Post
9933
از: مایکل. جی. مترینکو کارمند سفارت
محرمانه
به:
1358-01-01- 1979-03-21
متن سند
هوشنگ الف - بخش خصوصی
یادداشت: من الف را از ژوئن 1978 زمانی که از سانفرانسیسکو به تبریز آمد تا ساختن یک خانه خانوادگی جدیدی را تحت نظر بگیرد، می شناختم. الف در آمریکا تبعید دائمی می باشد اما با فشار پدرش برای چند ماهی به ایران بازگشت تا کار نظارت بر ساختمان و کارگرها را به عهده بگیرد. به خاطر نا آرامی های عمومی، مشکلات کارگری در تبریز و بالاخره انقلاب، الف مدت بیشتری از آنچه که می بایست، در ایران ماند. او اکنون قصد دارد که در دو سه هفته آینده به سانفرانسیسکو باز گردد.
او که مسئولیت انجام کار مخصوصی را در ایران به عهده ندارد و از لحاظ مالی هم مستقل است، آزادانه توانسته سیر جریانات تبریز را مشاهده کرده و وقایع اخیر را ببیند. او مدت زیادی نامزد دختر عموی فرح بوده و در نتیجه دوستان زیادی در دربار به دست آورده بود. سوابق مرکب خانوادگی، اوقات بیکاری زیاد، پول، تفریحات و اطلاعات و ولگردی، همه و همه باعث شدند که تا او از یک زندگی فعال اجتماعی در ده ماه قبل، لذت ببرد.
الف ادعا می کند که عموماً تجارت و مخصوصاً اداره های دولتی در تبریز تقریباً کاملاً تعطیل مانده است. در چند هفته قبل الف می بایستی که جهت اتمام کارخانه خانواده اش، به چندین اداره می رفت. از شهرداری گرفته تا تک تک مغازه ها وضع به همین ترتیب بود. همکاران و دوستان خیلی به سادگی می نشستند و چای می خوردند. بدون اینکه هیچ گونه سعی و یا تلاشی جهت انجام کارهای اداریشان انجام دهند. چند روز پیش، الف و یکی از دوستانش در وزارت کشاورزی شاخه تبریز کاری داشتند. آنها جز نشستن و چای خوردن برای مدت چهار ساعت، کارهای دیگر خود را نتوانستند از پیش ببرند.
کارمندان اداره خیلی مؤدب و دوستانه بودند، ولی به مدت چهار ساعت به بحث سیاسی خود ادامه دادند و از انجام کار برای اداره خودداری می کردند (و یا نمی توانستند کار کنند). مانند همین اعمال در شهرداری تهران، جایی که الف سعی داشت مشکلات وراثت و غیره خود را حل کند، تکرار می شد. چندین اداره دیگر هم که الف به آنها مراجعه کرده، همین طور بوده اند. مسئله عدم تمایل افراد به کار مطرح نبود، بلکه الف معتقد است که اصلاً نمی شود کاری انجام داد. حتی در زمان اعتصابات دراز مدت ادارات هر شخص می توانست رشوه ای داده و کار خود را تمام کند، اما اکنون همه از رشوه گرفتن می ترسند و شوق به کار کردن هم این طور که معلوم است، از بین رفته است. پدر الف، مدیر یک شرکت ساختمان است و پروژه های او در چند ماه اخیر متوقف شده اند. یکی از پروژه های بزرگ ساختمان پناهگاه برای هواپیما و یا بخش مسکونی در پایگاه نیروی هوایی تبریز، به سادگی در پاییز نیمه کاره رها شد و به نظر نمی رسد که کسی چیزی راجع به پرداخت پول کار کامل یا امکان ادامه کار بداند و کسی تمایل و توانایی بحث راجع به آن را ندارد. یکی دیگر از پروژه های بزرگ شرکت، ساختمان بزرگراهی در حوزه اردبیل بود و در این مورد هم پرداخت پول و یا امکانات ادامه کار به یک آینده دور و نامعلوم به تعویق انداخته شده.
الف ادعا می کند که تبریز هنوز توسط کمیته ها کنترل می شود و امکان آغاز کار عادی پلیس کم به نظر می رسد. در موقع تظاهرات پلیس و نیروهای مسلح، به خاطر انقلاب و افراد نیروی هوایی از شرکت افراد پلیس ممانعت به عمل آوردند (توجه: در روزهای اوائل سقوط کابینه بختیار ، به خانه های محلی و پاسگاه های پلیس بدجوری حمله شده بود. از رقم 700 نفر تلفات هفته گذشته تبریز، درصد زیادی از آن را به برخورد میان مردم و پلیس نسبت می دهند. اکنون تعداد زیادی از افراد پلیس در زندان تحت بازجویی و محاکمه به سر می برند و کماکان حالت قبلی هنوز وجود دارد.) الف همچنین گفت که در هفته گذشته هیئتی از بازرسان توسط خمینی به تبریز فرستاده شده اند. الف و یکی دیگر از دوستانش (که یک تاجر برجسته تبریز است) با یکی از بازرسان صحبت کردند، او یکی از ملاهای قم بود. ملا آن روز بعد از ظهر را با آن دو گذراند و الف تمام نظریات خود را راجع به سوءاستفاده از قدرت در تبریز توسط گروه های کمیته و روحانیون محلی بیان کرد. ملا به الف گفت که هم شریعتمداری و هم خمینی خیلی خوب از وضع سوءاستفاده های روحانیون و کمیته ها در زمان انقلاب ایران آگاه بودند،
ولی کاری نمی توانستند انجام دهند. هیچ کدام از این دو آیت اللّه حاضر نبودند که با کمیته ها قطع رابطه کنند و همچنین به روحانیون سطح پایین حمله کنند، زیرا واهمه داشتند که این موضوع فقط باعث بدتر شدن اوضاع خواهد شد. این دو رهبر آنقدر از قدرت مطمئن نبودند که بتوانند رهبران مذهبی محلی را تحت کنترل خود در بیاورند، چون می ترسیدند که این مسئله اثری سوء بر ساخت مذهبی ایران بگذارد.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!