Post
39579
از:
سری
به:
متن سند
سند شماره 271
سرّی
[موضوع]: نیکلای میخائیلویچ پگف
1- پگف، متولد سال 1905 در مسکو، از سپتامبر 1956 تا ژوئن 1963 به مدت هفت سال سفیر شوروی در ایران بود. اگرچه او قبل از سفارتش در ایران نیز سابقه درخشانی داشت، این اولین باری بود که در یک پُست دیپلماتیک مشغول به خدمت می شد.
2- پگف، با توسل به دیپلماسی شخصی اش، به رغم انتقاد برخی از اعضای سفارت از این رویکرد، با موفقیت کشتی روابط ایران و شوروی را از طوفان پر تلاطم آن دوران عبور داد. او در طول این دوران پر تنش شدیداً فعال بود و با تلاش خستگی ناپذیر و فداکارانه اش در به دوش کشیدن مسئولیت سنگین بهبود فضای نامطمئن و خصمانه ای که در بدو ورودش به تهران حاکم بود، از خود مایه گذاشت. اگرچه او برای مدت های نسبتاً طولانی، ظاهراً به منظور شرکت در جلسات کمیته مرکزی حزب کمونیسم اتحاد شوروی، به کشورش بازمی گشت، ماندنش در شوروی احتمالاً نوعی اعتراض به روابطی بود که شکست مذاکرات و استمرار
ص: 558
تبلیغات شوروی بر ضد ایران هر گونه امید به بهبود آن را نقش بر آب می کرد. گاه می گفت که به ایران باز نمی گردد، ولی همیشه در موقع مقتضی در ایران بود. قابل درک است که اظهارات بی موقع خروشچف به والتر لیپمن در ژوئن 1961 که مذاکرات تهران را مختل کرد، او را ناراحت کرده باشد.
3- به رغم موانع بسیار، پگف همچنان هدف خود را که تنش زدایی روابط بود دنبال کرد و پس از بازگشتش به ایران در پاییز سال 1960 با عزم راسخ تلاشی همه جانبه را در این ارتباط وجهه همت خویش ساخت. پگف در حوزه سیاسی بسیار فعال شد. او تمام وظایف رسمی و تشریفاتی یک سفیر را انجام می داد و در عین حال از هیچ یک از وظایف دیپلماتیک خویش نیز کوتاهی نمی کرد. صبح زود بر سر کارش حاضر می شد و تا دیر وقت مشغول کار بود. پگف علاقه آشکاری به میراث تاریخی ایران نشان می داد و از محل های توریستی دیدن می کرد، در مراسم بهره برداری از سد ها شرکت می نمود، به بازدید تأسیسات نفتی می رفت، در روز قبل از افتتاح نمایشگاهها از آثار دیدن می کرد، و ... او همچنین وظایفی را در باشگاه شوروی و انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بر عهده داشت. همیشه برای صحبت کردن آماده بود، و مصاحب خوبی هم بود.
4- پگف در مناسبات اجتماعی اش شخص راحتی بود و همیشه لبخند می زد یا می خندید. رفتار دوستانه و صمیمی اش اصلاً نشان نمی داد که او عهده دار چه مسئولیت سنگینی است و با چه وظیفه شناسی خاصی کارهایش را انجام می دهد. گاه حتی به پُرگویی می افتاد. البته نمی شد همه حرف هایش را باور کرد، ولی او سرسختانه و به رغم سکته قلبی اش در اواخر اکتبر 1960 و مشکلات مکرر قلبی در ژانویه 1962، به دنبال نیل به هدفش بود.
5- اگرچه نویسنده این سطور هیچگاه در گفتگوهای مهم پگف با مقامات حاضر نبوده است، چنین می اندیشد که پگف مذاکره کننده بسیار چیره دستی بوده است. مسلماً شخصیت جذاب او نقش به سزایی در نفوذ فرهنگی به درون محافل ایرانی داشت، و در همین نقش آشکارش بود که در عملیات سرویس مخفی روسیه شرکت کرد، تا جایی که به مأموران پرونده سرویس فوق شأن و اعتبار بخشید و توانست آنهایی را که استعداد جاسوسی داشتند، مجذوب خود سازد. یکبار که یک مأمور اطلاعات مخفی نظامی روسیه ناشیانه به یک کارمند دولت آمریکا پیشنهاد کرد که می تواند در حکم میهمان دولت شوروی از طریق اتحاد جماهیر شوروی سفر کند، پگف از این پیشنهاد اطلاع یافت و شخصاً از چنین پیشنهادی حمایت کرد.
