در حال دریافت اطلاعات

لطفا منتظر بمانید!

اسناد مشابه

موارد مرتبط

مورد مرتبطی یافت نشد!
سند شماره

مقدمه و معرفی اجمالی اسناد کتاب چهاردهم

موضوع سند

معرفی اجمالی اسناد کتاب چهاردهم
مشخصات ارسال سند

از:

متفرقه

به:

متن سند




کتاب چهاردهم



دخالت های آمریکا در ایران (5)


 









بسم اللّه الرحمن الرحیم


مسئله آمریکا و جنایات بی شمارش مسئله ای است که تمام مردم این مرز و بوم هرکدام به نحوی با آن برخورد داشته و فرد فرد امت مسلمان و انقلابی ایران نسبت به شیطان بزرگ شناختی هرچند جزئی دارند و در برخوردهای دائمشان با عوامل شیطان بزرگ هرچه بیشتر چهره کریه امپریالیسم آمریکا را می شناسند. ما نیز با ترجمه و آماده نمودن گوشه ای دیگر از اسناد لانه جاسوسی آمریکا در تهران وظیفه خود دانستیم که با انتشار آنها گامی در جهت شناساندن توطئه های دیگر آمریکا برداریم تا شاید بتوانیم ذره ای از عهده انجام وظیفه سنگینی که شهیدان بر دوشمان گذاشته اند برآییم.


اسنادی که در این کتاب به طبع می رسند اسنادی هستند که عمدتاً جنبه تحلیلی داشته و از نظر زمانی مربوط به ماه های اول پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشند. بنابراین به خوبی بیانگر چگونگی برخورد شیطان بزرگ با انقلاب اسلامی در این مدت زمان می باشد.


آنچه از این اسناد برمی آید این است که آمریکا بعد از نقش بر آب شدن تمام نقشه هایش از جمله سیاست حقوق بشر و صحبت از دادن آزادی های نسبی توسط حکومت دست نشانده شاه، بر روی کار آوردن افرادی مانند شریف امامی با چهره ای ظاهرا مذهبی، تشکیل دولت نظامی به منظور به وجود آوردن جوی برای سازش با سیاستمداران طالب قدرت و منزوی کردن امام با جلوگیری کردن از پیروزی های مداوم انقلاب به رهبری ایشان، سازش با سیاستمداران طالب قدرت و بر روی کار آوردن دولت بختیار و... با پیروزی انقلاب با حکومتی روبرو می شود که نه دست نشانده اش است که بتواند تمام سیاست هایش را توسط آن اعمال کند و نه به علت سرعت حرکت انقلاب آنقدر فرصت داشته تا بتواند به تحلیل نحوه برخورد با آن بپردازد. به ناچار در اولین حرکاتش بعد از پیروزی انقلاب سعی در آن دارد تا از نظر تبلیغاتی با رژیم جمهوری اسلامی برخوردی نداشته و در صحنه سیاسی ایران ظاهرا غائب باشد.


چنانچه در سند اول مشاهده می کنیم: «سفارت موفق شد رادیو تلویزیون ملی را وا دارد که خبر قبلی که تعدادی مشاورین آمریکایی هنوز در لویزان با گارد شاهنشاهی هستند را تکذیب کند» تا شاید بتواند دور از حملات تبلیغاتی با خیالی آسوده تر به نظاره اوضاع ایستاده و به فکر چاره ای برای آینده باشد و به ارزیابی صدمات ضربه سختی که با سرنگونی رژیم سلطنتی و بر روی کار آمدن جمهوری اسلامی خورده است، بپردازد.


سند شماره 54 به خوبی بیانگر این ضربه عظیم از زبان تامست تحلیلگر سفارت می باشد: «ایالات


ص: 103




متحده یا هر کشور دیگری همیشه در معرض خطر آن قرار گرفته است که اجازه دهد آمال و آرزوهایش، درکش را از واقعیات تیره و تار کند. ظاهرا این چیزی است که ما اجازه دادیم در مورد ایران اتفاق بیفتد. ما می خواستیم که این کشور نیرومند و با ثبات باشد. ما در شخص شاه کسی را می دیدیم که ظاهرا دارای بصیرت و عزم بود تا بتواند این هدف ها را تحقق بخشد و به مرور زمان ما معتقد شدیم که او دارد موفق می شود. اعتقاد ما کمتر به علت شواهد تجربی برای پشتیبانی یک چنین نتیجه گیری بود، بلکه به این علت بود که ما می خواستیم آن را باور کنیم. به دست آوردن شواهدی که نشان بدهد ایران واقعا آن چیزی نبود که ما می خواستیم، چندان دشوار نبود ولی با سماجتی هرچه بیشتر در نادیده گرفتن آن اصرار می ورزیدیم...


