Post
17515
از: سفارت آمریکا ـ کابل، آمستوتز
محرمانه
به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی سی
1358-05-25- 1979-08-16
متن سند
سند شماره (8)
از: سفارت آمریکا کابل
تاریخ: 16 اوت 79
به: وزارت امور خارجه واشنگتن دی سی
طبقه بندی: خیلی محرمانه
شماره: 6251
موضوع: - (استفاده اداری محدود) ماهیت مخالفان رژیم در افغانستان
1- تمام متن محرمانه است.
2- خلاصه - مخالفت فزاینده نسبت به رژیم خلقی افغانستان به رهبری نور محمد ترکی رئیس جمهور و حفیظ اللّه - امین نخست وزیر از سوی عناصر نامتجانس که انگیزه های آنها تظلمات متفاوت است، نشان داده می شود. عناصر تشکیل دهنده اولیه برانگیزنده گروه های مختلف مخالفان که برای یک دگرگونی شدید در این رژیم انقلابی مبارزه می کنند عبارت است از ترس نسبت به سرکوبی اسلام و احساس نفرت نسبت به آنچه آنها فروخته شدن روح ملی افغانستان به مسکو درک می کنند.
رهبری مشترک ترکی و امین امکان کمی برای مانور دادن دارد و راه حل های چندانی هم که راه را برای احتمال معکوس کردن روند جاری باز گذارند، در اختیار ندارد، غیر از آنکه فقط پاسخگوی مقداری از تقاضاها برای چنین دگرگونی شدیدی است، بنابراین تشدید عملیات ضد شورش همراه با کوشش بزرگتری از جانب شوروی برای نجات خود انقلاب افغانستان نه برای این دستگاه رهبری ویژه، در افق نمایان است. علیرغم موفقیت هایی که تاکنون به دست آمده، مخالفان رژیم همچنان پراکنده و غیر متشکل هستند و به طور عمده فاقد رهبری.
3- موانع بزرگی در پیش پای کوشش عصیانگران برای سرنگون کردن یک رژیم مصمم و بی امان و به
ص: 618
خوبی مسلح شده قرار دارد و هدف های مخالفان به طور کلی فاقد شکل مشخص است و مبهم می باشد. با وجود این «پیروزی مخالفان» (که به هیچ وجه تأمین نشده است) ممکن است برای علاقه بشر دوستانه و عمرانی و سیاسی ایالات متحده در این کشور و در این منطقه خوش یمن باشد. سقوط یک رژیم رادیکال دست چپی و مورد حمایت شوروی به حق می تواند انعکاس های مثبتی برای ایالات متحده در سراسر جهان سوم، از طریق نشان دادن اینکه نظر حریفان ما درباره روند «گریز ناپذیر» تاریخ لزوما «دقیق نیست، داشته باشد. همچنین علیرغم قلت اطلاعات ویژه، رژیمی که به رهبری مخالفان رژیم کنونی بر سر کار آید می تواند به حق به بازگشت حضور ایالات متحده در زمینه عمرانی در این منطقه کمک کند و برعکس، رژیمی که بر شالوده تعالیم برخواسته از بنیاد گرایی اسلامی استوار باشد، احتمالاً برای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی چندان اولویتی قائل نخواهد شد (مثلاً بیانیه حزب اسلامی افغانستان خواستار تحمیل مجدد» پرده (مقصود حجاب است - م) و محکوم کردن زنان به یک زندگی منزوی است) و شاید انتقام جویی های وسیع ناگزیر علیه خلقی ها فعل و انفعالات منفی از نظر حقوق بشر داشته باشد، هر قدر هم قصاص علیه بعضی از مقامات خلقی موجه به نظر برسد. معذالک منافع وسیع تر ما با توجه به پیوندهای نزدیک جمهوری دمکراتیک افغانستان با مسکو، در معرض قمار قرار گرفته و به احتمال قوی با برکناری رژیم ترکی و امین خدمتی به این منافع انجام خواهد گرفت.
