Post
11792
از: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
متفرقه
به:
متن سند
امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه کنیم، امروز خیانتهای زیرزمینی در کار است که در همین سفارتخانه ها طرح ریزی می شود و عمده اش از شیطان بزرگ، آمریکاست.
«امام خمینی» در کتاب قبل، اسناد مربوط به چند ماهه اول بعد از پیروزی انقلاب را مطالعه و چگونگی برخورد شیطان بزرگ با انقلاب اسلامی را در این مدت بررسی نمودیم. آنچه از اسناد کتب قبل بر می آمد آن بود که شیطان بزرگ به هیچ وجه راضی به تغییر رژیم و سرنگونی شاه نبوده است و در یکی از اسناد کتاب حاضر نیز به این مسئله اشاره می شود:
«یکی از فجایع بالقوه سال 1978 این است که فرآیند انقلابی به جای آنکه شاه را با سقلمه به استعفا وا دارد یا اینکه یک سلطنت مشروطه اعلام داشته، بدین وسیله انتقال مسالمت آمیزی از قدرت به طبقات حرفه ای دانشگاه دیده و بورژوا که در جستجوی مشارکت سیاسی بوده اند را فراهم آورد، ممکن است باعث فرار این طبقات شود و ایران را وادار کند که تحت نظام شدیدتری و رژیمی حزبی شاید به شکل سازمانی یک کشور اروپای شرقی درآید؛ هر چند ایدئولوژی آن کمونیستی نباشد.» (سند شماره 10) یعنی اولاً آمریکا از سرنگونی شاه ناراضی بوده و ثانیاً در صورت وقوع چنین امری تمایل داشته که رژیم متشکل از افراد غربزده بر سر کار آید. ولی از آنجا که آمریکا همواره و در هر شرایطی به دنبال حداکثر منافع خود می گردد نمی توان انتظار داشت که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی به کلی منافع سابقش در ایران را فراموش کرده و دیگر کاری به کار مردم ایران نداشته باشد.
بلکه همان طور که در اسناد کتاب قبل مشاهده کردیم شیطان بزرگ بعد از مدت کوتاهی سکوت و آن هم برای درگیر مسائل تبلیغاتی نشود، دوباره سربلند کرده و به دنبال راهی می گردد تا از آن راه بتواند در ایران بعد از انقلاب برای خود جای پایی باز کند. ولی همان طور که در یکی از اسناد کتاب چهاردهم آمد در اولین قدمهای بعد از انقلاب به رژیمی برخورد می کند که به علت عدم شناخت کافی از آن، قدرت برخورد با آن را نیز فاقد است. که البته گفتیم منظور آنها از نداشتن شناخت نسبت به رژیم بدان معنی نبود که از دولتمردان دولت موقت شناختی نداشتند، بلکه منظورشان نداشتن اطلاع و شناخت کافی از رهبری روحانیت و نقش ولایت فقیه در جمهوری اسلامی بود که از نظر آنها ناشناخته بود و تجربه لازم برای برخورد با آن را نداشتند.
اسناد این کتاب نیز که از نظر زمانی دنباله اسناد کتاب چهاردهم می باشد، به خوبی بیانگر این
ص: 175
مسئله هستند که چگونه بعد از مدتی که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، دولتمردان به نظر از آن سکوت موذیانه دست برداشته و قدم پیش گذاشته و خواستار روابط جدیدی با جمهوری اسلامی می شود و اینکه چگونه از طرف دیگر با هر نیروی مخالف جمهوری اسلامی رابطه داشته و با آنها صحبت از سرنگونی جمهوری اسلامی می کنند. روشن است که هدف آمریکا از کلیه این روابط (چه با دولت موقت و چه با گروههای ضد انقلاب) نهایتاً دستیابی به منافع از دست رفته سابق می باشد.
