Post
9758
از: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
متفرقه
به:
متن سند
بخش اول (سرّی)
یادداشت
این کتاب برای استفاده خوانندگان مختلف تهیه شده است و بخشهای خلاصه و نتیجه گیری برای آنهایی است که می خواهند در مدت محدودی جوهر این جامعه پیچیده باستانی و با این همه در حال تجدد را درک کنند. بخش اصلی این رساله کسانی را مورد خطاب قرار می دهد، که مسئولیت های حرفه ای ایشان ایجاب می کند که شناخت دقیقتری از ساخت اجتماعی و ارتباطات خانوادگی که نیروی محرک این جامعه است داشته باشند. برای آنها که عملاً در ارتباط روزانه با طبقه اداری ایران هستند، بخش اصلی و ملحقات با یکدیگر یک متن مرجع تشکیل می دهند.
این کتاب در اداره تحقیقات سیاسی تهیه شده است و افرادی از واحدهای دیگر آن را خوانده اند و نظر خود را ابراز داشته اند.
پیشنهادات ایشان بسیار مفید بود و بدین جهت از آنها عمیقا قدردانی می شود. اما در این مورد که کتابی تهیه شود که از لحاظ صوری در آن هماهنگی رعایت شده باشد کوششی نشد. معهذا، نویسنده مایل است تشکرات مخصوص خود را به CRS/NEA/NESA اظهار دارد. تحقیق و تحلیل در دسامبر 1975 تکمیل شد. نظریات و عکس العملها استقبال می شوند. آنها را برای نویسنده ارسال فرمایید. (خاکستری 8252)
«نخبگان و تقسیم قدرت در ایران» توسط : ارنست. آر. اونی فوریه 1976 خلاصه و نتیجه گیری
در این کتاب افق های سیاسی و بین المللی ایران منظور نیست؛ بلکه سعی شده است تصویر و تحلیلی از افرادی که ایران را اداره می کنند، بر سیاست آن تسلط دارند و تجارتش را کنترل می کنند و معیارهای فرهنگی و اخلاقی آن را معین می کنند، و حتی کوشش دارند شیوه های آن را هم تغییر دهند ارائه شود. در ایران لوازم دستیابی به موقعیت نخبگی، همان موارد سنتی ارتباط خانوادگی، نفوذ در روابط ارباب، ارباب رجوع، ثروت و تحصیلات است.
در رأس ساخت، گروه نخبگان شاه قرار دارد. سنت ایرانی پادشاهی که از قرون متمادی به یادگار مانده است، از هر سلسله یا هر شخص زمامداری پابرجاتر بوده است. ایران بدون شاه برای اکثر مردم موضوع متناقضی به نظر می رسد. شاه در اوایل سلطنت دارای قدرتی نبود و دیگران بر او تسلط داشتند، ولی حالا قدرت او به حدی است که حرف او قانون به حساب می آید.در حدود 40 خانواده پر قدرت ایرانی هستند که اعضایشان دائما و به سادگی می توانند در امور سیاسی و دولتی دخالت کنند.
