Note
35
رضا مهوشی
شاپور بختیار که سابقه عضویت در جبهه ملی را داشت به عنوان آخرین امید محمدرضا پهلوی برای حفظ سلطنت شناخته می شود که امید داشت تا از طریق وی بتواند ماجرای کودتای 28 مرداد را بار دیگر تکرار کند و دوباره به قدرت برگردد. شاپور بختیاردر 10دیماه 1357، شانزده روز قبل از خروج شاه مأمور تشکیل کابینه شد که البته 37 روز بیشتر دوام نیاورد و با ورود امما خمینی به ایران و پیروزی انقلاب و با تغییر چهره از کشور گریخت و به بعدها به اپوزوسیون نظام اسلامی تبدیل شد و در اوایل دهه هفتاد در خانه اش به قتل رسید.
شاپور بختیار به وضوح انسان قدرت طلبی بود و تمام تلاش خود را برای دستیابی به منصب نخست وزیری به کار بست. وی در روز ۲۵ مهر ۱۳۵۷ و هنگامی که هنوز کابینه شریف امامی برکنار نشده بود با شنیدن زمزمههایی راجع به نظر مثبت شاه به وی طی سخنانی تلاش داشت چهره خود را به جامعه جهانی بنمایاند. او در این روز به عنوان عضو کمیته اجرایی جبهه ملی دیداری محرمانه و مشترک با «جان. دی. استمپل» (مأمور سیاسی سفارت آمریکا در تهران) و همچنین «استفان سولارز» نماینده کنگره آمریکا داشت. بخشی از سخنان بختیار در این دیدار که به وضوح از همکاری اقتصادی با اسرائیل و آمریکا سخن می گوید بدین شرح است:
«جبهه ملی فروش نفت به اسرائیل را متوقف نخواهد کرد. زیرا فروش نفت یک امر صرفاً تجاری است و هیچ دولتی در ایران نمیتواند که نفت نفروشد. ترس آمریکا از اینکه نفت خلیج فارس به دست قدرتهای خارجی بیفتد نیز به آسانی تسکین داده میشود.»[1]
بختیار در همین دیدار در سخنان خود تلاش کرد فاصله خود با شاه را حفظ کرده و علیرغم اینکه نخست وزیر شاه است برای دوران پس از شاهنشاهی نیز خود را آماده نشان دهد. وی گفت:
«شاه یک سلطان مطلقالعنان است که سالها حکمرانی یک رژیم فاسد را به دست گرفته و هیچ تأسیسات سیاسی بنا نکرده است. روشنفکران، شاه را به دلیل فقدان آزادی حمایت نمیکنند، تجار فکر میکنند که خاندان حاکم، خود را (با سرمایه جامعه) ثروتمند ساختهاند و رهبران دینی به سبب عدم توجه حکومت به مسائل دینی مأیوسند. آزادی مطبوعات نیز در عمل تثبیت نیافته است. اما جبهه ملی در صدد یافتن راهحلی دموکراتیک است. در صورتی که شاه قانون اساسی را اجرا کند و قدرت خود را محدود سازد، جبهه ملی خواستار یک پادشاهی مشروطه است.»[2] وی مدعی شد که دیدگاههای جبهه ملی در اتحاد با رهبران دینی جامعه است.»[3]
موضع مردم نسبت به بختیار هیچگاه مثبت نبود و همگان او را شخصی فرصت طلب و غیرقابل اعتماد می دانستند. در یکی از سندهای به جامانده از لانه جاسوسی از حاج علیاصغر کاشانی به عنوان «یک بازاری ذینفوذ» یاد شده است که مامور سفارت گفتگویی با وی پیرامون بختیار انجام می دهد.. در این گزارش به نقل از این بازاری آمده است:
«مأمور سفارت روز دوم ژانویه با حاج علیاصغر کاشانی یک بازاری ذینفوذ ملاقات کرد. وی گفت که بازاریها تصمیم گرفتهاند از پشتیبانی از شاپور بختیار به عنوان نخستوزیر خودداری کنند. آنها بختیار را بسیار نزدیک به شاه میدانند. آنها همچنین بختیار را فرصتطلبتر از آن میدانند که از او پشتیبانی کنند؛ حتی اگر بختیار ثابت کند که موفق شده است زمینه عزیمت شاه را فراهم کند. بازار همچنان به امید ساقط کردن بختیار و جایگزین کردن او به وسیله شخصی که منتخب حقیقی مردم است بسته خواهد ماند.»[4]
سولیوان در ادامه این گزارش مینویسد: «صدای این بازاری منعکسکننده احساسات بخشهای رو به افزایش جمعیت ایران است.»[5]