اگر ما می توانستیم توجه بیشتری در باره کمبودهای مداوم ایران از آنچه تاکنون داشته ایم مبذول داریم، فرو ریختن سیستم سیاسی پهلوی ممکن بود برای ما اثر ضربه کمتری داشته باشد... آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. ما اکنون با واقعیت سیاسی جدیدی رو به رو هستیم. واقعیتی که هردوی ما را ناراحت می کند، زیرا پیچیده تر از آن واقعیت سیاسی است که ما تصور می کردیم و برای اینکه سیر تحولات آینده به کلی نامعلوم است.» در سند فوق به طور صریح اشاره به مطالب زیر می شود:


(1) اشاره ضمنی به اهداف آمریکا در ایران (ما می خواستیم که این کشور نیرومند و با ثبات باشد...).


(2) اعتراف به ضربه عظیمی که آمریکا با پیروزی انقلاب خورده است.


(3) آنکه آمریکا از برخورد با جمهوری اسلامی عاجز است و اینکه آمریکا با سیستمی رو به رو شده است که انتظار آن را نداشته و بنابراین برخورد سریع برایش امکان پذیر نیست و به همین دلیل است که قصد دارد مدتی بدون سروصدا به فعالیت خود ادامه دهد، تا بتواند با ارزیابی جمهوری اسلامی تا آنجا که ممکن باشد از اوضاع به نفع خود استفاده کند. البته لازم به تذکر است که آنچه که آمریکا انتظار برخورد با آن را نداشته، حکومتی است که در رأس آن امام و روحانیت قرار داشته و توسط ایشان هدایت شود وگرنه دولتی مانند دولت موقت که دولتمردانش افرادی غربزده و لیبرال بودند و عمدتا اعضای گروه های سیاسی مختلفی بودند که قبل از انقلاب برای چاره جویی به سفارت آمریکا رجوع می کردند، برای آمریکا شناخته شده و برخورد با آن کاری ساده بود.


بهتر آن است که قبل از آنکه به چگونگی برخورد سیاستمداران آمریکایی با انقلاب و تحلیل هایشان از انقلاب بپردازیم به منافع و اهدافی اشاره کنیم که تمام این سیاستها و نقشه ها برای رسیدن به آنها است.


در گوشه ای از سند شماره 6 چنین آمده است: «تشریح کنید منافع ما در ایران چیست؟ مهمتر از همه چیز می خواهیم تمامیت ارضی ایران و دور بودن آن از تسلط شوروی را ببینیم. نفت ایران نیز از اهمیت خارق العاده ای برخوردار است، اگر مستقیم به ما مربوط نباشد، ولی به همپیمانان اروپایی و ژاپنی ما ارتباط دارد و موقعیت استراتژیک ایران که 70% نفت کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) و 50% نفت مصرفی کشورهای غیر کمونیستی از تنگه هرمز می گذرد، جلب توجه می کند. ایران همچنین یک خریدار عمده محصولات صنعتی و کشاورزی آمریکایی است و امکاناتی در سرزمین ایران این امکان را داده است تا تبعیت شوروی از قرارداد منع آزمایش های هسته ای را تحت نظر قرار دهیم. سرانجام قدرت ایران را به عنوان نیرو در حفظ ثبات منطقه دیده ایم.» از مقایسه مطالب این سند با مطالب اسناد اول و دوم کتاب


ص: 104




دوازدهم، آنجا که اهداف آمریکا در ایران قبل از انقلاب بیان شده اند، مشاهده می شود که شیطان بزرگ به هیچ وجه از اهداف اقتصادی، سیاسی و نظامی که قبل از انقلاب اسلامی داشته چشم نپوشیده، بلکه می خواهد آنها را به شکلی جدید و با سیاستی مطابق با اوضاع و جو روز دنبال کند و تا آنجا که ممکن است به آنها برسد. اکنون با بیان این مطلب می توان مواضع مختلف شیطان بزرگ را در قبال انقلاب و جمهوری اسلامی و در برابر گروه های سیاسی و افراد مختلف مورد بررسی روشن تری قرار داد.