150 خانواده مهم دیگر نیز وجود دارند که در سطح کشور محسوب نمی شود. تعداد اینان همیشه ثابت نیست و ثروت آنها بر حسب شانس و مهارت اعضایش کم و زیاد می شود.تقریبا 41 از این خانواده های پر قدرت در دوران رژیمی که رضاشاه آن را برانداخت قدرت و نفوذ داشتند. دربار شاه محل طراحی خیلی از برنامه ها می باشد. در خانواده شاه یک طبقه شهوتران و از نظر مالی فاسد وجود دارند، که برجسته ترین آنها خواهر دوقلویش اشرف است که صاحب طبعی حریص و تمایلات جنسی مفرط می باشد. وضع کاخ سلطنتی از زمانی که شاه در سال 1959 با زنی از شعبات کم ارج تر یک خانواده نخبه کشور ازدواج کرد، بهتر شده است. فرح که در فرانسه تحصیل کرده بود، در پیشبرد برنامه های اجتماعی شاه نقش سازنده ای داشت. علاوه بر خانواده اش خیلی از مقامات و جیره خواران نیز شاه را احاطه کرده اند و به نظر می رسد که او تنها به گروه کوچکی تکیه داشته باشد. شاید در حدود 12 نفر که به آنها اطمینان خاصی داشته و برای کسب اطلاعات از آنها استفاده می کند و همچنین از آنها برای ارتباط با دیگر گروه های جامعه استفاده می کند. به طور کلی این اشخاص با وجود اینکه مقام رسمی دارند، ولی صرف نظر از مقامشان روابط خیلی نزدیک با شاه دارند. از این 12 نفر 3 نفر وابسته به اقلیت پر قدرت هستند، البته این نفوذ آنها باعث نزدیکی آنها به شاه نشد، بلکه دوستی دراز مدت و خدمات و وفاداری آنها موجب این نزدیکی شده است. برای مثال وزیر دادگستری اسداللّه علم که از یک خانواده با نفوذ است،برای مدت 40 سال به شاه نزدیک بوده و تیمسار «فردوست» که پدرش یک گروهبان بود، برای مدت 50 سال دوست شاه بوده است. ولی با وجود این شاه تنها است؛ زیرا او به دنبال اطلاعات است و نه در جستجوی مشاوره، چرا که تعداد معدودی در جامعه می توانند به او پند و توصیه دهند. او تصمیم می گیرد و دیگران اجرا می کنند. در طول 12 سال گذشته مجلس آلت دست شاه بوده است و مقاصد شاه را برآورده می کرده است و تمام نمایندگان که با دقت به وسیله شاه انتخاب می شوند، حامی برنامه های شاه می باشند.
طبقه جدیدی که بالقوه می تواند با طبقات سنتی رقابت کند در حال شکل گرفتن است. این طبقه تحصیلات تخصصی دارند و طبقه متوسط اداری هستند اعضاء آن روابط سنتی را نفی می کنند و بر تحصیلات مدرن تکیه دارند. اینان تجربیات وسیع غیر سنتی دارند و اکثرا اسلام را به عنوان راهنمای زندگی نمی پذیرند. این طبقه شامل همه نوع متخصص می باشد: دکتر، وکیل، استاد، نویسنده، هنرمند و شاعرانی که اغلب سخنگوی آنها هستند. اکثر افراد این تیپ خودشان را از مخالفین شاه می دانند و به عنوان پیشتازان یک نیروی مدرن و دمکرات که جامعه ایرانی را متحول خواهد ساخت و سنت قدیم را کنار خواهد زد، می دانند. هنوز مشخص نیست که این گروه به عنوان گروه منسجمی رشد کنند. کوشش شاه برای کنترل تورم و منافع غیرقانونی باعث دستگیری و زندانی و مجازات نه تنها مغازه داران کوچک، بلکه افراد با شخصیت هم گشته است.
گروه های تروریستی تهدیدی برای رژیم شاه و برنامه هایش نیستند. این سازمانها به صورت دو سازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق با ائتلاف مذهبیون و کمونیست ها با یکدیگر فعالیت می کنند.بیشتر اقلیت تحصیل کرده بر این عقیده اند که سلطنت معنای خود را از دست داده است. آنها خواستار تغییراتی در شکل سلطنت هستند. روحانیت احتمالاً خواستار منتفی شدن سلطنت نمی شود، بلکه خوشحال خواهد شد که شاه کنونی برود. برای آنها یک دولت غیر مذهبی به همان اندازه شاه کنونی خطرناک می باشد. رهبران روحانی بیشتر به نظر می رسد که بر این عقیده باشند که شاه کنونی مثل پدرش چنین تشخیص داده که اسلام را در ایران نابود کند.
افراد زیرین نه تنها افرادی هستند که آمریکا با آنها کار و مذاکره و روابط اجتماعی خواهد داشت، بلکه این افراد بدون توجه به اسم و رسمشان به اشتغال در مقامهای با نفوذ ادامه خواهند داد:
«چهل خانواده عالیرتبه».
