در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

اسناد مشابه

موارد مرتبط

مورد مرتبطی یافت نشد!
سند شماره

مقدمه و معرفی کتاب هشتم

موضوع سند

مقدمه و معرفی کتاب هشتم
مشخصات ارسال سند

از:

گزارش سیاسی

به:

متن سند




معرفی کتاب دخالت های آمریکا در ایران (1)




با افول سلطه شیطانی امپراطوری جبار انگلیس در صحنه عالم، امپریالیسم آمریکا با نیرو و توان تازه ای به همراه کوله باری از تجارب سالها سلطه استعمارگران انگلیسی به عنوان یک سردمدار جدید جریان استکبار جهانی نمایان شد. آمریکا با استفاده از منابع سرشار مادی، پس از حضور در جنگهای جهانی و به دست آوردن پیروزی در جنگ، خود به عنوان بزرگترین مدعی تسلط بر گستره عالم وارد صحنه شد. رفته رفته مناطقی که سالیان سال تحت سلطه و نفوذ استعمار انگلیس بودند، شاهد پیدا شدن سروکله سلطه گر جدیدی با رنگ و بوی تازه و خاص خودش شدند. رقیب جدید با شیوه های تازه و مدرن تر و بعضا وحشیانه تر، برای چپاول هرچه بیشتر ملتهای تحت ستم به میدان می آید و به راستی آنچه که در این مدت کمتر از یک قرن از خود بجا گذاشته، کارنامه ای درخشان و بی نظیر در ظلم و جنایت و غارت مستضعفین عالم بوده است. هیچ سلطه گری در طول تاریخ از این حیث نمی تواند با آمریکای جهانخوار برابری کند.


کشور ما نیز یکی از همان مناطقی است که به لحاظ موقعیت خاص سیاسی، جغرافیایی و منابع طبیعیش، در طول قرن اخیر، عرصه تاخت و تاز این سلطه گران چپاولگر بوده است. به تدریج که سلطه انگلیس در دنیا رو به ضعف می گذاشت، از تسلط همه جانبه آن در کشور ما نیز کاسته گردید و به همین نسبت حضور فعال امپریالیسم آمریکا بیشتر و بیشتر می شد، تا جایی که پس از سرنگونی دکتر مصدق که در میان کشمکش این دو قدرت شیطانی، مجالی برای حضور در صحنه پیدا کرده بود، آمریکا به عنوان قدرت مسلط در همه جوانب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما در این سرزمین شروع به حکمروایی کرد و نقش انگلیس تنها محدود به حفظ شبکه فراماسون ها شد.


امپریالیسم آمریکا همزمان با گسترش شبکه های نفوذ و سلطه خود در سراسر جهان، به مثابه یک مجموعه جهانی استکباری، در کشور ما نیز طرحهای دراز مدت و کوتاه مدت خود را برای بسط این شبکه شیطانی به اجرا می گذارد. هجوم همه جانبه آمریکایی ها از کودتای 28 مرداد به این طرف، رفته رفته سیر صعودی خود را طی می کند تا به یکی از نقاط عطف آن یعنی حرکت رفرم گونه آمریکا تحت عنوان، به اصطلاح انقلاب سفید، اجرا می شد، مطرح می شود. برای اینکه عمق برنامه ها و طرحهای شیطانی آمریکا را دریابیم، به نقل فرازهایی از سخنان امام در 4 آبان ماه 1343 در مدرسه فیضیه قم پس از طرح قرارداد آمریکایی کاپیتولاسیون می پردازیم: «ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند» «ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند».




«عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند».


«قانونی را به مجلس بردند که در آن، اولاً ما را ملحق کردند به «پیمان وین» و ثانیا الحاق کردند به آن که تمام مستشاران نظامی آمریکا، با خانواده هایشان با کارمندان فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمه شان و با هرکس که به آنها بستگی دارد از هر جنایتی که در ایران می کنند، مصون هستند».


«اگر یک خادم آمریکایی، یا یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پای خود منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاه های ایران حق محاکمه ندارد! باید پرونده به آمریکا برود! و در آنجا ارباب ها تکلیف را معین کنند!» «اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این ملت یک روز اسیر انگلیس و روز دیگر آمریکا باشد».


«اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد، اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه کند، نمی گذارد، کالاهای اسرائیل آن هم بدون گمرک در ایران فروخته شود.» «اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد، این ها، خودسرانه، چنین قرضه سنگینی را بر ملت ایران تحمیل کنند.» «اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد یک دست نشانده آمریکایی این غلط ها را بکند، از ایران بیرونش می کنند.» «نظامی های آمریکا و مستشاران نظامی آمریکا، برای شما چه نفعی دارند؟ اگر این مملکت اشغال آمریکاست پس چرا اینقدر عربده می کشی؟ چرا اینقدر دم از ترقی می زنی؟ اگر این مستشاران، نوکر شما هستند پس چرا از ارباب ها بالاترشان می برید؟ اگر نوکرند با آنان مثل سایر نوکرها عمل کنید؟ اگر کارمند شما هستند شما هم مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند با اینان رفتار نمائید. اگر مملکت ما در اشغال آمریکاست اعلام کنید، پس ما را از این مملکت بیرون بریزید.» «من نمی دانم کجاست این انقلاب سفیدی که اینقدر روی آن جار و جنجال راه انداخته اند؟ خدا می داند که من مطلعم و رنج می برم، من مطلعم از این دهات و شهرستانهای دور افتاده و از این قم عقب مانده، من این ملت فکری کنید، این قدر قرض روی قرض نیاورید، این قدر نوکر نشوید. البته دلار نوکری هم دارد! ندارد به آمریکاییها بگوید بالای چشم شما ابروست!!» «ما چون ملت ضعیفی هستیم و دلار نداریم باید زیر چکمه آمریکا برویم؟ آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، و همه از هم پلیدترند، لیکن امروز سروکار ما با آمریکاست.» «رئیس جمهور آمریکا بداند، این معنا را بداند که امروز در پیش ملت ما، از منفورترین افراد بشر است که چنین ظلمی به ملت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است. دولت آمریکا این مطلب را بداند که او را در ایران ضایع و مفتضح کردند.» «امروز تمام گرفتاری ما از آمریکاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزرا هم از آمریکا هستند، همه دست نشانده آمریکا هستند، اگر نیستند چرا در مقابل آن نمی ایستند، داد بزنند؟» امام همچنین اعلامی ها روشنگرانه ای علیه کاپیتولاسیون پس از سخنرانی تاریخی خود صادر کردند، نکات برجسته ای از این اعلامیه که نقش آمریکا و اسرائیل را بیشتر تشریح می کند چنین است:




«دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکا است، ملل اسلام از اجانب عموما و از آمریکا خصوصا متنفر است، بدبختی دول اسلامی از دخالت اجانب در مقدرات آنها است، اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینی ما را به یغما برده و می برند، انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای ناچیز برده و می برد، اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا درآوردند. دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمریکا و عمال آن» «آمریکا است که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می کند، آمریکا است که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسلمان را آواره کند آمریکا است، که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند و می خواهد آنها را از جلوی خود بردارد، آمریکا است که روحانیون را خار راه استعمار می داند. باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد، آمریکا است که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که چنین تصویب نامه مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند تصویب و اجرا کنند، آمریکا است که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید».


«امروز اقتصاد ایران به دست آمریکا و اسرائیل است و بازار ایران از دست ایرانی و مسلم خارج شده است و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و اصلاحات آقایان بازار سیاه برای آمریکا و اسرائیل درست کرده است و کسی نیست که بداد ملت فقیر برسد».


مجموعه حاضر، که تحت عنوان دخالتهای آمریکا در ایران به حضور امت شهید پرور و قهرمانمان ارائه می دهیم، اسناد و مدارکی است که حکایت از اهداف و مقاصد آمریکا از حکمروایی جابرانه اش در زمان رژیم شاه معدوم می کند. یکی از ویژگی های این اسناد جامعیت آنها است، چرا که در دوران انقلاب و پس از پیروزی آن، بخش متنابهی از مدارکی که حاکی از جنایات امپریالیسم آمریکا بود، توسط جاسوسان آمریکایی یا از کشور خارج شد و یا در داخل جاسوسخانه به انحاء مختلف از بین رفت.


