در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

سند شماره

عملیات نجات گروگان ها

موضوع سند

متن سند

یادداشت ویراستار

مشاور امنیت ملی رئیسجمهور، زبیگنیف برژینسکی، در خاطرات خود نوشت: «در 23 آوریل، روز قبل‌از عملیات نجات، کارتر تصمیم گرفت که هیچ حملۀ دیگری به سایر اهداف انجام نشود.» وی افزود: «رئیسجمهور جیمی کارتر، همچنین تصمیم گرفته است که در طول روز بعد، او به انجام امور مربوطه و مرسوم خود در دفتر بیضی بپردازد. من خارج از دفترم مشغول باشم و براون از وزارت دفاع، با من در تماس باشد و همچنین ژنرال جونز عملیات را از مرکز ملی فرماندهی نظامی[1] پیش ببرد.»[2]

کارتر در خاطراتش نقل میکند که روز 23 آوریل «آخرین گزارش اطلاعاتی دربارۀ ایران را دریافت نموده است و همۀ اطلاعات دریافتی از منابع در دسترس را خلاصه کرده است. محتوا این بود که چشمانداز کمی نسبت‌به آزادی گروگانها در طول پنج یا شش ماه آینده وجود دارد و اینکه همه‌چیز حاکی از مطلوببودن انجام عملیات نجات است. مأمورین ما در داخل و اطراف تهران بسیار خوشبین بودند».

 او عصر همان روز با سناتور رابرت سیبرد دیدار کرد تا دربارۀ اعلام به کنگره تبادلنظر کنند. آن‌ها فهرست سناتورهای دو حزب را بررسی کردند که «باید از هرگونه عملیات سرّی اینچنینی آگاه شوند. من برنامه داشتم که آخر گفت‌وگو، او را از عملیات نجات قریبالوقوع باخبر کنم، ولی حالا تصمیم گرفتم تا او و دیگران را فرداشب از ماجرا آگاه کنم؛ پس‌از اینکه تیم ما در مکان موردنظر مستقر و آمادۀ ورود به تهران شد، بنابراین به او گفتم چنین عملیاتی نزدیک است، ولی به زمان انجام آن اشارهای نکردم».[3]

براساس یک یادداشت به تاریخ 28 آگوست، ارسالی از سرهنگ استبینز[4] و گزارش به روزی که به آن پیوست شده بود، گفت‌وگوی ضبط‌شدۀ زیر، روزهای 24 و 25 آوریل، بین فرماندهی نیروی رزمی مشترک در وادی قنا و کاخ سفید انجام گرفت. به‌دلیل اقتضای حفظ اسرار، از امکانات مرسوم برای ضبط استفاده نشد. در عوض، یک دستگاه ضبط کاست قابلحمل، به وسیلۀ امنی که برای ارتباط نقطهبهنقطه آماده شده بود، متصل شد. لازم بود که برای انتقال هر پیام، دکمۀ شروع و پایان را به‌صورت دستی فشار داد؛ بنابراین هیچ ابزار الکترونیکی برای ثبت زمان هر تماس و گفت‌وگو وجود نداشت. استبینز همچنین کدهایی را برای افراد دیگری که در تماسها شرکت داشتند، مشخص کرد.[5]

بخش زیر، صفحات 11 و 12 از متنی 24صفحهای است با عنوان کاست 2808#1 طرف اول. همۀ پرانتزها، به‌جز آن‌هایی که میگویند که متن از طبقهبندی خارج نشده است، در متن اصلی وجود داشته است:

کارتر: دیوید سلام.

جونز: بله، جناب رئیسجمهور. کاملاً واضح است.

کارتر: فاصله تقریباً زیاد است. این همان سؤالی بود که تصمیم داشتم بپرسم، ولی نتوانستم منتقلش کنم.

جونز: من اینجا کتاب نقشه دارم و ما تلاش میکنیم تا... میخواهیم بدانیم کدام روش... کامیون حرکت کرده است و اطلاعات دربارۀ ماهیت... و اگر 41 نفر... جایی که آن‌ها ممکن است رفته باشند، خانه را ترک کردهاند و به مکانی مانند تهران رفته باشند یا چیزی ممکن است در خانه موردانتظار باشد... ما تلاش داریم تا دریابیم که نزدیکترین ایستگاه ژاندرمری کجاست. گزارشی چند دقیقه قبل داشتیم مبنی‌بر اینکه حدود 40 دقیقه قبل، پس‌از آتشسوزی کامیون، ژاندارمری هنوز چندان از ماجرا آگاه نشده بود.

کارتر: بله، آیا گزارشی دربارۀ مکان بالگردها دارید؟

جونز: یک گزارش حاکی از این است که آن‌ها از نقطۀ بدون بازگشت عبور کردهاند و سوخت... که این یعنی آن‌ها تنها 30 دقیقه با نقطۀ فرود فاصله دارند، من گزارش دربارۀ بالگردها را دریافت میکنم... و نیز سوختگیری دوباره.

کارتر: بسیار خوب!

جونز: شهر کوچکی حدود پانزده‌مایلی جادهای که به‌سمت غرب میرود، وجود دارد... بیشتر به‌سمت شمال شرق است، بسته به اینکه کامیون به کدام سمت حرکت کند. هنوز... مسیرهایی به‌سمت (نائین) و (یزد) جایی که... انتظار ما این است که صد مایل آنطرفتر، ساختمان ژاندارمری وجود دارد. ما به همۀ آن‌ها گوش میکنیم و هنوز گزارشی وجود ندارد، ولی این شهر... ما تلاش میکنیم تا دریابیم آیا خبری از این شهر (علیآباد) به جای دیگر مخابره میشود یا خیر.

کارتر: دیوید! یک مورد دیگر... آیا به یاد دارید که چرا ما تصمیم گرفتیم که در مجاورت یک بزرگراه فرود انجام بشود؟

جونز: قربان این مسیر یک بزرگراه نیست، بلکه جادهای کوچک است... تنها مکانی که ما توانستیم پیدا کنیم که هواپیماهای 130 بتوانند در آن فرود بیایند... و ما بارهاوبارها جست‌وجو کردیم و اینجا تنها مکانی بود که یافتیم. ما نقطهای دیگر را پیدا کردیم و امید داشتیم که امکان فرود در آنجا باشد و... هیچ مکانی برای فرود نتوانستیم بیابیم. حدس ما این است که اگر تأخیری صورت گرفته بود، اوتر اعزام میشد تا شاید مکان دیگری را شناسایی کند، ولی ما مکان دیگری را برای فرود نتوانستیم بیابیم و گزینههای دیگر (نائین) عبارت بودند از پیشرفتن به جلو و اشغال منطقه یا رفتن به این مکان.

کارتر: بسیار خوب، اگر گزارش دیگری داشتید، برای دکتر برژینسکی ارسال کنید.

جونز: بله قربان! هارولد به من گفت بسیار خوب، این کار را انجام خواهم داد. هارولد به من گفت او را بیخبر نگذارم. به‌محض اینکه اطلاعاتی دریافت کنم، این کار را خواهم کرد.

کارتر: بله!... این را گفتم چون برای مدتی نیستم.

جونز: بله قربان!

کارتر: ازطریق برژینسکی در جریان قرار خواهم گرفت. متشکرم.

جونز: بله قربان! خدانگهدار.

