در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

اسناد مشابه

موارد مرتبط

مورد مرتبطی یافت نشد!
سند شماره 29

گزارش روزانه سفیر آمریکا

موضوع سند

گزارش روزانه سفیر آمریکا
مشخصات ارسال سند

از:

متفرقه

به:

1358-07-11- 1979-10-03

متن سند




خانواده عزیز


سند شماره (29)


تهران - ایران


3 اکتبر 1979 - 11 مهر 1358


خانواده عزیز:


امشب یک تلگراف در حال مخابره شدن است و می گوید که آنها از یک منبع موثق کسب اطلاع نموده اند که کابینه تصمیم گرفته است لینگن را به عنوان سفیر کبیر در ایران منصوب نماید: تلفن زنگ می زند و من جواب دادن به آن را تأخیر می اندازم، این است ماجرا. زیرا تا حدی که من اطلاع دارم هنوز هیچ تصمیمی گرفته نشده است. حتی یک تلفن از خانمی به اسم بوردن و با WCCO در مینیاپولیس که از من راجع به گزارش سؤال می کرد. وقتی من گفتم تا آنجایی که اطلاع دارم هیچ گونه پایه و اساسی برای آن نیست او گفت که با این وجود وی می خواهد که از من سؤالاتی راجع به ایران بپرسد که از نظر من بدون اشکال بود. او به من گفت که وی درودهایی از جانب خانم کارول اینک که فکر می کند عمه من باشد برای من دارد او چگونه اسم فرن را می دانست، از حدود اطلاعات من خارج است و من هم فراموش کردم که سؤال کنم. من از او خواستم که سلام من را نیز برساند که امیدوارم وی چنین کرده باشد.


فکر می کنم همه تان می دانید که من احساس های گوناگونی در مورد امکان منصوب شدنم به سفارت در اینجا دارم... به خاطر مسئله جدا شدن از خانواده که وجود دارد. در عین حالی که تشخیص می دهم من یک مأمور سرویس خارجی هستم که قرار است هر جایی که وزیر (خارجه) و رئیس جمهور از من می خواهند خدمت کنم، در دسترس باشم. امیدوار هستم که این موضوع اتفاق نیفتند. به عبارت دیگر من منضبط هستم یا مجبور به انضباط و در عین حال مردی که خانواده اش را دوست دارد و همین حالا بشدت از دوری آنها احساس دلتنگی می کند، خصوصا امشب که این شایعه وجود دارد. عصرها خیلی سخت هستند، حتی با وجود این مهمانی های روز ملی که تا اندازه ای کمک می کنند که به جدایی فکر نکنم. طول روز قابل تحمل است، چون که سفارت ما یک سفارتخانه خیلی پرکار است و کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.


هوا در این روزهای پائیز خیلی خوب است. یک روز تابستانی هندوستان پس از روز دیگر و این


ص: 326





کمک می نماید تا این مکان قابل تحمل باشد، ولی نه به اندازه کافی. من وضعیت خانوادگی که خودم را در آن قرار داده ام دوست ندارم و از گفتنش ابائی ندارم. اگر که مجبور بودم از نو شروع کنم...


امشب جشن روز ملی کره است... یک مهمانی در یک باغ وسیع و عالی با ماه شب چهاردهم در بالای سرمان، پذیرایی کره ای ها مثل ژاپنی ها است، مطبوع و عالی. آن زن با لباس مواج زیبای ملی کره ای یک نقاشی رنگی است.... همه مصمم هستند که از مهمانان در هر جایی پذیرایی کنند. اما با این وجود روزهای ملی خسته کننده هستند... همان افراد، همان شایعات برای صحبت کردن راجع به آنها و همان غذاهای مکرر، اگر چه غذای کره ای ها مثل چینی ها اوایل این هفته گوناگون و خوشمزه است. به خاطر خوب بودن روابطمان با کره ای ها ما مورد پذیرایی مخصوص قرار گرفتیم.