«منافع آمریکا در ایران، ایران قوی و مستقل و پیش رونده از لحاظ اقتصادی که یک تولید کننده دائمی نفت و بازاری برای فروش اجناس غربی در موازنه با فروشش و دارای زمینه برای نفوذ آمریکا در امور منطقه باشد.» که این درست همان مقاصد آمریکا در ایران قبل از انقلاب است و آنجا که با پیروزی انقلاب اسلامی روابط سیاسی ایران و آمریکا به حداقل خود رسیده بود، شیطان بزرگ اولین قدم را برای به دست آوردن این «زمینه نفوذ در منطقه» برقراری روابط سیاسی مجدد با دولت موقت ایران می دانست، تا بتواند تحت پوشش این روابط در جهت اهداف واقعیش که در بالا گفته شد فعالیت کند؛ و بدیهی است که لانه جاسوسی در این کار بزرگترین نقش را داشته است. چنان که در سند شماره 19 چنین می خوانیم:
«ما می توانیم ساخت هیئت سیاسی آمریکا در ایران را به عنوان حربه سیاسی ببینیم و این خیلی مفید است. ما سعی کرده ایم که یک هیئت فعال و کامل را در ایران حفظ کنیم...» «هدف های هیئت نمایندگی سیاسی ایالات متحده در ایران در حال حاضر عبارت است از حفظ مناسبات صریح و پر از همکاری عملی با دولت موقت ایران تا اندازه ممکن علیرغم تندگوییها از جانب رسانه ها و رهبران مذهبی و افراطیون.» (سند شماره 33) سند نوزدهم اهمیت نقش سفارت آمریکا در تهران را می رساند و سند سی و سوم نیز مبین این مطلب است که قصد آمریکا در حفظ روابطش با دولت موقت همکاری با افرادی است که بینش غربی داشته و روابط با آنها زمینه سازی برای اقدامات بعدی وی باشد و چنان که مشاهده می شود، بلافاصله از تندگوییهای رسانه ها و رهبران مذهبی و افراطیون شکایت می کنند.
آمریکا همان طوری که در یکی از اسناد کتاب قبل نیز گفته شده از سازش با روحانیت ناامید بوده و در روابط آینده اش با ایران به این قشر امیدی نبسته بود، به خصوص آنکه برخوردهای صریح امام را پیش از پیروزی انقلاب به خاطر داشت.
«دولت موقت ایران و خمینی درباره ارزش مناسبات با آمریکا اختلاف نظر دارند. ماهیت ضدآمریکایی نظرات خمینی باعث شده است که فعالیت ضدآمریکایی افزایش یابد. رسانه های گروهی و افکار عمومی نسبت به آمریکا نظر خصمانه ای دارند، تحمل ما به عنوان یک نقطه ضعف از سوی همه گروهها در صحنه سیاست ایران تلقی می شود. (سند شماره 18) و: «در حالی که دولت موقت ایران روابط حسنه با ما را به رسمیت شناخته است، آیت اللّه خمینی و اطرافیان او چنین اهمیتی را به رسمیت نمی شناسند. (سند شماره 18) و: «فکر اعزام فرستاده مخصوصی به سوی خمینی در قبال سرسختی بی گذشت وی هیچ معنایی
ص: 176
ندارد و در حقیقت اوضاع را بدتر هم خواهد کرد.» (سند شماره 24) این می رساند که در روابط احتمالیشان در آینده هیچ امیدی به امام و روحانیت در خط امام نداشتند بلکه رو به سوی افرادی داشتند که از خصلت غربزدگی بی بهره نبودند و با سیاستهای لیبرالیشان جای پای محکمی را برای آمریکا در ایران به وجود آورده و با اظهار ضعف های بیشمارشان همان حربه ای را به دست شیطان بزرگ می دادند که آرزوی داشتن آن را در ایران بعد از انقلاب داشت.
«هر حکومتی که در ایران قدرت را در دست گیرد خواهد خواست به تکنولوژی ایالات متحده و بازار ایالات متحده برای نفت و احتمالاً مقداری کمک نظامی و مواد غذایی و سایر کالاها دسترسی داشته باشد؛ مگر اینکه ایران به یک حکومت خان خانی تبدیل شود و یا به صورت یکی از اقمار شوروی درآید.» اگر احترام برای ایالات متحده وجود نداشته باشد، (سند شماره 18) و: «تنها فرصتی که برای میانه روها است این است که خمینی و دیگران را متقاعد کنند که حالا روابط با آمریکا برای ما ارزش داشته و لازم است. زیرا نیاز به مواد غذایی و لوازم نظامی داریم و این را قادر باشند از طریقی نشان دهند که آمریکا مایل هستند این کارها را بر پایه روابط سیاسی مناسب و خوب انجام دهد.» و از طرفی از آنجا که خود می دانستند در اولین برخوردهایشان، با ایران بعد از انقلاب نمی توانند همان موضعی را داشته باشند که در زمان شاه داشتند، بنابراین تا حدی خود را کنار کشیده و ظاهرا منتظر مانده بودند تا اولین قدم از سوی دولتمردان ایرانی برداشته شود.