با نگاهی ساده به اسناد این دوره مشاهده می شود که آمریکا قبل از برخورد با افراد و گروه های مختلف به بررسی امکانات می پردازد. چنانچه در سند شماره 22، چنین می خوانیم: «چقدر احساس ضد آمریکایی قوی است، چه کسی ایران را اداره می کند، حالت مردم چطور است؟ آیا بازرگان هنوز از اعتماد آیت اللّه بهره می برد؟ آیا عناصر شاه دوست گروه زیرزمینی تشکیل داده اند؟ آیا گروه هایی مثل ساواک و ارتش که از شاه پشتیبانی می کردند برای عملیات به هم پیوسته اند؟ این گروه ها امروز چه کار می کنند، اکنون آمریکا چه امکاناتی را از دست داده است، چه نوع دسترسی به اعضای رسمی دولت پیدا کرده اید، آنها چه نوع روابطی را با آمریکا می خواهند، گسترش سرمایه گذاری آمریکا چگونه است، چه سرمایه گذاریهایی در خطر هستند، چه جریانهایی در سیاست خارجی ایران موجود است، روابط با بلوک شرق چگونه است، مسائل سیاسی بزرگ آمریکا با ایران در ماههای اخیر چه خواهد بود؟ آیا واقعیتهای اقتصادی آنها را مجبور به ازدیاد محصول خواهد کرد؟ آیا ایرانیها می خواهند ماهرها و تکنسینهای آمریکایی برگشته و آنها را کمک کنند و ....» در سند شماره 25 چنین می خوانیم: «تعداد قابل ملاحظه ای از پیشتیبان های رژیم سابق وجود دارند. این عده فعلاً در بیم و هراس به سر می برند ولیکن ممکن است در چنین وضعی باقی نمانند. مثلاً در شهرستان ها آن طوری که ما درک کرده ایم شواهد بیشتری در باره فعالیت طرفداران شاه وجود دارد.» در حقیقت در دو سند اخیر جو ایران ارزیابی می شود و درگیری های درون حکومت جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد همچنین آمریکا وضعیت فعلی خودش را در رابطه با دست هایی که داشته و توسط انقلاب قطع شده اند و امکانات بالفعل یا بالقوه اش در ایران را بررسی می کند و به طور خلاصه به حساسیت های مختلفش در ایران اشاره می کند. زیرا قابل تصور نیست که آمریکا بخواهد بدون در نظر گرفتن و سنجیدن اوضاع داخلی، قدمی در ایران بردارد، ممکن نیست که بتواند در ایران به اهداف خود برسد، بدون آنکه پایگاهی مطمئن مهیا کرده باشد. به ناچار از یک طرف به باقیمانده ریشه های نفوذش در ایران، مانند ساواک و سلطنت طلبان می پردازد و از مراکز نفوذ سابقش مانند ارتش و صنعت نفت به پرس و جو پرداخته و نقش آنها را در مقابل حکومت بعد از انقلاب و کارهایی که تاکنون در این جهت انجام داده اند و اینکه آیا می توانند امیدی برای آینده شیطان بزرگ باشند یا خیر، بررسی می کند و از طرف دیگر به شرایطی که بعد از انقلاب در اجتماع به وجود آمده و کارآیی دولت موقت و رابطه اش با امام می پردازد. در سند مشاهده می کنیم که به وضوح از امکاناتی که بعد از انقلاب در رابطه با دولت موقت به دست آورده اند و اینکه تا چه حد به دولتمردان نزدیک شده اند یا می توانند بشوند سؤال شده و در آخر اشاره ای به شرایط اقتصادی ایران کرده و با توجه به اقتصاد وابسته ای که از رژیم وابسته اش به جای مانده و از برخورد دولت موقت با این مسئله سؤال می شود. طبیعی است که یکی از مسائلی که نظر سیاستمداران آمریکایی را به خود جلب می کند، اختلاف هایی است که بعد از انقلاب ظاهر شده اند: «احساس گسترده اتحاد نیروها علیه


