Post
39730
از:
محرمانه
به:
1345-01-20- 1966-04-09
متن سند
سند شماره 299
محرمانه
9 آوریل 1966- 20 فروردین 1345
سفارت آمریکا، تهران، ایران
کنسول آمریکا، مشهد، ایران
[موضوع]: تماس با اتباع شوروی
در روز 4 آوریل، گزارشگر از آقای ان. ای. پاولنکو دعوت کرد که پس از افتتاح کلینیک جدیدِ
ص: 590
دانشگاه مشهد توسط اعلیحضرت شاهنشاه ایران، برای صرف یک نوشیدنی به خانه اش بیاید.
آقای پاولنکو این دعوت را پذیرفت، ولی گفت ترجیح می دهد با همسرش به منزل گزارشگر بیاید و به همین دلیل نیم ساعت پس از پایان مراسم به منزل او خواهد آمد.
او و همسرش نیم ساعت پس از پایان مراسم به منزل گزارشگر آمدند. آقای کلیونجر، کنسول آمریکا، آقا و خانم پاولنکو، و گزارشگر و همسرش این جمع را تشکیل می دادند.
آقای پاولنکو یک بُکس سیگار روسی به رسم هدیه با خود آورده بود و در پایان میهمانی گزارشگر به او یک کنسرو سوپ ماهی لوئیزیانا هدیه داد.
در طول صحبت های گرمی که بین پاولنکو و گزارشگر صورت گرفت، نکات زیر مشخص شد:
1- آقای پاولنکو یک لاتین دان است. با وجود این، او زبان لاتینی را فراموش کرده است. او خودش می گوید که «برای قبولی در امتحان» درس خوانده و بعد از آن همه چیز را فراموش کرده است. او می گوید زبان آلمانی و انگلیسی را هم همینطور یاد گرفته است.
2- آقای پاولنکو هنرهای آبستره یا امپرسیونیستی را دوست ندارد. با وجود این، هم آثار دیگو ریویرا را دوست دارد و هم آثار پیکاسو را. او همچنین نقاشی آبستره ای را که گزارشگر به سبک جکسون پالاک کشیده بود، ستایش کرد و گفت خوبی این نقاشی این است که او می تواند لنین را در آن نقاشی ببیند و گزارشگر احتمالاً جورج واشنگتن را. در اثنای همین صحبت ها بود که گفت جورج واشنگتن را ستایش می کند.
3- آقای پاولنکو آدم فرانسه دوستی است. البته شاید این فرانسه دوستی او نوعی احترام به نظرات من بود که از قبل با آن آشنا بود. با وجود این، او گفت هرگز فکر نمی کند تحت هیچ شرایطی فرانسه و روسیه رو در روی یکدیگر قرار گیرند. و اینکه اصلاً دوست ندارد ویرانه های پاریس را ببیند. آقای پاولنکو گفت تنها عمل انسانی نازی ها این بود که پاریس را با خاک یکسان نکردند.
4- آقای پاولنکو خیلی دوست دارد چیزهای بیشتری درباره ایالات متحده بداند. او گفت فقط از روی معدود کتاب هایی که درباره ایالات متحده خوانده است آن را می شناسد و خیلی علاقه دارد به ایالات متحده سفر کند و یا مطالب بیشتری درباره آن بخواند.
5- آقای پاولنکو دوست دارد زبان انگلیسی را بهتر بداند. او پرسید آیا می تواند در انجمن ایران و آمریکا زبان بخواند. گزارشگر که مدیر انجمن ایران و آمریکاست داوطلبانه گفت آقای پاولنکو می تواند به او روسی درس بدهد و او به آقای پاولنکو انگلیسی.
6- آقای پاولنکو گفت که عضو حزب کمونیست نیست.
7- کنسول و آقای پاولنکو در مورد مواضع دو کشور درباره ویتنام صحبت کردند. در طول این صحبت ها کنسول بر تمایل آمریکا برای مذاکره تأکید کرد. وقتی کنسول جمع را ترک کرد، آقای پاولنکو به گزارشگر گفت خوب است که با هم صحبت می کنیم، ولی «نه درباره ویتنام،
ص: 591
چون ایشان (کنسول)، جانسن نیستند و من هم برژنف نیستم، پس بهتر است درباره مسایلی صحبت کنیم که می توانیم حلش کنیم.»
8- آقای پاولنکو لنینگراد را به مسکو ترجیح می دهد. او گفت خیلی به موزه آرمیتاژ در لنینگراد علاقه دارد و همچنین اظهار داشت هم لنینگراد و هم مسکو حومه ای به نام «اسپوتنیک» دارند.
9- خانم پاولنکو دو مدرک تحصیلی دارد، یکی در مهندسی مکانیک گرایش سردسازی و یکی هم در زبان روسی. او هر دو مدرکش را از دانشگاه لنینگراد گرفته است.
10- فرزندان خانواده پاولنکو نزد مادر خانم پاولنکو در عشق آباد زندگی می کنند. خانم پاولنکو سه ماه تابستان، یعنی ژوئن، ژوییه و اوت را به خانه برمی گردد. او و فرزندانش و مادرش همدیگر را در لنینگراد ملاقات می کنند. بچه ها تقریباً 8 و 12 ساله هستند. آنها در سال های 1960 تا 1961 در مشهد بودند، ولی از مشهد خوششان نیامد.
11- خانم پاولنکو خیلی فارسی نمی داند. مکالمه انگلیسی هم بلد نیست، ولی اگر سئوالی را روی کاغذ برایش بنویسید، آن را می فهمد. گاهی اوقات به جای اینکه شفاهاً جواب شما را بدهد، آن را روی کاغذ می نویسد. نقاشی اش خوب است. دستور تهیه سوپ بورشت را به همسر گزارشگر داد.
12- خانم پاولنکو مجله ی «وگ» را خیلی دوست دارد و از بازار هارپر هم خوشش می آید.
13- خانم پاولنکو فقط نوشیدنی اسکاچ و سودایش را مزمزه کرد.
14- خانم پاولنکو قبلاً پای چپش را جراحی کرده و قسمتی از استخوان آن را برداشته است. به همین دلیل، نمی تواند مدت زیادی بایستد و یا کفش های پاشنه بلند پایش کند.
15- پدر خانم پاولنکو در یک کارخانه ریخته گری در لنینگراد کار می کند.
16- خانم پاولنکو پرسید که آیا فقط گزارشگر و همسرش در آن خانه زندگی می کنند. ظاهراً از اینکه دو نفر چنین خانه ی بزرگی (که البته مسلماً چندان مجلل نیست) دارند، تعجب کرده بود.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!