«پس از سقوط رژیم پهلوی و روی کار آمدن دولت موقت موضع ما این بوده است که هرگاه دولت موقت می خواهد و با هر سرعتی که می خواهد، روابط عادی را از سر خواهیم گرفت. صحبتهایی که با مقامات ارشد دولت موقت داشتیم ما را متقاعد کرد که این خواست دولت موقت نیز می باشد. ما معتقدیم که در چنین شرایطی قطع کامل روابط توسط دولت آمریکا صحیح نمی باشد اگر قدم اول را در چنین رابطه ای برداریم این ضرر زیادی به منافع آمریکا می زند و به عنوان یک عمل خصمانه و تنبیهی تلقی خواهد شد. اولین ضرر موضع فعلی ما این است که تا زمانی که دولت موقت مایل یا توانا نباشد که روابط عادی دیپلماتیک را برقرار کند ما در موضع ضعف هستیم.» (سند شماره 19) یعنی آمریکا در ماه های اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سعی می کند به طور موذیانه ای خود را ظاهرا کنار کشیده و منتظر آن باشد که دولت موقت برای برقراری روابط بیشتر پا پیش بگذارد. اما آن طور که از سمت دوم این سند بر می آید قلباً با چنین موضعی موافق نبوده بلکه در چنین موضعی ماندن را ناشی از ضعف خود دانسته و در باطن سعی بر آن داشته که تا آنجا که ممکن است در صحنه سیاسی ایران حضور داشته باشد:
«وجود ما می تواند به عنوان یک عامل کنترل کننده افراطیون و حداقل حمایت معنوی برای عناصر میانه رو در ساخت سیاسی ایران باشد. این ما را در موقعیتی قرار می دهد که بتوانیم به سیاست های آرام خود بر علیه افراطیون چپ و راست ادامه دهیم.» (سند شماره 19) جملات فوق از سند نوزدهم بخوبی موضع آمریکا را در تعیین روابط سیاسی با دولت موقت و همچنین گوشه ای از اهداف این کار را می رساند که البته تمام این اعمال باید تا حد امکان به طور آرام و به روشی که هم حداکثر منافع اقتصادی و تجاری و سیاسی آمریکا حفظ شود و هم نظر کسی جلب
ص: 177
نشده و باعث تحریک مردم مسلمان و انقلابی ایران نشود:
«سیاست آمریکا در قبال ایران عبارت است از جلب توجه نکردن، عدم دخالت اکید و دفاع از منافع خود در تدارک نظامی و تماس های تجارتی به طور مؤثر و به صورتی که جلب توجه نکند و ابراز کلی حالت همدردی در مقابل کوشش های جبهه های فعلی در رهبری دولت موقت، برای سروسامان دادن کشورهایشان است.» و از طرفی همان طور که در کتاب قبل گفته شد محیطی که فاقد آرامش لازم برای فعالیت های اقتصادی و سیاسی باشد هرگز نمی توانسته برای آمریکا مفید باشد و دولت آمریکا نیز حتی در زمان دولت موقت بهترین شرایط را آن می دیده که در ایران جو آرامی به وجود آید که در آن زمام امور به دست دولت موقت باشد تا در چنین شرایطی بتواند روابط سیاسیش را با ایران توسعه داده و در سایه آن برای رسیدن به اهداف دراز مدتش که در ابتدای این مقدمه توضیح داده شد، برسد.
«... تا زمانی که دولت موقت ایران حاکمیت بهتری بر روی سیستم های سیاسی و اقتصادی نداشته باشد، دورنمای ضعیفی برای حل مؤثر مشکلات ما با رهبری وجود دارد.» «تحت شرایط فعلی کشاندن ایرانیان» سریعتر از آنچه می خواهد بی حاصل است.» (سند شماره26) البته آنچه لازم به تذکر است این است که آمریکا به نقش آن عده تحصیلکرده غرب که متأسفانه در دولت موقت نیز کم نبودند در روابط آینده اش با ایران امیدوار بود.