ص: 105




رژیم پهلوی گرایش به پوشانیدن واقعیت جامعه سیاسی ایران را پیدا کرد. با سقوط رژیم پهلوی این واقعیت یعنی تمایل به تجزیه سیاسی به سرعت ظهور پیدا کرده است.» (سند شماره 2) همچنین هر گونه نارضایتی به عنوان زمینه ای برای بروز حرکاتی بر علیه انقلاب سخت مورد توجه عوامل شیطان بزرگ می باشد:


«در تماس هایی با کارمندان سفارت در چند روز پیش آشکار شده است که نارضایتی های وسیعی بین ایرانیان متجددی که از انقلاب اسلامی پشتیبانی کرده اند نیز وجود دارد. آنها در قلب خود باور نمی کردند که خمینی به حالت دقیق اسلامی سنتی برگردد، اما حالا می ترسند که ممکن است چنین کند (سند شماره 4).


همچنین اسناد شماره 11 و 16 نیز بیانگر آن هستند که هر فرد یا گروهی که به علتی از انقلاب بریده باشد مورد توجه شیطان بزرگ قرار می گیرد. که البته لازم به تذکر است که افرادی که در دو سند اخیر مورد توجه قرار گرفته اند از آن دسته افراد مرفهی هستند که ممکن است در جهت تأمین اهداف شخصی بر علیه شاه شعاری نیز داده باشند، اما از آنجا که بعد از انقلاب این عده کشش پیاده شدن قوانین و مقررات اسلامی را نداشته اند، یکی پس از دیگری به صف ضد انقلابیون پیوسته اند.


در اسنادی که تاکنون به آنان اشاره شد بیشتر صحبت بر روی اوضاع و شرایط ایران پس از انقلاب و برخورد سیاستمداران آمریکایی با این اوضاع و احوال است و هیچ صحبتی از برخورد عملی شیطان بزرگ، با انقلاب نشده است و گفتیم که سکوت کوتاه مدت آمریکا برای وارد نشدن در تبلیغات سیاسی و شناخت اوضاع، به منظور پیدا کردن راه مبارزه با انقلاب است. اما اینجا دیگر برخورد عملی سیاستمداران آمریکایی و تحلیل آنان از اوضاع ایران را مشاهده میکنیم. در یکی از اولین اسناد کتاب (سند شماره 5) چنین می خوانیم: «وجود یک هسته سفت و سختی از نوآوران ایثارگر باعث خواهد شد که رویارویی نهایی با بنیادگرایان مذهبی غیر قابل اجتناب باشد. در واقع افراد از هم اکنون آغاز کرده اند که صواب بودن حکومت الهی را مورد سؤال قرار دهند و علنا از جدا بودن دولت و امور مذهبی صحبت می کنند. در اینکه بنیادگرایان چنین بدعتی را تحمل کنند شک و تردید وجود دارد و مبارزه ای که در پیش است یک مبارزه شدید خواهد بود. اعتدال یکی از تلفات اولیه این مبارزه خواهد بود و تنها بی رحم ها و بی امان ها چشم انداز حاکمیت در مسابقه ای را خواهند داشت که در آن سازش به هیچ وجه مطرح نیست. «اگر نظری به اسناد سال 1979 یعنی به اسنادی که راجع به جریانات انقلاب برجای مانده است (کتاب های دوازدهم و سیزدهم) بیفکنیم، مشاهده می کنیم که قبل از انقلاب و بعد از آنکه دیگر از طرف آمریکا بر روی شاه به عنوان نیرویی صد در صد مؤثر حساب نمی شود همواره سعی آمریکا، تقویت جریانی میانه رو و بر سرکار آوردن آن بود و در ماه های بعد از انقلاب هم ضمن اینکه از به وجود آمدن جریان هایی خلاف خط سیر انقلاب سخن می گوید، ناراحتی خود را از بوجود آمدن درگیریهایی که بین اقشار مختلف رخ دهد و در نتیجه باعث قطبی شدن نیروهای مختلف و از بین رفتن قشر محافظه کار و میانه رو گردد ابراز می دارد. یعنی آمریکای جنایتکار هنوز هم بر سرکار بودن دولتی میانه رو را برای خود بهترین شرایط می داند و چگونگی برخورد سیاستمداران آمریکایی با دولت موقت و اختلاف بینش بین لیبرالها و امام، مؤید این مطلب است و برخوردشان با اختلافات بین کمیته ها که چون از بطن انقلاب اسلامی بلند شده بودند طبیعتا ضد آمریکایی تر از سیاستمداران لیبرال بودند) با دولت موقت این مطلب را تأیید می کند.


ص: 106




به هر حال سند بالا به خوبی نشان دهنده این مطلب است که مطلوب شیطان بزرگ در شرایط چند ماه اول پیروزی انقلاب بر روی کار آمدن دولتی میانه رو که بتواند محوری برای کلیه نیروهای سیاسی میانه رو باشد، بوده است. مسلم است که نیروهای بازمانده از رژیم قبل نه مشروعیت و نه قدرت تشکیل حکومتی را دارند که بتوانند، با تشکیل حکومت پایگاه خوبی را برای آمریکا تشکیل دهند و نیروها و احزاب سیاسی موجودی که هرکدام قبل از انقلاب تا حدودی با رژیم شاه اصطکاک داشته و به علت جارو جنجال های سیاسیشان بعدا معروفیتی کسب کرده بودند نیز آنقدر قدرت نداشتند تا بتوانند محور قدرتی برای تأمین این ضرورت باشند. بنابراین آمریکای جنایتکار به اختلافات هیئت حاکمه جمهوری اسلامی توجه می کند. سند شماره 19 نشانه خوبی از این فعالیت است: «کارنامه دولت موقت تا این زمان اعتمادی برای آینده به وجود نمی آورد. علیرغم نیت پاک خود نخست وزیر، دولت بعضا قربانی عدم برنامه ریزی دقیق و نهایتا مفاهیم جمهوری اسلامی خمینی گشته است... با توجه به اینکه خمینی از پیروی و اطاعت توده های شیعه برخوردار است و با توجه به ضعف های آن، دولت نتوانسته است رهبری را در تعریف و تمکین جمهوری اسلامی به دست گیرد. در عوض نقش دولت در این زمینه اکثرا به تلاش برای خنثی نمودن اثر صحبت های اکثرا تند خمینی در میان آنان که اساساً نسبت به عواقب جمهوری اسلامی بدبین هستند اختصاص یافته است. اگر دولت نتواند به طریقی ابتکار عمل را از خمینی در زمینه مسئله جمهوری بگیرد و مفاد خود را که به طور کلی برای عموم ایرانیان مورد پذیرش است در آن بگنجاند، کسانی که فعلاً از آینده یک حکومت خشک مذهبی فقط نگران هستند و غرولند می کنند به مخالف فعال و حتی خشونت آمیز علیه آن سوق داده می شوند.» مشاهده می شود که در سند نوزدهم اشاره به اختلاف بینش دولت موقت و بینش امام می شود و علت تمام ناکامی های دولت موقت را علاوه بر ضعف خودش دخالت های امام می داند و اینکه امام که مورد اطاعت توده های شیعه است، باعث شده که اکثر تلاش دولت موقت صرف توجیه مخالفانی شود که فعلاً به طور لفظی مخالفت می کنند و ممکن است، بعدا به مخالفانی خشن تبدیل شوند. در اینجا نیز مشاهده می شود که این مطلب که ممکن است مخالفان دولت به مخالفانی فعال و خشن تبدیل شوند، مورد توجه شیطان بزرگ است. می بینیم آنچه مورد علاقه شیطان بزرگ می باشد این است که گروههای میانه رو به جای آنکه بر علیه دولت موقت فعالیت کنند حول آن جمع شوند تا دولتی قوی و میانه رو به وجود آید؛ و اولین قدم برای ایجاد محیطی امن و ساکت که بر سر کار آمدن دولتی طرفدار غرب با قدرت کافی برای کنترل اوضاع است برداشته شود و بدین وسیله هم زمینه شروع فعالیتهای آمریکا به وجود آید و هم امام به عنوان رهبر انقلاب و تنها نیروی سازش ناپذیر که همواره در مقابل با منافع ابر قدرت ها قرار دارد تضعیف شود...در نتیجه شیطان بزرگ بتواند دوباره به منافع سابقش برسد...




منبع: اسناد لانه جاسوسی - جلد 2 - کتاب 2 - صفحه 103
تصاویر سند

    کلمات کلیدی یافت نشد!

    مکان یافت نشد!

    زمان یافت نشد!

    اتفاق و وقایعی یافت نشد!

    قرارداد یافت نشد!

    سایر کلمات یافت نشد!