(تماس جدید)

اینمن[6]... از بالگردها. دوباره، این در همان منطقهای است که آن‌ها معمولاً عملیات شبانه را انجام میدهند، البته با صحرا فاصلۀ زیادی دارد و دوباره بهترین برآورد ما این است که به‌خاطر موضوع عراق است که آن‌ها پروازها را انجام میدهند. در دو گزارش که خوشبختانه اکنون در اختیار شماست، در ژاندارمری یکی از آن‌ها بیشک... در منطقۀ 4 در مرز عراق است. [چهارونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است]. من احساس میکنم که اگر آن‌ها... اگر آنجا متمرکز میشد.[7]

متن زیر صفحات 4 تا 8 از یک متن 25صفحهای با عنوان کاست 2808#2 طرف اول است. همۀ پرانتزها به‌جز آن‌هایی که میگویند متن از طبقهبندی خارج نشده است، در نسخۀ اصلی وجود داشته است:

[تماس جدید]

جونز: ژنرال جونز.

صدای ب: بله قربان! من اپراتور کاخ سفید هستم. لطفاً چند لحظه صبر کنید تا رئیسجمهور پشت خط بیایند.

جونز: بله! [توقف]

کارتر: دیوید؟

جونز: بله قربان! خبرها به‌اندازه‌ای که چند دقیقه قبل به شما گفتم، خوب نیستند. یک فروند بالگرد آراچ ـ53[8]... هنگامی که قصد داشت از منطقۀ صحرای یک خارج شود، با یک هواپیمای سی ـ130 برخورد کرد. تنها گزارشی که ما داریم، این است که آتشسوزی صورت گرفته است و برخی نیز مجروح شدهاند... افراد ما.

کارتر: این اتفاق روی زمین افتاده است؟

جونز: روی زمین... آنطور که گزارش میگوید... در منطقۀ صحرای یک. هنوز گزارشها مبهم هستند. آتشسوزی و مجروحشدن نیروها... حدس ما این است که 130 بوده است، ولی هنوز نفهمیدهایم که آیا 130 بوده یا آراچ ـ53. افراد تلاش میکنند تا آن‌ها را خارج کنند و بر روی... [کلمات نامشخص]... سی ـ130 قرار دهند و به مصیره منتقل کنند. ما اصلاً نمیدانیم که چه تعداد و چقدر شدید بوده است. تلاش داریم تا از این موضوع دراسرع‌وقت آگاهی پیدا کنیم.

کارتر: وای!

جونز: نکتۀ دیگر در این رابطه این است که... گویا گزارشی که ما از ناو، دربارۀ شناسایی هشت خدمۀ پرواز دریافت کرده بودیم، دقیق نبوده است. پس‌از گفت‌وگو با وات، توانستیم تنها هفت نفر از خدمۀ بالگردها را با قطعیت شناسایی کنیم. احتمال دارد که یک بالگرد، احتمالاً به‌خاطر مشکلات فنی، در نقطهای در جنوب ایران سقوط کرده باشد. ما تمام تلاشمان را میکنیم تا آن یک مورد نیز وضعیتش مشخص شود... راهی برای نجاتدادن خدمه پیدا کنیم، ولی به نظر میرسد که نتوانیم خدمۀ بالگرد هشتم را شناسایی کنیم. آن‌ها با خدمۀ بالگرد در منطقۀ صحرای یک صحبت کردهاند و آن‌ها گفتهاند که شش بالگرد در اینجا وجود دارد. بالگرد هفتم نیز پس‌از فرود، در راه بازگشت به ناو است... آن‌ها معتقد هستند که بالگرد دیگر، به‌خاطر مشکلات فنی سقوط کرده است که احتمالاً یعنی خدمه در منطقهای روی زمین باشند و بتوان آن‌ها را نجات داد.

کارتر: میتوانیم آن‌ها را روی زمین پیدا کنیم؟

جونز: اگر آن‌ها به سلامت فرود آمده باشند، بله! میتوانیم... میتوان این کار را با استفاده از بیسیمها و دیگر امکانات انجام داد... تا آن‌ها را بیابیم. هرکاری که از دستمان بربیاید انجام خواهیم داد... تا مکان آن‌ها را شناسایی کنیم تا بالگردهایی که درحال بازگشت به ساحل هستند را نیز درگیر کنیم... آژانس امنیت ملی تلاش دارد تا هرگونه تماس رادیویی ازسوی آن‌ها را رهگیری کند. آن‌ها باید بتوانند مکان این افراد را بیابند، البته اگر همه‌چیز خوب پیش برود؛ ولی ما همۀ تلاشمان را به دو مسئله معطوف کردهایم؛ خارجکردن نیروها از منطقۀ صحرای یک و دو، شناسایی خدمۀ بالگرد هشتم و نجات آن‌ها.

من با دریابُد لانگ[9] صحبت کردم، کسی که با فرمانده نیروی رزمی ناو، مشغول گفت‌وگوست تا هر اقدام ممکن را برای اجتناب از کشتهشدن ایرانیها انجام بدهند و تنها وقتی چارهای نباشد، در این زمینه، به‌دلیل به‌خطرافتادن جان گروگانها، مداخله کنند. هنوز گزارش... و البته هنوز مبهم است تا زمانی که حقیقت ماجرا را دریابیم... در منطقۀ صحرای یک، هیچ ایرانی کشته یا زخمی نشده است، ولی درهرحال این موضوع را بعدتر میتوان با قطعیت گفت.

کارتر: آیا همه از منطقۀ صحرای یک خارج شدهاند؟

جونز: نه! آن‌ها مشغول هستند... به نظر من 15 یا 20 دقیقه قبل، با وات صحبت کردم... آن‌ها ممکن است از معرکه خارج شده باشند، ولی لازم بود تا همۀ افراد را از یک هواپیمای سی ـ130 به یک سی ـ130 دیگر منتقل کنند و بالگرد و هواپیمای حامل افراد از آنجا پرواز کند. انتظار من این است که این کار بهزودی انجام میشود. من از او خواستم تا به‌محض اینکه آن‌ها منطقه را ترک کردند و به‌سمت جنوب حرکت کردند، به من گزارش بدهد. من گزارشها را به اطلاع میرسانم.

کارتر: بسیار خوب، متشکرم دیوید.

جونز: بله قربان!

[تماس جدید]

لانگ: لانگ صحبت میکند.

جانسون: بله قربان! ژنرال جانسون هستم. رئیس از من خواست که تحقیق کنم آیا بالگرد توانسته است به ناو نیمیتز بازگردد یا خیر.

لانگ: هنوز هیچ گزارشی در این زمینه به دست ما نرسیده است... اولین بالگرد به نیمیتز برگشته است.

جانسون: بسیار خوب قربان! متشکرم.

لانگ: خداحافظ.

جانسون: خدانگهدار قربان.

[تماس جدید]

لانگ: ... مانند 2300Z

جانسون: بله قربان!

لانگ: برخورد هواپیمای سی ـ130/ بالگرد. همۀ بالگردها نابود/ رها شدهاند. همۀ خدمه با سی ـ130 از معرکه خارج شدهاند و تلفاتی نیز داشتهایم. تعداد نامعلوم است. این پاراگراف اول است. دریافت شد؟

جانسون: بله قربان! اینکه... من میدانم که آن‌ها همۀ بالگردها را نابود میکنند؟

لانگ: همۀ بالگردها نابود/رها شدهاند. موضوع این است که آن‌ها نابود شدهاند یا رها شدهاند؟

جانسون: آن‌هایی که نمیتوانستند پرواز کنند. بله قربان!

لانگ: ژنرال، من به شما چیزی را میدهم که [فرمان‌برداری] میگوید. من اطلاعی ندارم.