نکته مهم در مورد بختیار این است که حتی وزرای پیشنهادی وی هم می دانستند که او عملا در مقابل قدرت امام خمینی کاملا مقهور است و توانایی هیچ اقدام مستقلی نخواهد داشت.در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا به تاریخ ۸ ژانویه ۱۹۷۹ (۱۸ دی ۱۳۵۷) به نقل از ارتشبد فریدون جم وزیر جنگ معرفی شده از سوی بختیار تصریح شده که بختیار نمیتواند برخلاف خواستههای امام خمینی حرکت کند. در این سند که سولیوان سفیر آمریکا در تهران آن را تهیه کرده و به وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن دی.سی. مخابره کرده است، میخوانیم:
«موضوع انصراف ارتشبد جم برای قبول کار در دولت بختیار و بازگشت وی به لندن به محض آنکه جایی در هواپیما برای رفتن پیدا کند را تأیید میکنم. جم تا نیمه شب در حضور شاه بود و شاه نگرانی خود را از ترک کشور به این دلیل که امکان دارد افسران ارتش در غیابش کارهایی انجام دهند اعلام کرد. جم کابینه بختیار را ناامیدانه خواند و گفت وی برخلاف خواستههای خمینی نمیتواند عمل کند.»[6]
منشا و خاستگاه بختیار به جبهه ملی بر می گردد اما هم کیشان وی در جبهه ملی نیز بنابر تحلیل سفارت آمریکا بیشتر از امام خمینی جانبداری می کنند. پس از تشکیل کابینه شاپور بختیار، بسیاری از نمایندگان مجلس شورای ملی تصمیم گرفتند از مقام خود استعفا دهند. هرچند آنان دلیل این اقدام را کمک به بختیار برای تصمیمات آزادانه دولتی اعلام کردند اما یکی از اسناد لانه جاسوسی این استعفا را با تأکیدات امام خمینی در آن زمان، مبنی بر غیرقانونی بودن مجلس شورای ملی و ضرورت استعفای نمایندگان مجلس مرتبط ساخته است. در این سند با تاریخ ۲۱ ژانویه ۱۹۷۹ (اول بهمن ۱۳۵۷) و با طبقهبندی «خیلی محرمانه» چنین میخوانیم:
«بهطوری که گفته شده رئیس مجلس به دنبال تعداد زیادی از دیگر نمایندگان استعفا مینمایند تا دست بختیار را در ادارهنمودن کشور توسط فرمان باز بگذارند. این جنبه عجیب استعفای همگانی یک چیز برای توضیحدادن دارد: نمایندگان مستعفی احتمالاً به نظر میرسد در حالی که با بختیار همکاری مینمایند از خمینی هم پیروی میکنند و ضمناً از مسئولیت خود فرار میکنند.»[7]
جبهه ملی هرچند هیچگاه نقطه مشترک فکری با نهضت امام خمینی نداشتند اما به هر ترتیب جزو نیروهای شاه و طرفدار پهلوی هم نبودند و پذیرش نخست وزیری شاه از جانب یکی از اعضای شناخته شده این جریان، مسئله ای قابل توجه بود. یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا دیدگاه رهبران جبهه ملی را پس از قبول مسئولیت نخستوزیری توسط شاپور بختیار و در آستانه ورود امام خمینی به تهران مورد بررسی قرار داده است. در این سند که تاریخ ۸ بهمن ۱۳۵7 را دارد، دو مقام جبهه ملی اقدام بختیار در پذیرش منصب نخستوزیری رژیم شاه را سبب دوری جبهه ملی از ملت دانسته و آن را تقبیح کردند. نکته مهم در این سند آن است که رهبران جبهه ملی، پذیرش مسئولیت از جانب بختیار را خیانت به جبهه ملی و جنبش مذهبی می دانند. در بخشی از این سند می خوانیم:
«بختیار جبهه ملی را از خط اصلی انقلاب خمینی جدا خواهد ساخت... نهضت باید از تنها فریادش، خمینی، تا مستقر شدن بر قدرت، نگاهداری کند. جبهه ملی اگر از خمینی رویگردان شود، دیگر هیچ شانسی برای به دست آوردن نظر عموم نخواهد داشت. به همین دلیل کوششهای فعلی بختیار برای اثبات اینکه از حمایت مردم برخوردار است، شکست خورده و فقط فضا را بدتر میکند. بیشتر طرفداران فعلی بختیار وابسته به ارتش و یا از پشتیبانان شاه که در پر قو خوابیدهاند هستند. این نشاندهنده خیانت به جبهه ملی و به جنبش مذهبی است. بختیار باید به سادگی دولت را به خمینی واگذار کند و به منظور جلوگیری از خونریزی بیشتر باید وسایل تسهیل این انتقال را فراهم نماید.»[8]
