Post
12951
از: کنسولگری آمریکا در شیراز
محرمانه
به: وزارت امورخارجه
1357-06-31- 1978-09-22
متن سند
ص: 801
سند شماره 60
تاریخ: 22 سپتامبر 1978 - اول مهر 1357
طبقه بندی: محرمانه
از: کنسولگری آمریکا در شیراز
به: وزارت امورخارجه
موضوع: روش ها و موضع های سیاسی در جنوب ایران
خلاصه و مقدمه: گفتگوهای اخیر با عده مختلفی از مردم در جنوب ایران یک صدایی قابل ملاحظه ای را مورد نفرت نسبت به رژیم که در رأس آن شاه قرار گرفته آشکار ساخته است ولی در مورد مسایل دیگر از جمله مقام اسلام، وحدت کمتری نشان داده شده است. عدم رضایت بدون شک عمیق است ولی به غیر از دانشجویان رادیکال چپ و متعصبین مذهبی رادیکال راست که از سرنگونی شاه و برقراری یک حکومت سخن می گویند، کمتر مردمی می توانند درباره یک راه سازنده دیگر برای حکومتی که ظرف 15 سال گذشته بر سر کار بوده است با یکدیگر توافق کنند. اغلب برای انتخاباتی که آزاد از دست کاری ها بوده و هر چه زودتر انجام شود تقاضا می شود. مع ذلک ایرانیان فکور حتی آنهایی که از رژیم کنونی شدیدا متنفرند اذعان می دارند که در غیاب فشار درباره اینکه چه کسی و تحت چه شرایطی باید انتخابات را انجام دهد، و اینکه انتخابات احتمالاً مجلسی بوجود خواهد آورد که اعضای آن قادر نخواهند بود درباره هر مسئله ای به جز تظلمات خود از حکومت های گذشته وحدت ایجاد کنند. باتوجه به چنین اوضاع و احوالی به نظر می رسد که شاه ناگزیر است که علیرغم فقدان شوق برای رهبریش به عنوان فیصله دهنده نهایی ایران همچنان به کار ادامه دهد.
پایان خلاصه و مقدمه
1- در روزهای اخیر در جنوب ایران پیدا کردن شخصی که کلمه خوبی برای شاه داشته باشد بسیار دشوار است. نمای جمعیت ایران نشان می دهد که چرا، تقریبا نیمی از همه ایرانیان از سال 1963 به بعد بدنیا آمده اند و این آخرین باری بود که کشور با یک بحران سیاسی و اقتصادی مهم روبرو شده بود.
تقریبا32 جمعیت ایران از سال 1953 به بعد به دنیا آمده اند و این آخرین زمانی بود که ناچارا حکومت شاه به طور جدی یک چیز امکان پذیر بود. کمتر کسی از میان این گروه از مقایسه آن زمان و این زمان تحت تأثیر قرار می گیرد در حالی که این مقایسه برای کسی که شاهد این تحول ایران از یک کشور فقر زده که حاکمیت آن از سوی کشورهای ثروتمند و با نفوذتر نادیده گرفته شده بود و نقش کلیدی را در آن تحول داشتند، بوده است، معنی عمیقی دارد. به نسلی که بعد از سال 1953 بدنیا آمد وعده هزاره داده شده است و مقایسه آن با این معیارها صورت می گیرد.
2- حتی آنهایی که سنشان می رسد که آن روزگار بد سال های 1953 و قبل از آن را به یاد داشته باشند، تظلماتی نسبت به رژیم دارند. این تظلمات از غیر مذهبی کردن دولت تا رخوت کارمندان عالیرتبه دولت و فرو ریختن بازار مستغلات و فساد و ادامه (و رشد) نابرابری ها در جامعه ایران، دامنه دارد. شاه و مشاورینش از منابع عدم رضایت از آن نوعی که در فوق بر شمرده شد بی اطلاع نبودند و معمولاً نسبت به آنها واکنش نشان می دادند. مع ذلک اقداماتی که برای رفع فشار در یک زمینه به عمل می آمد، مانند کنترل ها
ص: 802
بر احتکار و بورس بازی معاملات ملکی که برای کاهش دادن تعداد میلیونرهای یکشنبه و مسدود کردن شکاف بین ثروتمند و فقیر، زمینه هایی جدی برای سرخوردگی بوجود آورده است (یعنی در میان مالکان که البته نه همه آنها دارایی خود را از لحاظ مالکیت بر تعداد روستاها بر می شمارند و امیدوارند که املاک خود را در مقابل پول کافی بفروشند تا بتوانند فرزندان خود را به دانشگاه بفرستند و یا اندوخته ای برای بازنشستگی خود داشته باشند) در زمان های دیگر اراده به نوسازی ایران منجر به تصمیماتی شده است (مثلاً دادن حق رأی به زنان) که معلوم بود در معرض مخالفت قرار می گیرد (یعنی از سوی محافظه کاران مذهبی).
