در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

اسناد مشابه

موارد مرتبط

مورد مرتبطی یافت نشد!
سند شماره

گزارش فعالیت های محمد پرورش

موضوع سند

گزارش فعالیت های محمد پرورش
مشخصات ارسال سند

از:

محرمانه

به:

1342-09-10- 1963-12-01

متن سند



درخشش، محمد - 16


خیلی محرمانه - غیرقابل رؤیت برای بیگانگان


زمان: 1 دسامبر 1963 - 1342/09/19


مکان: منزل من (راسیاس)


صورت مذاکرات شرکت کنندگان: محمد درخشش، وزیر سابق فرهنگ چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم
سفارت




1- پیشنهاد شاه به درخشش

یکشنبه گذشته، 8 دسامبر، سرهنگ مولوی به دیدن درخشش می رود، و برخلاف ملاقات قبلی، خیلی سرحال به نظر می رسد و در حالی که وارد خانه درخشش می شود، می گوید «من حامل خبر خوش هستم». درخشش از وی می پرسید که این خبرهای خوش چه هستند و مولوی می گوید که سرلشکر فردوست می خواست شخصا این خبرهای خوش را به وی بگوید، ولی موارد غیرمنتظره ولی مهمی پیش آمدند که وی درگیر شد و از او (مولوی) خواسته است که پیام شادی را به درخشش برساند. پیام این بود:


اعلیحضرت با الطاف بی پایان خود پیشنهاد نموده اند که درخشش به عنوان سفیر به یکی از سه سفارتخانه ای که بعدا جهت انتخاب به وی پیشنهاد خواهد شد، برود. درخشش پاسخ داد که از این که نمی تواند قبول کند، معذرت می خواهد و ترجیح می دهد. در تهران بماند. مولوی خیلی ناراحت می شود و با لحن دوستانه و مهربانی به درخشش توصیه می کند که هیچ کس نمی تواند یک چنین مرحمت شایانی که از سوی شاه اهداء شده باشد را رد کند. آنگاه درخشش توصیه کرد که او اظهارنظری را به یادداشت های مولوی اضافه نماید. (او از درخشش معذرت خواسته بود که یادداشت برمی دارد و در خلال مذاکراتشان


ص: 475




مرتبا او را متوقف می کرد تا بعضی جملات را تکرار کند تا مولوی بتواند از همه چیز دقیقا یادداشت بردارد.


درخشش به مسخره اظهار داشت که احتمالاً مولوی یک ضبط صوت متحرک به یک گوشه ای از خودش وصل کرده بوده است.) به نظر می رسید که مولوی راحت تر شد و بلافاصله قبول کرد. آنگاه درخشش در انتهای یادداشت های مولوی شرحی بدین مضمون نوشت:


«اوامر اعلیحضرت بایستی اطاعت شوند، به هر حال مشکلات جدی شخص من و خانواده ام مانع قبول پیشنهاد سخاوتمندانه شما از سوی من می گردند.» مولوی بعد از اینکه یادداشت درخشش را خواند، بار دیگر علاقه خود را به درخشش نشان داد و به وی توصیه کرد مجددا مسئله را بررسی نماید. درخشش پاسخ داد که از توصیه دوستانه مولوی متشکر است، ولی او دلیلی نمی بیند خانواده و خود را به علت قبول شغلی که خودش نمی خواهد، وادار به مهاجرت از کشورش نماید. بعد مولوی، کاملاً سرخورده از این که باید به فردوست گزارش دهد که «خبر خوش» با خوشحالی پذیرفته نشده بود، آنجا را ترک کرد.


 

2- دستگیری نفیسی


درخشش گفت براساس گزارش هایی که دریافت داشته، قابل قبول ترین توضیح برای دستگیری نفیسی این است که نفیسی در چند ماه گذشته در موقعیت های مختلف و در بین گروهای متفاوت مردم، گفته است که دوست نزدیک شاه می باشد، و این که تشکیل مجلس بیست و یکم به طور موفقیت آمیز در اصل ناشی از کوشش های وی بوده است و شاه بدون کمک وی نمی توانست آن را پیش ببرد. درخشش این تفسیر را که نفیسی به علت تماس با امینی گیر افتاده است، مردود دانست. این «تماس ها» فقط در ارتباطات خانوادگی است، زیرا خواهر امینی با یکی از اعضای خانواده نفیسی ازدواج کرده است. اگر نفیسی به علت سوءاستفاده مالی دستگیر شده باشد، مضحک است. نفیسی شهرت و اعتبار غیر آبرومندانه ای دارد و همه می دانند که دستش به دخل شهرداری آلوده است. این باعث نمی شود که شاه به کسی ضربه بزند.


 

3- قانون خدمات شهری


درخشش به من یادآوری نمود که حدود یک ماه قبل به من گفته بود که گروه وی مشغول تهیه انتقاداتی در مورد قانون خدمات شهری هستند. این انتقاد در یک مجلد 50 صفحه ای آماده شده و در 60000 نسخه به طور مخفیانه چاپ شده است و طی هفته جاری مخفیانه بین کارمندان ادارات در سراسر کشور منتشر خواهد شد. او در این لحظه گفت که سرهنگ مولوی در ملاقات یکشنبه گذشته، او را مطلع نمود که ساواک ماشین کپی دست نوشته ها را به دست آورده است و برای درخشش بی ثمر خواهد بود که دنبال ماشین دیگری بگردد. (درخشش از حضور مؤثر ساواک در همه جا به وضوح ناراحت شده بود).