6- پگف در گذشته با مالنکوف، کاگانویچ و شپیلوف و ... تماس سیاسی داشت، ولی ظاهراً این تماس ها هیچ تأثیر بدی بر او نداشت. تنها نقطه ضعف او، البته اگر بتوان آن را نقطه ضعف نامید، رابطه عاشقانه اش با ویتالیا استپانوا شاموسکایا، همسر وادیم مویسیویچ شاموسکی، از مقامات TORGPRED بود. البته ما هیچگونه مدرکی در این ارتباط نداریم و این بریتانیایی ها بودند که در ماه مارس 1958 چنین ادعایی نسبت به او کردند. بریتانیایی ها مدعی
ص: 559
بودند که شاموسکایا به پگف گفته بود که در طول غیبتش از ایران، آلکسی لئونیدویچ وُرنین «چیزهایی» بر ضد او گفته است. به هر حال، هر چه بود، این مسئله هیچ تأثیر منفی بر زندگی حرفه ای پگف نداشت.
7- برخورد ماهرانه با مطبوعات ایران از جمله عوامل موفقیت پگف بود. با تغییر دولت ایران، او بعد از پاییز سال 1962 تلاش بسیاری کرد که این برداشت را در اذهان ایجاد کند که روابط ایران و شوروی رو به بهبود است. ناگهان، پگف به شخصیت محبوب مطبوعات تبدیل شد و هر روز عکس هایی از او در روزنامه های داخلی ایران به چاپ می رسید که نشان می داد او در این یا آن مراسم شرکت کرده است. به دلیل توجهی که به او می شد، مطبوعات نیز در چاپ اخبار مربوط به او راه اغراق پیش گرفتند و عموم مردم نیز از این اخبار مطلع می شدند. پگف قبل از ترک همیشگی ایران، به طور بی سابقه ای برای خداحافظی به دیدن یوسف مازندی، نماینده خبرگزاری یونایتد پرس در ایران، و جهانگیر بهروز، در «اکو آو ایران»، رفت. جهانگیر بهروز در روز 30 ژوئن 1963 با انتشار شماره فوق العاده ای که عکس پگف روی جلد آن بود، مقاله ای در تعریف و تمجید از پگف به چاپ رساند.
8- روابط پگف با آمریکایی ها چندان صمیمی نبود. ویلز، سفیر سابق آمریکا در ایران، به هیچوجه دوست نداشت بیشتر از تماس های خشک و تشریفاتی رابطه دیگری با روس ها داشته باشد. هلمز، سفیر کنونی آمریکا در ایران، در روز 11 ژوئن 1961 وارد تهران شد، یعنی یک روز قبل از عزیمت پگف به اتحاد جماهیر شوروی. پگف در روز 12 ژوییه به ایران بازگشت و سفیر هلمز در تاریخ 23 سپتامبر به دیدن او رفت. پگف در تاریخ 11 اکتبر بدون پس دادن دیدار سفیر هلمز، ایران را ترک کرد. معلوم نیست که آیا این عدم رعایت آداب اجتماعی عمدی بود یا اینکه پگف آنقدر درگیر مذاکرات سیاسی بود که از این مهم غافل شده بود و یا اینکه کارمندانش از یادآوری این وظیفه به او غفلت کرده بودند. پگف تا 10 ژانویه 1962 به ایران بازنگشت. در همین حال، آنیسیمف، کاردار سفارت شوروی، دعوت کنسول سفارت آمریکا را برای شرکت در میهمانی 29 ژوئن پذیرفت و در تاریخ 4 ژوییه 1962 نیز پتروفسکی، کنسول سفارت شوروی به جای پگف در ضیافت سفارت آمریکا شرکت کرد.
9- با وجود این، چندین آمریکایی که در ضیافت های رسمی سفارت شوروی شرکت کرده بودند، همیشه با استقبال گرم پگف مواجه شده و پگف به آنها گفته بود: «بیایید و از باغ سفارت، از استخر سفارت و غیره استفاده کنید. هر وقت دلتان می خواهد به اینجا بیایید.» گویی که اگر کسی با آن دعوت، یکباره و بدون اصرار شخصی دعوت کننده به دروازه سفارت شوروی نزدیک می شد، کاری دور از آداب انجام داده بود. به هر حال، تماس های بسیار کم آمریکایی ها با پگف همچنان در سطح بسیار رسمی، البته دوستانه، ادامه یافت. پگف خودش رسماً این چند آمریکایی را دعوت نکرد، ولی در واقع کارمندان او در تماس های شخصی با این آمریکایی ها دعوت او را ابلاغ کرده بودند.