جانسون: بله قربان!

لانگ: همۀ خدمه با استفاده از هواپیمای سی ـ130 خارج شدهاند و تلفات داشتهایم. تعداد مشخص نیست. پاراگراف دوم. هیچ سوخترسان دیگری در پایگاه دیگو گارسیا موجود نیست. سوخترسان دیگر باید از وادی قنا بیاید. دو هواپیمای سوخترسان کیسی ـ 135[10] آماده هستند. یک لولۀ سوختگیری برای سی ـ130 تعبیه شد. یک حلقۀ مجهزشده برای پشتیبانی تاکتیکی با 28000 پوند وزن وجود دارد. حلقۀ کیسی ـ135 میتواند تا 250530Z در عمان بماند. پاراگراف سه. ریشآبی... ریشآبی 5 به نیمیتز رسید. درست است.

جانسون: بله قربان! متشکرم.

لانگ: پس اولین بالگرد به کشتی برگشته است. بلافاصله پس‌از اینکه این موضوع را به رئیس گفتید، با من تماس بگیرید. پیام دیگری برای شما دارم.

جانسون: بله قربان! متشکرم.

لانگ: خداحافظ.

[تماس جدید]

جانسون: ژنرال جانسون.

صدای ج: بله قربان! آیا ژنرال جانسون ازطرف رئیسجمهور آنجاست؟

جانسون: بله! ... [کلمات نامشخص].

صدای ج: ببخشید؟

جانسون: بله ژنرال جونز صحبت میکند.

صدای ج: متشکرم.

جونز: بله!

صدای ج: ژنرال جونز، یک لحظه منتظر رئیسجمهور باشید لطفاً.

جونز: بله! [توقف]

[صداهای نامشخص در زمینه شنیده میشود.]

صدای ج: ادامه بدهید آقایان.

کارتر: سلام؟

جونز: بله قربان! آقای رئیسجمهور.

کارتر: چیز دیگری شنیدهاید؟

جونز: بله قربان! من گزارشی از ژنرال وات دریافت کردهام. او پشت خط دیگر است، ولی اجازه بدهید تا خلاصهای را برای شما بیان کنم. او معتقد است که همۀ آمریکاییهایی که زنده هستند، از معرکه خارج شدهاند. این گزارش اوست.

کارتر: همۀ آمریکاییهایی که؟

جونز: او گفت همۀ آمریکاییهایی که زنده هستند. شواهد نشان میدهد که تلفاتی داشتهایم. گزارش او بدین‌ترتیب است. او گفت اطمینان نداریم که چه زمانی میتوانند مشکل را حل کنند... آنچه آن‌ها انجام دادهاند، به‌خاطر مشکل بالگرد و گذشت زمان بوده است... و پرواز خروج در طول روز. آن‌ها تصمیم گرفتند تا به‌خاطر خطر کشتهشدن نیروها، همه را با هواپیماهای سی ـ130 خارج کنند و بالگردها را همان جا رها نمایند.

کارتر: بسیار خوب!

جونز: برآورد آن‌ها این است که خدمۀ یک بالگرد... همان بالگردی که برخورد با آن اتفاق افتاده بود... خدمه... ناپدید... احتمالاً در جریان این برخورد، کشته شدهاند.

کارتر: بله! ... من...

جونز: احتمالاً پنج، آن‌ها فکر میکنند که یک نفر نجات یافته است و اینکه... در ایسی ـ۱۳۰[11]... وقتی بالگرد با آن برخورد کرد، خلبان گویا ناپدید شده است و فرض این است که کشته شده باشد. برخی مسافرین... بیشتر آن‌ها خارج شدند، ولی ممکن است که برخی نیز همچنان در داخل هواپیما گرفتار شده باشند.

 آن‌ها نتوانستند شمارش دقیقی از افراد داشته باشند. آن‌ها منطقه را جست‌وجو کردند تا مطمئن شوند که همه سوار هواپیما شده باشند. آن‌ها معتقد هستند کسی باقی نمانده است... به‌‌جز کشته‌‌ها..؛ ولی شمارش بسیار غیردقیق است. اکنون باید تلاش کنند تا راهی پیدا کنند برای... شرایط چگونه خواهد بود. اینکه... اگر آن‌ها همگی اکنون منطقه را ترک کنند... حدود دوونیم ساعت با ساحل فاصله دارند...که با هواپیمای امسی ـ130، خود را به آن برسانند و یک‌ونیم ساعت دیگر هم تا... مصیره راه است.

ما هواپیما را برای امداد پزشکی هوایی به مصیره میبریم... از ظهران پرواز میکند تا امکانات درمانی به‌محض رسیدن آن‌ها به منطقه فراهم باشد. ما... یک بالگرد به ناو برگشته است... همانی که من پیشتر گزارش دادم و نسبت‌به خدمۀ بالگرد هشتم نیز هنوز خبری در دست نیست. ما تمام تلاش خود را برای نجات آن انجام خواهیم داد. پایان.

کارتر: متوجه هستم.

جونز: و نیز سعی میکنیم تا تعداد دقیق را فوری اعلام کنیم... در برخورد و اینکه چند نفر از آنجا خارج شدند. خارجشدن با هواپیماهای سی ـ130 کمی متفاوت است... خروج به‌شکلی سریعتر... بهتر... و کمتر... تا خطر حمله احتمالاً کمتر شود... کمتر از اینکه دو بالگرد و هواپیماهای سی ـ130 هر دو از آنجا پرواز کنند.

کارتر: بله دیوید! متشکرم.

جونز: بله قربان!

[تماس جدید]

دیویس:... پس دستور این است که خدمه به نیمیتز برگردند... ریشآبی 5 باید فوری از اتفاقات در مسیر آگاه شود و اطلاعات باید به فرماندهی کل ناوگان اقیانوسآرام منتقل گردد. سؤالات خاص: آیا میتوان وضعیت همۀ خدمۀ هشت بالگرد را مشخص کرد؟ آیا در برخورد بالگرد/ سی ـ130 پرسنل نیز تلفات داشتهاند؟ شما پیشتر پاسخ دادهاید.[12]

متن زیر صفحات 17 تا 22 یک متن 25صفحهای با عنوان کاست 2808#2 طرف اول است. همۀ پرانتزها غیر از مواردی که میگوید متن از طبقهبندی خارج نشده است، در نسخۀ اصلی موجود بوده است.

اینمن: بله!

جونز: نکتۀ دیگر در این رابطه این است که ما میخواهیم تاحدامکان مسئله مخفی بماند. باید تاحدامکان کسی از این موضوع باخبر نشود... به‌ویژه ایرانیها... تا اینکه آن‌ها چیزی را کشف کنند؛ چراکه باید آن هواپیماهای سی ـ130 را خارج کنیم که ظرف چند ساعت آینده انجام میشود...، اما هنوز خدمۀ یک بالگرد وضعیتشان مشخص نیست و باید آن‌ها را نجات بدهیم [دو سطر از طبقهبندی خارج نشده است].

اینمن: [کمتر از یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [دو سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

اینمن: ما به انجام این کار ادامه خواهیم داد.

جونز: بسیار خوب.

اینمن: متشکرم.

جونز: خدانگهدار.

[تماس جدید]

صدای و: ... برای رئیسجمهور.

جونز: بسیار خوب. [توقف] بله قربان!

کارتر: سلام دیوید.