لذا از آنچه که مربوط به روابط آمریکا و رژیم شاه معدوم می شد، صرفا به نگهداری مدارک پراهمیت تر با جامعیت بیشتر اکتفاء کرده اند. به همین دلیل به وضوح در این اسناد، دخالتهای آمریکا در ایران به عنوان، نیروی حاکم بدون رقیب، مشاهده می شود و دیگر شاید نیازی به هیچ گونه توضیحی در معرفی اسناد نباشد، لیکن برای ارائه یک جمع بندی خلاصه با استفاده از اسناد، به نکاتی که از اهمیت بیشتری برخوردارند اشاره می کنیم.


در سند شماره 16 در مقام بیان سابقه تاریخی رژیم شاه، چنین آمده است که، رضا شاه از تاج و تخت در سال 1941 توسط انگلیس و شوروی برکنار شد، همچنین فشار آمریکا نیروهای خارجی را در سال 1946 از خاک ایران خارج کرد و شاه دوباره به کمک آمریکا به تاج و تخت برگشت. کنترل صنعت نفت جهانی توسط غرب بعد از ملی شدن نفت در سال 1951 ایران را تقریبا ورشکسته کرد و بقاء شاه متکی به پشتیبانی خارجی و استقلال و تمامیت ارضی آن منوط به حضور افراد آمریکایی و موافقت نامه های امنیتی بود. از همین مختصر می توان دریافت که ماهیت رژیم 50 ساله کذایی، چه بوده است و حافظ استقلال و تمامیت ارضی ایران چه نیروهایی بوده اند، در همین رابطه بد نیست به بررسی انگیزه ها و مقاصدی که امپریالیسم آمریکا از روی کار آوردن رژیم شاه داشته است، از زبان خود جاسوسان متمدن و مترقی بپردازیم، رژیم وابسته ای که در جهت حفظ منافع ارباب خود در منطقه، از بیت المال مردم محروم و مستضعف به سایر رژیم های دست نشانده آمریکا در منطقه چون مصر و اردن (سند 12 و 16) کمکهای مالی و نظامی فراوان می کرده.




در سند شماره 14 که حاوی نتایج بازرسی وزارت امور خارجه آمریکا می باشد، چنین عنوان می شود که: «ایران برای آمریکا از نظر جغرافیایی و نفت حائز اهمیت است. ایران تحت نظر شاه که آمریکا را واجد نقش حیاتی در مساعی خود برای متجدد ساختن کشورش می داند، و می خواهد آن را از نظر نظامی و صنعتی قوی و متکی به خود سازد، محیط مناسبی برای تعقیب مقاصد آمریکا می باشد.» به دنبال آن منافع آمریکا در ایران را به این شرح بر می شمارد:


«مکان استراتژیکی ایران، قدرت نسبی آن میان کشورهای خلیج فارس، منابع داخلی و بازار داخلی بورژوازی آن، این کشور را یک منطقه بسیار با اهمیت برای ایالات متحده، در حال حاضر و برای یک آینده قابل پیش بینی، نموده است. ما احتیاج به یک ایران دوست و مستقل و ایمن و باثبات داریم که هم بتواند و هم بخواهد نقش مسئولانه و سازنده در منطقه به ویژه در خلیج فارس بازی کند. ما نیاز مبرم به دسترسی به راه هوایی ایران و ترکیه که واسطه میان اروپا و شرق برای هواپیماهای نیروی دریایی و بازرگانی خود داریم.» «به طور خلاصه: استفاده برای تسهیلات ویژه نظامی و اطلاعاتی که به خاطر ملاحظات جغرافیایی، گذشته از امکانات سیاسی، نمی تواند در جای دیگر با آثار همانند باشد، همچنین منافع اقتصادی و تأمین نفت و گاز، مناسب بودن ایران برای سرمایه گذاری (تا چندین میلیارد دلار).» پس از ذکر منافع، سند شماره 14، اهداف آمریکا در ایران را بر می شمارد:


1- تقویت و کمک به توانایی ایران جهت ژاندارمی منطقه.


2- حفظ تصمیم گیرندگانی که در مورد منافع آمریکا مؤثرند.


3- ابقای دسترسی بلا اشکال به کریدور هوایی ایران - ترکیه و بنادر ایران.


4- تأمین، برقراری، نگهداری و استفاده بلامانع از تسهیلات اطلاعاتی و نظامی در قلمرو ایران.


5- تأمین دسترسی به بنادر ایران جهت کالاها و خدمات بازرگانی آمریکایی و برقراری یک جو مساعد برای سرمایه گذاری سرمایه داران آمریکایی.


6- تأمین دسترسی به منابع نفتی و مواد معدنی در ایران به قیمت های قابل تحمل برای آمریکا و هم پیمانانش.


7- تشویق ایران به ثابت نگهداشتن قیمت نفت.


8- کمک به ثبات داخلی سیاسی ایران و گسترش رفتار مطبوع میان ایرانیان نسبت به آمریکا.


اهداف و منافع کلی آمریکا با حواشی بیشتر و یا کمتر در کلیه اسناد این کتاب آمده است، خصوصا اسناد 15 و 18 و 22 در این زمینه قابل بررسی هستند.


مواردی که به نقل از اسناد آوردیم، محورهای عمده و زمینه های اصلی مداخلات آمریکا در منطقه و خصوصا ایران است. یکی از بارزترین موارد دخالت های آمریکا در ایران، حضور نظامی آمریکا در ایران و در منطقه بوده است، که البته با پیروزی انقلاب اسلامی و اخراج بخش عمده مستشاران نظامی آمریکا و پس از آن با اشغال لانه جاسوسی، به طور کامل با حضور مستقیم و غیر مستقیم نظامیان آمریکایی در ایران خاتمه داده شد. در کنار روابط اقتصادی، محور عمده روابط شاه را با آمریکا مسایل نظامی تشکیل می داد. آمریکا برای حفظ منافع سرشار اطلاعاتی و اقتصادی که در منطقه داشت، نیاز به یک بازوی مسلح نظامی داشت و طبیعی است که بهترین شکل این حضور نظامی به طریقه غیرمستقیم و توسط نیروهای بومی در منطقه و با مخارج خود آنان است.




شیوه های نوین استعمار دیگر اقتضاء نمی کرد که بسان گذشته برای کسب منافع خود در حفظ آن اقدام به لشگرکشی نماید، از این روست که آمریکای جنایتکار پس از روی کار آوردن عروسک دست نشانده ای چون شاه معدوم، او را وادار می کند که با بهره گیری از نیروی انسانی این مردم محروم و مستضعف و با استفاده از منابع فراوان مالی شان، دست به تشکیل یک نیروی نظامی در جهت حفظ منافع ابرقدرت های سلطه گر بزند. آمریکا علاوه بر حفظ منافع شیطانی خود در تأسیس این نیروی ژاندارم با ایجاد بازار فروش برای سلاحهای خود بهره اقتصادی سرشاری را به دست می آورد. طبیعی است به دنبال فروش این سلاحهای پیچیده، سیل کارشناسان و مستشاران برای سازماندهی ارتش همان گونه که مورد طبع آمریکای جنایتکار است و همچنین با بهانه آموزش طریقه استفاده از این سلاحها، به کشور سرازیر می شود. حضور کارشناسان نظامی با حقوقهای گزاف، خود یک عامل مهم برای حفظ و تداوم سلطه سیاسی و اقتصادی به شمار می رود، در سند شماره (4) آمده است که روابط نظامی آمریکا با ایران باعث استحکام موقعیت آمریکا در ایران می شود و رئیس بخش مستشاری، یک مشاور بسیار مطلوب برای شاه است!! مسئله قابل ذکر در مورد روابط نظامی آمریکا با ایران جاه طلبی های شاه بوده که همواره در تلاش ایجاد یک قدرت عمده نظامی در منطقه بوده است، طبیعی است که آمریکا تنها به همان میزان که منافع کسانی که به اتکاء کمکهای روسیه می خواسته اند به جدال با آمریکا پرداخته و به استقلال برسند.


همان گونه که در مورد اهداف و منافع استراتژیک آمریکا در ایران آمده است، اهمیت و نقش ایران برای آمریکا، بیش از منافع اقتصادی که از آن به دست می آورد، موقعیت جغرافیایی و استفاده از ایران به عنوان یک پایگاه مهم برای جمع آوری اطلاعات بوده است، در سند شماره 11 آمده است:


«ایران برای آمریکا، کمک های فراوان و امکانات وسیعی برای کارهای جاسوسی و اطلاعاتی فراهم بکند و اینکه ارتباط کاری نزدیک بین ساواک و سیا (SRF)وجود دارد.» در سند شماره 13، هلمز رئیس سابق سازمان جاسوسی CIA خواهان ادامه روابط ایران و آمریکا و دسترسی به مواضع برای امکان فعالیت های منحصر به فرد جاسوسی و مخابراتی می شود. همین مسئله در سند شماره 19 نیز تصریح شده است. همچنین سند مهم شماره 20 که به قول خود جاسوسان گزارشی از عوامل مختلف جامعه اطلاعاتی آمریکا و دیگر بخش ها و سازمان ها در ایران می باشد، میزان گستردگی فعالیت دستگاه های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا را در کشور ما در زمان شاه معدوم نشان می دهد.


در زمینه اجحافات اقتصادی رژیم شاه در ارتباط با آمریکا، همان گونه که اشاره شد، خدمات و آمریکا، و 70% نفت عمومی اش در منطقه ایجاب می کند، مبادرت به فروش سلاح به شاه می کند و هیچگاه اجازه نمی دهد، که این نوکر دست نشانده از حدودی که برایش معین شده تجاوز کند. سند شماره یک حکایت از جریانات مختلفی که در رابطه با فروش اسلحه بین شاه و آمریکا در سال های (45-1344) (66-1965) وجود داشته و تمایلات شاه برای خرید اسلحه از شوروی در قبال عدم فروش اسلحه توسط آمریکا می کند. آمریکاییها بنا به مصالح کلی خود در آن زمان برآوردن تمامی آرزوهای جاه طلبانه شاه را ضروری نمی دیدند، آرزوهایی که از طرف شاه با عنوان کردن بهانه هایی چون خطر ناصر عنوان می شد، ضمن اینکه چندان بی میل نبودند که عکس العملهای شاه را در این رابطه و میزان جسارتش را در نزدیک شدن به شوروی برای دریافت سلاحهای بیشتر ارزیابی کنند. در نهایت شاه رفتار آمریکاییها را با خودش تعبیر به رفتار با یک نوکر کرده است و آمریکاییها عملاً به وی می فهمانند که بیشتر از یک نوکر نیز، قدرت ابراز نظر و بروز اراده از خود را ندارد. در واقع این سند مؤید این مطلب است که رژیمی با خصوصیات رژیم شاه، هرگز بدون اتکاء به آمریکا نمی تواند به حیات خود ادامه دهد.




نکته قابل توجه دیگر، تمایل روس ها به فروش سلاح به رژیم شاه است. دو سال پس از سرکوبی حرکت انقلابی مردم مسلمان ما در خرداد 42 (1963) می بینیم روس ها با دست باز حاضر به فروش سلاح های پیشرفته خود به شاه هستند، هرچند با جوی که آمریکا برای شاه قهرا ایجاد می کند، در این راه موفقیت چندانی کسب نمی کنند و روابط حسن همجواری را با فروش بخشی از سلاح های درخواستی شاه و تأیید شده توسط آمریکا حفظ می کنند، که خود این مسئله میزان صداقت مدعیان حمایت از مبارزات آزادیبخش خلق های جهان بر علیه امپریالیسم را آشکارتر می کند. و به راستی چه ساده اندیش بوده اند اسرائیل بوده است. علاوه بر آن 16% نفت ایران برای اروپای غربی و 24% آن به ژاپن صادر می شده که در گذشته نزدیک هم پیمانان آمریکای جنایتکار در تحریم اقتصادی علیه ایران بوده اند، به طور کلی برنامه های اقتصادی که توسط آمریکا طرح ریزی می شد، متضمن این بود که نیروی انسانی ماهر و کارگر متخصص جذب صنایع جدید شوند و بدین ترتیب روزبه روز از تعداد کارگران کاسته می شد. جالب توجه است که واشبورن، عنصر سابق دستگاه جاسوسی شیطان بزرگ در ایران در نامه ای به هلمز (سند شماره 11) اقرار می کند که کمی حقوق کارمندان و کارگران مستضعف مربوط به آمریکا و خرید کلان سلاح های آمریکایی است. در سند شماره 19، آمریکای جنایتکار اعتراف می کند، که موقعیت دولت ایران در به ثمر رساندن یک اقتصاد غیر متکی به نفت در سال 1990 که نفت، به پایان غیرقابل قبول به نظر می رسد، در عین حال با توجه به این حقیقت تلخ، شیطان بزرگ سیاست اقتصادی رژیم شاه را مورد تأیید قرار می دهد و از از جز این نیز انتظاری نیست. همراه با جنایات گسترده امپریالیسم آمریکا در ایران، ملت ما از هجوم فرهنگی شیطان بزرگ نیز در امان نماند، در سندهای (13 و 14) با ذکر فعالیتهای مستقیم فرهنگی آمریکا از انجمن ایران و آمریکا و سپاه صلح، اشاره به تشکیل مجمع تفکر جوانان در جاسوسخانه خود، متشکل از کارمندان جوان سفارت برای جستجوی شیوه نزدیک شدن به جوانان ایرانی می شود، گذشته از این ها نفوذ فرهنگی غرب از طریق دانشگاه های داخلی، ساخته دست خارج و اعزام دانشجویان ایرانی به آمریکا اعمال می شود. سند شماره 19 در سال 1975 آماری ارائه می دهد مبنی بر اینکه 20 هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا تحصیل می کنند، و بیش از 50 دانشگاه آمریکایی با مؤسسات آموزشی ایران رابطه دارند. همچنین سند شماره 11 به عنوان نمونه از تأسیس مرکز مطالعات مدیریت ایران تحت نظر دانشگاه هاروارد یاد می شود، این مرکز تربیت متخصصان وابسته به امپریالیسم را همراه با حمایتهای مداوم آمریکا برای ادامه کار آن، به عهده داشته است. مرکز برنامه ریزی برای جنایات و خیانت های امپریالیسم خونخوار آمریکا در تهران، به اصطلاح سفارتخانه، و یا در واقع مرکز جاسوسی شیطان بزرگ بوده است، که در سند شماره 13 از آن به عنوان هیئت بزرگ دیپلماتیک یاد می شود که در سال 1974 به ادعای همین سند بزرگترین هیئت در خاور نزدیک بوده است. در واقع، به اصطلاح سفارتخانه آمریکا، نه تنها بر اداره کشور ما نظارت داشته، بلکه صاحب یک نقش فعال در کلیه کشورهای منطقه و ناظر به فعالیت های سایر، به اصطلاح سفارتخانه های شیطان بزرگ، بوده است.




علاوه بر این جاسوسان یا هیئت بزرگ دیپلماتیک، واحدهای دیگر آمریکایی که در ابعاد گسترده به استناد سند شماره 13 در ایران فعالیت می کرده اند، عبارتند از «هیئت مستشاری نظامی ARMISH-MAGG»، «تیم های کمک های عملیات فنی (نظامی)، TAFT»، «اداره اطلاعات آمریکا»، «سپاه صلح»، « انجمن ایران و آمریکا»، «نمایندگی از وزارت کشاورزی آمریکا»، «اداره مبارزه با مواد مخدر»، «اداره خدمات مالیاتی داخلی»، و «20 واحد مجزا در کار فعالیتهای نظامی و جاسوسی».


مسئله دیگر که در سند شماره 14 و در بسیاری دیگر از اسناد این کتاب و مدارک دیگری که به یاری خدا انتشار خواهد یافت، وجود مجموعه ای است به نام «قسمت هدایت مسایل کشور» THE COUNTRY DIRECTORATE که در برخی جاهای دیگر تحت عنوان «هیئت مسایل کشوری» (COUNTRY TEAM) آمده است. این هیئت که از سفیر و سایر مسئولین درجه اول آمریکایی در قسمت های مختلف تشکیل می شده، در واقع حکم «هیئت دولت» و وزیران واقعی را در اداره کشور در زمان رژیم شاه داشته و در طی جلسات آن همه مسایل کشور مورد بحث و بررسی و تصمیم گیری قرار می گرفته است. طبیعی است آمریکای جنایتکار برای حفظ سلطه شیطانی خود بر کشور ما، همواره در پی ارزیابی و تحلیل وضعیت نیروهای مخالف رژیم شاه خائن بوده است، تا مبادا با سرنگونی رژیم شاه، بساط سلطه و غارت و چپاول برچیده و منافع حیاتی شیطان بزرگ در منطقه در معرض نابودی قرار بگیرد. آشکار است که نحوه برخورد و شیوه تحلیل امپریالیسم آمریکا نسبت به نیروهای مخالف رژیم شاه مبتنی بر همان بینش مادی، سرمایه داری غرب است، به همین دلیل است که عملاً آنچه به عنوان راه حل برای مقابله با جریانهای مخالف ارائه می دهد، تنها در مقابل جریانهایی مؤثر می افتد، که خود با انگیزه و آرمانهای صرفا مادی شروع به حرکت نموده اند. این است که می بینیم جریان های غیر الهی عموما در مواجهه با رژیم ناموفق هستند، لیکن عجز و سردرگمی شیطان بزرگ زمانی آغاز می شود که با یک حرکت الهی مواجه است، حرکتی که از شائبه های مادی مبراست. پیروزی انقلاب اسلامی بزرگترین گواهی این مدعاست. در همین اسناد با همه نارسایی آنها می بینیم که دستجات کوچکی که اغلب با استراتژی جنگ مسلحانه مبتنی بر بینش های ماتریالیستی، دست به فعالیت زده اند، در تحلیل آمریکایی ها هرگز به عنوان یک خطر جدی برای رژیم شاه به حساب نمی آیند. علی الخصوص که رژیم شاه با هدایت آمریکا به اندازه کافی به شوروی نزدیک شده بود تا روسیه هرگز در پی یک تدارک جدی برای سرنگونی شاه نباشد. عجیب نیست که در اوج فعالیت های این گروه های مسلح (1351)، در عین به قتل رسیدن چند جاسوس آمریکایی، جاسوسان امپریالیسم اظهار می کنند که هیچ مخالفت سازمان یافته ای بر علیه شاه وجود ندارد (سند شماره 6). به طریق اولی جریان های سیاسی میانه رو اعم از صاحبان گرایش به غرب همچون جبهه ملی و یا شرق گرایان چون حزب توده، مقهور اقدامات انقلابی و مترقی شاه، یعنی انقلاب سفید، و سیاست حقوق بشر کارتری می شوند و تا سرحد وزارت در کابینه های شاهنشاهی ارتقاء مقام می یابند! (سند شماره 23).