پایان خلاصه
4- مقدمه: از زمان برقراری جمهوری دمکراتیک افغانستان در شانزده ماه قبل دستگاه رهبری و افراد عادی حزب دمکراتیک خلق افغانستان که عنصر کلیدی کشور را تشکیل می دهد و ریشه های اصلی آن در یک گروه کوچکی از نظامیان و جزئی از اندیشمندان و جوانان شهر نشین جا گرفته اند، می کوشند تا مناسبات «سنتی» سیاسی و اجتماعی این کشور را به شکل شدید و ناگهانی تغییر دهند. با توجه به فقر و عقب ماندگی افغانستان هدف های این رژیم انقلابی به خودی خود شاید از پشتیبانی اغلب محافل علاقه مند به بهبود وضع مردم افغانستان برخوردار باشد. معذالک یک سلسله اشتباهات سیاسی و سیاست سرکوبی خشن و بعضی از مفاهیمی که به عقیده و اصرار رژیم سوء تعبیر شده است، باعث به وجود آمدن و تشدید یک نهضت مخالفان گردیده است که عملیات آن ظرفیت حکومت افغانستان را برای کنترل کشور در خارج از مراکز بزرگ جمعیتی کاهش داده است، هر چند که رژیم هنوز هم می تواند به سرعت و با قدرت در نزدیکی قلب سیاسی کشور با این نهضت ها به مبارزه برخیزد (همچنان که روز پنجم اوت این موضوع نشان داده شد)، با وجود این مخالفت با رژیم علیرغم پراکنده بودن و فاقد رهبر بودنش، تقریبا در همه جا گسترش یافته و ظاهرا تظلمات عمیقی که باعث به میدان آمدن هزاران شورشی، با به خطر انداختن همه چیز خود در کوشش برای سرنگون کردن رژیمی که مدعی است که تنها غم و غصه آن رفاه توده های افغانستان است، تشدید می شود.
5 - عناصر اصلی معادله مخالفت: مخالفت با رژیم جمهوری دمکراتیک افغانستان یک شورش هماهنگ و یکدست نیست، زیرا تعدادی از عناصر نامتجانس، به دلایل مختلف برای به وجود آوردن دگرگونی شدیدی در این رژیم مبارزه می کنند، گروه های شورشی که اکنون عملاً سرگرم نبرد علیه ارتش افغانستان هستند، نیروی انسانی خود را از روستاها و قبائل به دست می آورند که این عناصر در هر جا از 80 تا 90 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند. این بخش های به طور کلی بیسواد جامعه افغانستان،
ص: 619
حریفان سنتی هر حکومت مرکزی در کابل هستند، هر چند بیشتر آنها اگر به حال خود گذارده شوند شم و احساس سیاسی ندارند. معذالک بعضی از دهکده ها به دلایل مختلفی (مثلاً اقتصادی) از جمهوری دمکراتیک افغانستان بدون شک پشتیبانی می کنند، زیرا جمعیت روستایی همچنین منبع نیروی انسانی حکومت برای تشکیل صفوف سربازان خود می باشد و بدین ترتیب مقاومت در برابر رژیم افغانستان هر چند گسترش یافته است، هنوز کاملاً در مقابل توانایی رژیم برای رفع نیازهای خود از لحاظ سربازان ساده قرار نگرفته است، هر چند در واقع مشکلاتی پیش آمده است.
6- تعدادی از عناصری که چندان پایگاهی ندارند نیز به کوشش های مخالفان کمک می کنند.
خویشاوندان آنهایی که برکنار شده یا از سایر لحاظ در معرض تعقیب و آزار این رژیم قرار گرفته، بدون شک در جستجوی انتقام هستند، چنانچه سنت در این جامعه اشباع شده از احساس انتقام حکومت می کند، هر اندازه که این دستگاه رهبری بیشتر برای تعقیب سیاست های گذشته خودش دوام بیاورد بر تعداد این گروه ویژه افزوده خواهد شد.