جونز: آخرین خبر این است که همۀ پنج هواپیمای سی ـ130 در مسیر بازگشت هستند. آخرین هواپیما ظرف 1 ساعت و 5 دقیقۀ دیگر از ساحل عبور میکند.

کارتر: حدود 8:10 به ساعت ما.

جونز: بله قربان! ظرف 2 ساعت و 40 دقیقۀ دیگر فرود میآید... حدوداً قبل‌از ساعت 10:00 به وقت ما در مصیره خواهند بود. اولین هواپیما کمی قبل‌از این ساعت فرود خواهد آمد. آن‌ها سریع از منطقه خارج شدند.

کارتر: پس آخرین هواپیما حدود ساعت 10 باید فرود آمده باشد؟

جونز: بله قربان! حدود ساعت 10. پنج هواپیما در مسیر برگشت‌اند. بهترین... آن‌ها باید همه‌چیز را برآورد کنند...، ولی معتقد هستند چهار خدمه در آراچ ـ53 بودند که در جریان برخورد ناپدید شدهاند، یک خلبان هواپیمای سی ـ130 و دیگری در قسمت پشتی و درمجموع شش نفر تقریباً تأیید شده است.

ممکن است افراد دیگری نیز از این گروه ناپدید شده باشند. ما هواپیماهای امداد هوایی را در اختیار داریم... یکی از آن‌ها را برای فردا در ظهران مستقر کردیم... و یک هواپیمای سی ـ 9 حامل خون نیز از آلمان به پرواز درآمده است و به‌سمت وادی قنا میرود. گزارشی به دست ما رسیده است از [کمتر از یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است]... ما مطمئن نیستیم... ممکن است از خدمۀ بالگردی باشد که گم شده است، به‌هرحال گزارش اولیۀ آن‌ها بدین‌قرار است که آن‌ها هنوز مکان این بالگرد را شناسایی نکردهاند؛ بنابراین ما با شتاب، بر روی این قضیه مشغول کار هستیم [کمتر از یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است] و نیز کل فرایند نجات خدمهای که گرفتار شدهاند.

کارتر: دیوید، این کار را چگونه انجام خواهیم داد؟

جونز: احتمالاً با همان بالگرد آراچ ـ53 که به ناو نیمیتز برگشته و سوختگیری کرده است. آن‌ها البته بالگردهای دیگر هم دارند. این سریعترین راه است. ما همچنین... ما یک هواپیمای سی ـ 5[13] را در نیومکزیکو آماده کردهایم... به پرواز درآوردن چند بالگرد آراچ ـ53 ویژه که پیشتر پرواز نکرده بودند تا از افشای عملیات جلوگیری شود. اگر عملیات خیلی دچار پیچیدگی شود، آن‌ها بهتر عمل میکنند، ولی به نظر میرسد که نیمیتز میتواند در نجات شرکت کند... از نیمیتز... با بالگردهایش، اگر بتوانیم مکان حضور خدمه را شناسایی کنیم. پس این جایی است که... اکنون به نظر میرسد که همه با هواپیما از منطقۀ صحرای یک خارج شده‌‌اند و به ساحل نزدیک هستند. تمرکز ما بر روی یافتن خدمه است و اینکه مطمئن شویم که آن پنج هواپیما بدون مشکل از خط ساحلی عبور میکنند.

کارتر: دیوید یک نکتۀ دیگر اینکه ما نمیخواهیم مشکل را با راهانداختن یک جنگ هوایی درستوحسابی در ایران، دوچندان کنیم.

جونز: بله قربان! به من گفته شده است که...

کارتر: بعداز اینکه مکان خدمه را شناسایی کردیم، باید به‌دنبال چارهای باشیم که چگونه آن‌ها را خارج سازیم.

جونز: بله قربان! وقتی به نتیجه رسیدیم، با شما یا هارولد صحبت میکنیم و آن موقع مطمئن خواهیم شد که یک برنامۀ منسجم برای ورود به آن منطقه و خارجکردن افراد داریم. من به هارولد گفتم که گزینۀ بهتری که ما داریم [یکونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است]، سوارکردن خدمۀ این بالگرد است. هیچ گزارشی موجود نیست [کمتر از یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است]، هرگونه اطلاعی از هر فردی در هر مکانی.

کارتر: غیرقابل باور است، اینگونه نیست؟

جونز: بله قربان!

کارتر: فرد دیگری وارد دفتر شده است و تلویزیون را تماشا میکند. گویا آشوبها و درگیریهای گستردهای در خیابانهای تهران به‌خاطر منازعات دیگر، جریان دارد و آن‌ها میگفتند که خیابانها در تهران تقریباً وضعیتی مانند دوران سرنگونی شاه پیدا کردهاند.

جونز: من از این موضوع اطلاع نداشتم. من میدانم که درگیریهای زیادی در اطراف مرز عراق وجود دارد و افراد بسیاری نیز در این جریان کشته شدهاند. اوضاع اکنون آرامتر شده است؛ چراکه همۀ نیروهای ژاندارمی در کشور هستند.

کارتر: بگذار اینطور تمام کنیم؛ من هیچ‌چیزی نمیگویم تا اینکه با شما هماهنگ شویم. شما هم قبل‌از اینکه هر بخش از پیشروی دوبارۀ آن‌ها به داخل ایران را قطعی کنید، اطمینان حاصل کنید که از من یا هارولد تأییدیه گرفته شده باشد.

جونز: بله قربان!

کارتر: از هارولد میخواهم که اینجا در کنار من بماند.

جونز: بسیار خوب... ما این کار را خواهیم کرد... ما مشغول کار بر روی بخش، پس‌از بروز مشکل هستیم. همۀ همکاران من اینجا حضور دارند و... دستوری که من به فرماندهی کل ناوگان اقیانوس آرام دادهام، عبارت است از اینکه کشتیهایی که در... ما برنامهریزی کردیم تا این کار را پس‌از افشای عملیات انجام بدهیم... کشتیهایی که در خلیج‌فارس هستند، حرکت کنند...

کارتر: بله!

جونز: این کار زمان میبرد..؛ ولی لاسال[14] در بندر است و در بحرین میماند... برای مدتی نمیتواند حرکت کند و به نظر ما، بندر برای آن مکانی امن است... اما دیگران باید بیایند و تلاش کنند که تقابلی رخ ندهد. نکتۀ دیگری که به‌عنوان توصیه محسوب میشود... که من مخالف این هستم که... نابودکردن آن بالگردهاست...؛ مشکل این است که اگر تلاش کنیم که آن‌ها را نابود کنیم و برای این کار به مرکز کشور برویم، ممکن است قبل‌از اینکه مردم به آنجا برسند، برسیم، ولی نمیتوان مطمئن بود.

کارتر: نگران این مسئله نیستم. اگر یک کشتی جنگی اعزام کنیم، احتمالاً مشکلات بیشتری به وجود خواهد آمد.

جونز: احتمالاً یک جنگندۀ ای ـ6[15] خواهد بود قربان، ولی من توصیه نمیکنم...

کارتر: یک ای ـ6 یا هرچیزی... من...

جونز: ... توصیه...

کارتر: نباید این کار را انجام داد؛ چراکه اگر صدها ایرانی اطراف آن بالگردها با کنجکاوی مشغول نگاهکردن به آن‌ها باشند...، در این صورت تعداد زیادی از ایرانیها تلفات خواهیم داشت.

جونز: بله! موافق هستم.

کارتر: پس این کار را انجام نمیدهیم.

جونز: ما تمام تلاش خود را به خرج میدهیم... من این کار را پیشنهاد نمیکنم.

