Post
39694
از: چالز. ان. راسیاس
محرمانه
به: رنسام. اس. هیگ
1343-06-21- 1964-09-12
متن سند
ص: 577
سند شماره 288
محرمانه
12 سپتامبر 1964- 21 شهریور 1343
.از بخش سیاسی: چالز. ان. راسیاس
به بخش سیاسی: آقای رنسام. اس. هیگ
[موضوع]: شرح مشاهدات شخصی در میهمانی سفارت بلغارستان، 9 سپتامبر 1964
1- میهمان مجاری، چپرتلی، مجبور شد خیلی زود مراسم را ترک کند زیرا سفیر مجارستان که به تازگی وارد ایران شده به حدی مریض است که شاید نتواند استوارنامه خود را در روز 12 سپتامبر، که از قبل تعیین شده، تسلیم کند.
2- یک زوج جذاب مجار نیز اخیراً وارد ایران شده اند. مرد قد کوتاهی نزدیک به 5 فوت 5 اینچ، ولی جثه قوی 165 پوندی، و موهای بلوند دارد. زن نیز تقریباً همان اندازه است، با موهای مشکی، و زیباست. زن انگلیسی بلد نیست. البته با مرد مجار صحبت نکردم و وقتی هم که به آن خانم معرفی می شدم، نامش را نفهمیدم. (شاید همان آنتال [؟] باشند که ماه مارس وارد تهران شدند.)
3- یک بلغاری جدید (که حدس می زنم دبیر سوم باشد) اخیراً وارد تهران شده است. نامش چیزی شبیه به [؟] است. نزدیک 30 سال دارد، با قد 5 فوت و 9 اینچی، 170 پوند وزن، موهای مشکی کم پشت، و عینکی تقریباً قهوه ای رنگ به چشم می زند. او قدری انگلیسی بلد است ولی همسرم شنیده است که او دارد با زبان رومانیایی صحبت می کند. او به همسرم گفته است که همسرش شش ماه پیش فرزندی آورده و به محض اینکه او در تهران جا گیر شود، همسرش نیز به اینجا خواهد آمد. او گفته است که در راه عزیمت به تهران، سه روز را در بغداد گذرانده و باورش نمی شود که آن شهر آنقدر کثیف باشد. خیلی خوشحال است که تهران خیلی از بغداد بهتر است.
4- فکر می کنم میهمانان معمول سفارت شوروی نیز در آنجا بودند ولی من آنیسیمف، پانکراتف، یا وسکانیان را در آنجا ندیدم. ظاهراً یک نفر دیگر غیر از [؟] (که توصیف او در یادداشت جداگانه ای به عرض خواهد رسید) نیز وارد تهران شده است. این مرد نزدیک به 5 فوت و 6 اینچ قد، 140 پوند وزن، با سری که دارد طاس می شود، ولی شاید بیشتر از 35 سال هم نداشته باشد. همسر زیبا و بلوند خبرنگار تاس او را به هم بلوکی هایش معرفی می کرد. در همین اثنا، چشمم به چشم سرهنگ پاوشوکف افتاد که از بالای شانه کسی که با او صحبت می کرد مرا دید، سری تکان داد و (به شیوه معمولش که گویی قدری خجالت زده است) لبخندی به نشانه سلام حواله ام کرد. ظاهراً گونه هایش گل انداخته بود، و یا شاید هم قدری زیاد مشروب خورده بود.
5- به هوتارک از دیپلمات های چکسلواکی که قدری دورتر از من ایستاده بود، سلام کردم. در کنار او یک خانم بلند قد و زیبا ایستاده بود که دیما از دیپلمات های رومانی به ما گفت همسر هوتارک است. قبلاً او را در هیچ یک از میهمانی ها در کنار هوتارک ندیده بودم.
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!