دسته چپی های سرخورده و منزوی شده (که بیشتر آنها از حزب پرچم و همچنین بعضی از حزب خلقی های وامانده هستند) نیز در پی دگرگونی هستند و احساس آنها کمتر از دیگران نیست، زیرا آنها معتقدند که رهبری گروه ترکی و امین به روح اصیل انقلاب خیانت کرده و حسن نیت اولیه ای که با پیش آمدن یک حکومت اصلاح طلب در شانزده ماه قبل نشان داده شد، از میان رفته است.
عناصر سرخورده نظامی که در نظر آنها این کشتار و زد و خورد پایانی ندارد، یک بخش بالقوه انتقاد کننده از مخالفان را تشکیل خواهند داد، به ویژه اگر فرار از خدمت نظام و پیوستن به صفوف مخالفان افزایش یابد و یا اگر شورش هایی مانند شورش پنج اوت باز هم اتفاق بیفتد. گروه های مخالفان که ستاد آنها در پیشاور (پاکستان) است، عبارتند از ناراضیان «دستگاه حاکمه» سابق که به طور کلی با تحقیر بر خلقی ها نگاه می کنند، زیرا بیشتر آنها از لحاظ شجره شناسی به طبقات برگزیده افغانستان تعلق ندارند. معذالک این «جبهه های آزادی بخش» به خودی خود جمهوری دمکراتیک افغانستان را به مبارزه نمی طلبند و جبهه آزادی خش ملی افغانستان و سایر جبهه ها اگر بخواهند نقش مهمی در آینده ایفا کنند، شاید ناگزیر باشند اختلافات درونی خود را حل کنند و یک شالوده ای را بر اساس حسن نیت برای اجرای عملیات شورشی در نزدیک قلب سیاسی کشور برقرار کنند. گروه هایی که هدف های دائمی ندارند نیز مزاحمت هایی برای حکومت افغانستان ایجاد می کنند و در عین حال راهزن ها و سایر عناصر جنایتکار عملیات خود را در امتداد شاهراه های عمده کشور افزایش می دهند و بدین ترتیب به درهم ریختگی نظم و قانون در خارج از شهرها کمک بیشتری می کنند.
7- گروه های عمده ای که در داخل افغانستان سرگرم عملیات می باشند و مناطق عمده عملیات موفقیت آمیز مخالفان از این قرارند: ایالات شرقی نورستان (که در آن نورستانی ها فقط علاقه مند بودند که مانع دسترسی رژیم به موطن پر از زمین های ناهموار خود شوند، ولی اکنون ممکن است با جنگ در دره پنج شیر که به کابل بیشتر نزدیک است وابستگی پیدا کنند)، ایالت پکتیا در جنوب شرقی پایتخت (که نهضت مخالفت آنها ممکن است بیش از همه به آوارگان در پاکستان و همچنین به گروه های «رسمی» مربوط باشد، به ویژه گروه گلب الدین حکمت یار - سیداحمد گیلانی که محل آنها در پیشاور است، و در آنجا کوشش هایشان ممکن است به شهرهای گردیز و غزنی برسد.)
ص: 620
ستون فقرات مرکزی هلالی شکل کشور (که جمعیت شیعه هزاره آن که در پائین ترین درجه نردبان اقتصادی و اجتماعی افغانستان قرار دارد، شاید برای آن می جنگند که از سرکوبی ها گذشته که به دست حکومت مرکزی تحت سلطه پشتوها دیده است، انتقام گیری کند). منطقه اطراف شهر هرات (که در آنجا نشانه هایی در دست است که «نفوذ» یا «تجربیات» ایرانیان ممکن است به شورشیان فارسی و پشتو کمک بکند) و مناطق کشاورزی ترکمن نشین و ازبک نشین هندوکش (هر چند در این مناطق ارتش کمتر حضور دارد و زدوخوردها به مقیاس های زد و خوردهای در امتداد مرز پاکستان و افغانستان نیست). شواهد درباره هماهنگی این کوشش ها بسیار کم است و لااقل تاکنون این عملیات موفق آمیز به ابتکار ساکنان محلی که به دفاع از سرزمین زاد و بومی خود می پرداختند، انجام گرفته است. اگر عصیانگران عملیات بزرگی را در خارج از این مناطق انفرادی به راه بیندازند (همان طوری که اکنون در مورد نورستان صدق می کند)، مشکلات رژیم به طور آشکارا ممکن است دشوارتر شود.