کارتر: بسیار خوب. بعداً برای بالگردها از آن‌ها حساب خواهیم کشید.

جونز: بله قربان!

کارتر: متشکرم دیوید.

جونز: این همۀ اطلاعات من بود.

کارتر: دیوید؟

جونز: بله قربان؟

کارتر: یک نکتۀ دیگر... ما دچار مشکل شدهایم و در رساندن پیام به قطبزاده و بنیصدر با تأخیرِ به‌نسبت زیادی مواجه شدهایم... آنچه میخواهیم که شما انجام بدهید...، ممکن است شما بخواهید در این مورد بهصورت مستقل فکر کنید... باید ازطریق سوئیس وارد عمل شویم و محتوا باید به فرانسه ترجمه شود و سپس...، بنابراین دستکم چند ساعت برای رساندن پیام به او، با تأخیر مواجه خواهیم شد. من باید دراسرع‌وقت به او اطلاع دهم که برنامه داشتیم گروگانها را نجات بدهیم... که لغو شد، به‌خاطر برخورد بین... حادثهای که بین هواپیما و بالگرد خودمان اتفاق افتاد. تا جایی که ما اطلاع داریم، هیچ ایرانی در این جریان کشته نشده است و اینکه ما... همۀ آمریکاییها، از منطقه خارج شدهاند. ما نمیخواهیم آن‌ها تصور کنند که ما به ایران حمله کردهایم و سبب شود که ناگهان آن‌ها حمام خونی علیه آمریکاییهای حاضر در کشورشان به راه بیندازند.

جونز: بله من فکر میکنم آن‌ها...، مدتی برای آن‌ها زمان میبرد که اگر خروج هواپیماهای سی ـ130 یا مانند آن را مشاهده نکنند... تا از آن بالگردها خارج شوند و سپس به آن‌ها نگاه کنند و هویت آمریکایی آن‌ها را تشخیص دهند... و نه...، همۀ آن‌ها نقاشی شدهاند... و برای ورود به آن‌ها...، ما مجبور بودیم برخی چیزها را رها کنیم... . ما اطمینان نداریم که آن‌ها... آنجا را رها کردهاند...، ولی به نظر من تا آگاهشدن آن‌ها زمان به‌نسبت زیادی فرصت هست. به نظرم چند ساعتی وقت داریم... .

کارتر: بله!

جونز: ... ما روی این موضوع کار میکنیم و هشیار هستیم.

کارتر: ... من را باخبر کنید به‌محض اینکه چیزی شنیدید دربارۀ... [کمتر از یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است]. دیوید، بهتر است تماس بگیرید...، همه در دفتر من حضور دارند... . سیگنال 176 است... و سپس به من بگویید که خط تلفن امن را پاسخ بدهم، اگر قصد تماس با من را داشتید.

جونز: بسیار خوب! سیگنال 176 و سپس درخواست کنم که شما خط تلفن امن را پاسخ بدهید.

کارتر: بله! یک نکتۀ دیگر دیوید، آیا اطلاع دارید که اجساد آمریکاییها در کدام منطقه قرار دارند؟

جونز: نه! اطلاع نداریم. ما... آن‌ها از یک جسد گزارش دادند، ولی مشخص نشد که آیا جسد از آنجا خارج شده است یا خیر. هدف این است که همۀ اجساد را برگردانیم.

کارتر: میدانم. میدانم که آن‌ها کامل سوختهاند.

جونز: آن‌ها گفتند که اجساد ناپدید هستند... . فکر کنم یک جسد برگردانده شده است و پنج جسد نیز مفقود شدند، اما هنوز کامل مشخص نیست.

کارتر: بسیار خوب. من اینجا منتظر تماس خواهم ماند.

جونز: بله قربان! متشکرم.

[تماس جدید]

جونز: ... یکی دیگر را ما برگرداندیم و نسبت‌به آن مطمئن نیستیم و این نشان میدهد که هفت فروند درحال بازگشت از منطقۀ صحرای یک هستند و یکی هم پیشتر به نیمیتز رسیده است. تصور میکنیم که خدمۀ یک بالگرد آنجا باقی ماندهاند. مسئلۀ اصلی... پس‌از بازگشت هواپیماهای سی ـ130 میپرسیم. گزارشی دریافت کردیم از [کمتر از یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است]. ما قصد نداریم با انجام یک مأموریت جست‌وجو، به خاک ایران نفوذ کنیم و یا از آن خارج شویم تا اینکه بتوانیم ابتدا کمی از مشکلات را حل کنیم... . بالگرد کجا سقوط کرده است؟ خدمه در چه موقعیتی قرار دارند؟ جمعآوری اطلاعات و آگاهییافتن از عملیات نجات. پایان.

لانگ: بسیار خوب، متوجه شدم. من پذیرفتم که تنها خدمۀ یک پرواز که به نیمیتز بازگشته است، در کشتی حضور دارند.

جونز: بله!

لانگ: ما... ما تلاش داریم تا ازطریق دفتر شما دریابیم که چه تعداد خدمه در هواپیماهای سی ـ130 هستند. ما انجام مأموریت جست‌وجو و نجات را پذیرفتیم و قرار است به او بگوییم که به ما برنامه بدهد... . حالا آن را اجرا نکنید...، ولی طرحهایی به ما دربارۀ جست‌وجو با درنظرگفتن خروج و عدم خروج از کشور ارائه کنید. اکنون ما تقریباً مجاب شدهایم...، یا ایران... که ماهیت بیپر اینگونه است که شناسایی آن در گسترهای بیشتر از پنجاه مایل غیرممکن است و احتمالاً از جایی که ما در خلیج هستیم، این عدد کمتر میشود. پس به نظر میرسد که اگر واقعاً یک بالگرد سقوط کرده باشد، تنها راه برای یافتن بیپر... غیر از سیستم اتاق بالگرد...، پرواز بر فراز آسمان ایران است. ما این کار را انجام نخواهیم داد، مگر اینکه شواهد دیگری به دست آید که این کار ضرورت دارد.

جونز: بسیار خوب، من موافق هستم. شاید آن‌ها با استفاده از تاریکی شب، بتوانند پنهان شوند؛ آن بالگرد آراچ ـ53 توانایی برای سپریکردن شب را دارد... توانایی برای عملکرد در شب ممکن است کمک کند. ممکن است هواپیماهای سی ـ130 که درحال خروج از منطقه هستند، بتوانند نشانهای از بیپرها پیدا کنند. همچنین وقتی خدمه رسیدند، میتوانیم اطلاعاتی راجع‌به زمان سقوط آن بالگرد به دست آوریم. اگر ناگهان در آسمان ناپدید شده است، به‌احتمال زیاد سقوط کرده است. اگر به‌خاطر مشکل فنی عملیاتش را لغو کرده بود، میبایست به یک نفر اعلام میکرد که درحال سقوط است.[16]

متن زیر صفحات 5 تا 8 یک نوشتۀ 23صفحهای با عنوان کاست 2808#3 طرف اول است. همۀ پرانتزها به‌جز آن‌هایی که میگویند متن از طبقهبندی خارج نشده است، در نسخۀ اصلی وجود داشته است:

صدای الف: بله قربان! میتوانیم.

جونز: بسیار خوب. [توقف] ... دو هواپیمای سی ـ130 به مصیره رسیدند...

کارتر: آها!

جونز: ... و سوم... همان نوع... حدود 15 دقیقۀ دیگر از ساحل عبور کرده است و حدود ۱ ساعت و 45 دقیقۀ دیگر فرود میآید... آخرینها. ما یک هواپیمای امدادرسان نیز پیشبینی کردهایم که زودتر از آن‌ها فرود خواهد آمد... هنوز تردید داریم نسبت‌به تعداد... تلفات در منطقۀ صحرای یک. این... آن‌ها مطمئن نمیشوند مگر بعداز فرود هواپیماها در مصیره و شمارش همۀ افراد. درحال‌حاضر ما معتقد هستیم..؛ ولی احتمال زیادی هست که خدمۀ بالگرد هشتم در هواپیمای سی ـ130 باشند. آن‌ها هنوز نتوانستهاند این موضوع را تأیید کنند... مرتباً ضدونقیض میشود... ازطریق یک کانال، ما تأییدیه را دریافت کردیم، ولی کانال دیگر حاکی از تردید بود... اما وقتی ۱ ساعت و 45 دقیقۀ دیگر فرود بیایند، کمی بعداز آن میتوان از این موضوع آگاه شد؛ بنابراین من میگویم بهتر است پنجاه‌پنجاه در نظر بگیریم که خدمۀ بالگرد هشتم... پس ما قرار نیست مأموریت نجات انجام بدهیم؛ البته هنوز مشخص نیست.

کارتر: اگر این اتفاق بیفتد، اولین خبر خوبی است که امشب دریافت کردهایم.

جونز: بله قربان!

کارتر: آیا اختلال و ناآرامی در ایران مشاهده شده است؟

جونز: چند لحظه پیش با دریابُد اینمن صحبت کردم و او گفت که همه‌چیز آرام است. هیچ...

کارتر: متوجه نمیشوم.

جونز: هیچ خبری نیست.

کارتر: دیوید، آیا میتوانید به من توضیح بدهید... ما درحال نزدیکشدن به نقطهای هستیم که من وادار به اطلاعرسانی شوم... اعضای کنگره... و حتی به مردم آمریکا. این قضیه کم‌کم درحال... حیاتی نیست، ولی بیشتر و بیشتر ضرورت مییابد. [یکونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [چهارونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: من منتظر میمانم.

جونز: تصور در اینجا این است که آن‌ها... امروز با یکدیگر همکاری میکنند و... آنجا حالا روز است...

کارتر: اینگونه است؟

جونز: [چهارونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [چهار سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [هشتونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [هفت سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [سهونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [هفت‌ونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [دو سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یکونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [یک‌ونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [نه سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: [سه‌ونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

جونز: [یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: بله، متوجه شدم. اگر به من نیاز داشتید، من آمادۀ کمک هستم.

جونز: نکتۀ دیگر این است که ما چه‌چیزی باید به عمانیها بگوییم...؟

کارتر: بله، سایروس و وارن مشغول کار روی این موضوع هستند.

جونز: برنامۀ ما عبارت بود از تلاش برای انتقال اتباعمان... به‌ویژه در شرایطی که برخی دچار سوختگی شدهاند و زخمی هستند... انتقال افراد به وادی قنا... پس آن‌ها دیگر در آن منطقه روی زمین نیستند... تا مراقبت و درمان آن‌ها انجام گردد... و اینکه آن‌ها از مصیره خارج شوند..؛ ولی احتمال دارد که... با نوعی افشای عملیات مواجه شویم.

کارتر: بسیار خوب. دو نکته وجود دارد... خلاصه این است... من باید از دو نکته آگاه شوم. یکی بالگرد هشتم... خدمه و دیگری اینکه آیا زنگ خطر برای سایرین به صدا درآمده است یا خیر.

جونز: [شش‌ونیم سطر از طبقهبندی خارج نشده است.]

کارتر: بسیار خوب.

جونز: ... به‌صورت خاص بهتر میتواند باشد.

کارتر: [کمتر از یک سطر از طبقهبندی خارج نشده است.] من خودم مشاورین را مدیریت میکنم.

جونز: بسیار خوب، قربان.[17]

متن زیر صفحات 15 تا 18 یک نوشتۀ 23صفحهای با عنوان کاست 2808#3 طرف دوم است. همۀ پرانتزها به‌جز آن‌هایی که میگویند متن از طبقهبندی خارج نشده است، در نسخۀ اصلی وجود داشته است:

براون: ما این موضوع را در نظر نمیگیریم، دستکم نه زیاد... نه بهزودی..؛ ولی نمیتوانید این‌ها را برگردانید.

جونز: دوباره... دیدهشدن آن. من ترجیح میدهم که با این موضوع موافقت کنم که...

براون: بسیار خوب.

جونز: ... اینکه پیش رفته است و بازگرداندن آن‌ها را فردا آغاز کنیم، اگر اقدام درستی باشد.

براون: بله... اجازه بدهید بررسی کنم، این ترجیح من است. بسیار خوب... معاون رئیسجمهور اینجاست و میخواهد با شما صحبت کند. سپس، پس‌از آن شاید بتوانید با جان مرتبط شوید تا دوباره با من تماس بگیرید... من در کاخ سفید و در دسترس خواهم بود... با دیدگاههای او دربارۀ پوشاندن اشیا که او به‌عنوان پیامهایی که ما ارسال خواهیم کرد، فرستاده بود. تنها پیامی که من ارسال آن را پیشنهاد میکنم و به‌شکلی مناسب اصلاح شده است، پیام هشدار فرمانده کل است. به نظر من درحال‌حاضر منطقی نیست که به پاکستان، عمان و ایران بگوییم که از کشتیهای ما فاصله بگیرند.

جونز: موافق هستم.

براون: بسیار خوب. با معاون رئیسجمهور صحبت کنید.

ماندیل: دیوید، تنها به اطلاعاتی دربارۀ برخی موارد نیاز دارم. اگر ازنظر عملیاتی درگیر هستید، دوباره با من تماس بگیرید.

جونز: نه، فعلاً فرصت گفت‌وگو دارم. اگر تماس اضطراری دریافت کردم... [کلمات مبهم هستند.]

ماندیل: مشکلی نیست. آنطور که من فهمیدم، هواپیماهای ما آن قسمت از خاک ایران را پاک‌سازی کردهاند.

جونز: بله، درست است. ما هنوز نسبت‌به خدمۀ یکی از بالگردها تردید داریم.

ماندیل: آها، ولی همۀ افرادی که در منطقۀ صحرای یک بودند، سوار هواپیماهای سی ـ130 شدند... آنجا را ترک کردند و دیگر در خاک ایران نیستند.

جونز: بله قربان! ما اتفاقی ناگوار در منطقۀ صحرای یک داشتیم، جایی که یک بالگرد با یک فروند هواپیمای سی ـ130 برخورد کرد و هر دو آتش گرفتند و به نظر میرسد که به‌جز یک خدمه در بالگرد، همه کشته شده باشند و تعداد کمی هم... شاید خلبان و یک یا دو نفر... ما مطمئن نیستیم... در قسمت عقبی سی ـ130 که در برخورد بود؛ ولی تا وقتی هواپیماها برنگردند، نمیتوان به قطع چیزی گفت؛ ولی تعداد کمی هم... ناشی از برخورد در آنجا، چراکه آن‌ها درحال آمادهشدن برای ترک آن منطقه بودند.

ماندیل: برآورد شما چند نفر است؟ شش کشته؟

جونز: ... حالا مشخص نیست. من میگویم... این چیزی است که تا حالا میدانیم، ولی ممکن است تعدادی از افراد نیز به‌خاطر آن حادثه، مفقود یا کشته شده باشند.