3- دگرگونی، همواره منافع موجود واگذار شده را در معرض تهدید قرار می دهد ولی از این نمی توان نتیجه گرفت که تغییراتی که شاه انجام داده است، از قبل تعیین شده بود که درجه ای از مخالفین را نسبت به فرمانروایی او که اکنون در میان جمعیت های ایرانی آشکار است بوجود خواهد آورد. بلکه بیشتر چنین به نظر می رسد که طرز اعمال این تغییرات اغلب بیش از خود این تغییرات یک عامل اساسی تر در واکنش نسبت به آنها بوده است، ایرانیان ظاهرا در اینکه عملاً از همه تصمیمات سیاسی 15 سال اخیر خارج از میدان گذاشته شده اند شدیدا اظهار انزجار می نمایند. همان طوری که یک ایرانی میانسال، که می گفت خوب یاد دارد اوضاع در دوران مصدق چگونه بود، اظهار داشته این که حکومت یک عوارض خروجی بر ایرانیانی که قصد ترک کشور را دارند تحمیل کرده است، کمتر باعث دردسر من است تا اینکه داریوش همایون وزیر اطلاعات سابق بدون اینکه زحمت مشورت با مجلس را که اعضای آن طبق قانون اساسی باید حافظ منافع من باشند، به خود بدهد، آن تصمیم را اعلام کند. یک ایرانی دیگر که بازرگانان است ضمن اشاره به مداخله حکومت در ساعات بازو بسته بودن مغازه ها گفت: «ما ایرانی ها اغلب دارای این روحیه هستیم که (امروز کار کنیم و امروز هم بخوریم) و این میراث زمانی است که ایران هنوز یک کشور فقیر بود، دکانداران کوچک بدین ترتیب تمایل دارند که ساعت های مناسب برای کدبانوها که عادات آنها تابع شرایط حافظه یک روز قبل است که ممکن است هنگام ظهر برای خرید نان ناهار، ندانند پولی را که برای خرید مواد لازم برای شام مورد احتیاج است از کجا خواهد آمد، به کار مشغول شوند. در عمل ما ممکن است همان هفته ای چهل ساعت را که در غرب متداول است کار کنیم ولی ما خوشمان نمی آید که از بوروکرات های فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد که فکر می کنند بهتر از ما می دانند بشنویم که چه چیزی برای ما بهترین است و چگونه و چه هنگامی باید کار کنیم.»
4- ایرانیان در جنوب ایران علاوه بر عدم رضایت های مشترکی که آنها از حکومت خود دارند در مورد بیشتر مسایل دیگر، دارای نظریات مختلفی هستند. مثلاً روستاییان در حالی که عمیقا مذهبی هستند به طور کلی در شور و هیجانی که برای بازگشت آیت اللّه خمینی که در اغلب مناطق شهری روی داده است به طور کلی بی علاقه هستند آنها متمایل هستند که این مسئله را به نگرانی های اصلی خودشان از قبیل هوا و قابل دسترس بودن آب و قیمت گندم و غیره نامربوط بدانند از سوی دیگر و علیرغم مواضع فکری خویشاوندان روستایی اشخاصی که اخیرا از روستاها به شهرهایی وارد می شوند که در آنجا التهابات مذهبی روی داده اغلب در این گونه فعالیت ها چهره برجسته ای نشان داده اند. توضیح این تضاد ظاهری چنین به نظر می رسد که نتیجه بیمارگونه ای باشد که این روستاییان در کوشش برای هماهنگ کردن خود با زندگی شهری دستخوش آن می شوند. اغلب مذهب آنها تنها نهادی است که در محیط جدید آنها، برای آنها
ص: 803
آشنا است و آنها بدین ترتیب بشدت تحت تأثیر عوامل مذهبی قرار می گیرند که آرمانی مانند آرمان خمینی را در برگرفته است.
5- جامعه بازرگانان نیز درباره مسئله مذهب دچار تفرقه است. آنهایی که حرارت بیشتری از خود نشان می دهند، در اعتراض به حکومت و در عزای مرگ شهدا داوطلبانه مغازه های خود را می بندد که اغلب باعث خسارات مالی فراوان آنها می شود. دیگران نیز معمولاً مغازه های خود را می بندند، ولی بیشتر از ترس عملیات تلافی جویانه به خاطر نبستن است نه اینکه به خاطر همدردی با آرمان هایی که علما در پیش گرفته اند. آنها ممکن است مذهب را بسیار جدی بگیرند و از رژیم به همان اندازه متعصبین بدشان بیاید.ولی آنها همچنین نگران کار و کسب خود نیز هستند و از برهم خوردگی هایی که تعطیل کار و کسب بوجود می آورد منزجرند.
