Documentary
41
مستند پرزیدنت آکتور سینما
لیبرالیسم؛
عنوان این مستند می تواند هر مخاطب را نسبت به تماشای آن کنجکاو کند؛ اگرچه نسبت بین سینما و سیاست چیزی تازه و عجیبی نیست. مستند «پرزیدنت آکتور سینما» روایت گر تلاشهای میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، جهت ایجاد رفاه برای مردم شوروی است.
گورباچف معتقد بود تا زمانی که تنشهای شوروی با کشورهای غربی و به خصوص آمریکا ادامه داشته باشد، رسیدن به یک اقتصاد موفق ناممکن است، به همین دلیل اولویت عالی خود را تنش زدایی و برقراری رابطه و مذاکره با آمریکاییها قرار داد. این مستند سعی دارد داستان یک پیروزی بدون جنگ را روایت کند. مستند «پرزیدنت؛ آکتور سینما» به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا بورونی توسط مرکز مستند سفیرفیلم و به تهیهکنندگی سازمان هنری رسانهای اوج تولید شدهاست و از شبکه اسپانیایی زبان هیسپان تی وی به روی آنتن رفت.
از سال ۲۰۰۶ آمریکا با مسائلی پیچیده در مورد ایران مواجه شد مثل اینکه ایران تنها کشوری در منطقه بود که در پازل آمریکا خوب بازی نمیکرد و قواعد بازی را در کشورهای دیگر هم به هم میزد و در عین حال مخالفترین کشور آمریکا در منطقه نیز بود. از سال ۲۰۰۶ برنامهریزیهایی برای تغییر در ایران انجام شد که به نتیجه نرسید و در نتیجه در دوران بوش راهبرد آمریکا در مواجهه با ایران عوض شد؛ ولی راهبرد جدید از زمان اوباما اجرایی شد.
مستند به خوبی بیانگر اتفاقات میان شوروی، آمریکا و غرب است که هم به درک روابط تاریخی و هم به فهم مناسبات سیاسی بین این دو کشور و نسبت آن با ایران کمک می کند. در واقع مستند «پرزیدنت آکتور سینما» به نحو احسن وقایع تاریخی را که تشابهی بسیاری با زمان حال ما دارد، به نمایش درآورده است. رویکرد این مستند را می توان به سخنی از امام علی(ع) درباره تاریخ گره زد که فرمودند:« من از تاریخ گذشتگان به نحوی میدانم گویی با آنها زندگی کردم و گذشته دنیا، برای خبر دادن از آینده آن کافی است».
گورباچف راه حل شدن مشکلات را رفتن به سمت غرب میدانست و در مسائل بینالملل بیشتر سعی در افزایش ارتباطات و تجارت با غرب را داشت، تا جایی که تمام درخواست های ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا را برای داشتن صلح و جلوگیری از جنگ پذیرفت اما چنانچه در این مستند می بینیم با گذشت زمان و انجام نشدن وعدههای آمریکایی ها و تضعیف کشور روسیه، بین مردم دو دستگی به وجود آمد که هر دو برای مملکت مشکل ساز بودند؛ یک دسته کمونیست های تندرو و نقطه مقابل آن، اصلاحطلبان تندرویی بودند که شدیداً در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند.