در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

اسناد مشابه

موارد مرتبط

مورد مرتبطی یافت نشد!
سند شماره 293

کوفریجین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی

موضوع سند

کوفریجین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی
مشخصات ارسال سند

از: چارلز. ان. راسیاس

محرمانه

به: رنسام هیگ

1343-07-25- 1964-10-17

متن سند



کوفریجین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی


سند شماره 293


محرمانه


17 اکتبر 1964- 25 مهر 1343


از بخش سیاسی: چارلز. ان. راسیاس


به بخش سیاسی: رنسام هیگ


[موضوع]: کوفریجین، وابسته سفارت اتحاد جماهیر شوروی


در میهمانی سفارت لهستان که به صرف نوشیدنی و نمایش فیلم در تاریخ 13 اکتبر برگزار شد، جی. بایکوف از خبرگزاری تاس، آقای کوفریجین را که در آن میهمانی به سوی ما آمد به من معرفی کرد. چندی نگذشت که جهانگیر بهروز نیز که با کوفریجین مزاح می کرد نزد ما آمد. در طول صحبت هایمان، ان. کاپیشین، دبیر اول سفارت شوروی، نیز تا زمان شروع نمایش فیلم به ما پیوست.


نکات زیر از اولین ملاقاتم با کوفریجین می تواند قابل توجه باشد:


او قدی نزدیک به 60/1 متر، وزنی در حدود 68 کیلو، و چهره لاغر پسرانه ای دارد، هر چند سن و سالش باید بین 30 تا 32 سال باشد. موهایش قهوه ای روشن، چشمانش قهوه ای و چهره اش قدری سبزه است. او مرد خوش قیافه ایست و به سبک غربی ها لباس می پوشد. اولین بار که او را دیدم گمان کردم یکی از اشراف زادگان ایرانی است که در غرب درس خوانده است. کوفریجین متأهل است و یک پسر هفت ساله دارد. کوفریجین ابتدا از پاسخ به سئوالات من در مورد سابقه خدمت دیپلماتیکش خودداری می کرد ولی بالاخره گفت که شش ماه و نیم در لندن بوده، البته نه در پُست دیپلماتیک. ظاهراً برای فراگیری زبان انگلیسی به لندن اعزام شده بود. از حرف هایش پیدا بود که قبلاً هیچ پُست دیپلماتیکی نداشته و احتمالاً وقتی در لندن بوده، به او پست دیپلماتیکی داده اند. او گفت سه سال است که در تهران به سر می برد، ولی فهرست دیپلمات ها نشان می دهد که او در فوریه 1963 وارد ایران شده است.


کوفریجین انگلیسی را خوب صحبت می کند، ولی ترجیح داد به زبان فارسی با من حرف بزند. او گفت متأسفانه قسمت زیادی از زبان انگلیسی را که بلد بوده فراموش کرده است. (هر


ص: 582





چند من اینطور فکر نمی کنم. از همان تماس کوتاه برداشت من این بود که انگلیسی اش خوب است).


به کوفریجین و کاپیشین (که به ما پیوسته بود) در مورد پیشرفت های فضایی اخیر شوروی تبریک گفتم و سعی کردم موضوع صحبت را عوض کنم (چنانکه همیشه با بایکوف انجام داده بودم) و درباره نرسیدن اولین پرواز ایرفلوت از مسکو به تهران سئوال کردم. هر دوی آنها هم همان داستانی را که بایکوف برایم تعریف کرده بود، گفتند. (نگاه کنید به یادداشت مورخ 14 اکتبر).