6- در میان اغلب اعضای نوگرای جامعه در جنوب ایران، نفرت نسبت به بنیادگرایان اسلامی شاید عمیق تر از مخالفت با رژیم باشد یک بانکدار اهوازی آنهایی را که در تظاهرات مذهبی شرکت کرده اند (و همچنین عده ای از پس مانده های بانک) را در آن شهر قلمداد که به عقل خود تحت نفوذ رهبران مذهبی که کمتر از خودشان سواد دارند حکم مرخصی داده اند، قلمداد کرد. یک افسر ارشد نظامی در شیراز روحانیون را به طور کلی بدترین عنصر در جامعه ایران معرفی کرد و بدست و پاهای تنبل که تنها به خاطر اجتناب از نظام وظیفه وارد مدارس مذهبی شده اند معرفی کرد، یک مهندس تربیت شده در آمریکا در صنایع الکترونیک ایران در شیراز در مقایسه رضاشاه (که او را تحسین می کند) با آتاتورک یک رهبر بزرگتری بود برای این که او از همه علما در ترکیه خلاص شده است در حالی که رضاشاه مرتکب این اشتباه شده است که بعضی از آنها را زنده گذاشته است. البته تسلط او بر واقعیات تاریخی ممکن است بسیار متزلزل باشد ولی او شکی باقی نگذارده است که در مورد مسایل مذهبی در چه موقعیتی قرار گرفته است.
7- عدم اتفاق آراء درباره موقعیت و مقام اسلام به موازات عدم اتفاق در مورد مسایل سیاسی غیر مذهبی قرار گرفته است. به جز آنهایی که خواستار بیرون راندن شاه و برقراری یک جمهوری بوده اند (و این نظریه ای است که هنوز محدود به عده کوچکی از اقلیت ها در گروه های چپ افراطی و راست افراطی در جنوب ایران است). ایرانیان کمتری به نظر می رسد که راه دیگری نسبت به رهبری شاه در نظر داشته باشند.
انتقادات معمولاً محدود به نکاتی است که شاه در مورد آنها شکست خورده است و کمتر توجهی به این موضع کرده است که چگونه نارسایی های گذشته باید اصلاح شود. به طور کلی یک اجماع آراء وجود دارد که مجلس کنونی و آنهایی که ظرف 15 سال اخیر در خدمت دولت بوده اند بی اعتبار هستند و بنابراین انتخابات هر چه زودتر، آزاد از دستکاری های دولت، اغلب مورد تقاضا است.
8- مع ذلک ایرانیان فکور اذعان دارند که هنوز انضباط مورد لزوم برای انتخابات با نظم در کشور کمتر وجود دارد اغلب احزاب و گروه بندی های سیاسی که در هفته های اخیر بوجود آمده اند تنها در سایه شخصیت رهبران آنها به یکدیگر چسبانده شده اند. باتوجه به این اوضاع و احوال این ایرانیان اذعان دارند که انتخابات بدون محدودیت ها درباره اینکه چه کسی می تواند در انتخابات شرکت کند و اندازه احزابی که می توانند نامزدهای قابلی به مجلس بفرستند کدام خواهد بود احتمالاً مجلسی بوجود می آید که اعضای آن مجموعه ای از احزاب کوچک و ناتوان به وحدت بخشیدن درباره هرگونه مسئله ای غیر از بی کفایتی
ص: 804
حکومت های گذشته می توان گفت که این راه دیگری به جای شاه است.
9- خلاصه، ایران با یک دو راهی دشواری مواجه شده است. اگر جنوب ایران به عنوان نماینده بقیه کشور به عنوان نمونه فرض شود اغلب ایرانیان از ماهیت رهبری که آنها دارند ناراضیند ولی آنها نمی توانند درباره آنچه که می خواهند به جای آن باشد با یکدیگر به توافق برسند. علاوه بر این به جز راه یک انقلاب خشونت بار و تحمیل رژیمی که به احتمال قوی به همان اندازه رژیم شاه خودکامه خواهد بود ایرانیان به نظر نمی رسد که در چنین لحظه ای انضباط شخصی کافی برای پیدا کردن راه چاره ای از وضع کنونی خودشان داشته باشند. بدین ترتیب چنین به نظر می رسد که باتوجه به این کمبود شاه همچنان داور نهایی آینده سیاسی ایران خواهد بود.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!