عدل - افخمی - اکبر - اعلم - علم - امینی - اردلان آشتیانی - بیات - بوشهری - بختیاری - دفتری - دیبا - دولتشاهی - ابراهیمی - امامی اسفندیاری - فرمانفرماییان - امامی خویی - اقبال حکیمی - هدایت - جهانبانی - خواجه نوری - خلعتبری - مهدوی - منصور پهلوی - پناهی - پیر نیا - قره گوزلو - قشقایی - قوام - صفاری - سمیعی - وکیلی - وثوق - زند - زنگنه - ذوالفقاری کسانی که با علامت ستاره مشخص شده اند، خیلی با نفوذ هستند.
در ایران به طور سنتی لوازم دستیابی به مشاغل خیلی معتبر ارتباط خانوادگی، نفوذ در یک رابطه ارباب -ارباب رجوع، تحصیلات و ثروت بوده است. برای فهم ایران به بهترین وجه باید بیشتر وظیفه و عملکرد نخبگان سیاسی آن را فهمید، تا اینکه ساخت دیوانسالاری و رسوم رایج آن بررسی شود. دیوانسالاری ها اغلب اوقات وسایل شخصی دلالان قدرت یا میدان مبارزات شخصی بوده است. سیستم ایران به صورت انعطاف پذیر است. هرگاه که برای اجتناب از درهم شکستن لازم باشد، خود را تغییر می دهد. زمانی که پایگاه های نفوذی تغییر می کنند، نخبگان هم برای حفظ موقعیت علایق خود را تغییر می دهند. دربار، پارلمان، بانک ها و تجارت همگی به عنوان مراکز عمده ای برای حفظ قدرت و موقعیت به کار گرفته شده اند و می شوند و خواهند شد.
افرادی که در صفحات بعد نامبرده می شوند، نه تنها به عنوان افرادی که آمریکاییها با ایشان کار، مذاکره و مراوده خواهند کرد، بلکه به عنوان نمونه گروههایی در نظر گرفته شده اند که نامشان یا ظاهرشان هرچه باشد، همچنان مشاغل با نفوذ را در اختیار خواهند داشت.
«بحث» 1- جامعه سنتی ایران :
ساخت اجتماعی، بدان نحوی که در دو قرن گذشته بوده است در طرح ذیل خلاصه شده است :
طبقه حاکمه :
شاه خانواده های سلسله حاکم اشراف قبایل ملاکین (فئودال ها) رهبران دینی حامی سیستم رهبران نظامی
دیوانسالارها - بخش های خدمات اجتماعی که کارگزاران دولت را در خود جای می دهد. بورژوازی - تجار - بازرگانان - اصناف و بازاریها. روحانیت و طلاب ایشان.
کارگران کشاورزان قبایل کولی اعضای دربار به صورت منفرد می توانند از طریق نقشه چینی در آنجا و نفوذ شخصی، در وقایع تأثیر بگذارند، اما هیچ یک مشاغل اجرایی به عهده ندارند. اشراف قبایل و فئودال ها تماما به عنوان گروه از بین رفته اند، اما به عنوان فرد یا خاندان به خصوصی ممکن است تقریبا به اندازه گذشته قدرت و ثروت به دست آورده باشند.
علیرغم دوام طبقات، قدرت نخبگان بی قید و شرط نیست. حتی طبقات پایین تر هم مکانیسم هایی دارند که با کمک آنها می توانند فشارهایی برای پیش آوردن تغییرات ایجاد کنند. افرادی از طبقات پایین و متوسط خود را به نخبگان سیاسی رسانده اند و نخست وزیر و حتی شاه شده اند که رضا شاه نمونه ایشان است. باغبان ها، سقاها، مهتران، پینه دوزها به مناصب قدرت ارتقاء یافته اند.
