته هر انتقاد جدی باید که با یکی از ممنوعه ها ارتباط داشته باشد و تا این درجه فحوای انتقاد محکم خواهد بود. خود شاه ممکن است که برایش مشکل نباشد که به انتقاداتی که در مورد تعادل قانون اساسی و شاه می شود (اگر با یک طرح سازندگی انجام شود) تن در بدهد.
4- طرز برخورد ایالات متحده ایالات متحده در مراحل این افزایش انتقاد مستقیما مداخله ندارد و نباید داشته باشد. انتقادکنندگان از دولت ایران ممکن است از سمبل هایی استفاده کنند که خیلی از آمریکایی ها با آن همدردی کنند. ایالات متحده ممکن است به خاطر آن روابط نزدیک سنتی در زمان سلسله پهلوی با ایران زیر آتش قرار بگیرد.
در هر دو مورد ما باید با مراحل انتقاد به عنوان یک موضوع داخلی ایران روبرو شویم. در مواقع بجا و در مکان های صحیح به طور خصوصی برای ما ضرری نخواهد داشت که تأیید خودمان را در مورد باز کردن سیستم سیاسی ابراز داریم و فکری را که بدان منجر شده تقویت کنیم. به عبارت دیگر، ایالات متحده باید از اغوای انتشار اعلامیه رسمی در مورد این موضوع که ممکن است به وسیله انتقادکنندگان و یا حامیان رژیم فعلی و یا هر دو بد تعبیر شود خودداری کند.
با در نظر داشتن اختلافات فرهنگی و دیدگاه های سیاسی بین نخبگان (دولتمردان) و اشخاص عادی در هر دو کشور و همچنین تاریخ طولانی ارتباط بین دسیسه های خارجی و مخالفت در ایران آمریکا هر چه کمتر در این جریانات ظاهر شود، بهتر است.
(سولیوان)
زمان یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!