8 - تظلمات اساسی مخالفان ظاهرا برای توجیه زد و خورد دراز مدت کافی به نظر می رسد. دو مفهوم بر این «گلایه ها» که انگیزه عناصر مخالف است و عصیانگری کلی این کشور را به مقیاس های بزرگتری از سایر ملاحظات تحریک می کند عبارتند از:
اول این مفهوم همگانی که دستگاه رهبری جمهوری دمکراتیک افغانستان از «خدا نشناس های کمونیست» تشکیل شده و اینکه گروه ترکی و امین روح ملی افغانستان و آینده آن را به مسکو فروخته است. ترس از سرکوبی نهایی حقوق مذهبی آنها به نمونه آسیای مرکزی شوروی (لازم به یادآوری است که بسیاری از مسلمانان از این مناطق در قرن بیستم برای حفظ تمامیت مذهبی خود به افغانستان گریختند) و نفرت سنتی افغانی ها نسبت به همسایه شمالی نیرومند (و بنابراین تهدید کننده)، هنگامی که با سلاح های مدرن و اراده برای انتقام یکجا شود مشکل بزرگی پیش خواهد آورد. اینها احساسات و عواطفی هستند که کمتر احتمال می رود به سرعت کاهش یابد و بنابراین از میان بردن آنها به کمک زور فوق العاده دشوار است.
9- در عوض برنامه های عمده اصلاحی رژیم (کاهش بیسوادی، اصلاحات ارضی، برطرف کردن شیربها و ممنوع کردن رباخواری) باعث مخالفت های پراکنده ای شد ولی عصیانگری مداوم با خصومت با این برنامه ها ارتباطی ندارد، هر چند هم این برنامه ها از محبوبیت عمومی برخوردار نباشد. آنچه که روشن است این است که برای اینکه حتی افغان ها بر علیه سلاح های جدید یک حکومت مصمّم و بی امان اسلحه به دست بگیرند، عواطف بسیار عمیقی لازم است و چنین عواطفی در واقع در صحنه سیاسی کنونی افغانستان حکمفرماست.
10- برای اینکه رژیم بتواند روند کنونی را معکوس کند راه های اختیاری معدودی در دسترس می باشد. دستگاه رهبری جمهوری دمکراتیک افغانستان ظاهرا راه های اختیاری سیاسی بسیار محدودی دارد که اگر اتخاذ شود بتواند فرصت هایی برای معکوس کردن جریان کنونی داشته باشد. حکومت عده ای از برنامه های خود را (به ویژه اصلاحات ارضی را) «با موفقیت انجام یافته» اعلام داشته است، ولی این اقدام اثر ملموس ناچیزی بر سطح زد و خوردها داشته است و این تحولی است که این استدلال را که اصلاحات رژیم علل ریشه ای رشد نیروهای مخالف نبوده است، تقویت می کند.
11- دستگاه رهبری برای سروکار داشتن با مسئله مذهبی یک مبارزه، روابط عمومی دامنه داری را به
ص: 621
راه انداخته است که از جمله این استدلال مکرر از سوی ترکی و امین در نطق های عمومی آنهاست، مبنی بر اینکه جمهوری دمکراتیک افغانستان مطلقا با اسلام مخالف نیست. علاوه بر این در اجتماعی در کابل متشکل از بیش از یکصد تن از عالمان اسلامی اعلامیه ای در پشتیبانی از «تقوای» رژیم و ادعای اینکه جمهوری دمکراتیک افغانستان عملاً «حامی» اسلام است صادر شد.