بنا به عرف معمول، نخبگان سیاسی از طریق گماشتن افراد منتخب، دخول در طبقه حاکم را در کنترل خود داشته اند؛ و امکان همیشگی ترفیع به مرتبه نخبگی در برگرداندن احساس نیاز به تغییر ساخت مؤثر بوده است. قابلیت پذیرش افراد جدید به طبقه بالاتر، مکانیسم مهمی برای فراهم آوردن نیروی جدید بدون نیاز به قربانی کردن سیستم قدیم بوده است. امروز شاه مهارت های فنی و تخصصی مدرنی را که برای اجرای برنامه اصلاحات خود احتیاج دارد، بدین ترتیب به دست می آورد. تماس های غیر رسمی مسبب حقیقی هر حرکت در زندگی سیاسی ایران می باشند؛ و دو عنصر اصلی در عملکرد سیستم سیاسی ایران یکی دوره، یا مجمع یاران و دیگری ارتباطات خانوادگی است.
الف : دوره تماس ها و اتصالات لازم برای کسب موقعیت سیاسی یا اجتماعی اغلب از طریق عضویت در یک یا چند دوره انجام می گیرد. مهمترین عملکرد این مجامع، بنای شبکه ای از روابط مشخص است؛ تا اعضاء را در فعالیت های سیاسی و اقتصادی خود یاری بخشد. از دیگر عملکردهای دوره کارآیی آن به عنوان مکانیسمی است که غیر نخبگان را به پایگاه نخبگی برساند. از دوره های معروف می توان باشگاه پوکری را نام برد، که تیمسار حسین فردوست قائم مقام رئیس سازمان اطلاعات امنیت کشور (ساواک)- تیمسار مستوفی - محمد خاتمی فرمانده نیروی هوایی و تقی علوی کیا در آن شرکت داشتند. علوی کیا مقاطعه کار است و قراردادهای خانه سازی پرسودی در خانه سازی با نیروی هوایی دارد. این دوره از طریق فردوست و خاتمی تماس مستقیم با شاه داشت.
ب : خویشاوندی ها همان طور که تا به حال معمول بوده است، به غیر از مقام پادشاهی، گروه نسبتا کوچکی از و نفوذ را نه تنها در سیاست، بلکه در محدوده بازرگانی مبادلات اقتصادی و مشاغل در اختیار دارند. اعضای این خانواده ها با سهولت از دولت به مشاغل سیاسی تا فعالیت ها فردی و بالعکس نقل مکان می کنند. و حقیقتا میزان نفوذ سیاسی ایشان در فعالیتهای خصوصی ممکن است، به اندازه زمانی که مصدر امری هستند زیاد باشد. خاندان های نخبه بزرگ، اکثرا خاندان های مادون دارند که آنها از یک یا چند طریق با طبقات متوسط مرتبط می شوند. متوسط ها ممکن است از این قرابت منفعت یابند، هرچند که جزیی از نخبگان سیاسی نشوند. بنابراین دوباره حدود سیستم طبقاتی به هم می خورد و احتمال تعارض طبقاتی حقیقی تقلیل می یابد.
معیار عمده برای نخبه بودن در زمان قاجار تمکن، خرید زمین، منصب و قدرت سیاسی بود. تغییر سلسله در 1925 حصول نسل جدیدی از شخصیت های نخبه را در برداشت، اما اینها به سرعت در برابر گروه متنفذین که به سهولت عهدی را که با قاجار داشتند؛ برگرداندند، و پهلوی را جایگزین قاجار کردند، محو شدند. در فهرست ذیل 40 فامیل نخبه کشور مشخص می شوند که دوجینی از آن چهل فامیل در قرن بیستم نیز غالب بوده اند.
فهرست خانواده ها :
عدل - افخمی - اکبر - علم - اعلم - امینی - اردلان - آشتیانی - بختیاری - بیات - بوشهری - دفتری - دیبا - دولتشاهی - ابراهیمی - امامی خوئی - اقبال - اسفندیاری - فرمانفرماییان - حکیمی - هدایت - جهانبانی - خواجه نوری - خلعتبری - مهدوی - منصور - پهلوی - پناهی - پیر نیا - قره گزلو - قشقایی - قوام - صفاری - سمیعی - وکیلی - وثوق - زند - زنگنه - ذوالفقاری ج - پادشاهی در رأس کلی ساخت سیاسی و اجتماعی، شاه قرار دارد. روش حکومتی وی که در خاورمیانه سنتی معمول است 6 خصیصه دارد.