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بختیار برای مدتی مخفی شده و بعد از پنج ماه به صورت غیرقانونی از کشور خارج شد. یک سند لانه جاسوسی مدعی است که شاپور بختیار روز سه شنبه ۱۰ ژوئیه ۱۹۷۹ (۱۹ تیر ۱۳۵۸) ایران را از طریق مرز ترکیه ترک کرده و اکنون در اروپای غربی مخفی است. این سند که تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۹ (۲۹ تیر ۱۳۵۸) را دارد، تحتِعنوان «رفت و آمدها» با طبقهبندی «محرمانه» از وزارت امور خارجه آمریکا و با امضای «ونس» به سفارت آمریکا در تهران مخابره شده است.[9]
آمریکایی ها مدعی هستند که بختیار به دنبال آن بوده که شکل حکومت را از پادشاهی به جمهوری تغییر داده و خودش رئیس جمهور شود که البته با مخالفت سرسختانه طرفداران شاه مواجه می شود. در این سند که تاریخ ۲۱ می ۱۹۷۹ (۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۸) را دارد چنین میخوانیم:
« روزنامه کیهان در شماره امروز خود مینویسد که شاهپور بختیار نخستوزیر سابق قصد داشت پس از عزیمت شاه، در ایران اعلام حکومت جمهوری کرده و خود را به عنوان اولین رئیسجمهور قلمداد نماید. در این مقاله ذکر شده که این اطلاعات دست اول در آخرین روزهای عمر رژیم سابق از شخص مهمی که اطلاعات زیادی راجع به وقایع پشت پرده دارد، کسب شده است. تیمسار عبدالعلی بدرهای فرمانده سابق نیروی زمینی ... از اجرای نقشه اعلام جمهوری بهوسیله بختیار ممانعت بعمل آورد. گفته میشود که تیمسار بدرهای از زمانی که ستوانیک بوده در جمع درباریها فعالیت داشته و یکی از ملتزمین دربار بوده است. هنگامی که بختیار نقشهاش را با چند تن از افسران ستاد بزرگ ارتشتاران در میان گذاشت، بلافاصله با اعتراض بدرهای مواجه گردید. او اسلحهاش را بیرون کشیده و به بختیار حمله کرد. او میخواست بختیار را بکشد لیکن افسران دیگر مانع او شدند.»[10]
در مجموعه اسناد لانه جاسوسی، سندهای متعددی از نقش شاپور بختیار در انجام توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به چشم میخورد.آمریکایی ها در ابتدا به بختیار برای اجرای نقشه های آنان اممید زیادی داشتند:
«رو آمدن شاپور بختیار در پاریس و شایعات مداوم درباره چند ایرانی که در توطئه برای برانداختن رژیم اسلامی آیتالله خمینی فعالانه کوشش میکنند این هوس را ایجاد میکند که در این مهاجران سیاسی میتوان راه حلی را برای اوضاع ایران که به نظر ایالات متحده ناخوشاینده است، یافت. آمریکاییها میتوانند با بختیار وقتی به روانی به زبان غرب صحبت میکند، کنار بیایند.»[11]
امیدآمریکایی ها خیلی زود جای خودش را به ناامیدی می دهد و آنها متوجه می شوند که بختیار گزینه مناسبی برای فعالیت موثر علیه جمهوری اسلامی ایران نیست. در این سند می خوانیم:
«هیچ کدام از این گروهها نتوانسته است سازمانی را به هم جوش بدهد که به نحو مؤثری دستگاه خمینی را به مبارزه بطلبد. روحانیون به نحو بدون ملاحظهای بر اقلیتهای قومی غلبه کرده و مانورهای چپگرایان را خنثی کردهاند. هرچند بسیاری از تبعیدیها دلشان میخواست رژیم را سرنگون کنند ولی آنها ظاهراً علیرغم کوششهای شاپور بختیار فاقد هماهنگی و سازمان هستند و ما معتقدیم که بختیار کمترین چشمانداز موفقیت سیاسی در ایران را ندارد.»[12]
[1] - اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب دوم، احزاب سیاسی ایران - ۱۸، ص ۶۸۱.
[2] - همان
[3] - همان
[4] - همان، کتاب سوم، خط میانه، سند شماره 45، ص 329.
[5] - همان، همان سند، ص 330.
[6] - همان، کتاب سوم، خط میانه، سند شماره ۲، ص ۳۴۱.
[7] - همان، کتاب سوم، سند شماره 30، ص 381، پاراگراف 12.
[8] - همان، کتاب سوم، سند شماره ۴۰، ص ۴۰۱ – ۴۰۲.
[9] - همان، کتاب دهم، سند شماره ۲۶۵، ص 580.
[10] - همان، کتاب دهم، روزشمار انقلاب اسلامی، ص 404.
[11] - همان، کتاب دوم، سند شماره ۱۷، ص ۳۰۵.
[12] - همان، کتاب دوم، مبحث «دخالتهای آمریکا در ایران»، سند شماره ۳۶، ص ۳۴۱.