در مورد حرکت مذهبی به رهبری روحانیت اگرچه در سند شماره 5 در تحلیلی که از ضعف بینش مادی تحلیلگر آن ناشی می شود، پیروزی روحانیون در مقابله با رژیم شاه نامحتمل قلمداد می شود، اما در همان سند همواره به عنوان یک احتمال قوی در جانشینی به جای رژیم شاه و سپس به عنوان یک نیروی مخالف سلطه خارجی و دشمن آمریکا شناخته می شوند. نهضت اسلامی در 15 خرداد به اعتراف خودشان تحت عنوان یک حرکت ارتجاعی، بی رحمانه توسط رژیم سرکوب شد. نهضتی که به رهبری روحانیت متعهد و در رأس آن امام بت شکن، خمینی عزیز شکل گرفت و تمامی محاسبات ماتریالیستی شرق و غرب را در مواجهه با حرکت اصیل، رهایی بخش محرومین و مستضعفین درهم ریخت. در سند شماره 18 می بینیم که جاسوسان هم در ارزیابی خود بیان می کنند که «ارتش و نیروهای مسلح قادر بوده اند که امنیت داخلی را برقرار کنند و تحت اغلب شرایط غیر از بی نظمی ملی سرتاسری، قادر به این کار خواهند بود.» منتهی هرگز به ذهن علیل شان خطور نمی کند که چه کسی و با چه شیوه ای در کمتر از چند سال پس از آن می تواند موجبات این بی نظمی ملی سرتاسری را فراهم کند.




مدعیان حقوق بشر به گواه اسناد ارائه شده در این کتاب (11 و 13 و 19 و 22) به صراحت متذکر می شوند که از همه ظلم ها و جنایاتی که توسط ساواک و نیروهای امنیتی شاه در مقابل مخالفین روا می شده است، نه تنها آگاهی کامل بلکه همکاری نزدیک داشته اند. در سند شماره 22 وقاحت و بیشرمی را مدعیان تمدن و ترقی به حدی می رسانند که می گویند: «ایران تاریخی شامل 2500 سال فرمانروایان خودکامه و اغلب خارجی دارد و تصور کلی جریان های دمکراتیک اساسا برای سنت های ایرانی بیگانه است.» و خنده آور است که در سند شماره 11 شاه معدوم امپریالیست های مستکبر را از نصایح خردمندانه خود بی نصیب نمی گذارد و از آنها می خواهد قانون اساسی آمریکا را در جهت محدود کردن آزادی و ابراز عقیده اصلاح کنند. به هر حال آنچه که گفته شد، حدیث تازه ای برای مردم انقلابی میهن اسلامی ما نبود، چه آنها این همه درد و رنج را با تمام وجود احساس کرده اند، برای مردم ما ظلمها و جنایت های آمریکا یک واقعیت ملموس است و بخشی از تاریخ زنده این مرزوبوم است و برای همین است که این چنین از انقلاب اسلامی و دست آوردهای آن دفاع می کنند. تولد دوباره اسلام در ایران، نوید بخش رهایی مستضعفین در سرتاسر عالم و به خصوص کشورهای اسلامی است و جای تعجب ندارد که هر بار آمریکا با تمامی قوا برای مقابله با انقلاب اسلامی وارد میدان شود، و به دنبال یافتن جانشین مناسب برای رژیم شاه از قبیل رژیم های جنایتکاری چون صدام حسین باشد. امتی که این گونه برجسته ترین پایگاه شیطان بزرگ را در منطقه خاورمیانه از چنگ او به در آورده، باید منتظر توطئه های رنگارنگ شیطان بزرگ، چه به صورت تجاوزات خارجی و چه از ناحیه اغتشاشات گروه های داخلی که هیچ گاه واقعا بر ضد آمریکا عمل نکرده اند، باشد. لازم به تذکر نیست که هنوز بندهای وابستگی بسیاری چه از لحاظ اقتصادی و یا فرهنگی بر پای مردم مظلوم ما وجود دارد و بایستی با تمام قوا در گسیختن آن اهتمام ورزیم، همان گونه که امام در آستانه اقامت در قم فرمودند: «ما اگر بخواهیم استقلال حقیقی به دست آوریم باید سعی کنیم تمامی اشکال نفوذ آمریکا، چه اقتصادی و چه نظامی و چه سیاسی و فرهنگی را از بین ببریم و من امیدوارم که ملت ایران به این مهم هر چه زودتر برسد.»


والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته


دانشجویان مسلمان پیرو خط امام




منبع: - جلد - - صفحه
تصاویر سند

    شخص یافت نشد!

    مکان یافت نشد!

    زمان یافت نشد!

    اتفاق و وقایعی یافت نشد!

    تجهیزات یافت نشد!

    قرارداد یافت نشد!

    سایر کلمات یافت نشد!