1) فردیت : زمامدار به کار گرفتن روابط شخصی خود را به استفاده از تشکیلات رسمی دیوانسالاری ترجیح می دهد.
2) قرابت : آنها که به شخص رهبر نزدیکترند با نفوذترند.
3 ) غیر رسمیت: اغلب از طرق نهانی غیر رسمی بیشتر از مؤسسات رسمی چون احزاب سیاسی و هیئتهای مقننه برای اعمال تسلط سیاسی و آمریت استفاده می شود.
4 )تخاصم متعادل: رهبر همچون اکثر زیردستانش از طریق یک مشی ایجاد تفرقه و سپس فرماندهی حکومت می کند، مخاصمه بین رقبا تشویق می شود، اما برای حفظ تعادل بین شخصیتها و گروههای متخاصم، این آمادگی وجود دارد، که پستها تغییر داده شوند.
5) لیاقت نظامی و شجاعت فردی: در این سیستم در اختیار داشتن نیروی نظامی برای رهبر حکم اساسی دارد. در تاریخ خاورمیانه تصویر یک جنگجوی قهرمان محبوبیت دارد و موفقیت (یا شکست) در صحنه کارزار به موقعیت رهبر در صحنه سیاست داخلی اثر برجسته ای دارد.
6) توجیه دینی: زمامداران سنتی خاورمیانه به وسیله ارتباط دادن خود به نحوی از انحاء با ماوراء الطبیعه اقدام به توجیه زمامداری خود کرده اند.
شاه ایران مدت 34 سال، یعنی بیش از هر رهبر دیگر در خاورمیانه، بر تخت بوده است. طول بقای او را می توان نتیجه ترکیب شرایط فرهنگی، تاریخی و سیاسیش دانست که نه تنها پدید آمدن یک زمامدار مستبد را مطلوب می داشته است، بلکه اجازه داده که شاه فعلی شخص آن زمامدار باشد. اگر چه سلسله پهلوی سابقه طولانی ندارد و برای تأیید حقانیت خود به در دست داشتن زمامداری، فاقد قدمت تاریخی لازم است، ولی از سرمایه مهمتری که همان سنت کشوری باشد بهره می برد. حتی در آن دورانی که ایران قدیم (پارس) در هرج و مرج بود و این امر مکرر اتفاق می افتاد، یک شاه در گوشه ای بود. وی اغلب از تبار بیگانه بود. اما - مانند قیصرهای ادوار بعد - حاکمیت سنتی را که با این مقام قرین است با خود داشت.
سنت، یا افسانه پادشاهی از هر سلسله یا شخص هر حاکم متین تر بوده است. به مجرد اینکه اینها قابلیت حفظ پشتیبانی بخشهای جمعیت را از دست می دادند یا همین که از عهده حفاظت از خود و سرزمینشان در قبال رقبا برنمی آمدند، ممکن بود محو شوند و می شدند. در مداومت سنت پادشاهی یک منظومه کلاسیک فارسی به نام شاهنامه، یا کتاب شاهان عامل اصلی بوده. بنابراین در سرتاسر حوزه فرهنگ ایرانی افعال شاهان افسانه ای که به فارسی سروده شده بود، حتی زمانی که زبان مادری ترکی، کردی، بلوچی یا هر یک از چندین زبان دیگر بود، در باطن نسل اندر نسل جایگزین می شد. بنابراین، اینکه شاه باید باشد ترتیب ذاتی امور شد، و اینکه آن شاه چه کسی باید باشد، از توجه کمتری برخوردار بود. هم پهلوی اول و هم پهلوی دوم در باب تأسیس قانونیت سلسله خود و حق ایشان به زمامداری علاقه نشان داده اند. شاه به مبحث پادشاهی این را هم افزوده است که به عنوان شخص خود همواره از منافع ایران در برابر حملات خارجی دفاع کرده است، و منحصرا او شایستگی انجام چنین کاری را داراست.
الف : پهلوی ها رضا شاه اگر چه تحصیلات رسمی محدودی داشت، ولی زیرک و مطلع بود. به نظر می رسد وی باعث ترس و هم تحسین در ولیعهد خود شده باشد و خود را الگویی قرار داد که ولیعهد از آن زمان سعی در برابری با آن داشته است. افتتاح حکومت محمد رضا شاه بی شگون بود. ایران به اشغال قدرتهای خارجی درآمده بود، تورم، کمبود مواد غذایی که گاهگاه به قحطی می انجامید و مسایل ملی و غیره یک پادشاه مجرب را به میدان می خواند. با برداشته شدن سنگینی گیره آهنی رضاشاه، سیاستمداران مجرب به تعقیب منافع سیاسی و مالی خود پرداختند. زمانی محمدرضا تصمیم گرفت در تسلط بر سیاستمداران به پدر خود برسد، ولی او مرد این کار نبود. برای مدت تقریبا یک دهه شاه چهره ضعیفی از خود نشان داد، که گاهگاه اقدامات قاطعی هم انجام می داد. به هر حال وی در رفع تجزیه آذربایجان از پشتیبانی یک نخست وزیر و هماهنگ و همچنین آمریکا برخوردار بود. وی عقاید خود را که در آن زمان در حال شکل یافتن بودند، در گفتگوهای خصوصی با نمایندگان دیپلماتهای خارجی خصوصا سفرای آمریکایی و انگلیسی در میان می گذارد. جهت نصیحت آنان این بوده که شاه باید پادشاه مشروطه طلب باشد. وی در نهایت این نظریه را که او باید سلطنت و نه حکومت کند غیرقابل استفاده تشخیص داد.
تردید رأی و عدم قاطعیتی که وی در ثلث اول حکومت خود نشان داد می تواند به عنوان نتیجه تعارض نظریه هایی دانست که محصول اقامت وی در سوئیس بود و با نصایح خیرخواهانه تقویت می شد - از یک طرف و از طرف دیگر آرمان وی که می خواست با پدرش برابری کند و آن هم با واقعیتهای رفتار سیاسی تحکیم می شد. با نخست وزیری مصدق (1953 - 1951) دوران تازه کاری شاه پایان یافت. مصدق ناتوانی منحصر به فردی در انجام امور داشت و به طور لجوجانه ای مصمم بود شاه را به مقام یک شبح توخالی تنزل دهد و طرفدارانش با قوت تمام هردو مورد را تقویت کردند.
ب - خاندان سلطنتی رضا شاه در سیر صعودی تشخص اجتماعیش چهار همسر داشت؛ هر چند که همه در یک زمان نبودند، و احتمالاً از یک صیغه در سالهای اولیه شروع می شود و به یک شاهزاده از سلسله سابق، قاجار، ختم می شود. ازدواج آخر وی هنگامی که می رفت به شاهی برسد انجام شد. همسر دوم وی، که دختر افسر فرمانده بریگاد قزاقی بود که در آن خدمت می کرد، مادر شاه فعلی است. اهل بیت شاه یکی از عمده ترین مشکلات وی را در اکثر دوران حکومتش ایجاد کرده است. دربار زمانی مرکز شهوترانی و تباهی و فساد و اعمال نفوذ بوده است. این تصور ممکن است تا حدی اعتدال یافته باشد. یا کمتر به عنوان شایعه در افواه جمع بگردد. اما تصور قدیمی همچنان در اذهان عمومی باقی است، و بعضی از غفلتها شاید با رعایت احتیاط بیشتر ادامه دارد. به نظر می رسد دو تن از اعضای بلافصل خانواده شاه بیشترین نفوذ را در گذشته بر وی داشته اند:
مادر وی که اکنون یک عجوزه، 80 ساله حرم نشین است، شاه را در دوران اولیه اش به دیده تنفر می نگریست، چون او را شایسته همسر خود نمی دانست. از او (مادر شاه) اخبار کثیری در دست است که وی علیه محمدرضا نقشه می کشید تا فرزند دیگر خود علی را به جای او بنشاند.