معذالک این کوشش ویژه به حق ممکن است دیرتر از آن صادر شده باشد که بتواند توده ها را متقاعد کند که یکی از هدف های اساسی رژیم خلقی، تضعیف اسلام در افغانستان نیست.
12- تغییرات جزئی در مناسبات جمهوری دمکراتیک افغانستان با اتحاد شوروی ممکن است مخالفت با رژیم را تا اندازه ای ملایم تر کند، ولی مشخص کردن راه های پرمعنی که خلقی ها بتوانند این هدف را بدون به مخاطره انداختن موجودیت خود تا حد انهدام دنبال کنند، دشوار است، زیرا ارتباط با شوروی ها پشتیبانی اصلی دستگاه رهبری کنونی است و بدین ترتیب گروه ترکی و امین با این معما مواجه است که جمهوری دمکراتیک افغانستان شاید بدون پشتیبانی وسیع شوروی نتواند به بقاء خود ادامه دهد و در عین حال معمای دیگری پیش می آید و آن اینکه همین پشتیبانی باعث دامن زدن احساسات مخالفت ملی گرایانه می شود.
13- یک دگرگونی اصیل در ترکیب دستگاه رهبری (نه صرفا یک ترمیم پست های وزیران که جنبه آرایشی دارد) ممکن است احتمالاً انقلاب را حفظ کند، ولی یک گروه جدید جمهوری دمکراتیک افغانستان در عین حال ناگزیر خواهد بود عوام الناس افغانی را متقاعد کند که برداشت های جدید نسبت به اسلام و مسکو به مورد اجرا گذاشته خواهد شد. معذالک در این رابطه صرف نظر از مقدار یا منبع فشار خارجی دستگاه رهبری کنونی کمتر متحمل به نظر می رسد که داوطلبانه جویای انهدام خود باشد.
بنابراین با توجه به اینکه قتل های سیاسی انفرادی صورت نمی گیرد و این چیزی است که نمی توان آن را غیرمحتمل دانست، شاید رهبران خلقی به کوشش های خود برای نابود کردن مخالفان با توسل به زور ادامه دهند و این سیاستی است که شاید منجر به زد و خورد بیشتر در خارج از شهرها و سطح بالاتری از پشتیبانی شوروی و بالمال مداخله مستقیم شوروی «برای نجات انقلاب» بشود.
14- مخالفان آن قدر هم یکدست و متحد نیستند: علیرغم مشکلاتی که مخالفان برای رژیم خلقی ایجاد کرده اند، با موانعی که ناشی از خود است نیز مواجه هستند و نابودی جمهوری دمکراتیک افغانستان به هیچ وجه گریزناپذیر نیست. مثلاً شورشیان (شاید از لحاظ نقشه و طرح) باید هنوز منطقه ای بزرگتر از یک شهر کوچک را به تصرف خود درآورند (هر چند اکنون مناطق بزرگی در خارج از شهرها برای نیروهای دولتی «ممنوع الورود» به ویژه پس از فرارسیدن شب اعلام شده است) و چنین به نظر می رسد که یک رهبر مخالفان که هویت او شناخته شده باشد و بتواند وفاداری عموم ملت را به خود جلب کند وجود ندارد و کوشش های ضدرژیم فاقد هماهنگی و فاقد نقشه بوده است. تاکنون مخالفین به انگیزه اولیه خطاها و ناآزمودگی های خود رژیم به فعالیت برخاسته اند. اینها عواملی هستند که می توان آنها را اساسا منفی قلمداد کرد. اگر خلقی ها در آینده مرتکب سوء محاسبه نشوند و یا از خود ترفندهای سیاسی ماهرانه ای نشان دهند و اگر شورشیان نتوانند خود را تحت یک رهبری متحد متشکل کنند، معلوم نخواهد بود که تا چه مدت عوامل منفی بتوانند دشواری و رنج لازم برای سرنگون کردن یک رژیم مصمم و به خوبی مسلح شده را تحمل کنند. فشار و فرسایش و تشنج تنها متوجه خلقی ها نیست و در اوضاع و احوال کنونی
ص: 622
«پیروزی» به حق نصیب طرفی خواهد شد که بتواند از باختن اجتناب کند.
