Post
15432
گزارش اعتصاب عمومی
از: سفارت آمریکا در تهران
محرمانه
به: وزارت امور خارجه ـ واشنگتن
1357-10-24- 1979-01-14
متن سند
سند شماره (17)
خیلی محرمانه
از: سفارت آمریکا در تهران
تاریخ: 14 ژانویه 1979 - 24 دی 57
به: وزارت امور خارجه - واشنگتن
موضوع: اولین ملاقات با کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی
خلاصه: سنجابی در اولین ملاقات با سفارت از اهمیت فوری عملی کمی برخوردار بود (گذشته از احتیاج مشخص برای ممانعت مردم از تحریک ارتش پس از اینکه شاه کشور را ترک می کند)، ولی خواهان برقراری ارتباط می باشد. او روشنفکر و دارای تصور طرفداری غرب نسبت به دولت ایالات متحده، که تمایل برای حمایت ما را می رساند. او عدم تمایلش را به کار کردن با دولت بختیار یا وارد شدن به هرگونه شورای سلطنتی که از طرف شاه منصوب باشد را تأیید کرد. او خودش را کاملاً با خمینی در یک صف قرارداد و گفت وی شخصا یک رژیم سلطنتی مطابق با قانون اساسی را اگر که بتوان با خمینی راجع به آن صحبت نمود، ترجیح خواهد داد و خطر ناشی از کمونیست های داخلی را کم ارزش نمود. به عبارت دیگر، او گفت وی نسبت به خطرات از جانب اتحاد شوروی هوشیار است، خصوصا در میان اقلیت های ایرانی و سؤال نمود که آیا دولت ایالات متحده نسبت به مردم ایران ایمان دارد. او گفت یک ملت خوشحال ایرانی می تواند نفوذی مثبت روی کشورهای همسایه مثل افغانستان، عراق و حتی مردم مسلمان اتحاد شوروی داشته باشد. (پایان خلاصه)
1- کریم سنجابی رهبر جبهه ملی کنسول سیاسی را در خانه یکی از بستگان در 11 ژانویه برای اولین تماس واقعیش با سفارت آمریکا در سالیان دراز (بیش از یک دهه و نیم) پذیرفت. ملاقات به درخواست او بود و برای اینکه بختیار نخست وزیر را ناراحت نکند به آرامی صورت پذیرفت. خانه یک عمارت بزرگ در شمال تهران می باشد. کنسول سیاسی پس از اینکه توسط خدمتکار به داخل راهنمایی شد، وارد یک سالن پذیرایی وسیع شد که به طور پراکنده مبلمان شده بود و بجز آتشی که در بخاری دیواری که در انتهای سالن شعله ور بود، نور کمی داشت. سنجابی موقر مسن از یکی از دو مبل راحتی بلند شد که به استقبال کنسول سیاسی بیاید و ملاقات به زبان فرانسه و به صورت رو در رو و صندلی هایی که به فاصله 10 یارد از یکدیگر قرار داشت و خدمتکاری که به طور گاه به گاه چای، آجیل و میوه می آورد دنبال شد. آنجا صحنه یک فیلم خوب بود.
2- سنجابی با بررسی مختصر از آخرین گفتگویش با شاه شروع نمود که به شاه گفته بود وی انتصاب به نخست وزیری را به شرطی که شاه کشور را ترک کند و خمینی قبولی انتصاب از طرف وی را تأیید نماید
ص: 359
می تواند بپذیرد. شاه در امتناع ورزیدن یکدنده بوده است. با این حال چند روز بعد صدیقی (سنجابی تلاش صدیقی را نادیده گرفت، هرچند وی شخصا چند چیز خوب در مورد صدیقی گفت) پیش سنجابی آمد (بدون مشورت قبلی) که بگوید از او خواسته شده که شب گذشته شاه را ببیند و شاه نخست وزیری را به جبهه ملی پیشنهاد کرده است، با این قول که در این جریان کشور را ترک نماید. سنجابی این تحول را مورد استقبال قرارداد و لی گفت شرط سوم (تأیید خمینی) هنوز بایستی گرفته شود و جبهه ملی باید برای دیدن خمینی به پاریس برود. سنجابی که به عنوان رهبر جبهه عمل می کند سپس موضوع را با اللهیار صالح که با این جریان موافقت نمود مطرح کرد.
3- آن روز عصر وقتی که وی بازگشت، نماینده AEP از او تقاضای عکس العمل نسبت به اعلامیه رسمی بختیار که بختیار با تشکیل دولت جدید به تقاضای شاه موافقت نموده است را کرد. این اولین باری بود که سنجابی در مورد آن چیزی می شنید. او با بختیار تماس گرفت و وی (بختیار) از بازپس گرفتن حرف خود امتناع ورزید. شورای اداره کننده جبهه ملی سپس جلسه تشکیل داد و بختیار را از حزب ایران اخراج نمود. سنجابی و به علاوه خودش، شورای هفت نفره مرکب از دکتر آذر (وزیر آموزش و پرورش مصدق، مثل خود سنجابی)، دکتر شمس الدین امیرعلایی (وزیر دادگستری مصدق)، دکتر مبشری (قاضی و مدیر کل وزارت دادگستری در دولت علی امینی)، داریوش فروهر ( رهبر حزب ملت ایران)، رضاشایان (رهبر گروه سوسیالیست ایران) و ابوالفضل قاسمی (دبیر کل جدید حزب ایران)، آن را آشکار نمودند (اخراج بختیار را).
4- سنجابی توضیح داد که وی به شاه گفته بود هرگونه به دستگیری قدرت توسط جبهه ملی باید به طریقی صورت گیرد که مردم در خیابان ها به آن به عنوان پیروزیشان بنگرند. این نوعی از شور و اشتیاق را از آنها می گیرد که به دولت کمک می نماید تا نظم را برقرار نماید. روش به وجود آمدن دولت بختیار به طریقی بود که در مقابل این قرار می گیرد. او گمان نمی برد که آن (دولت بختیار) بتواند خودش را مستقر نماید. گذشته از این موافقت بدون حداقل اجازه ضمنی از طرف خمینی به معنای جدایی از جنبش مذهبی خواهد بود (چیزی که جبهه ملی نمی توانست تحمل نماید).
5 - سنجابی سپس مستقیما از دولت ایالات متحده درخواست نمود که «نسبت به مردم ایران ایمان داشته باشید». او گفت «ما ظرافت و موقعیت جغرافیایی - سیاسی خودمان را درک می کنیم». با روس ها در مرزها و قرار گرفتن ایران در بین عراق، افغانستان و غیره، ایران منطقه ای است که شدیدا مهم (او گفت:
حتی مهمتر از اروپای غربی برای ایالات متحده) و شکننده ترین می باشد. ایرانی ها با صمیمیت منافع مشترکی با ایالات متحده و دموکراسی های اروپای غربی دارند.
6- سنجابی ادامه داد: شاه بدون سابقه شریر و مستبد بوده است. خانواده سلطنتی کاملاً فاسد است.
ایرانیان مثلی دارند: «وقتی سر فاسد شود، بدن بدون معطلی آن را دنبال می کند.» شیوع این فساد نارضایتی گسترده ای را به وجود آورده، و آن خمینی را به وجود آورده است. به هر حال ایران کشوری است بزرگ، مهم و ثروتمند. مردمش تحصیل کرده تر از آنی هستند که بودند، (نظریه: علیرغم «دولت شریر، فاسد») بعضی اصلاحات برای پیش رفتن در یک جهت ملی و دموکراتیک سوسیالیستی لازم هستند. ولی اگر مردمش خوشحال باشند، قدرت ایران می تواند نفوذی پرمنعفت روی همسایه هایی از قبیل عراق، افغانستان و حتی مردم مسلمان اتحاد شوروی داشته باشد.
ص: 360
7- در پاسخ به سؤالی، سنجابی گفت وی با کمونیست ها و چپی ها در داخل ایران خیلی آشنا نیست. او با خیلی از آنها در ایالات متحده و اروپای غربی آشناست. آنها ناامیدانه تجزیه شده اند. فرقه های طرفدار روس ها، مائوئیست ها، اعضای توده، مبارزین ضد توده (که خیلی از آنها اعضای مأیوس قبلی هستند). او به تازگی یک جزوه 40 صفحه ای را که توسط آنها نوشته شده بود و به حزب توده به عنوان برده کور امپریالیسم شوروی حمله می کند دیده بود. سنجابی معتقد است که نفوذ کامل آنها در اینجا کم و قابل اداره کردن است.
8 - سنجابی گفت: به عبارت دیگر باید به دقت مواظب روس ها بود، خصوصا در تحریک اقلیت ها. خود سنجابی یک کرد است و با وضعیت در غرب آشنایی دارد. در جنوب کردستان تجزیه طلبی وجود ندارد تعدادی در منطقه سنجاب، مرکز و بیشتر در شمال، نزدیک رضائیه هستند. ولی آنها بدون درد سر می توانند کنترل شوند.
9- در پاسخ به یک نظریه سنجابی توافق داشت که 2 یا 3 نفر با عقاید چپی در اطراف خمینی هستند که وی آنها را ناسیونالیست های متخاصم نامید. قطب زاده با کمونیست های فرانسوی تماس هایی داشته است ولی لزوما این کار او را یک کمونیست نمی کند. دکتر یزدی مذهبی است. هر دو نسبت به جبهه ملی خیلی خشمگین هستند، که وی نمی داند چرا. بنی صدر که شخصا خیلی جاه طلب است با جبهه ملی است. او اشاره کرد محمد مکری «استاد تحقیق» در یک انستیتوی فرانسوی نیز چنین است. (کنسول سیاسی از یک منبع با اطلاع مذهبی دیگر توضیح عدم اطمینان خمینی نسبت به سنجابی و جبهه ملی از زمان مشاجره ای که مصدق با کاشانی بیش از 25 سال پیش داشت را دریافت نموده است. طبق این تئوری خمینی هرگز مصدق را برای متحد شدن با شاه و خدمت نمودن به عنوان نخست وزیر او وقتی که وی به اندازه کافی قدرت داشت که وی را (شاه را) سرنگون سازد، نبخشیده است. علاوه بر این، این منبع اضافه می کند، خمینی فکر می کرد که مصدق و افراد او در اجازه دادن به حزب توده برای نزدیک شدن به آنها بی احتیاط بوده اند که در نتیجه آن، عمل متقابل ایالات متحده را برانگیخت که شاه را حفظ نمود. با یک چنین سابقه ای خمینی هیچ دلیلی نمی بیند که برای قدرت دادن به جبهه ملی دوباره اعتماد کند. این تشریح متقاعد کننده ترین تشریحی است که ما برای توصیف عدم اطمینان آشکار خمینی نسبت به جبهه ملی و سنجابی شنیده ایم.)
10- در اظهارنظر راجع به دیگر رهبران جبهه ملی، سنجابی اظهار کرد که وی برای کار کردن با بازرگان همیشه مشتاق بوده است ولی به صورتی شرایط همیشه هم پیمان می شوند که آنها را از هم جدا نگاهدارند. حتی در روزهای قدیم دکتر سحابی و بازرگان کمی از بقیه جبهه ملی جدا ماندند. سنجابی گفت وی از برنامه قطعی خمینی (برای یک جمهوری اسلامی) مطلع نیست، ولی مطمئن است از قانون اساسی به دور نیست. خمینی ممکن است به موقعش یک رژیم سلطنتی مطابق قانون اساسی را قبول نماید ولی بایستی موافقت او را جلب نمود. به طور مثال برای جبهه ملی، سنجابی همیشه این موضع را گرفته که این فرم نیست که مهم می باشد بلکه اساس و شالوده واقعی مهم است. او شخصا شکل جمهوری های عراق و یا افغانستان را دوست ندارد و یک رژیم سلطنتی با قانون اساسی مدل اروپایی غربی را ترجیح می دهد.
می توان موضعی اتخاذ نمود که ولیعهد که صغیر است معصوم می باشد. درست همان طوری که در مورد شاه فعلی زمانی که جایگزین پدرش شد گفته می شد، اکنون شاه از پدرش بدتر شده است. (او به طور ضمنی
ص: 361
قبول نمود که این یک استدلال قوی برای رژیم سلطنتی مطابق قانون اساسی نیست، حداقل نه تحت سلسله پهلوی).
11- سنجابی ادامه داد اگر بختیار بتواند تشنج خیابان ها را پایین بیاورد، اعتصاب کنندگان را به سر کار بازگرداند و دانشگاه ها را باز کند، مخالفین می توانند به او زمانی را که وی تقاضا می نماید بدهند ولی سنجابی فکر نمی کرد او موفق گردد. او شروع بدی داشته است و کابینه ای از افراد بی ماهیت و نه حتی تکنوکرات های مشهور دارد. آن حتی نمی تواند به عنوان یک دولت انتقالی دوام بیاورد. در پاسخ به یک سؤال مستقیم سنجابی گفت وی نمی تواند با دولت بختیار پس از آنچه که اتفاق افتاده کار کند. این موضوع شخصی نیست بلکه موضوعی اصولی و اخلاقی است.
12- سنجابی با آمادگی با کنسول سیاسی موافق بود که رفتار ارتش بایستی مورد توجه قرار گیرد.
کنسول سیاسی این پیام را به او داد که ما در تلاش آرام کردن افسران هستیم، ولی رهبران مخالف نیز باید از پیش سازماندهی کنند که روزی که شاه کشور را ترک می کند شاهد تظاهرات بی نظم که ارتش را تحریک بنماید نباشند. سنجابی موافقت داشت ولی پیشنهاد کرد کمکی خواهد بود اگر که بعضی افسران با شاه کشور را ترک نمایند و یا قبل از اینکه او برود توسط وی برکنار شوند. کنسول سیاسی پاسخ داد که بعضی از آنها قبلاً کشور را ترک کرده اند. همان طوری که سنجابی می داند و وی امید داشت حضور مستمر برخی دیگر به عنوان بهانه ای برای تحریک ارتش قاپیده نشود، خصوصا چون که بعضی افسران و سربازان ممکن است از عزیمت شاه ناآگاه و شدیدا عصبانی باشند. سنجابی گفت آن نمی تواند اتفاق بیفتد.
13- سنجابی اضافه کرد البته ممکن است محاکمات کوچکی در مورد چند افسر در جریان تعویض ارتش شاه به یک ارتش ملی وجود داشته باشد. کنسول سیاسی گفت وی امیدوار است که چنان محاکماتی مرتبط به اقداماتی که توسط این افسران در جریان اجرای وظایفشان انجام شده نباشد. سنجابی مطمئنا نمی خواست که تکرار محاکمات نورنبرگ را در ایران ببیند. سنجابی گفت وی نمی خواهد و موضوع را رها کرد (نظریه: ولی ما مشکوک هستیم که وی عقاید خویش را اظهار نکرد.)
14- کنسول سیاسی کمی به سنجابی در مورد گرایش وی در جهت یک شورای سلطنت فشار آورد، من جمله تمایل خود سنجابی به خدمت در آن. سنجابی در مورد هر شورایی که توسط شاه منصوب گردد منفی بود. او گفت شاه قادر به انتصاب رهبران خوب در چنان شورایی نمی باشد. شورای سلطنت در هیچ حالتی نمی تواند قدرت بیشتری از آنچه که مطابق قانون اساسی به شاه اجازه داده شده به کار گیرد.
بنابراین کسی که دولت را اداره می کند مهمتر است. سنجابی سپس برای یک دقیقه ایده یک کمیته ملی برای تعیین سیاست برای یک دولت را مورد بحث قرارداد (هرچند اصرار بر چنان کمیته ای در حقیقت تلاشی برای جایگزینی و اجرای وظایف یک دولت است). او کمیته 20 تا 30 نفره غیره رسمی که به عنوان مشاوران دولت مصدق در روزهای قدیمی خدمت می کرد را یادآور شد. او به یاد آورد که آنها هر یک یا دو هفته یک بار تشکیل جلسه می دادند.
15- سرانجام سنجابی این نکته را متذکر شد که مخالفین چیزی بر علیه اقلیت های مذهبی ندارند. او نظرات کنسول سیاسی را قبول داشت که بهایی ها ممکن است ترسی در دل داشته باشند، ولی او گفت این (ترس) فقط از جمعیت های سطح پایین است، نه از رهبری مخالفین (نظریه: این تفاوتی ایجاد نمی کند).
یهودی ها به خاطر همکاری با اسرائیل چیزی را از دست خواهند داد ولی مردم به صورتی دیگر با آنها
ص: 362
دشمنی ندارند. او به سیاست مدارا که به زمان شاه عباس بر می گردد اشاره کرد. همان طوری که او کنسول سیاسی را با آرزوهای حسن نیت و امید به آینده ای بهتر به خارج راهنمایی می کرد گفت وی خوشبین است.
16- نظریه: در این اولین ملاقات با سفارت، سنجابی می خواست که چیزی را که وی حسن نیّت خودش، عقاید روشنفکرانه و گرایش طرفدار غرب را برای توجه دولت ایالات متحده ولی به طور غیر مستقیم می داند منتقل کند. در کنار تمایل وی برای کار در جهت عدم تحریک ارتش چیزی که وی گفت از اهمیت عملی فوری برخوردار نبود. بدون اصرار آشکار، وی امیدوار است که دولت ایالات متحده وی را و حزبش را به عنوان بی خطر برای منافعش در ایران و در حقیقت یک متحد سیاسی معرفی نماید. به هر صورت سنجابی از موضعی که قبلاً رسما اتخاذ نموده بود به طور قابل توجهی فراتر نرفت و در حقیقت ما شک داریم که وی در این زمان به آن اندازه برای گفتن به ما چیزی داشته باشد. او امیدوار بود که صحنه را برای آینده تنظیم نماید.
زمان یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!