اشرف به جهت فساد مالی و موفقیت در تعقیب مردان جوان شهرتی افسانه وار دارد. تا به حال هیچ کس در تعلق خاطر اشرف به برادر دوقلوی خود تردید نکرده است و وی احتمالاً پشتگرمی دادن به شاه را در مقاطع بحرانی گذشته به عهده داشته است.
شاه مایل یا قادر به اتخاذ تدبیر مؤثر در محدود کردن فعالیتهای مبهمی که او و پسرش شهرام به آن اشتغال داشته اند، نبوده است. بقیه خاندان سلطنتی یک مجموعه درهم است. فرح دیبا همسر سوم شاه علاوه بر انجام فوری وظیفه به دنیا آوردن یک ولیعهد، فعالیت دیگری هم دارد، که به همان اندازه مهم است و آن عملکردی است که به عنوان ملکه در اجرای برنامه های شاه ایفا می کند. وی توانسته است بدین نحو تصویر مثبتی از دربار ارائه دهد.
ج - اطرافیان دربار شاه و خاندان سلطنتی در احاطه دسته بزرگی از افرادی است که یا در دفاتر یکی از اعضای خاندان اشتغال رسمی یا نیمه رسمی دارند، یا از متعلقان ساده، دوستان یا کارکنان دربارند، یا اینکه عضو آن هستند. جمع این افراد، انواع زیرک، لایق و قابل تا بیکاره، چاپلوس و نفع پرست را شامل می شود. در مجموع، تعادل احتمالاً به جانب میانه سوق دارد.
وزارت دربار سلطنتی : این وزارتخانه یک مقوله دیوان سالاری است که تمام مقاماتی را که در خدمت شاه و دیگر اعضاء خاندان سلطنتی هستند در خود جای می دهد. هر کس که طالب عطف عنایت به خود یا نفوذ باشد محتمل است، که آن را از طریق یکی از اعضای وزارت دربار دنبال کند؛ البته اگر ممکن باشد. زیرا حتی دون مرتبه ترین شخص آن می تواند دسترسی را بهتر از طرق معمول دیوان سالاری ممکن سازد. رئیس دفتر مخصوص شهبانو در حال حاضر وظیفه دارد هر عرض حالی را به شهبانو ارائه کند تا تضمین شود که شهبانو فقط کمی از قدرت اقدام مستقل برخوردار است. این امری است که خود شهبانو از آن آگاه است.
حلقه داخلی: حلقه داخلی شاه بیشترین نفوذ را بر وی دارد و طرق ارتباط با بخشهای مهم جمعیت را فراهم می کنند. آنها اولین گروه در تصویر هستند. بقیه هم جزو اطرافیان شاه می باشند اما ظاهرا عملکرد متعادلی دارند. رابط شاه با مقامات ارتشی و امنیتی سرلشکر حسین فردوست است. دکتر عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه، ظاهرا مجرای اصلی مداخله شاه در امور بازرگانی است. گفته می شود که ایادی حتی در سفر ماه عسل شاه با ثریا، شاه را همراهی کرد. از دیگر گزارشات این است که وی نیابت شاه را در شیلات جنوب بر عهده داشت. ناظران مطلع، آن فعالیت را ترکیبی از عدم کارآیی و فساد وصف کرده اند که هیئت مدیره آن مملو از تیمسارهای بازنشسته بود. افتضاح این فعالیت ظاهرا آنقدر عظیم بود که تمام شرکت دوباره سازماندهی شد، و تحت مدیریت دیگری قرار گرفت. ایادی بهائی است و یک ناظر، وی را یکی از کسانی خواند که این فرقه را از تعقیب مسلمانان ایرانی متعصب تر حفظ کرد. مؤمنین شیعه راستین از بهائیت به عنوان یک بدعت خطرناک تنفر دارند. در گذشته، توده ها پس از برانگیخته شدن توسط وعاظ به بهائیها حمله کرده اند و آنها را کشته اند. حالا نیروهای امنیتی می توانند مانع این کار بشوند. اما در سال 1955 در نتیجه تحریکات دینی محفل بهائیها در تهران تخلیه شد. در پیشاپیش حمله وران رئیس ستاد ارتش و فرماندار نظامی تهران قرار داشت.