ماندیل: بله... دربارۀ خدمۀ بالگردی که ما در یافتنش مشکل داریم، چه میگویید؟

جونز: فکر میکنیم در هواپیمای سی ـ130 باشد، ولی مطمئن نیستیم. نوعی تردید و سردرگمی وجود داشت که... گزارش داشتیم که تنها شش خدمه، از منطقۀ صحرای یک خارج شدند. سپس گزارش دیگری رسید... خیر! هفت خدمه بودند و نیز فردی که سوارش کرده بودند. ما یک نفر دیگر را داریم، هشتمی که فرود آمده بود و سپس به نیمیتز برگشته بود.

ماندیل: آها!

جونز: حدود یک ساعت قبل به نیمیتز رسید. او گزارش داد که تصور این است که هفت نفر بودهاند و سپس یک نفر دیگر نیز به داخل هواپیما منتقل شده است. ما هنوز اطمینان نداریم... و من بهتر از پنجاه‌پنجاه میتوانم بگویم که سرنشین بالگرد هفتم سوار سی ـ130 شده است، ولی بیشک اطمینان بالایی در این رابطه وجود ندارد.

این هواپیما... سی ـ130 حدوداً 40 دقیقۀ دیگر در مصیره فرود خواهد آمد و سپس آن‌ها... ژنرال گست قرار است ملاقات کند با... هنگام پیادهشدن همۀ افراد را بررسی کند و دریابد که چه کسی مفقود است و... یکی از اولین اقدامات ما این است که بفهمیم آیا سرنشین آن بالگرد آنجا هست یا خیر؟ اگر نباشد، در آن صورت ما... یک نجات... مشکل، یافتن این فرد بدون اینکه وارد خاک ایران شویم... آن موقع ما تلاش میکنیم تا کارها را ازطریق آژانس امنیت ملی و دیگر نهادها انجام بدهیم... شواهدی به دست آوریم در این زمینه... برجهای رادیویی... ما پیشتر علامتها و سیگنالهایی از یک برج رادیویی داشتیم... اما ممکن است ساختگی باشد. چندین نمونه از این مورد را داشتهایم.

ماندیل: اگر سرنشین در هواپیما باشد، احتمالاً هواپیما باید فرود بیاید، چراکه او مصدوم است... یک بالگرد دیگر آن‌ها را سوار کرده است و به منطقۀ صحرای یک برده است، درست است؟

جونز: اینگونه حس میشود. اکنون محتملترین حالت این است که... اما هنوز قطعی نیست.

ماندیل: آها!

جونز: وقتی آن‌ها با یکدیگر برخورد کردند و تأخیرهایی که داشتند [کلمات نامشخص هستند به‌خاطر نفسکشیدن ماندیل]، همۀ آن‌ها تصمیم گرفتند که سوار هواپیمای سی ـ130 بشوند... قرار بود که بالگردها را به پرواز درآورند...

ماندیل: آن‌ها بالگردها را رها کردند... آیا آن‌ها را منفجر کردند؟

جونز: نه!... به چند دلیل: یکی اینکه آن‌ها وقت نداشتند... دلیل اصلی همین بود. حدس من این است که دلیل دیگر... دستکم اینکه اگر من با مشکل هواپیمای سی ـ130 مواجه بوده و مجبور به بازگشت بودم...

ماندیل: شما... شما ممکن است به آن‌ها نیاز پیدا کنید، بله؟

جونز: پس‌از فاجعه اینطور به نظر میرسد که همه‌چیز خوب پیش رفته است... ما از منظر اعتماد و اتّکا جایگاه خود را از دست دادیم... سه فروند از هشت بالگردمان را... و پیشتر تعیین شده بود که اگر بیشتر از دو فروند از هشت بالگرد را قبل‌از منطقۀ صحرای یک، از دست دادیم... احتمال ازدست‌دادن یک بالگرد دیگر بسیار زیاد بود... و بنابراین مأموریت موفقیتآمیز پایان نمییافت... پس بهخاطر یک مسئلۀ جزئی، سه بالگرد از هشت فروند [صدا به‌خاطر نفسکشیدن ماندیل مبهم بود]... مأموریت.

ماندیل: ما این بالگردها را بر فراز کشور با موفقیت به پرواز درآوردهایم، درست است؟

جونز: بله، ... آن‌هایی که از دسامبر گذشته یا قبلتر، در نیمیتز بودهاند، ولی آن‌ها از نیمیتز پرواز کردهاند و سرنشینان یک هفته زودتر، پروازهایی با این بالگردها داشتهاند. آن‌ها با بالگردهایی که ما در آمریکا داریم، متفاوت هستند؛ چراکه ماهها قبل، آن‌ها را با کشتی از کشور خارج کردهایم. ما مدتها روی آن‌ها کار کردهایم و با آن‌ها پرواز انجام میشده است و... یکی از این موارد است... قابلیت اعتماد بر مأموریت تأثیر گذاشت...

ماندیل: ما تنها دو وقفه و خرابی بد داشتیم، همین!

جونز: اینگونه به نظر میرسد که... هنوز هیچ خبری دربارۀ این منطقه از صحرا فاش نشده است و ما شگفتزده شدیم؛ ولی این وسایل نقلیه... و وسیلۀ نقلیهای که به آن سمت آمد، گویا هیچ به کسی خبر نداده است.

ماندیل: باورکردنش سخت است.

جونز: اگر من آنجا بودم و مطمئن نبودم که اگر سر خود را از زیر آب بالا بیاورید، ممکن است سرتان قطع شود... اینکه من یک فرد بیچاره و فقیر در این کشور بودم، مطمئن نیستم؛ ولی به‌سمت خانه نمیرفتم... شما نمیدانید که چه کسی آنجاست و قضیه چیست.

ماندیل: بله!

جونز: پس من... ما فکر میکنیم احتمال بالایی هست که او گزارش نداده باشد. اکنون اتوبوس حامل 41 مسافر... نمیدانیم که آیا این اتوبوس هنوز سالم است و اینکه آیا به‌سمت شهر حرکت میکند... اتوبوس خراب شده بود و آن‌ها منتظر ماشین بعدی بودند. خودروها بیشتر از آن چیزی بودند که انتظار داشتیم. ما میدانستیم که از آن جاده، خودروهایی عبور میکنند. ما انتظار این را در شب جمعه داشتیم... تعطیلات آخر هفته... خودروها در اواسط شب. انتظار نداشتیم که چندین خودرو آنجا باشند و مانع مسدودکنندۀ جاده برای متوقفساختن خودروها ایجاد شده بود. درهرحال، او هنوز به کسی خبر نداده است، پس تا حالا مخفی ماندیم و کارها درحال انجام است؛ اما قابلیت اعتماد... به‌محض اینکه عملیات لغو شد، وقتی شما آنگونه کارها را انجام میدهید... سردرگمی افزایش پیدا میکند و حادثه تأسفبار.

ماندیل: تصور میکنم که افراد بسیار ناامید و مستأصل شدهاند که گاهی کارآمدی خود را نیز از دست میدهند، درست است؟

جونز: ممکن است هرگز متوجه نشویم، ولی تلاش میکنیم مشخص کنیم که چه اتفاقی افتاده است...

ماندیل: بله، البته.

جونز: بالگرد با سی ـ130 آنجا برخورد کرد. به نظر میرسید که... اگر تردید آن بالگرد را بپذیریم... که تصور میکنیم اکنون در آن سی ـ130 است، میتوانستیم همۀ افرادمان را از آنجا خارج کنیم. هیچ شاهدی وجود ندارد که ثابت کند که ایرانیها تلفات دادهاند...