15- «پیروزی» مخالفان از چند جنبه برای منافع ایالات متحده برخوردار خوش یمن خواهد بود، ولی با در نظر گرفتن جنبه های منفی و مثبت، احتمالاً برای ایالات متحده مساعدتر خواهد بود. به وسیع ترین مفهوم سقوط یک رژیم رادیکال دست چپی مورد حمایت شوروی به حق به منافع ایالات متحده خدمت خواهد کرد و در درجه اول به جهان سوم نشان خواهد داد که دیدگاه حریفان مارکسیست لنینیست ما درباره «روند اجتناب ناپذیر تاریخ جهان» لزوما دقیق نیست.
یک موضع گیری حقیقتا غیر متعهد بین المللی حتما از جانب ما مورد استقبال قرار خواهد گرفت و همچنین مشارکت مجدد ایالات متحده در زمینه عمران اقتصادی در صورت کنار رفتن جمهوری دمکراتیک افغانستان، پیش خواهد آمد. هر چند اطلاعات قاطع درباره هدف های مخالفان در دسترس نیست. در داخل کشور یک گروه از مخالفان (جبهه ملی انقلاب اسلامی افغانستان) علنا از تشکیل «لویا جرگه» (شورای عالی سنتی افغانستان که برای بحث درباره تصمیمات بزرگ مربوط به کشور تشکیل می شود) علنا دفاع کرده است و بدین ترتیب از پشتیبانی ما از فرآیندهای دمکراتیک برخوردار خواهد بود، البته به فرض اینکه یک چنین اجتماعی درواقع صورت گیرد.
16- بالعکس «بیانیه های» در دسترس صادر شده به وسیله گروه های مخالف خواستار یک نظام اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر تعالیم اسلامی «بنیادگرا» می باشد و بنابراین یک رژیم تحت رهبری مخالفان به احتمال اصلاحات اجتماعی و اقتصادی (که تا این اندازه برای این کشور عقب مانده لازم است و در درجه اول اولویت قرار گرفته) نخواهد داشت. هزاران فقره انتقامجویی های شخصی، به احتمال قوی علیه کارکنان بازمانده حزب خلق صورت خواهد گرفت و بدین ترتیب سابقه دوران بعد از رژیم جمهوری دمکراتیک افغانستان از لحاظ حقوق بشر لکه دار خواهد شد؛ صرف نظر از اینکه این انتقام های شخصی علیه بعضی از مقامات حزب خلق حتی موجه جلوه گر شده باشد. یک موضع غیردوستانه نسبت به اتحاد جماهیر شوروی (که اجتناب ناپذیر نیست ولی یقینا با توجه به نیروهای برانگیزنده مخالفان کنونی بیشتر احتمال دارد) ممکن است نتایج بی ثبات کننده ای برای منطقه داشته باشد، به ویژه با توجه به بلاتکلیفی های حاکم بر کشورهای همسایه افغانستان. در ضمن چنین احتمالی ممکن است در ارزیابی اینکه تا چه حدی می توان با این رژیم خلقی مراوده داشت در محاسبات مسکو در نظر گرفته شود.
17- با محاسبه نکات مثبت و منفی منافع وسیع تر ما به ویژه با توجه به پیوندهای فوق العاده نزدیک جمهوری دمکراتیک افغانستان با مسکو و خصومت تقریبا آشنای آنها با ایالات متحده و جو ترسی که این رژیم در سراسر این کشور (ایالات متحده آمریکا) ایجاد کرده است، به منافع عمده ما با کنار رفتن رژیم ترکی و امین علیرغم ناکامی هایی که ممکن است برای اصلاحات آینده اجتماعی و اقتصادی در داخل افغانستان داشته باشد خدمت خواهد کرد.
آمستوتز
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!