حلقه داخلی شاه :
سرلشکر حسین فردوست امیر اسداللّه علم دکتر عبدالکریم ایادی دکتر منوچهر اقبال امیر عباس هویداحسن امامی جعفر شریف امامی اردشیر زاهدی نصرت اللّه معینیان تیمسار محمدامیر خاتمی فرح اشرف جمشید اعلم امیر هوشنگ دولوفلیکس آقایان هوشنگ انصاری پرویز ثابتی نعمت اللّه نصیری رئیس بازرسی شاه ن شاهی وزیر دربار پزشک مخصوص شاه رئیس هیئت مدیره شرکت نفت نخست وزیر امام جمعه تهران رئیس سنا سفیر در آمریکارئیس دفتر مخصوص شاه شوهر خواهر و فرمانده نیروی هوایی همسر شاه خواهر دوقلوی شاه سناتور وزیر اقتصاد و دارایی رئیس امنیت داخلی ساواک رئیس ساواک دکتر منوچهر اقبال که پزشک است یکی از چهل خاندان نخبه کشور است.
امیر عباس هویدا عضویت خود در حلقه داخلی شاه را از زمانی به دست آورد، که نخست وزیر شاه شد. گزارش شده که هویدا از یک خانواده بهائی است. این واقعیتی است که می توان فهمید او مایل است مسکوت بماند. می گویند که پدر بزرگش که یک خیاط قزوینی بود پیرو مؤسس بهائیت و پدرش نیز منشی یک رهبر بهائی در «عکا» بوده است. این توجیه تحصیلات اولیه هویدا در بیروت می شود. پدر هویدا سرانجام به دستجات دیپلماتیک داخل شد و با مشاغل نسبتا به خدمت پرداخت. سابقه هویدا به خوبی امکان نقل مکان به بالا را در سیستم ایرانی و یکی از طرقی که آن کار می تواند انجام شود، نشان می دهد. منصور عضو یکی از 40 خاندان بالای ایران است و پدرش نخست وزیر بوده است.
حسن امامی، امام جمعه تهران چهره روحانی ملتزمان شاه است. وی به اقتضای موقعیتش از مقداری نفوذ دینی و سیاسی برخوردار است. اما به عنوان یک حامی مصمم رژیم شاه در برابر روحانیت اعتبار چندانی ندارد. سن روزافزون همدمان شاه مسئله جایگزینی آنها را مطرح می سازد، سن متوسط تقریبا 60 سال است. به استثنای احتمالاً تیمسار نعمت اللّه نصیری، رئیس سازمان امنیت (ساواک)، به نظر می رسد هیچ کس دیگر که در صحنه قرار دارد، نمی تواند همان عملکردی که اکثر متصدیان فعلی ایفا می کنند ارائه کند. وفاداری کاملی که آنها به شاه ابراز می کنند، که شاید به خاطر منافعشان باشد، ممکن است به آسانی در نسل جدید یافت نشود. شاید از این مهمتر، این باشد که شاه احتمالاً آن چنان اطمینانی را که همراهان قدیمی احساس می کند در جدیدترها نیابد. قدیمی ها هرگاه که به آنها بیشتر احتیاج داشت، در کنارش بودند. بدین ترتیب شاه ممکن است خود را متکی به گروه مشاورینی یابد که روز به روز قلیل تر و پیرتر می شوند و با شاه همسازند، ولی با نیازهای کشور هماهنگی کمتری دارند.
مکان یافت نشد!
زمان یافت نشد!
اتفاق و وقایعی یافت نشد!
تجهیزات یافت نشد!
قرارداد یافت نشد!
سایر کلمات یافت نشد!