ص: 560
10- می توان گفت پگف شخص خوش تیپی است. موهای پُر و یک دست سفیدش به او وقار خاصی می بخشد. او آدم خوش لباسی است، که تقریباً در لباس پوشیدن وسواس دارد، و هر گاه تنها در طول خیابان قدم می زند، چشمها به سویش برمی گردد. در او ظرافتی وجود دارد که معمولاً در روس ها نیست. او فرد متشخص و با وقاری است و اصالت خانوادگی از حرکات و سکنات او پیداست. او به حدی در رفتارش مهربان است که گاه حالتی پدر گونه پیدا می کند.
11- به نظر می رسید پگف برای دیدار هر کسی که تقاضای دیدنش را می کرد، وقت داشت. او در همه چیز دست داشت، زیرا در همه تصمیم گیری هایی که در تأسیسات روس ها انجام می گرفت، مشارکت می کرد و در کوچکترین جزییات امور با او مشورت می شد. تعدادی از کارمندان دون پایه اش او را «ارباب» خطاب می کردند، او همه امور سفارتخانه را کاملاً تحت کنترل داشت، و حتی قبول یا رد تقاضای رفتن به ماهیگیری و یا معالجه یک دوست وفادار در «خارج» از بیمارستان شوروی با او بود. همه اینها علاوه بر وظایف بی شمار دیگرش. او به کارمندانش توجه داشت و حتی نگران فیلم هایی بود که برای فرزندان کارمندانش به نمایش می گذارند، و شکایت داشت که یکی از فیلم ها آنقدر قدیمی است که بچه ها دیگر آن را حفظ هستند، و می گفت: «ما اصلاً به فرزندانمان توجه نداریم. می خواهم بدانم چه فیلم هایی می توانیم برایشان نشان دهیم.» 12- جای تعجب دارد که پگف با داشتن چنین زمینه ای، چرا حداقل یک زبان خارجی را هم یاد نگرفت. او می تواند چند عبارت احترام آمیز به انگلیسی، فرانسه و فارسی بگوید، به نحوی که شنونده به اشتباه گمان می کند او زبان های فوق را بلد است. ولی وقتی به این زبان ها با او صحبت کنید، کاملاً دست و پایش را گم می کند. همیشه یک مترجم همراه اوست.
13- همسر پگف که زبان انگلیسی را نسبتاً خوب می داند، یک میزبان خوشرو، باوقار و با محبت است، و برای پگف یک گنج به حساب می آید. در طول دوره بهبود روابط ایران و شوروی از نوامبر 1962 تا ژوئن 1963، پگف و خانم پگُف همه جا با هم ظاهر می شدند. در مقابل هر وقت هم میهمانی می داد، نه فقط میزبان خوبی بود، بلکه عالی بود.
14- پگف ها در روابط خانوادگی شان نیز با یکدیگر و فرزندانشان بسیار مهربان و باعطوفت بودند، و مکرر با خانواده شان در مسکو تماس می گرفتند.
15- اگرچه ویاچسلاو آناتولیویچ ویسوتسکی، نماینده خبرگزاری تاس، از اکتبر 1959 در تهران بود، ولی گویا او و پگف همدیگر را تا ماه مارس 1963 کشف نکرده و هنگام بازی شطرنج به یکدیگر علاقه پیدا نکرده بودند، البته شاید به این دلیل که ویسوتسکی می گذاشت پگف در بازی ببرد. گاه به هنگام بازی شطرنج، مشروباتی که نوشیده بودند بر آنها تأثیر می گذاشت و همسرانشان، که آنها هم ناگهانی با یکدیگر خیلی دوست شده بودند، می گفتند که شوهرانشان، در این شرایط «درست مثل پسر بچه ها می شوند»، یعنی دوست ندارند بازیشان
ص: 561
را قطع کنند.
16- خانواده پگف علاوه بر زوجی که از آنها نام بردیم، ظاهراً روابط بسیار نزدیکی هم با دو خانواده دیگر روس داشتند، یکی گیریگوری اندریویچ کوزمنکو، وابسته نظامی، و دیگری نیکلای کنستانتینویچ تاراسف، کنسول سفارت، و همسرانشان. خانواده تاراسف با پگف ها نسبتی هم دارند. تاراسف می گوید که او با پگف روابط کاری نزدیکی دارد و در مجارستان نیز با او بوده است.
17- پگف ها دوستان بسیاری در میان جامعه «روس های مقیم ایران» داشتند، و در زمان عزیمتشان در ماه ژوئن 1963، ایستگاه قطار مملو از روس هایی بود که برای بدرقه آمده بودند. مسلماً وقتی پگف ایران را ترک می کرد، وظیفه اش را به خوبی انجام داده بود، و احتمالاً حالا از گرمای فزاینده «دوستی» بین دو کشور و افزایش مبادلات آن دو بیشتر لذت می برد.
مکان یافت نشد!
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!