من از درخشش خواستم که اگر ممکن باشد یک نسخه دست نویس آن را برای من تهیه نماید و او قبول نمود.


 

4- سازمان درخشش


من به درخشش گفتم که علاقمندم اطلاعات بیشتری در مورد برنامه های او و سازمانش داشته باشم، بدین سبب می خواهم خود و سفارت را از هرگونه تحرک سیاسی در ایران مطلع نمایم و از اطلاعات و


ص: 476




موادی که او به من می دهد، متشکر خواهم بود. به هر حال، می خواهم درک کند که علاقه من، توسط او به عنوان پیشنهاد یا اعلام حمایت از وی یا پیروانش، بد تعبیر نشود. سیاست ما کماکان پشتیبانی از شاه و برنامه های اصلاحی وی خواهد بود و او نباید در این مورد هیچ شکی به خود راه دهد. با این اتمام حجت من امیدوار بودم که او به اندازه کافی به من و سفارت اعتماد داشته باشد که تا آنجا که ممکن است با ما همکاری نماید. درخشش گفت که از رک گویی من تشکر می کند و اظهار داشت که علاقمند است جزئیات برنامه خود، سازمان و سایر موارد گفتنی را به من بگوید. به هر حال، او درخواست کرد این گونه اطلاعات که به من خواهد داد، نباید به ساواک یا اعلیحضرت ارائه شوند، در غیر این صورت او کشته خواهد شد. او اظهار داشت که رژیم مایل است یک پرونده جنایی برای وی درست کند، ولی آنها نتوانسته اند هیچ چیزی به دست آورند. آنها نمی توانند به وی اتهام دزدی، فساد و غیره را بچسبانند، زیرا او هیچ ملک یا ثروتی ندارد و خیلی ساده زندگی می کند. آنها از این که او را به اتهامات واهی، مانند «فعالیت های سیاسی زیرزمینی» دستگیر نمایند، می ترسند، زیرا از واکنش آموزگاران وحشت دارند. بنابراین، در صورتی که رژیم گزارش هایی از منابع آمریکایی کسب کند که او «اطلاعات رسان» بوده است، سعی خواهد کرد این مسئله را افشا نماید که وی در نوعی از فعالیت های نامناسب با قدرت های خارجی درگیر بوده است. آنها با تمسک به چنین گزارشی او را دستگیر خواهند نمود و همزمان با آن وی را در بین پیروانش بی اعتبار می سازند. من او را مطمئن ساختم که ما اعتماد وی را شرافتمندانه حفظ می کنیم. او این قسمت از بحث را با این گفته به پایان رساند «همان گونه که قبلاً گفتم، برای من کاملاً روشن است که سیاست شما چیست. از شما درخواست می کنم که به یاد داشته باشید یک توضیح ناخواسته یا اتفاقی توسط سفیر هلمز به اعلیحضرت و یا توسط یک مقام سفارت به ساواک در این مورد، می تواند به معنی قطع گردن من باشد.»


 

اظهارنظر :


درخشش باتوجه به اوضاع و احوال فعلی اش، کاملاً خونسرد و آرام بود. به نظر می رسید از ناملایمات و هیجانات کنترل شدن، افسرده باشد در حالی که همزمان با آن، یک شور و شوق تقریبا غیرقابل تصور و الزام مردی با یک مأموریت مهم را ارائه می داد. او تأثیر فردی که در حال کاوش روان خود است و از درون با خودش می جنگد را در من برجا گذاشت. وی بدون شک با خطر واقعی روبرو می شود. (او به آرامی این نکته را در صحبتش مطرح کرد: «اگر آنها صبرشان از دست من لبریز شود، در حالی که مرا همچنان دشمنی جدی محسوب کنند، من به راحتی ممکن است در یک تصادف با کامیون کشته شوم»). باوجود این که او از اعلیحضرت وحشت دارد، به نظر می رسد نسبت به مقامات ساواک نظیر پاکروان و مولوی احساس علاقمندی و درک و احتمالاً احترام می کند.


هرچند ممکن است فشارهای بیشتری پس از ترغیب و تحبیب های اولیه اعمال شوند، شک دارم که شجاعت درخشش بگذارد که وی مأیوس شود. با وجود این که وی یک واقعگراست، ولی به اندازه کافی در شخصیت خود شجاعت، ایثار و ذهنیت دارد که برای آنچه اعتقاد دارد، صرفنظر از عواقب آن برای خودش و خانواده اش مقاومت و ایستادگی کند.


من قضاوت درباره ارزیابی قابلیت ها و توانائی های بالقوه درخشش را برای رهبری سیاسی آینده موکول می کنم به بعد از اینکه بیشتر درباره برنامه های وی و سازمانش مطالعه نمایم، ولی من اکنون معتقدم


ص: 477




که بدون شک او یک شخصیت سیاسی ایرانی طراز اول است. رژیم به خودی خود این تعارف ناخواسته را با توجهات اخیرش به وی ابلاغ نموده است.


 

پیشنهاد


باتوجه به تهدید بسیار جدی درخشش، من با احترام پیشنهاد می کنم که این و یادداشت های بعدی مذاکرات ما برای توزیع، محدود شود به سفیر، وزیر و آقای هرتز و مقام های سیاسی «بلافصل» وی.




منبع: کتاب اسناد لانه جاسوسی - جلد 8 - کتاب 8 - صفحه 475
تصاویر سند