در حین گفتگو به کوفریجین و کاپیشین پیشنهاد کردم که برای تقویت زبان انگلیسی شان به تماشای فیلم های آمریکایی یا انگلیسی بنشینند. کوفریجین فرصت را غنیمت شمرد و گفت که فیلم «نامزد منچوری» را دیده است. (البته نگفت چه وقت و کجا). اعتراف کردم که آن فیلم را ندیده ام ولی شنیده ام که یک ملودرام خوش ساخت است. کوفریجین پذیرفت که فیلم از لحاظ تکنیکی بسیار خوب است ولی صحنه های خشونت آمیز و تبلیغاتی زیادی دارد. او اصرار داشت که فیلم فوق احساسات روس ها را جریحه دار می کند زیرا در آن، اینگونه القا شده است که افسران روسی که با کمونیست های چینی کار می کردند، در طول جنگ کره، بعضی از زندانیان آمریکایی را شستشوی مغزی داده بودند تا وقتی به وطنشان بازمی گردند رئیس جمهور آمریکا را ترور کنند. کوفریجین گفت که این جنبه از فیلم، بخصوص برای اتحاد جماهیر شوروی توهین آمیز بود زیرا اکران عمومی آن در ایران فقط چند هفته پیش از ترور رئیس جمهور کندی صورت گرفت. کوفریجین مدعی بود که نمایش این فیلم بدون شک به وجهه شوروی در میان دانشجویان ایرانی لطمه زده است و گفت که خودش به هنگام تماشای فیلم از دهان چند دانشجوی ایرانی که اطرافش نشسته بودند شنیده است که حرف های زشتی در مورد شوروی می زنند. برایم خیلی عجیب بود که کوفریجین بعد از این انتقاد احساساتی و سطحی- که البته عاری از عصبانیت و کینه توزی بود- قبل از اینکه بخواهم ابراز نظر کنم، گفت: «البته، منظور این نیست که دولت آمریکا مسئولیت ساخت این فیلم را بر عهده دارد. می دانم که هالیوود تقریباً هر کاری که بخواهد انجام می دهد.» گویی می خواست هرکاری می تواند انجام دهد تا من در حضور همکارش کاپیشین خجالت زده نشوم. (قبل از اینکه کاپیشین به جمع ما بپیوندد، کوفریجین به من گفت که در بخش مطبوعاتی سفارت دستیار کاپیشین است. او گفت اولین بار کاپیشین را سه سال پیش در جلفا ملاقات کرده است. در آن زمان، کوفریجین عازم تهران بوده و کاپیشین بعد از اتمام اولین ایرانگردی اش قصد عزیمت به مسکو را داشته است.) (ظاهراً هر دو با هم صمیمی و راحت بودند. هیچ رابطه رئیس و مرئوسی بین آنها مشهود نبود. وقتی کاپیشین به ما پیوست اجازه داد که بیشتر صحبت ها را کوفریجین انجام دهد و خودش گاه نظرات جالبی در لابلای صحبت ها ابراز می کرد. (نگاه کنید به یادداشت جداگانه ای که در همین ارتباط ارسال شده است).


ص: 583




کوفریجین از من خواست که کارتی به او بدهم و عذرخواهی کرد که خودش کارتی همراهش نیاورده است. او (مثل کاپیشین) شماره تلفن منزلم را می خواست. به او گفتم که همان روز صبح به من گفته اند که قرار است ظرف چند روز آینده شماره تلفنم- برای پنجمین بار- عوض شود. گفتم هر وقت شماره جدید را گرفتم به یکی از آنها اطلاع خواهم داد. (ظاهراً هر دوی آنها تمایلی نداشتند که در سفارت با من تماس بگیرند.) نظرات گزارشگر: از نظر من کوفریجین شخصیت جذاب وجالبی و به نوعی به دل آدم می نشیند. هرچند با ذکاوت، احترام و علاقه صحبت ها را دنبال می کرد ولی ظاهراً فکرش جای دیگری بود. این برداشت را از او داشتم که شخصی واقع بین، معقول و گوشه گیر و در عین حال احساساتی، دلمشغول، و لذت جوست.




منبع: اسناد لانه جاسوسی - جلد 11 - کتاب 11 - صفحه 581
تصاویر سند