به خاطر گفتگویی که چند روز پیش با وزیر کشور داشتم هفته بدی را با مطبوعات گذراندم. من با او ملاقاتی داشتم که ما آن را ملاقات مؤدبانه می نامیم... من قبلا با او ملاقات و یا صحبت نکرده بودم و می خواستم که او را ببینم چونکه تلاش نموده بودم تا با تمام وزرا ملاقات کنم. ما یک ساعت با هم بودیم، گفتگویی به فارسی که یکی از مأموران جوان همراه من بود و ترجمه می کرد. این ملاقات کاملاً دوستانه و مؤدبانه بود و برای من هیچ دلیلی وجود نداشت تا فکر کنم پس از اینکه من آنجا را ترک کنم وزیر به مطبوعات محلی تلفن بزند و به آنها بگوید که من به آنجا آمده بودم تا به اعدام هایی که اخیرا در مورد سه سناتور سالخورده که به خاطر طاغوتی بودن (که به معنای باقیمانده های فساد رژیم شاه است ) صورت گرفته اعتراض کنم. در اصل من به این اعدام ها به عنوان اقداماتی که وجهه بدی به رژیم در ایالات متحده می دهد اشاره کردم و فکر می کردم وزیر باید این را بداند. من گفتم که هیچ گونه موضعی در قبال گناه و یا بی گناهی این سه نفر یا هر کدام از 500 نفر دیگر که در مدت کوتاهی اعدام شده بودند نمی گیرم، ولی او باید بداند که طبیعت کوتاه محاکمات و روش سریع اعدام ها باعث شد که در کشور من افکار عمومی با این سؤال مواجه شوند که آیا این رژیم واقعا با رژیم شاه تفاوتی دارد. علاوه بر این من اسلام را به عنوان یک مذهب بخشش و رحمت می شناختم و مدرکی در این مورد نیافتم، وقتی که سناتورهای 81 ساله سابق در ساعت 2 صبح به خط شده و تیرباران شدند.


من آشکارا رفتاری غیر دوستانه در این جریان دیدم. به خاطر این یا هر دلیل دیگری وزیر راجع به این جریان علنا صحبت کرد و باعث شد که سخنگوی دولت مرا متهم به واسطه گری بی موقع بنماید (من حیرانم که واسطه گری به موقع چگونه می تواند باشد.) در حقیقت فکر می کردم که موضوع اعدام ها قسمتی از یک گفتگوی طولانی بود که تلاشی دوجانبه از طریق گفتگو نمودن جهت تمرکز روی راه های ایجاد یک رابطه بهتر می توانست باشد. روز بعد روزنامه ای نزدیک به خمینی مرا با تندترین عبارات تقبیح نمود و مرا یک دلال نادرست برای سیا خواند که بر سفارتی ریاست دارد که پر از عوامل جاسوسی است و دست هایشان با خون مردم هیروشیما، ویتنام و خدا می داند که دیگر کجا، آغشته است. از این بدتر نمی توانست باشد.


آنقدر بد بود که فکر می کنم بیشتر خوانندگان نسبت به من احساس ترحم پیدا کردند، و من مشکوکم که احساسات من راجع به این اعدام ها به طور وسیعی در میان ایرانیان وجود داشته باشد. ولی ما هنوز در میان اشتیاق انقلابی عظیم هستیم و احتیاج داریم که خط مواظبت و دقت را پیش بگیریم... امروز رادیوی مخفی روسی که از باکو پخش می شود تمام مقاله زننده را خواند و تا آنجا پیش رفت که مرا با عبارات خودشان تقبیح نمود. مسئله ای نیست: من با چیزی که روس ها در مورد این موضوع باید بگویند مخالفت


ص: 327




زیادی ندارم. من راضی هستم که چیزی که گفتم صحیح بود. درودهای گرم من به همه شما.




منبع: کتاب اسناد لانه جاسوسی - جلد 2 - کتاب 2 - صفحه 326
تصاویر سند