ماندیل: بسیار خوب، بسیار متشکرم دیوید.

جونز: خواهش میکنم قربان.

ماندیل: بسیار خوب، خدانگهدار.[18]



[1]. National Military Command Center

[2]. Brzezinski, Power and Principle, page 496.

[3]. Carter, Keeping Faith, p513–514.

[4]. Stebbins

[5]. Department of Defense, Joint Chiefs of Staff Records, RG 218–02–0007, J–3 DDSO, Box 7, Iranian Hostage Crisis 1979–1984, L14–19 Telephone Conversations.

[6]. Inman

[7]. Joint Chiefs of Staff Records, RG 218–02–0007, J–3 DDSO, Box 7, Iranian Hostage Crisis 1979–1984, L14–19 Telephone Conversations.

[8]. RH–53

[9]. Long

[10]. KC–135

[11]. EC–130

[12]. Joint Chiefs of Staff Records, RG 218–02–0007, J–3 DDSO, Box 7, Iranian Hostage Crisis 1979–1984, L14–9 Telephone Conversations.

[13]. C–5

[14]. LaSalle

[15]. A–6

[16]. Joint Chiefs of Staff Records, RG 218–02–0007, J–3 DDSO, Box 7, Iranian Hostage Crisis 1979–1984, L14–19 Telephone Conversations.

[17]. Joint Chiefs of Staff Records, RG 218–02–0007, J–3 DDSO, Box 7, Iranian Hostage Crisis 1979–1984, L14–19 Telephone Conversations.

[18]. Joint Chiefs of Staff Records, RG 218–02–0007, J–3 DDSO, Box 7, Iranian Hostage Crisis 1979–1984, L14–19 Telephone Conversations.

منبع: - جلد - - صفحه
تصاویر سند

    زمان یافت نشد!

    اتفاق و وقایعی یافت نشد!

    قرارداد یافت نشد!

    سایر کلمات یافت نشد!

(F 135 14 (یو 14 آمریکایی 14) 15 111 130 2[5] یا اس‌آر 3 14 141 320C 4 5 6 53 71) 71[6]) 9 52 60 70 71 A–6 C–141تفنگ خودکار C–5 EC–130 E–3 F–111 F–4 F–5 HH–53 KC–135 L70 LPH M Nimitz P–3 RH–53 SALT II TWIN OTTER Trident VHF Radio Phone آر‌پی‌جی آمبولانس آواکس اتوبوس ادوات نظامی اس­ سی اسکن ضد مادون‌قرمز اس‌آر اف ال الیاف کربنی و آلومینیومی ام­سی اوتر ای­ سی ای­سی ایستگاه رادیویی ایستگاه‌های رادیو و تلویزیون بالگرد بالگرد آر ­اچ بالگرد آر­اچ بالگرد آر‌اچ بالگردها بالگردهای اچ اچ بالگردهای سی بالگردهای عراقی بالگردهای غول‌پیکر بالگردهای نیروی دریایی بالگردهای نیروی هوایی برج­ های رادیویی بمب­ های صوتی بی بی­سیم بی­سیم ­ها بی‌سیم (واکی‌تاکی) تانک ام تانک­ های شوروی تانکرهای سوخت­ رسان تجهیزات ارتباطی تجهیزات نیروگاهی و مخابراتی.هواپیماهای سی تجهیزات و ادوات نظامی تجهیزات پزشکی تسلیحات تسلیحات اتمی تسلیحات ضدتانک تفنگ تفنگ ام 14 تفنگ ژ3 تلفن رادیویی تله‌های انفجاری توپ‌های 105 میلی‌متری تیرک‌های ضد بالگرد تیم دلتا تیوپ­ های حاوی بنزین تیپ زرهی مجهز به بیش از صد تانک جنگنده ­های اف جنگنده ای جنگنده نیروی هوایی جنگنده‌های اف جنگنده‌های اف111 حلقه کی­سی خمپاره ­انداز دکل‌های حفّاری ذرّات فومی رادار راه‌آهن رنجر و کادر بالگردها زاقه­ های مهمات زیردریایی سالت سالت 2 سلاح آر­پی­جی سلاح ژ3 سلاح‌ سبک (تفنگ ژ3[4]) سوخت­ رسان سی سیستم ­های توپخانه پدافند هوایی سیستم هشدار سیستم‌های امنیتی سفارت صندلی چرخ‌دار ضبط کاست قابل‌حمل ضد بالگردهای تهاجمی ضد جنگنده‌ها قطعات یدکی قطعات یدکی تجهیزات حفّاری قطعات یدکی تجهیزات نظامی قطعات یدکی صنایع نظامی قطعات یدکی نظامی قطعات یدکی هواپیماهای مسافربری قفل‌های الکترونیکی درها قیچی آهن‌بر لوله‌های گاز ماسک ضد گاز مبدّل کاتالیزوری مسلسل مسلسل دستی مسلسل­ های سبک و سنگین مسیریاب­ های سی مشعل بٌرش استیلن مشعل‌های استیلن مهمّات مواد منفجره موتورهای دیزلی موشک ترایدنت مین‌ مین‌ها نارنجک نارنجک دستی نارنجک‌انداز نارنجک‌های دستی ناو می‌دوی ناو نیمیتز ناو هجومی آبی‌خاکی ناو هواپیمابر ناو هواپیمابر نیمیتز ناو هواپیمابر کلاس نیمیتز ناو هواپیمابر کیتی‌هاک ناو کیتی‌هاک ناو یو اس اس نیمیتز ناوهای مین‌روب ناوگان اف ناوگان اقیانوس آرام داده­ام نشانه‌گذاری میدان مین. نفتکش‌های آمریکایی نیروگاه برق نیروگاه‌های تأمین ‌برق هواپیما هواپیماهای آمریکایی هواپیماهای اس‌آر هواپیماهای اف هواپیماهای ام سی هواپیماهای ای هواپیماهای ایران هواپیماهای بی هواپیماهای سوخت­ رسان سی هواپیماهای سی هواپیماهای شناسایی سریع (مانند اس‌آر هواپیمای 707 و 320 سی هواپیمای 787 هواپیمای آواکس هواپیمای اس‌آر هواپیمای اف هواپیمای ام هواپیمای ام­سی هواپیمای اوتر هواپیمای ای‌سی هواپیمای باری هواپیمای بی هواپیمای توئین اوتر هواپیمای خطوط هوایی قبرس هواپیمای سوخت ­رسان کی­ سی هواپیمای سوخت‌رسان هواپیمای سوخت‌رسانکی‌سی 135 هواپیمای سی هواپیمای سی5ای هواپیمای نظامی هواپیمای پی هواگرد ثابت­ بال هواگرد ثابت­بال هواگرد ناوپایه وسایل نقلیه پالایشگاه پایگاه رادیویی پمپ هیدرولیک پمپ‌ها کامیون کامیون سوخت کامیون­ های سوخت کشتی ­ها کشتی اطلاعاتی نیروی دریایی آمریکا کشتی نیروی دریایی آمریکا کشتی پوبلو کشتی یو اس اس پوبلو (USS Pueblo) کشتی­ های تجاری کشتی‌های تجاری کلاشینکف کلت کلت کمری کمپرسورهای توربین‌ها گاز اشک‌آور گان‌شیپ ای‌سی یو ­اس ­اس پوبلو