«ایرانیان بسیاری ضرورت یک نوع تماس خارجی را همچنان به رسمیت می شناسد و بسیاری از آنها به ویژه آنهایی که دارای تحصیلات غربی هستند با خفقانهای شدید بنیادگرایان اسلامی مخالفت می کنند.» (سند شماره 33) در نتیجه آمریکا که از جو ضدآمریکایی ایران اطلاع داشته و به خوبی می دانسته که این مخالفت ها با استکبار جهانی به خصوص آمریکا به علت روشنفکری روحانیت و در رأس آن امام امت می باشد، لذا تنها امیدش به افراد غربزده و گروه های سیاسی میانه رویی بوده که از سالها قبل از انقلاب با آنها سر و سری داشته است و همان طور که گفتیم حضورش در ایران را نیز عاملی برای بقای آنها در صحنه سیاسی ایران به عنوان جای پایی برای آینده اش می شمارد:
«جو ضدآمریکایی که از طرف مقامات قم تحریک می شود هنوز در آینده سیاسی ایران کاملاً نمایان است. اگر چه با تلاش ضعیف دولت موقت برای جلوگیری از آن تا حدی کم شده است، آمریکا باید کمتر خودش را نمایش دهد و روابط دیپلماتیک ما به صورتی درآید که با واقعیت ها هماهنگ باشد و از صورت حرف زدن در آمده و بیشتر عمل کند. عمل صحیح آمریکا و برخورد صحیح آمریکا شانسی به گروه های انقلابی میانه رو می دهد تا موفق تر شوند.» (سند شماره 14) به خوبی مشاهده می شود که هم زمان با سعی برای برقراری روابط دیپلماتیک با دولت موقت، توجه لانه جاسوسی آمریکا به هر گونه حرکت مخالف با انقلاب جلب شده و برای تمامی این حرکت های مخالف انقلاب برای آینده حساب باز می کند:
«اظهار ناخرسندی از انقلاب خمینی در ایران رو به افزایش است. بسیاری از مخالفان منتظر یک نشانه تأییدی از سوی آمریکا برای توطئه علیه خمینی می باشند که به گفته آنها این عمل باعث اقدام
ص: 178
آنان خواهد شد.» (سند شماره 23) جملات فوق که ماهیت گروه های مخالف انقلاب اسلامی را می رساند، نشان می دهد که چگونه این گروه ها عاجزانه برای سرنگونی انقلاب دست به سوی اربابشان، آمریکا دراز می کنند؛ هر چند جملات بعدی سند شیطان بزرگ نیز امید چندانی به آنها ندارد:
«... اما آنها و تقریبا تمام گروه های سیاسی که بالقوه با خمینی مخالفت می کنند چنان تحت تأثیر افسانه تسلط خارجی ها در امور داخلی ایران می باشند و چنان از نظر سیاسی و داشتن برنامه های دیگری که ممکن است پیروی توده را جلب کند، ورشکسته اند که همچنان در اثر شکست خود میدان را خالی خواهند گذاشت...» اما آنچه مورد بحث است این است که به هر حال چه این گروه ها قدرت مخالفت با انقلاب اسلامی را داشته باشند و چه نداشته باشند این مخالفت ها مورد توجه و توافق شیطان بزرگ قرار می گیرد، زیرا چنین حرکتهایی اگر نتواند انقلاب را از بین ببرد، آن را مشغول خواهد ساخت و از سرعت آن خواهد کاست و نمی تواند زمینه سازی برای حرکتهای بعدی ضد انقلابی که توسط شیطان بزرگ هدایت می شود، باشد. بهترین تعریف از اهداف آمریکا در این مقطع زمانی جملات بعدی سند بیست و سوم می باشند:
«این روزها افرادی به نمایندگی از طرف گروههای متنوع سیاسی و منافع ویژه تقاضای ملاقات با ما می کند و همه آنان اطمینان می دهند که کاملاً مخالف آیت اللّه خمینی و جنبه های افراطی انقلاب اسلامیش می باشند. همچنین آنها به ما اطمینان می دهند که این موضوع را درک می کنند که ایران محتاج به داشتن روابط حسنه با آمریکا می باشد و علاوه بر آن، آنها و طرفدارانشان مصمم هستند که از خمینی و مرتجعین اسلامی که می خواهند بین دو کشور اختلاف به وجود آورند جلوگیری کنند. بعد از اظهارات اصلی، صحبت به طور اجتناب ناپذیری به مطلب حقیقی کشیده می شد. گاهگاهی این صحبت ها در زمینه مادیات یا کمک های مالی یا آزمونهای ویژه بود، اما اغلب اوقات در مورد چیزی بیش از نشانه تأیید ما برای توطئه هایشان نبود. آنها به ما می گویند: «به محض اینکه شما به ما ندا دهید وارد عمل