Post
12781
از: استمپل، لمبراکیس، تیلور
سری
به:
1357-03-15- 1978-06-05
متن سند
سند شماره (۲۹)
سری کنفرانس مقامات مهم کنسولگری
تهران - ۵ ژوئن - ۱۹۷۸- ۱۵ خرداد ۱۳۵۷
شرکت کنندگان:
تامس داولینگ جوانا مارتین جک گریسون دیوید مک گافی هاوارد هارت مایکل مترینکو جیمز هایام چارلز ناس میکی کلیبر کنت راجرز تامس کوساک جان استمپل جورج لمبراکیس کلاید تیلور ویکتور تامست
«جورج لمبراکیس» اوضاع سیاسی را در عرض یک سال گذشته با توجه به آغاز لیبرالیزه کردن سیستم ایران توسط شاه مورد بررسی قرار داد. دولت بیانی در مورد اعتقاد به مشارکت سیاسی ابراز داشته و تظاهرات اخیر این سؤال را برانگیخته است که آیا شاه کنترل کامل را دارد یا خیر؟ آیا فرآیندی که تاکنون ادامه داشته غیرقابل برگشت خواهد بود؟ رهبران سیاسی گذشته جبهه ملی با موضع مخالف دوباره ظاهر شده اند. افراد مذهبی منجمله چند آیت اللّه، بیشتر در سیاست وارد میشوند. این امر در افزایش فعالیت دانشجویی که منعکس کننده کلیه گروهها، و نه اینکه یک نقطه نظر واحد دانشجویی بوده، انعکاس داشته است. ارتش و کارمندان عالیرتبه نگران این جریان شده اند و این سؤال مطرح است که آیا ایشان بر علیه لیبرالیزه کردن عکس العمل نشان خواهند داد؟
بحث مربوطه
تامست تذکر داد که گروههای جبهه ملی در جنوب ایران فعال نبوده اند لکن در کرمان جبهه ملی بهترین عنصر سازمان یافته مخالف بود که بالاخره در ماه می۱۹۷۸ روآمد. عناصر مذهبی به طور اساسی به دو گروه تقسیم شده اند: ۱) آنهایی که مواضع حساب شده سیاسی درباره سلطنت و جامعه اسلامی مطرح میکنند و ۲) گروه وسیعتری با زمینههای روستایی و سنتی که با مدرنیزه کردن مخالفند. رهبری اینها از گروه اول ناشی میشود. در شیراز دانشجویان حالت دوگانه ای دارند؛ (از یک طرف) با مدرنیزه کردن موافقند و از طرف دیگر بی اطمینانیهایی در مورد زمینههای سنتی ابراز میدارند. مک گافی تذکر داد که شاه مطمئناً قدرت انجام آنچه را که میخواهد دارد و خط مشی خود را تحمیل میکند. در اصفهان مردم معتقدند که شاه از وسعت و عمق نارضایتی عمومی آگاه نیست. یک عامل عمده جدید نیز به وجود آمده است و آن اینکه: کارمندان و مقامات وزارتی میترسند که شاه ممکن است، تسلیم سنت گرایان شود و وضع متزلزل متجددین را از بین ببرد. از این جهت از جانب مقامات اداری فشار آورده میشود که اقدام قاطعی علیه ناراضیان به عمل آید. آیت اللّه خمینی در بازار اصفهان خیلی نفوذ دارد. بسیاری از رهبران مذهبی اصفهان از او خوششان نمی آید، اما احساس میکنند که چون وی از حمایت مردمی قوی برخوردار است، باید پذیرای او باشند. همچنین در بین متجددین دیگر نیز نارضایتی وجود دارد، از جمله سرمایه داران، کارخانه داران و کارگران، سرمایه داران احساس میکنند که به آنها ترفند زده شده است. تا منافع خود را سرمایه گذاری مجدد نمایند و کارگران هم که وعده داده شده بودند که (در سود سهام) شریک باشند میبینند که حقوقشان به حسب واقع در سال گذشته کاهش یافته است. «مترینکو» اظهار داشت که تبریز «کشور دیگری است». مردم آنجا فارسی صحبت نمی کنند و تاریخ آذربایجان همیشه جدایی طلب بوده است. مقامات حکومت شهری عملاً به خاطر تغییر و تعویض دائمی وجود نداشته اند - بعضی از اوقات در عرض چهار ماه ۲ یا ۳ نفر در یک مقام تغییر یافته اند. دانشگاه «آذرآبادگان» فقط چهار هفته از کلاسهای شانزده هفته ای خود را داشته است. کشتار دانشجویان در اوائل ماه میکارمندان دانشگاه را بر علیه دولت شورانده است. مذهب در تبریز که شهر مترقی نیست، اقتدار زیادی دارد. عملاً تنها سرگرمی که وجود دارد از طریق مساجد است. ساخت عادی اجتماعی آن تغییر یافته است. باشگاهها و سینماها تعطیل شده است. در تبریز، فرح (که در جاهای دیگر مورد احترام شدید است) حتی توسط منسوبین خود مورد تحقیر است و آنها میگویند که خانواده «دیبا» در تهران دیگر ترک نیستند. اعتقادی وجود دارد مبنی بر این که شاه از گسیختگی تبریز درست مطلع نیست. «مترینکو» متذکر شد که تحمیل مجدد یک اقتدار محکم مشکل به نظر میرسد. عقیده بر این است که سربازان اگر بدانند که مردم تبریز به خاطر دلایل مذهبی شورش میکنند به روی آنها شلیک نمی کنند. در ماه فوریه به سربازان گفته شده بود که کمونیستها درصدد اشغال قدرت هستند. اینک افسران تشخیص میدهند که شورش کنندگان کمونیست نبودند و احساس فریب خوردگی دارند. اما ستاد ارتش فکر میکند که هر نوع حادثه ای را میتواند از عهده برآید.
مک گافی اظهار کرد که وقتی پس از کودتای افغانستان به پایگاه هلیکوپتر اصفهان آماده باش داده شد.
فقط افسران هلی کوپترها را پرواز دادند و درجه داران به امور کلاس گماشته شدند. بسیاری معتقدند که دولت در مورد تظاهرات دروغ گفته است.
مذهب و تجدد
«تامست» تذکر داد که دامنه وسیعی از نارضایتیهای ناشی از مدرنیزه کردن در حال بروز است.
ایرانیان مدعی هستند که مدرنیزه کردن مفهوم هویت را از بین میبرد. اگر چنین باشد لیبرالیزه کردن سیاسی صرفاً فرآیندی را که برای مدتی ادامه داشته است، ظاهر کرده است.
«مک گافی» توجه داد که افسران جوان نیروی هوایی اصفهان مجذوب تجددند و در مورد لیبرالیزه کردنی که منجر به دادن امتیازهای عمده به مخالفین شود، ناراحتند. بسیاری از نخبگان تجددگرا پلیس را یک مشکل و مانع برای مدرنیزه کردن میدانند.
«داولینگ» متذکر شد که افسران پلیس که با وی سروکار دارند نسبت به سازمانهای خود متعهد بوده، اما تجددگرایان دولت را حمایت میکنند، مخصوصاً اگر بخواهند انتخابی میان دولت تجددگرا و حکومت مذهبی محافظه کار به عمل آورند. اما هنوز اکثراً وضعیت را این طور نمی بینند.
«ناس» این سؤال را مطرح کرد که آیا اختلافات میان روحانیت شیعه و دولت غیرنظامی چنان اساسی است که نمی توان آنها را مصالحه داد؟ آیا دولت ایران نمی تواند با روحانیت کنار بیاید بدون اینکه ضعیف تلقی شود؟ مقداری هم تأثیرات ایدئولوژیکی در مورد محافظه کاری اسلامی مورد توجه واقع شد. مک گافی فکر میکرد که ایدئولوژی در درجه دوم قرار دارد و هر شخص متوجه رفاه و ترقی خویش است.
تأکید روی مذهب ناشی از تمایلی است از سوی رهبران مذهبی برای یک بازگشت سیاسی. «داولینگ» گفت که افزایش احساسات مذهبی تعداد اقلیتهایی را که در جستجوی روادید آمریکا هستند به وضوح افزایش داده است. بنابر گزارشی، اسقف ارامنه طرفداران خود را تشویق به ترک ایران کرده است. سازمان حزب توده که به طور فعال روی تبلیغات تمرکز به خرج داده است، آماده میشود که از وضع آینده سود ببرد و در صدد جلب نظر ملاها به خود میباشد. مک گافی اظهار نمود که در اصفهان نیروی پلیس علیرغم تظاهرات در حال افزایش عمدتاً غیرفعال باقی ماند، ولی وقتی دستور تیراندازی در صورت لزوم داده شد، خوشحال شدند. اعتقاد عمومی ایرانیان این است که «وقتی شاه اعتدال نشان میدهد، مخالفانش هرگز چنین کاری نمی کنند». و این عقیده بیان شد که نیروهای نظامی تعیین کننده نهائی در توالی بحران خواهند بود. هرچند که مقداری نفوذ مذهبی در قوای نظامی هست، اما اظهار شده است که این قوا به شهبانو و ولیعهد وفادار خواهد ماند. چنانچه تمامی خانواده سلطنت به قتل برسند، ایران به دست برنده خواهد افتاد.
وضع اقتصادی
«تیلور» تذکر داد که مکانیسم تصمیم گیری نتوانست خود را قادر به رفع مشکلات متزاید صنعتی کردن نشان دهد. در مورد تلاشهای دولت ایران برای عدم تمرکز، فقط در حوزه بودجه ابتکار مؤثرتری وجود داشته است، اما تفویض اختیارات فقط در سطح کابینه یا عالیترین ردههای تحت کابینه بوده است. یک سیاست کلی برای وضع کارگران وجود ندارد. محرومیت کارگران به خاطر تنزل دستمزدهای واقعی و رکود اقتصادی، مخصوصاً در صنعت ساختمان سازی که منبع اصلی اشتغال نیروهای بیسواد، و غیر ماهر بوده است، مشهود است. کسریهای عظیم بودجه که قبلاً گفته شد از ۱۹۸۱ آغاز خواهد شد، از هم اکنون وجود دارد.
تغییری در برنامههای اقتصادی به سمت خودکفایی، یعنی تأمین نیازهای اساسی انسانی به جای این اظهارنظر یکسونگرانه که ایران تا سال ۲۰۰۰ یک آلمان غربی خواهد شد، به وجود آمده است. در نتیجه ایران در بخش معادن دچار اشتباهاتی شده است. وقتی که به جای افزایش اکتشافات معدنی، آن را کاهش داده است. یک عامل عمده در توسعه یک استراتژی درست اقتصادی متقاعد کردن شاه برای کم کردن انتظاراتش است. ایران میتواند از بحرین بهتر باشد، اما باید توهم «آلمان غربی» را ترک کند. توزیع درآمد بسیار ناجور است و ثروتمندان فاقد تعهد یا اعتمادی هستند که باید حامی سرمایه گذاری شود. این امر به ازدیاد نارضایتی سیاسی و رکود اقتصادی کمک میکند. مک گافی اشاره نمود که مردم سیر نزولی اقتصاد را تقصیر شاه میدانند و در جستجوی یک «ایده بزرگ» جدید هستند که عبارت باشد از برابری عملی در اکتشاف جدید نفت. تامست اظهار داشت که دولت ایران باید تصمیمات خیلی سختی اتخاذ کند؛ به ویژه برای آرام کردن طبقه متوسط که به طور متزایدی خواهان نقشی در تعیین سرنوشت خویش میباشند.
«ناس» متذکر شد که یکی از مخالفتهای بزرگی که دارد ظهور میکند، تقسیم منابع میان مصرف نظامی و توسعه اقتصادی است. این امر مسایل سیاسی خود را مطرح ساخته و موافقت شده است که مقدار قابل توجهی از مخارج نظامی به نفع توسعه غیرنظامی در بعضی از قسمتها محدود بشود، اما نه در بخش وسایل مستعمل. تیلور در پاسخ سؤالی اظهار نمود که راههایی برای خرج کردن پول وجود دارد که ممکن است توسعه بلندمدت را افزایش دهد، بدون اینکه خطر تورم ایجاد کند: یکی آموزش بیشتر در قسمت کارگری تکنیکی، مانند آموزش حرفه ای و تعمیر اتومبیل و غیره. دوم خانه سازی که با در دست قرار دادن منابع و حذف مصالح از بازار سیاه باعث بهبود خانههای کارگری خواهد شد، نه ساختمانهای لوکس. سوم خرج مرحله ای برای کشاورزی به جای خریداری محصولات خارجی با پرداخت کمکهای بلاعوض که باعث تشویق بیشتر تولید داخلی خواهد شد.
مسایلی برای آمریکا
مقامات عمده توافق داشتند در این که آمریکا دارد تا اندازه ای سپر بلا برای مشکلات ایران واقع میشود. آمریکا از شاه حمایت میکند و لذا ایدئولوگهای مذهبی آمریکا را به عنوان حامی حکومت مورد حمله قرار میدهند. متجددین معتقدند که حضور آمریکا در ایران باعث بالا رفتن اجارهها و هزینههای غذایی شده است. دانشجویان خاک آمریکا را به عنوان جایی که مزایای زیادی عرضه میکند دوست دارند. اما نه آنها و نه بزرگترهایشان باور ندارند که آمریکا از نظر فلسفه سیاسی چیزی را برای ایران داشته باشد. در این لحظه قدرت آمریکا مورد تکریم نیست و ما را به عنوان یک کشور ضعیف و غیر مصمم ملاحظه میکنند. در حال حاضر چنین نظری اشکالات جدی در حسن نیتی که توسط اکثریت عمده ای از ایرانیان ابراز میشود، ایجاد نمی کند. معهذا موقعیتهایی به وجود میآید که طی آن آمریکا ممکن است به سرعت سپر بلای مشکلات ایران شود، متجددین آمریکا را به خاطر شکستهای اقتصادی دولت ایران سرزنش میکنند و مخالفان ما را سرزنش میکند: که چرا عقیده آنها را در مورد ترکیب سیاسی به شاه تحمیل نمی کنیم.
امضاء: استمپل، لمبراکیس، تیلور
زمان یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!