Post
14759
از:
محرمانه
به:
1330-07-25- 1951-10-18
متن سند
حزب زحمتکشان - 2
محرمانه
شماره سند: 529
تاریخ: 18 اکتبر 1951 - 1330/07/26
سفارت آمریکا - تهران
حزب کارگران ایران
اخیراً وابسته کار (کارگری) سفارت، آقای سی.سی. فینچ، در مورد حزب کارگران ایران و مشکلات مرتبط با آن با آقای مظفر بقایی مؤسس حزب گفتگو نمود. آقای فینچ در ژوئیه دوبار با او در آبادان ملاقات کرده بود. گفتگوها در آن زمان خصوصاً مرتبط با بحران نفت بود، آخرین گفتگو به لحاظ اهمیت آن در این پیام خلاصه گردیده است. دکتر عیسی سپهبدی، یک همکار نزدیک بقایی در امور حزب کارگران ایران در این ملاقات شرکت نمود. او، آقای فینچ را حداقل به اندازه دکتر بقایی از لحاظ دانش خصوصی او از تاریخ گذشته، عملیات فعلی و آینده پیش بینی شده حزب تحت تأثیر قرار داد.
در طول مدت مصاحبه، دکتر بقایی دلایل خودش برای رفتن به آبادان در تابستان گذشته، هدف های سیاسی خویش، عضویت و متدهایی که بدان وسیله حزب تأمین مالی می شود را با آقای فینچ مورد گفتگو قرار داد. دکتر بقایی همچنین منبع و قدرت عددی حمایت خودش را تشریح کرد و در جزئیات در مورد رهبران به خصوص اتحادیه های صنفی غیر کمونیست ایرانی توضیحاتی داد.
دکتر بقایی اظهار داشت که او هم اکنون شعباتی از حزب خودش را در اهواز، قم، کرج، تهران، شوشتر، دزفول و رامهرمز تأسیس کرده است. او در نظر دارد که شعباتی در اصفهان، زنجان و ساوه تأسیس شود.
دکتر بقایی موضوع مسافرتش به آبادان را که به طوری که گفته می شود به منظور تأسیس شعبه ای از حزب کارگران در آن شهر می باشد، به طور نسبتاً تدافعی مطرح نمود. همان طور که وزارتخانه آگاه است او در آن تلاش شکست خورد و در حقیقت گفته می شود که اتومبیل او در سفری که به مناطق نفتی نمود، سنگباران شد.
او اکنون اظهار می دارد که سفر او به آبادان برای تأسیس شعبه ای از حزب نبود و فقط یک سفر خصوصی رایج بود در موقع ورودش به آبادان بدون هیچ گونه ترغیب یا دستوراتی از جانب نخست وزیر به آنجا رفت. او اظهار داشت که امید دارد در آینده شعبه ای از حزبش را در آبادان تأسیس نماید ولی قبلاً طرحی در مورد آن ندارد، دکتر بقایی حزبش را این طور تشریح نمود: «سوسیالیست در گرایش تا جایی که سیاست سوسیالیستی با سیاست های دولت ایران در تناقض نیست». او مخصوصاً اشاره نمود که سیاست های حزبش به سیاست های جبهه ملی مرتبط هستند و اینکه حزب با هدف ها و سیاست های حزب توده مخالف است. او مدعی عضویتی در حدود 10/000 نفر برای حزب کارگران در تهران شد و عضویت را بر حسب آن دسته طرفدارانی که به عنوان اعضای حزب ثبت نام کرده اند تعریف کرد، فقط آنهایی را که وجه اشتراک ماهانه 5 ریال یا بیشتر را می پردازند، به حساب می آورد. او همچنین
ص: 64
ادعا نمود که در حدود یک میلیون طرفدار حزب او در ایران وجود دارند اما نخواست بگوید که اگر بخشی از آنها را بخواهد در تهران به کار گیرد تعدادشان چقدر خواهد بود. او تخمین زد که هسته مرکزی طرفداران علاقمند او به 300 نفر می رسند دکتر بقایی تخمین زد که در حدود 1000 نفر از 10/000 نفر عضو تهران، کارگرانی هستند که به اتحادیه های صنفی وابسته هستند. او اظهار داشت که نمی داند چند عضو اتحادیه های صنفی در تمام کشور از حزب او حمایت می کنند؛ اگر چه او قبول داشت که عضویت و علاقه اعضای اتحادیه صنفی محدودترین است. او معتقد است که شرکت محدود در نتیجه رهبری ضعیف و نامطمئن اتحادیه های صنفی نیست.
نظرات او در مورد رهبران ویژه به شرح زیر است:
آقایان، خسرو هدایت، فدراسیون اتحادیه های صنفی کارگران ایران، عزیز قزلباش، کنگره اتحادیه صنفی ایران و محمد مشاور، تماماً به عنوان «رهبران متزلزل» توصیف شدند. او معتقد است که آقای سیروس مجد (که اکنون با همتای خودش از یک اتحادیه صنفی از سیاست های جبهه ملی حمایت می کند، لاس می زند) شخصیت مؤثرتری دارد ولی آقای مجد با این عنوان «لایق هیچ اعتباری در فعالیت های اتحادیه صنفی نیست» توصیف شد. آقای امیر کاران (در آغاز در فدراسیون مرکزی اتحادیه های صنفی کارگران و دهقانان ایران بود) و اکنون یک کارمند در کنگره اتحادیه صنفی ایران است دکتر بقایی فکر می کند که او علیرغم اعتراضات خودش یک رهبر (حزب) توده است. آقای بقایی فکر می کرد که محتمل نخواهد بود که آقای کاران بتواند همکاری واقعی کارگران را به دست آورد، چون که طبق اطلاعات دریافت شده توسط حزب کارگران ایران، آقای کاران به وسیله کارگران رد شده است. دکتر بقایی در مورد رهبر برجسته دیگر اتحادیه صنفی در اصفهان آقای شمس صدری فکر می کند، که فاقد اعتماد کارگران است.
دکتر بقایی اظهار داشت که فقط 4 رهبر اتحادیه صنفی ایران وجود دارند که حتی اعتماد کارگران را محدود نموده اند. آنها آقای قزلباش که علیرغم نقطه ضعف های شخصی، دکتر بقائی در مورد او فکر می کند که کمی اعتماد کارگران را دارد، عباس میرزایی، قبلاً در اتحادیه کارگران تنباکو بود، آقای قدسی و یک نفر در یزد که قبلاً برای وابسته کارگری شناخته نشده بود، به اسم استادان، می باشند.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!