خواهیم شد.» یعنی سفارت آمریکا در تهران عملاً مرکزی می شود برای در دل و چاره جویی تمام نیروهای مخالف انقلاب که به طور وقیحانه ای اظهار می کنند.» به محض اینکه شما به ما ندا دهید وارد عمل خواهیم شد. اما همان طور که قبلاً گفتیم و در اول همین سند اشاره شد حتی آمریکا از بی لیاقتی این مزدوران بی جیره و مواجبش و از اینکه آنها قدرت انجام هیچ کار چشمگیری را در مقابله با انقلاب ندارند مطلع است و به بهانه های مختلف سعی در آن دارد که ظاهرا از کمک به این دوستان واقعیش شانه خالی کند :
«اعتراض ما مبنی بر اینکه سیاست آمریکا مبتنی بر عدم دخالت در امور داخلی ایران می باشد و تجربه در مورد جنگ ویتنام و... آنها در جواب می گویند که هر کس می داند که آمریکا در پشت هر حادثه ای که در ایران اتفاق می افتد، می باشد. با چنین فرض مسلمی آنها درک نمی کنند که چرا ما از حمایت آنها دوستان واقعی ما در این کشور هستند اکراه داریم.» این جملات در واقع اعتراف صریحی است از یکی از ایادی شیطان بزرگ در لانه جاسوسیش در
ص: 179
تهران که تمام این بازیهای آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چه بوده و با چه هدفی انجام می شده است.
اما همان طور که در مقدمه کتاب قبل نیز گفته شد در شرایطی که هیچ نیروی دست پرورده نیرومندی در دست نباشد تا قدرت را در دست گیرد، دولت موقت می تواند بهترین کاندیدا باشد تا با سیاست هایش هم مقابل امام بایستد و هم زمینه سازی باشد برای فعالیت های این «دوستان واقعی» آمریکا. اما این کاندیدا تا زمانی می تواند مفید باشد. که کاندیدای دیگری که کاملاً سرسپرده شیطان بزرگ باشد مطرح نباشد و تا آن زمان آمریکا از حمایت ظاهری این گروه های ضد انقلاب اکراه دارد.
اما مسلما نمی تواند برای مدت زمانی طولانی سکوت بکند و بالاخره است به عمل زده و منافع گروه های ضد انقلاب را تأمین کرده و آنها را به خدمت خواهد گمارد. بیانگر این موضوع گوشه ای از سند بیست و پنجم است:
«وابستگی ایرانیان این امکان را از بین می برد که ایران بتواند به طور جدی بر علیه منافع آمریکا عمل کند، مگر در زمینه کاهش تولید نفت، که در این صورت امکان دارد ایران به یک عامل ضد منافع آمریکا بلکه یک عامل خنثی شود. آمریکا باید تصمیم بگیرد که آیا امکان دارد این را بپذیرد (که در این صورت باید به کاهش حضورش در اینجا ادامه دهد) یا باید به ایجاد یک دولت قوی جدید برای اداره ایران کمک کند و این احتیاج به تضمین منافع شخصی یک گروه بزرگ برای این گروه به همکاری دارد.
این هم گران تمام می شود ولی با توجه به این عقیده ایرانیان که قدرت آمریکا تمام کارهای ایران را در دست گرفته امکان دارد. چه ما این کار را بکنیم و چه نکنیم در اذهان این طور تصور می شود که این کار را کرده ایم و یا سهل انگاری نموده ایم. به هر حال راه ما در حمایت از منافع آمریکا این نیست که صبر کنیم ایرانیان خودکارهایشان را جور کنند.» یعنی آمریکا که اهداف نهایی اش قبلاً مورد بحث قرار گرفت، در موقع لازم برای رسیدن به این مقاصد حاضر است از روابط دیپلماتیک با دولت موقت، که آنقدر سنگ آن را به سینه می زد چشم پوشیده و عده ای از افراد سرسپرده اش را بر سر کار آورد، زیرا به هر حال همان طور که در آخر این پاراگراف آمده راه آمریکا این نیست که نشسته و صبر کند تا ایرانیان خود کارهایشان را جور کنند.
یعنی به وضوح صحبت از این است که برای حفظ منافع آمریکا باید در امور ایرانیان دخالت کرد و باید در این جهت به قول این جاسوس به تشکیل «دولتی قوی» در ایران همت گماشت، که مسلما آن دولت قوی جز با سرنگونی انقلاب بر سر کار نخواهد آمد...
والسلام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
کلمات کلیدی یافت نشد!
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!